سروش محلاتی غدیر2

کالبدشکافی یک کیفرخواست: چگونه سروش محلاتی با استدلال «امامتِ نظام»، جمهوری اسلامی را محاکمه می‌کند؟

در میان تمام نقدهایی که به یک سیستم سیاسی وارد می‌شود، هیچ‌کدام به اندازه نقدی که از درون مبانی همان سیستم برخاسته باشد، ویرانگر نیست. یک منتقد هوشمند، نیازی به ابداع اصول جدید ندارد؛ او با استادی، اصول پذیرفته‌شده را به سلاحی علیه خودِ سیستم تبدیل می‌کند. سخنرانی استاد محمد سروش محلاتی با عنوان «امامت نظام» (لینک)، یک نمونه بی‌نقص از همین استراتژی «محاکمه با اصول خودی» است. (متن پیاده شده این سخنرانی در ادامه همین مطلب آمده)

این سخنرانی، در نگاه اول، یکی از علمی‌ترین، منصفانه‌ترین و مستدل‌ترین تحلیل‌های ایشان به نظر می‌رسد. او در این بحث، هیچ مغالطه آشکاری نمی‌کند و همانطور که تحلیل‌ها نشان می‌دهد، استدلال‌هایش با مبانی فکری بزرگانی چون شهید بهشتی نیز هم‌خوانی کامل دارد. اما ما در «تنویر»، معتقدیم که این سخنرانی، دقیقاً به همین دلیل، یکی از خطرناک‌ترین و پیچیده‌ترین کیفرخواست‌های او علیه جمهوری اسلامی است.

بخش اول: سنگر حقیقت؛ استدلالی که نمی‌توان رد کرد

بیایید کاملاً منصف باشیم. چارچوب تحلیلی استاد سروش محلاتی در این سخنرانی، درخشان و غیرقابل انکار است:

  1. تفکیک دو نوع رهبری: او به درستی، میان «رهبری قیام» (مانند رهبری امام حسین (ع) یا پیامبر (ص) قبل از هجرت) و «رهبری نظام» (مانند رهبری امیرالمؤمنین (ع) یا پیامبر (ص) پس از تشکیل حکومت) تمایز قائل می‌شود.

  2. تفاوت در مسئولیت‌ها: او به زیبایی نشان می‌دهد که این دو نوع رهبری، مسئولیت‌ها و اقتضائات کاملاً متفاوتی دارند.

    • رهبر قیام به دنبال بیعت «بر مرگ» است، مسئولیت نان و آب مردم را ندارد و عضویت در گروهش اختیاری است.

    • رهبر نظام مسئول تمام نیازهای مردم (امنیت، رفاه، عدالت، شغل، بهداشت) است، نمی‌تواند شهروندان را اخراج کند و بیعت با او بر اساس حقوق و وظایف متقابل است.

این چارچوب، نه تنها صحیح است، بلکه ابزاری قدرتمند برای فهم سیره پیچیده ائمه اطهار (ع) است. این همان «سنگر حقیقت» است که سروش محلاتی در پشت آن پناه می‌گیرد.

بخش دوم: تیغ پنهان؛ چگونه این حقیقت به یک کیفرخواست تبدیل می‌شود؟

حمله اصلی از جایی آغاز می‌شود که مخاطب هوشمند، این چارچوب تحلیلی را مانند یک آینه در برابر وضعیت امروز قرار می‌دهد. استاد سروش محلاتی هرگز این کار را به صراحت انجام نمی‌دهد؛ او فقط اصول را تبیین می‌کند و قضاوت را به مخاطب می‌سپارد. اما پیام پنهان این استدلال چیست؟

او با توصیف دقیق ویژگی‌های «رهبری نظام»، در واقع در حال ترسیم یک «ایده‌آل» است:

  • رهبر نظام باید پاسخگوی فقر مردم باشد («مبادا مردم را فقیر کند که کافرشان کرده است»).

  • رهبر نظام باید درهایش را به روی مردم باز بگذارد تا اقویا، ضعفا را نبلعند.

  • رهبر نظام باید حقوق مردم را به رسمیت بشناسد و مردم حق دارند او را در صورت عدم ایفای وظایف، کنار بگذارند.

سپس، با توصیف ویژگی‌های «رهبری قیام»، به صورت تلویحی، وضعیت امروز را به آن شبیه می‌سازد:

  • گفتمانی که همچنان از مردم انتظار فداکاری، ایثار و تحمل سختی‌ها را دارد.

  • گفتمانی که گاهی بیعت را از نوع «بیعت بر مرگ» و «فداکاری بی‌قید و شرط» طلب می‌کند.

نتیجه‌گیری ویرانگری که مخاطب خود به آن می‌رسد این است: جمهوری اسلامی، پس از چهل سال، هنوز نتوانسته است از فاز «قیام» به فاز «نظام» به طور کامل منتقل شود. این سیستم، همچنان از مردم فداکاری‌های دوران قیام را طلب می‌کند، اما مسئولیت‌ها و پاسخگویی دوران نظام را به طور کامل ایفا نمی‌کند.

این یک کیفرخواست تمام‌عیار است که نه با دروغ، که با کنار هم چیدن هوشمندانه حقایق ساخته شده است.

سخن آخر: فراتر از یک تحلیل تاریخی

استاد محمد سروش محلاتی در این سخنرانی (که با فاصله ای کمتر از دو ماه از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران ایراد شده)، با استفاده از یک چارچوب تحلیلی صحیح که حتی با اندیشه شهید بهشتی نیز سازگار است، در حال انجام یک «ارزیابی عملکرد» ویرانگر از جمهوری اسلامی است. او با این روش، به جای نقد جزئیات، شالوده و کارآمدی کل سیستم را به چالش می‌کشد.

خطر این نوع استدلال در همین «صحت ظاهری» آن است. این یک مغالطه نیست؛ یک «استفاده استراتژیک از حقیقت» است. اما آیا این حقیقت، تمام حقیقت است؟

اینجاست که واقعیت میدانی، تحلیل انتزاعی را به چالش می‌کشد. حمله سحرگاه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ و جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، یک واقعیت تلخ را به همگان یادآوری کرد: انقلاب هنوز تمام نشده است.

استدلال سروش محلاتی بر این پیش‌فرض پنهان استوار است که دوران «قیام» به پایان رسیده و اکنون زمان «نظام» است. اما حمله مستقیم دشمن نشان داد که جمهوری اسلامی، همزمان در دو جبهه زندگی می‌کند. این یک «نظام در حال قیام» است؛ سیستمی که باید همزمان با اداره امور داخلی و پاسخگویی به مردم (وظایف نظام)، خود را برای دفاع در برابر یک دشمن خارجی که موجودیت آن را تهدید می‌کند نیز آماده سازد (وظایف قیام).

بنابراین، آن چیزی که سروش محلاتی به عنوان یک «نقص» و «عدم گذار کامل» معرفی می‌کند، شاید در واقع یک «ضرورت استراتژیک» بوده است. اصرار دائمی جمهوری اسلامی بر «خطر دشمن» و لزوم حفظ «روحیه انقلابی و جهادی»، که گاهی از سوی منتقدان به عنوان بهانه‌ای برای فرار از مسئولیت‌های داخلی تعبیر می‌شد، با این جنگ، معنای واقعی خود را پیدا کرد.

وظیفه ما در «تنویر»، نه انکار چارچوب تحلیلی درست ایشان، که افشای «تقلیل‌گرایی خطرناک» آن است. او با نادیده گرفتن کامل «تهدید خارجی» در تحلیل خود، یک تصویر ناقص و غیرمنصفانه از واقعیت پیچیده ایران ارائه می‌دهد. ما باید از مخاطبانمان بپرسیم: آیا می‌توان عملکرد یک «نظام» را بدون در نظر گرفتن «قیامی» که هر لحظه بر آن تحمیل می‌شود، به درستی قضاوت کرد؟

 

===================

 

متن پیاده شده سخنرانی با عنوان امامت نظام

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین وصلاه وسلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و
صلی الله علیه و ه و سلم عرض سلام و تحیت خدمت حضار گرامی دارم و تسلیت عرض می‌کنم ایام اربعین حسینی و رحلت پیامبر اکرم و دو امام بزرگوار مسئله‌ای که در زندگی پیشوایان معصوم ما فراوان مورد بحث قرار گرفته و قرار می‌گیرد این است که چرا مواضع این پیشوایان معصوم در ادوار مختلف متفاوت است؟ گاهی جنگ است گاهی صلح است گاهی همکاری با دولت جائر است و گاهی پرهیز از این همکاری روش امام مجتبی علیه السلام در مقایسه با روش امام حسین و هر دو بزرگوار در مقایسه با روش امام صادق یا حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام ه نظرم رسید با توجه به اینکه در این شب‌های آخر ماه سفر ما با سه مناسبت مواجه هستیم در زندگی ائمه از یک سو اربعین حسینی و از سوی دیگر شهادت امام مجتبی و شهادت حضرت علی بن موسی رضا علیه السلام و علاوه بر این سه رحلت رسول اکرم یک بحث کلی رو من ارائه بکنم در زمینه شیوه و روش امامت و رهبری اون بزرگواران تا بتوان به تغییر و تفاوت در موضع‌گیری‌هایی که زرگواران داشتن نزدیک شویم. پاسخ‌های مختلفی به این سؤال داده شده. یک پاسخ این هست که مواضع ائمه هر یک از اون‌ها از طرف خدا به اون‌ها ابلاغ می‌شود و اون‌ها مأمور اجرا هستند و بحث درباره چون و چرای هر یک از این موضع‌گیری‌ها بحثی خارج از فهم و درک ماست و سؤال ناپذیر است. نباید بگوییم که چرا امام حسین صلح کرد و چرا امام حسین جنگید. مصالحیست که خداوند می‌داند و امر الهی را اون‌ها اطاعت می‌کن. ند. پاسخ دوم پاسخ کسانیست که به مبانی اعتقادی ما شیعیان باور ندارند و لذا این اختلافات رو از نوع اختلاف نظر تلقی می‌کنند که هر امامی بر اساس روحیات خودش، فکر خودش، اندیشه خودش نوعی موضع‌گیری داره و این شخصیت‌ها متفاوت افکار و اندیشه‌ها و تحلیل‌ها هم جورباجور مثل تحلیلی که درباره انسان‌های عادی سیاست‌مداران دنیا که مواضع مختلفی می‌گیرند. خب این هم با مبانی ما که قائل به عصمت در ائمه علیهم السلام هستیم سازگار ت. یه پر پاسخ کلی هم در این زمینه داده میشه که موضع‌گیری ائمه به اقتضاع شرایط و مصالح تغییر می‌کرده و اون‌ها تابع اوضاع و احوال و مصالح روزگار خود بودند. اگر امام مجتبی هم در شرایط امام حسین بود مانند امام حسین اقدام می‌کرد ولی شرایط عوض میشه قهراً باید به اقتضاع شرایط عمل کرد این کلیتاً حرف درستیه ولی باید تحلیل کرد یعنی چی شرایط عوض میشه اونچه را که من امشب در خدمت شما عزیزان و سروران میخوام رائه بکنم یکی از تفاوت‌هاییست که در شرایط و در مقتضیات زمان اتفاق میافتد و اون تفاوت از این جهت است که گاه امام رهبری یک قیام و مبارزه رو بر عهده داره و گاه امام رهبری یک نظام سیاسی را بر عهده داره. اقتضاعات رهبری قیام غیر از اقتضاعات رهبری نظام است. امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از قتل عثمان در جایگاه رهبری نظام قرار گرفت. او یه اقتضاعاتی داره. ر حالی که اباعبدالله الحسین علیه السلام در رأس یک نظام سیاسی نبود و او رهبری یک قیام را بر عهده داشت. اگر بخواهم مثال عرض بکنم یک حزب رو در نظر بگیرید در دو مرحله مرحله اول حزب بیرون از قدرت هست و مبارزه می‌کنه برای اینکه قدرت رو به دست بگیرد. مرحله دوم این حزب پیروز می‌شود یا با انتخابات یا با ابزارهای دیگر قدرت را به دست می‌گیرد. موضع‌گیری‌ها در دوران قبل از قدرت و بعد از قدرت به اقتضاع تفاوت در مسئولیت‌ها اوت پیدا می‌کنه و ما باید این دو مرحله رو از هم تفکیک کنیم. این تفکیک چه سودی دارد؟ سود و فایده این تفکیک این است که ما در دورانی که دوران قیام و مبارزه است شکلی از رهبری را می‌خوانیم و نیاز داریم. در دورانی که دوران اداره نظام و کشور و حکومته شکل دیگری از رهبری را می‌خواهیم. این دو مدله دو مدل متفاوت لذا خود پیغمبر اکرم که رهبریش ۲ مرحله داره یه مرحله قبل از مهاجرت به مدینه و تشکیل جامعه اسلامی هست. یه مرحله بعد از هجرت به مدینه و بهخصوص بعد از فتح مکه هست. یک شخصه یه پیغمبره اما دو مدل از رهبری وجود داره. اون رهبری قیام و سپس رهبری نظام. قواعد این دو نوع رهبری در سیره ائمه علیهم لام کاملاً متفاوته. اینو من توضیح میدم که چه تفاوت‌هایی وجود داره و بعد تطبیق می‌کنم این بحث رو به تناسب این ایام نسبت به امام مجتبی علیه السلام و امام حسین علیه السلام. قبل از اینکه این تفاوت‌ها رو عرض بکنم به عنوان مقدمه اشاره بکنم به برخی از آیات قرآن در قرآن کریم همان طوری که تأکید بر جهاد است تأکید بر هجرت هم فراوان وجود داره هم جاهدو داریم هم هاجرو در قرآن کریم هم دستور به هجرت هم دستور به جهاد ولی برای فهم درست از موضوع رت ما باید توجه داشته باشیم که در کجا خداوند تشویق و ترقیب به هجرت می‌کنه. در چه شرایطی؟ هر کسی در هر موقعیتی هست باید وطنش رو، زندگی خودش رو رها کنه و هجرت کنه. یه قاعده‌ایست؟ نه. این مربوط میشه به همون دوران اول. که دوران قیامه دوران قیام سختی‌ها و دشواری‌ها و محدودیت‌های خاصی داره اینجا برای اینکه افراد در این سختی‌ها و دشواری‌ها له نشن و بتوانن تنفس کنن و زندگی بکنن از اون‌ها خواسته میشه که محل و موقعیت خود را تغییر دهید و از زیر بار نظام سلطه و شرک بیرون بیایید و باید هجرت کنید. این مال اون مرحله مبارزهست و اگر کسی در اون مرحله هجرت کند این یک نقطه موفقیت و یک نقطه قوت است. خدا هم در قرآن به مهاجرین وعده اجر و فراوانی رو داده مثل مجاهدین مال یه مرحلهست اما پس از اینکه نظام اسلامی استقرار پیدا کرد باز هجرت یک نقطه قوته انسان راه بیفته نه همه این دعوت آیب هجرت مال همون مرحله اوله تو مرحله دوم هجرت کردن از نظام اسلامی نه تنها واجب نیست بلکه یک نقطه قوتم به نمیاد. باید معلوم باشه که کجا می‌خوای بری، چه کاری از دستت برمیاد. توجیهی برای هجرت لازمه و اگر یه نظامی شکل بگیره در همون مرحله دوم ولی شرایطی را به وجود می‌آورد که مردم کوچ می‌کنند. این نشان‌دهنده یک ضعف در نظام هست که چرا نمی‌تواند شهروندان خود را تأمین کنه. اینا دنبال چی می‌گردن؟ اگر دنبال رفاه هستن چرا این نظام نتوانسته این رفاه رو تأمین کنه؟ اگه دنبال عدالتن چرا عدالت تأمین نشده؟ اگر دنبال امنیتن چرا امنیت تأمین نشده؟ اگر دنبال دانش هستن چرا دانش تأمین نشده؟ اگر دنبال اشتغال هستن کوچ می‌کنن. چرا نظام اسلامی نتوانسته است زمینه اشت ون‌ها رو فراهم کنه. اینجا هرچه آمار هجرت بالا برود نشان‌دهنده یک کمی و کاستی در داخله. قبلاً ما می‌گفتیم هجرت کنین. قرآن تشویق به هجرت می‌کرد. این دو مدل مختلفه. قبل الفتح و بعد الفتح. تفاوت‌ها اینطور اتفاق میفته. اول هجرتی که در تاریخ اسلام اتفاق افتاد هجرتیست که عده‌ای از مسلمون‌ها به حبشه رفتن که خودش هم دو مرحله داره یعنی در دو مقطع به حبشه رفتن مرحله اول حدود ۱۰ نفر بودن و مرحله دوم حدود ۸۰ نفر خب مبارزه بود مسلمان ها در مکه تحت فشار شدید بودن. کی پیشنهاد هجرت داد؟ خود رسول اکرم. عبارتی را که ابن هشام در سیره خودش نقل می‌کنه که رسول اکرم به عده‌ای از مسلمونا فرمودن که شما خیلی اینجا اذیت میشید. کاری هم از دست من ساخته نیست. حمایت ابوطالب موجب این می‌شود که مشرکان کمتر اذیت و آزار نسبت به من داشته باشن. ولی شما تحت فشارید جلوی اون‌ها رو هم نمیشه گرفت. برای کاهش این فشارها برید سرزمین حبشه. خود رسول اکرم دعوت به هجرت کرد که حرکت کنید. عبارت ابن هشام در سیره خودش اینه. فلما رصول صلی الله علیه و آله سمح منلا شکنجه‌ها اذیت و آزار رو که رسول اکرم دید و دید که لا یقدر انعهم پیغمبر توان دفاع از اصحاب رو در حاکمیت شرک ندارد من البلا قال لهم لو خرجت الحبشه ف ملک احد برید حبشه اونجا یه پادشاهیست که در اونجا به هیچکس ظلم نمی‌شود. جالبه پیغمبر اسلام شریعت خاتم رو آورده که ناسق شرایط گذشته هستش. ولی در عین حال یک حاکم غیرمسلمان رفی می‌کنه برید در پناه او باشید که امتیاز او اینه که کسی ظلم نمیشه. شما رم نمی‌شناسه، منو هم نمی‌شناسه. سفارشی از طرف کسی نیستش. اما اونجا هر انسان مظلوم ناشناخته‌ای که بره تحت پناه حکومت قرار می‌گیره. این پیشنهاد خود حضرت بود. این نقطه قوته. در چه دوره‌ای؟ در دوره‌ای که داره مبارزه صورت می‌گیره. اینا رفتن اونجا و موفقم بودن برگشتن قریش بیشتر این‌ها رو تحت فشار قرار داد برای مرحله دوم اجازه گرفتن و عده بیشتری رفتن اما پس از اینکه نظام اسلامی شکل گرفت و قدرت در اختیار خود اسلام و رسول اکرم قرار گرفت اینجا که دیگه جای هجرت کردن و اینکه برید تو بحث فتن نیستش اینجا اگر شرایطی به وجود بیاد که مردم ناچار بشن خانه و کاشانه و وطن خودشونو شغلشونو سرزمین آبا و اجدادی خودشونو نزدیکان خودشون رو رها کنن و برن این نقطه ضعف در نظام تلقی میشه تفاوته حالا با توجه به این تفاوت می‌خوام عرض کنم که رهبری قیام با رهبری ن نظام چه تفاوت‌هایی پیدا می‌کنه؟ تفاوت اول در قیام و در نهضت فرد برای اینکه عضو اون نهضت و قیام و مبارزه بشه آزاده. می‌تونه وارد این حزب بشه و مبارزه کنه. می‌تونه وارد نشه و مبارزه آزاد هست. می‌تونه بعد از اینکه وارد شد برگرده و بگه من می‌خوام بیام بیرون. این اتفاق می‌تونه بیفته. اما وقتی مسئله مسئله نهضت و قیام نیست و مسئله یک نظامه. شخص وقتی که عضو یک جامعه شد شهروند به حساب آمد. اینو نمیشه به راحتی شما جابه‌جا کنی بگی که دوست نداری برو اونجا رهبر یک حزب و گروه مبارزاتی می‌تونه بگه خط مش منو قبول نداری رعایت نمی‌کنی نمی‌پذیری از این حزب برو بیرون یا می‌پذیریا اما مگر میشه رهبری در نظام به مردم بگه چی بگه که برید کجا برن کجا برن خانهشونه زندگیشون هستش کسب و کارشون هستش اینجا مسئله آمدن و رفتن نیست که رهبری قیام تصمیم بگیرد و تصمیم در رهبری قیام با رهبری نظام نسبت به بود و نبود افراد السویه باشه این ف رق می‌کنه و اما نکته دوم این هست که در قیام یک هدف هستش برای گروه شخص وارد این گروه میشه برای قیام برای مبارزه و هدف هم مشخصه حالا گاهی از اوقات است که هدف اینه که یک کرسی در مجلس بگیرن گاهی ممکنه که یک مقام بالاتر به قدرت برسن گاهی مسئله این هست که یک رژیمی را ساقط بکنن بالاخره یه هدف خاصی توی این مبارزه وجود داره که این گروه دنبال اون هستن ولی در مسئله نظام هدف مسئله این هستش که زندگی مردم باید اداره بشه مسئله بخشی نیست که یه قسمتی اونجا توی مبارزه رهبری مبارزه میگه آقا من متکفل نان شما نیستم متکفل شغل شما نیستم متکفل تحصیل شما نیستم اصلاً من قدرت ندارم که بخواهم برای شما امکاناتی تأمین کنم اینجا عضو میشید مثل یه سازمان چریکی ما می‌خوایم مبارزه کنیم اینجا وقتی رهبری شد رهبری نظام کسی که متصدی می‌شود و در رأس قدرت قرار می‌گیره تمام نیازهای مردمو باید تأمین کنه همش رو مردم نیازمند به غذا هستن او باید تأمین کنه نیازمند به تحصیل هستن او باید شرایطشو فراهم کنه نیازمند به اشتغال هستن او باید تأمین بکنه آموزش و پرورش می‌خوان او باید تأمین کنه بهداشت می‌خوان او باید تأمین بکنه واکسن نیاز دارن او باید تأمین کنه تو قیام مبارزه همچین مسئولیت‌هایی تعریف نمیشه برای رهبری قیام. او متکفل هست برای اینکه عدالت را بر زندگی مردم حاکم بکنه. مردم نیازمند به امنیتن. او باید امنیتو تأمین کنه. اهداف در رهبری نظام با رهبری قیام کاملاً متفاوت هست. ه شخص وقتی در یک گروهی که برا برای قیام حرکت کرده و مبارزه می‌کنه. قیام اقتضاعاتی داره. مبارزه کردن اقتضاعاتی داره. بهش میگن آقا تو عضو این حرکت سیاسی امنیتی علیه رژیم هستی. باید آمادگیاهایی داشته باشی. آمادگی چی؟ باید کم بخوری. باید تلاش زیاد بکنی. شبیه به دو که در سربازی در ابتدای کار قرار میدن برای اینکه شخص آمادگی پیدا کنه و چابک بشه دقت می‌کنین اون اقتضای چیه؟ اقتضای مبارزهست دیگه چون اینا آمدن اسلام رو پذیرفته‌اند شرایطم شرایط غالب بودن اسلام نیست غالب بودن شرکه حالا چه باید کرد حالا باید برید در شعب ابیطالب هم بمانید و تحمل بکنید. اقتضای این مبارزه است. اقتضای این هستش که یک خرما را چند نفر ازش تغذیه بکنن. نمی‌خوای میری بیرون. مشکلی وجود نداره. ممنوعیتی وجود نداره.
اگر ماندی زندگی اینطوره. اما وقتی نوبت می‌رسد به رهبری نظام دیگه این حرفا نیست اینجا به جای دعوت به کمخوری و کمخوابی و
یک صلوات جنایت بفرمایید
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اینجا به جای دعوت کردن به زندگی بر اساس حداقل‌ها که لازمه مبارزه است زندگی به اقتضاع رفاه و تأمین شرایطه عوض میشه شما ببینید امیرالمؤمنین علی علیه السلام وقتی آمد قدرت رو به دست گرفت رهبری رهبری یک نظام سیاسی بود بعد از ۳ خلیفه اونا نظام رو اداره می‌کردن میرالمؤمنین اونچه که برای مردم فرمود حالا چون نظامه و من می‌خوام نظامو اداره کنم و شما هم شهروندان این نظام هستید یا به تعبیری رعیت با اون ادبیات امیرالمؤمنین به مردم یاد داد شما دارای حقوقی هستید من هم دارای حقوقی هستم این خیلی مهمه کجا حضرت اینو فرمودن در صفین که در برابر معاویه قرار دارن و سپاه شام هستن. خطبه ۲۱۶ نهج‌البلاغه که بسیار عالی امیرالمؤمنین حقوق مردم را تبیین می‌کنه این مال کیه؟ این مال رهبری نظامه. حالا که من در رأس قدرت قرار گرفته‌ام شما مردم عهده علی بن ابیطالب حقوقی دارید. حضرت این حقوقو تبیین می‌کنه دیگه. حالا بیا برای مردم توضیح بده که نه شرایط اول اسلام را به یاد شما می‌آورم که شکم آی شما گرسنه بودش و یک خرما را چند نفر تقسیم می‌کردید دیگه. حالا این حرفا نیست. خود امیرالمؤمنین زندگی ش حداقلیه اما برای مردم زندگی حداقلی تعریف نمی‌کنه. بحث از مطالبه حقوقه. پیغمبر اکرم در این شیبی که در رهبریش وجود داره که با تنهایی و با غربت آغاز میشه امیرالمؤمنین اضافه میشه خدیجه اضافه میشه و آرام آرام ود این شیب در حالی که داره به طرف بالا میاد و مسلمون‌ها گسترش پیدا می‌کنن در عین حال فراوان امیرالمؤمنین اصحاب پیغمبر اکرم در سخت‌ترین شرایط قرار گرفتن ولی بعد از اینکه نظام اسلامی استقرار پیدا کرد فتح مکه اتفاق افتاد زندگی مردم عوض شد حالا دیگه زمان دعوت کردن به تحمل اون شرایط گذشته و برگشت به اون شرایط نیست. شگفتآور است این روایتی رو که من برای شما الان می‌خوانم و هر بار که این روایت رو من می‌بینم واقعاً تعجب می‌کنم. مرحوم کلینی در کافی نقل می‌کند از امام صادق علیه السلام که پیغمبر اکرم س صحیح و سالم بود. فرشته وحی نازل شد به رسول اکرم و خبر آورد که روزهای آخر عمر شماست. با اینکه در ظاهر علامت بیماری وجود نداشت. وقتی این خبر غیبی را پیغمبر دریافت کرد اعلام کرد الصلاه جامعه یعنی همه مردم در مسجد جمع بشه و رس کرم آمدن مسجد و تنها سخنرانی پیغمبر و آخرین سخنرانی پیغمبر در اون شرایط یعنی شرایطی که حضرت می‌داند روزهای آخر عمرشه و می‌خواد آخرین حرف‌ها را و مهم‌ترین حرف‌ها رو در جمع همه مسلمون‌ها به گوش همه اونا برسونه. همه جمع شدن. وقتی جمع شدن اول رسول اکرم همون خبر را ابلاغ کرد که روزهای آخر عمر من هست. خب چی حالا؟ حالا چه توقعی حالا چه انتظاری حالا چه تکلیف مهمی بر دوش مردم هست سفارشی وصیتی هیچی هیچی پیغمبر در روزهای آخر عمر شما بفرمایید مثل امروز بفرمایید مانند ردا درست روزهای آخر عمر پیغمبر اکرم بود با آگاهی همه مسلمان رو دعوت کرد نفرمود که وظیفه شما در نماز چیه در روزه چیه در حج چیه در جهاد چیه چیه چیه چیه فرمودند کسی که پس از من قدرت را به دست می‌گیرد خدا را از یاد نبره مخاطب رو بردن طرف اصحاب قدرت این متن رو ملاحظه کنید اذکرال الوالی من بعدی خدا را به یاد اون کسی می‌آورم و کسانی می‌آورم که پس از من قدرت را به دست می‌گیرند چیکار کنند الوالی من بعدی علی امتی یرم جماعتاً مسلمین نسبت به جامعه اسلامی رحم و مروت داشته باشه عاطفه داشته باشه چه کنه ف اجل کبیرهم بزرگان قوم را احترام بگذاره اونایی که ریشی سفید کردن اونایی که زحمتی کشیدن اونایی که ای داشتن اونایی که خون دلی خورده‌ان اینا رو حذف نکنه اینا رو نادیده نگیره اینا رو بهانه‌های مختلف کنار نزنه این بزرگان و یرحم ضعیفهم ناتوان را مورد رحم قرار بده و وقر عالمهم دانشمندان و آگاهانشان را احترام بگذاره نخبه گان رو در جامعه تحویل بگیره اینا آواره نباشن اینا نسبت به آینده ناامید نباشن و وقر عالمهم تا به اینجا می‌رسه ولم ی ولم یفقرهم فیکفرهم مبادا مردم را گرفتار فقر کند که اگر مردم را فقیر کرد مردم را کافر کرده است. فقر را به کی نسبت میده؟ نه به تقدیر خدا نسبت میده نه به خود مردم نسبت میده مبادا والی مردم را فقیر کند و در نتیجه مردم را کافر کند. کفر نتیجه فقر اینا رو پیغمبر اکرم زای آخر داره میگه نه اینکه قبلاً نفرموده باشه اهمیت مسئله اقتضا می‌کنه نگرانی نسبت به آینده جامعه اسلامی اقتضا می‌کنه مبادا این مردم فقیر بشن یعنی حکومت این آ رو فقیر بکنه ولم یفقرهم فیکفرهم ولم یغلق بابه دونهم مبادا در فرمانداری و استان‌داری و دفتر ریاست و رهبری خودش را ببنده که اگر راه مسدود شد چه اتفاقی میفته؟ دیگه ارتباط ضعیف شد اگه دسترسی دشوار شد حضرت فرمودن فیککل قویم ضعیفهم اقویا ضعفا را می‌بلند و ضعف دستش چون به جایی نخواهد رسید. این سخن در همین چند سطر انجام گرفت. ثم قال سپس حضرت فرمودند قد بلغت و نسحت فشهدو. حضرت فرمودن من آنچه که باید بگویم گفتم شما شاهد باشید. حرف همینه این از چه موضعیه؟ از موضع رهبری قیامه. شما باید حرکت کنید دنیا رو بگیرید اسلام را توسعه بدید دمار ظالمان رو به خاک بمالید از این موضع حضرت داره صحبت می‌کنه یا از موضع چی از موضع رهبری نسبت به این جامعه و آینده‌ای که در انتظار این جامعه هست چه آینده‌ای خواهد بودش مشکل این هست حالا اگر ما می‌خواستیم امشب بحثمونو اختصاص بدیم به این سخنرانی کوتاه پیغمبر که جمله به جمله‌ش بحث می‌بره کار دیگری بود. حالا می‌خوایم عبور کنیم. فقط من یک نکته رو در زیل کلام رسول اکرم خدمت شما عرض بکنم و اون این هست که پیغمبر فرمود کمان بعدی این‌گونه عمل کنند. ولی علامه بزرگوار مرحوم آقای شعرانی در شرح اصول کافی وقتی که این متن رو نقل می‌کنه میگه منظور پیغمبر صرفاً این نبود که حاکمان باید اینجور عمل کنند. منظور پیغمبر این بود که به مردم بگوید که شما از حاکم آنچنین مطالبه‌هایی داشته باشیم. به مردم گفت. همه مردم رو جمع کرد. مردم بدونند که چه مطالبه‌ای باید داشته باشند. تعبیر ایشان را برای شما بخونم. القرض تنبیه الناس و اعلامهم بما یجب علی الوالی حتی یطالبون ان بخص حق حقهم و تماطلله ردم بدونن اگر حقوقشون اعلام نشد چه حقی دارن اگه اونا بالادستیا مماطله کردن اینا باید مطالبه کنن نگن فکر کنن که نه ما هیچ حقی نداریم دادن چیزی بهمون سپاسگزاریم ندادندم ندادن چیزی ما طلبی نداریم بعد مرحوم شهرانی اضافه می‌کنه که پیغمبر فرمود تا مردم بد انند و مطالبه کنند و اگر حق مردم را ندادند و یدفعوه انر یعنی اگر حاکم ایستاد و مقاومت کرد و حق مردم رو نداد پیغمبر داره به مردم میگه چی اینا رو کنار بذارید و یعلم و به مردم رسول اکرم یاد داد که ان من لا یرعی حقوق الناس لیس والیا حقا یجب علیهم اطاعت اون والی که اینگونه نیست این کارا رو نمی‌کنه این وظایف رو انجام نمیده این حاکم حاکم حق نیست و اطاعت کردن و همکاری کردن با او هم واجب نیست پیغمبر داره اینا رو با این بیان به یاد مردم میده و هشدار به مردم میده این جایگاه رهبری چیه این این جایگاه رهبری نظامه این جامعه چگونه باید اداره بشه این مسئله است و اما نکته چهارم این هست که یک رابطه‌ای در رهبری قیامه یه رابطه‌ای در رهبری نظامه هر دو رو در ادبیات عرب با تعبیر بیعت ازش یاد می‌کنه هم اونجا با امام بیعت میشه اینجا با امام بیعت میشه اما نوع بیعت فرق می‌کنه. اونجا که مسئله قیام هست اونجا بیعت است تا حد جان دادن. البیعه علی الموت از اول هم رهبری اعلام می‌کنه هر کسی آمادگی داره برای جانفشانی بیاد. رهبری امام حسین رهبری قیام بود دیگه. لذا حضرت از روز اولاً فرمودن من کان با فینا مهجته فلیمعنا آزادید بیاید یا نیایید اما اگر کسی می‌خواید بیاد باید آمادگی داشته باشه برای اینکه خون بده جان بده اونم بیعت می‌کردن بر این اساس این یه نوع رهبریه اما در رهبری نظام بیعت بر خون دادن نیست بیعت بر اداره جامعه بر اساس عدالت است و بحث اون بیعتی را که بعد از وفات رسول اکرم با خلفا می‌کردن یا با امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌کردن مفادش چی بود؟ مفادش این بود که ما یه جامعه‌ای داریم این جامعه نیازمند به مدیریت هستش شما رو برای مدیریت می‌پذیریم بر اساس وظایف و حقوقی که حاکم داره و بر اساس وذاب و حقوقی که مردم دارن مفادش این بود دو مدل از پیمان وجود داره شما ملاحظه کنید در مسئله سالی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اللهم صل علی
رفتن
قبل از فتح مکه حضرت حرکت کردن برای موسم حج حج به جا بیارن خب رفت رفتن نزدیک مکه شدن مشرکین آمدن جلوی حضرت را گرفتن شرایط شرایط درگیری و جنگ بود که البته بعدش منجر به صلح حدیبیه شد ولی قبل از صلح شرایط شرایط جنگی بود اونجا یه بیعتی کردن قرآن کریمم این بیعت رو بیان کرده ان الذین یبایونک تحت شجره زیر یک درختی با رسول اکرم بیعت کردن این چه بیعتی بود یعت در زمان خطر برای اینکه ما همراهی پیغمبر را خواهیم داشت در برخی از منابع تاریخی هست البیعه علی الموت که ما تا آخرین نفس و تا آخرین نفر ایستادیم این بیعت با رهبری در مبارزه است دقت می‌فرمایین اما اون بیعتی که با رهبری نظام اون مربوط به این هست که این مسئولیت‌هایی که بر عهده حکمرانی هست توسط این شخص ما پذیرفتیم که انجام بگیره حقوق ما رو رعایت کنه ما هم حقوق او را رعایت می‌کنیم اینا با همدیگه متفاوته حالا این قسمت یه مقداری به طول انجامید چرا امام حسین آنگونه و چرا امام مجتبی این نه تطبیق می‌خوام بکنم این بحث مبنایی و کلی رو پاسخ این چرایی اینه امام حسین آنگونه جنگید چون رهبریش رهبری قیام بود و در این رهبری قیام هیچ‌کس را او نیاورده بود و او اعلام کرده بود که هر کس آمادگی فداکاری داره بیاد و در این مبارزه در چند مرحله امام فرمود آزادید برای رفتن وقتی خبر رسید که در کوفه مسلم بن عقیل به شهادت رسیده حضرت فرمودن برید راه رو باز گذاشتن هیچ‌کس رو ازت نگه نداشته بود و این آزادی برای رفتن و رها کردن حضرت بود تا کی تا شب عاشورا تا عاشورا هم امام حسین فرمودن که هر کسی می‌خواد بره بره این نوع رهبری قیام است. حضرت مسئولیت هیچ‌کس را بر عهده نگرفته. هر کسی خودش شیوه این مبارزه رو پسندیده و انتخاب کرده با انتخاب خودش ایستاده. این یک مدل اما رهبری امام مجتبی علیه السلام چه گونهست او رهبریش رهبری نظامه چرا امیرالمؤمنین علی علیه‌ال السلام به شهادت رسید مردم با امام مجتبی به عنوان حاکم اسلامی بیعت کردن یعنی همون جایگاهی که برای امیرالمؤمنین هست همون مسئولیت‌هایی که برای امیرالمؤمنین هستش فرقش چیه؟ فرق این دو نوع رهبری اینه حالا امام مجتبی درت رو به دست گرفته می‌خواد زندگی این مردمم تأمین بشه امنیتم داشته باشن شغلم داشته باشن زندگی راحت این بر عهده امام مجتبی به عنوان حاکم نظام بود ولی بر عهده امام حسین به عنوان رهبری انقلاب نبود لذا امام مجتبی علیه السلام فرمودن شما مردم آمادگی دادن هزینه‌های این مبارزه رو دارید یا نه؟ اگه آمادگی دارید یا علی مردم گفتن ما همچین آمادگی نداریم نمی‌خوای چون امام در رأس حکومت هست مسئولیت اداره این حکومت با او هستش وقتی که امام می‌بینه مقتضیات ردم فراهم نیست. معاویه در ماه‌های آخر عمر امیرالمؤمنین علی علیه‌ السلام گروه‌هایی را می‌فرستاد برای غارت کردن در شهرهای مختلفی که تحت حکومت امیرالمؤمنین علی علیه‌ السلام بودش. الان این وضع ادامه پیدا می‌کنه و توسعه پیدا می‌کنه. چون همین جابهجا قدرت موجب ضعف از درون و موجب جرأت از بیرون برای دشمن شده. اگه فردا ریختن، کشتن، زدن، غارت کردن من به عنوان حاکم می‌تونم مسئولیتشو بپذیرم یا نه؟ امام مجتبی داره اینو محاسبه می‌کنه. اونجا مسئله شهادت برای اصحاب امام حسین هست و حضرت فرمود برید و گفتن می‌خوایم خودمون بمونیم و یه شهادت ادت توم با افتخار بسیار عالی اما اینجا چی اجازه بدید حالا که کار به اینجا رسید و بحث به اینجا رسید بریم سراغ استاد بزرگوار مرحوم آیتالله آقای مطهری شاید بعضی از این حرف‌ها برای برخی از افراد که من عرض می‌کنم سخت و دشوار باشه اما یه متفکری مانند آقای مطهری که این دو نوع رهبری رو تفکیک می‌کنه خیلی عالیه و من ندیدم کسی دیگری این بحث رو اینطور مطرح بکنه اینطور می‌فرمایند کتاب یادداشت‌های ایشان جلد نهم صفحه ۳۲۱ نوشته‌اند امام حسن متصدی خلافت بود خلافت پست است و قبول ئولیت جان و مال و ناموس و ایمان و فرهنگ جامعه کسی که خلیفه میشه مسئولیت سیانت از این جامعه رو داده از تک‌تک افراد جانشون مالشون همه متوجه اوست یک مقام کاندیدا برای خلافت و حتی منسوس می‌تواند در شرایط نامساعد از قبول این پست امتناع ورزد آنچنان که علی بعد از پیغمبر برای خ خلافت قیام نکرد و خود را به کشتن نداد و بعد از قتل عثمان صریحاً فرمود دعونی وتمسو غیری بله می‌تونه اولش نپذیره اما وقتی پذیرفت چیه؟ مسئولیت عموم مردم به گردن اوست شرایط مناسب نیست؟ اگر موفقیت برای خودش در این شرایط نمی‌بینه می‌تونه کناره‌گیری کنه اما اگر آمد به میدان چی دیگه توجیه نمی‌تونه بکنه مسئولیت بود. امام حسن متصدی خلافت بود مردم با او بیعت کرده بودن چند ماه گذشته بود و مسئول جان و مال و ناموس مردم از اقصی بلاد شرق تا غرب و شمال و جنوب اسلامی مسئول آنکه در یمن زندگی می‌کرد نیز بود. ادامه مقاومت در برابر معاویه یعنی جان صدها هزار سرباز و مردم عادی و غیرنظامی را در مقابل هجوم‌ها و شبیه‌خون‌های معاویه به خطر انداختند. مه این مبارزه یه همچین هزینه‌ای داشت. صدها هزار نفر قربانی باید بشن در برابر معاویه و شبیه‌خون‌های آن. آنچنان که قبلاً بسر بن ارتاط به یمن و سفیان قامدی را به انبار فرستاده بود. پس نهایت مقاومت امام حسن کشته شدن خودش نبود. بلکه تحلیل رفتن تدریجی یک حکومت و فنای تدریجی سربازانش و در مخاطره قرار گرفتن جان و مال و ناموس مردم غیرنظامی بود. امام باید فکر کنه برای این تصمیم بگیره. امام حسین در روز عاشورا برای کی تصمیم می‌گرفت؟ برا خودش. حتی برای اصحاب خودشم تصمیم نگرفت. د شما آزادی اما امام مجتبی علیه السلام که در رأس حکومت است برای کی داره تصمیم می‌گیره؟ هزینه این تصمیم را چه کسی خواهد پرداخت؟ از جیب کی میره؟ ایشان می‌فرماید نهایت مقاومت اگر امام مجتبی ایستادگی می‌کرد و می‌جنگید نهایت مقاومت امام حسین امام حسن کشته شدن خودش نبود بلکه تحلیل رفتن تدریجی یک دولت و فنای تدریجی سربازانش و در مخاطره قرار گرفتن جان و مال و ناموس مردم غیرنظامی بود این وضع امام حسن اما امام حسین اما امام حسین یک معترض و عامر به معروف بود در مقابل متصد ان و مسئولین این رهبریش از نوع رهبری قیام بود مسئولیتی برای مردم نداشت برا خودش تصمیم می‌گرفت معترض بود او فقط مسئول جان خود و فرزندان و اصحاب بیعت‌کننده خودش بود و به همین دلیل در شب عاشورا مسئولیت فرزندان و یاران خود را نیز از خود برداشت که آنها به حساب او کشته نشوند ولی به آنها آمادگی خود را منهای بیعت اعلام کردن ولی آنها آمادگی خود را منهای بیعت اعلام کردند. اساساً معنی ندارد که یک فرد به نیابت دیگران انقلاب کند. اینو ایشون ۶۰ سال قبل گفته. این جمله اساساً معنی ندارد که یک فرد به نیابت از دیگران انقلاب کند و این تفاوت عظیم موقف امام حسن و موقف امام حسین علیه السلام است. امام حسن در موقف یک مقام مسئول ول حفظ جان و مال مردم است و امام حسین در موقف یک منتقد و معترض که قیام و مقاومتش برای دیگران هیچ‌گونه خطر ناخواسته ایجاد نمی‌کند. هزینهشون خودش میده و زن و بچه خودش داره میده. مردم که هزینه‌ای ندادن برای امام حسین که حتی اونایی هم که ماندن آزاد بودن. بحث‌تر که در رهبری قیام هزینه رو خود شخص انتخاب می‌کنه و میده. در رهبری نظام اونجا هزینه هزینه عمومیه. همه چیز بر زندگی مردم تأثیر داره. گاه مستقیم جان و مالشون در معرضه طلف شدن است و گاهی هم به شکل غیرمستقیم تأثیر بر زندگی اون‌ها داره. این یه تحلیله. یه تحلیل عجیبه. سال گمان می‌کنم ۹۵ بود. روز ولادت امام مجتبی که نیمه ماه مبارک رمضان هست و ماه رمضان هم تابستان بود و به من اطلاع دادن که مرحوم آیت‌الله آقای هاشمی رفسنجانی یه افطاری دارن که عده‌ای از روحانیون رو دعوت کردن و خب ایشون در دیماه همان سال از دنیا رفتن چند ماه قبل از اون و از من دعوت کردن که در اون جمع روحانیون قبل از افطار که جمع میشن تو یه صحبتی داشته باش ایشان حضور داشتند و عده‌ای از علما هم بودند و من این مطلب آقای ید مطهری رو برای ایشون خوندم که این تفاوت امام حسن و امام حسین چیه و اینکه انقلابی بودن نیابت‌بردار نیست. هر کسی که انقلابیه خودش بره به میدون دقت می‌کنید از طرف کسی نمیشه ایجاد هزینه کرد هر کس آمادگی داره خودش باید بیاد خیلی ایشان را در چهرهش وقتی من صحبت می‌کردم متعجب می‌دیدم از طرح این مسئله اصلاً در این قالب در این شکل که واقعاً از نظر بنده تا اونجایی که من اطلاع دارم واقعاً بی‌سابقه هستش طرح این موضوع در مورد صلح امام حسن خیلی بحث کردن فراوان بحث کردن ولی به صورت کوتاه در این دیدگاه دیدم وضع ایشان اصلاً متعجبه و بعد عداً بعضی از دوستان که اونجا بودن گفتن ایشون پیگیری کرده بودند اون بحث رو و مطلب آقای مطهری رو و من این بحثی رو که امشب مطرح کردم البته گسترده‌تر بود این مطلب ایشان رو مطلب مرحوم شهید مطهری رو هم به عنوان مثال خدمت شما خواستم عرض بکنم و دو سبک مختلف از امامت بر حسب شرایط که اتفاق میفته حالا برای پیغمبر اکرم هر دو مرحله‌ش بود برای امام مجتبی علیه السلام به یک شکل برای امام حسین به یک شکل دیگر و ملاک‌هایی که در این زمینه وجود داره. خب نزدیک به یک ساعت بنده صحبت کردم و حالا یه مقداری وقت و فرصت هم هست. البته اونطور که اعلام کرده بودن پایان جلسه ساعت ۹ بود ولی یه چند دقیقه‌ای به هر حال در دوستان گرامی می‌مانیم و از مطالب شما عزیزان هم استفاده می‌کنیم. من تشکر می‌کنم هم از عزیزانی که این جلسه رو منعقد کردن و این توفیق رو فراهم کردن برای بنده و هم از آقایون و خانم‌های محترمی که اینجا عنایت کردن و تشریف آوردن و خداوند انشاءالله که بهترین خیرات و برکاتش رو در این ایام پایانی ماه سفر برای ما و برای همه مسلمون‌ها و بهخصوص برای شیعیانی که در ایران هستن و برای امت اسلامی مقرر و مقدر بفرماید. یه صلواتی عنایت بفرمایید.
الله

1 thoughts on “کالبدشکافی یک کیفرخواست: چگونه سروش محلاتی با استدلال «امامتِ نظام»، جمهوری اسلامی را محاکمه می‌کند؟

  1. اشتراک ها: انقلابی گریِ «بهشتی» یا انقلابی‌نماییِ خوارجی؟ - تنویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *