السلام علی جمیع انبیائه و رسله و علی سیدنا و مولانا خاتم النبیین ابالقاسم محمد وتنعم و وصیه من بعده مولانا علی امیرالمؤمنین و علی الائمهه الهدات من ولده وخیره من آله و صحبه وسلام علینا و علی عباد الله الصالحین میلاد برکت ولی مهدی موعود امام زمان سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف رو به همه برادران و خواهران و همه مردم عزیز ایران بریک عرض میکنم. سخنی که امشب با شما دارم سخنیست که شاید نتوان در یک ساعت جمع و جورش کرد. چون یک مسئله است یک مسئله جدیست و این مسئله جدی بهخصوص در رابطه با مردمی چون مردم نجف آباد حساسیتش بیشتره. ما در این سرزمین ایران نهضتها، قیامها داشتهایم. حداقل از نهضت تنباکو به این طرف کشور ما شاهد قیامها و نهضتها بوده. گاهی در سراسر کشور، گاهی در بخشی از کشور ن نهضتها معمولاً با دو محور سرکار داشته با دو طرح فکر با دو نوع انگیزه یکی محور اسلام و مذهب که همواره محور اعلی و اقوا و پرتوانتر بوده و دیگر محور ملیت و وطن که کم و بیش در نهضتها حضور داشته و بهخصوص در نهضت ملی نفت به عنوان یک محور نیرومندی مشرده من مطلب رو از همین نهت به این طرف دنبال میکنم قبل یدهها و آنجاهای من ولی از نلی به طرف بیش از هر چیز محل بوده است که در آن کم یا بیش در سال ۲۹ یک طب جوان بودم تهران سال دانشگاه راهم میگذردم اون سال رو تهران بود ۲۹ سالی بود پرهج برای اونهایی که علاقهای داد به این مسائل این آرما به اون مجاذبه اختیار شد من بودم که در دانشگاه هم بودم در نتیجه از دو سو با جریانهایی که رخ میداد رابطه و پیوند روحی داشتم از یک سو به اعتبار حضور روحانیت در آن نهضت مرحوم آیتالله کاشانی چهره روحانی مبارضی بود که به راستی در اون سالها میدرخشید ر بسیج نیروها در ترسوندن دشمنها به راستی نقش اول رو داشت برین مرحوم آیتالله العظمی آقای سید محمد تقی آقای سید محمد تقی خونساری رضوان الله علیه ایشان هم در حد یکی از مراجع دوم قم چون مرجع اول مرحوم آیتالله العظمی فروردی بود بودن ولی مرحوم آقای پوساری و مرحوم آقای حجت اینها نیز مراجعی بودند و مرجعیتی داشتند و مرجع تقلید به حساب میآمدند. حوزه درس ارزندهای داشتند و احترام بالایی در روحانیت. مرحوم آیتالله خونساری آثمان متقی خونساری رحمت الله علیه. ایشان هم در مبارزه حضور شتند و وارد شده بودند اما نه در نقش کارگردانی کارگردانی از ناحیه روحانیت در دست مرحوم آیتالله کاشانی در تهران بود ماها به اعتبار طلاب جوانی که به این مسائل علاقه داشتیم و عشق میورزیدیم حضور در صحنهها برامون مطلوب بود به اعتبار ارتباط با دانشجویان در دانشگاه نیست و به اعتبار دوستانی که داشتیم و آنها همه با ما همفکر و هم آرمان بودند هم در اون موقعها در تظاهرات و اجتماعاتی که در تهران بود میرفتیم مثل حالا که افراد میرن میرفتیم به عنوان شرکت کننده و مسائل رو از نزدیک میدیدیم دقیقاً وقتی مسئله انقلاب و نهضت از مرحوم آیتالله کاشانی و عدهای از روحانی و جناهی از متدینین به این طرف میآمد. دیگر مسئله مسئله نفس بود و مسئله ملیت بود. خوب یادمه سخنرانهایی که دانشگاهی بودن از اساتید یا شبه اونها و از چهره های اون مبارزه بودند. در این بالکن در میدان بهارستان یک بالکنی بود در ضلع شمال غربی اونجا محل سخنرانها بود. سخنرانی میکردن. هرچه گوش چیز میکردی ببینی آیا دین و اسلام و قرآن هم محور است؟ میدون اونجا محور از این حرفا خبری نیست. اونجا محور نفت است. اونجا محور ملیت است. اون محور ایران است وطن است این طرف میآمدی در روحانیت اونجا محور مذهب و پاسداری از قرآن و تعالیم اسلام بود ولی اونجا نیست صحبت نفت بود اونجا نیست صحبت ملیت بود خب به این ترتیب جمعبندی کنی چی میشه در صحبتها و در طرحش شعارها عملاً شعار بیشتر و فراوانتر میشد شعار نفت و شعار ملیت و نه شعار اسلام. خب این تلاشها به ثمر رسید و با این مبارزات مرحوم دکتر مصدق نخستوزیر شد. این مبارزه در مرحله نفت به روزی رسید در مرحله استقلال چطور در مرحله مذهب و اسلام چطور هر دو علامت سؤال دارد و دومی علامت سؤالی بزرگتر ما روی کار آمدن دکتر مصدق دیگه مبارزات خیابانی و شبه خیابانی طرح نبود. صحنه مبارزات دو جا بود. روی پرده در پارلمان و روزنامهها مجلس پشت پرده در خیلی جاها بهخصوص در ارتش و نیروهای انتظامی و برخی از مراکز حساس سیاسی مبارزه بود بین شاه و مصدق و بین دو قدرت نهانی نیمه آشکار بیگانه در عرصه سیاست ایران سال ۳۱ آمد تیرماه ۳۱ در اون موقع من بر حسب معمول که ماههای تیر و مرداد رو به اصفهان میآمدم اصفهان بودم وقتی کهسلطنه اون وف خودش رو خوند و من از بیرون رادیویی که در خیابون بود شنیدم بیاختیار از خونه اومدم بیرون. خیلی برای من جالبه اون حالت که اصلاً نمیدونستم به کدام سو میرم. میدونستم تو خونه نباید باشم. باید بیام بیرون. آقایم بیرون سراغ گرفتیم آقا حرکتی تلاشی کجا مرکزیتی آمدیم طبق سنت قدیم به سمت تلگرابخانه در دروازه دولت دیدیم بله اونجای هست رفتم توی تلگرابخانه چند نفری اونجا بودن قرار برنامه سخنرانی بود اونجا یک سخنرانی به عهده گرفتم مسئله کانال سوئز مطرح بود و مسئله نفت در این طرف خاورمیانه کانال سوئز اون طرف خاورمیانه اینها رو تحلیل کردم در یک تحلیل سیاسی و برای برشوروندن مردم و ستاد کیل شد در یکی از این بالاخونههای روبهروی تلگرافخانه که حالا خرابش کردن ۸ نفری عضو این ستاد شدن و کارها به راه افتاد تا روز ۲۹ تیر که همتون اونایی که با تاریخ آشنا هستید میدونید که در ۲۹ تیر در اصفهان برخورد روز ۲۹ تیر شد نه ۳۰ تیر در روز ۲۹ تیر روحانیت در صحنه حضور پیدا کرد. مرحوم حاج شیخ محمدرضای جرگویهای یک عالم تنومند صمیمی بود که در عین حال روشنفکرم بود. ایشون از مدرسه صدر مدرس بود اونجا با طلاب و عدهای از اهل علم حرکت کردن. آمدن به میدان اعتصاب و در همان زد و خوردها ایشون افتاد، ضربه خورد و خیلیهای دیگر. پس روحانیت در سح ور داشت حضور فعال حضور بسیج کننده نیروهای مردمی خیلی گروههای دیگه هم حضور داشتن اما اونچه مطرح بود و اونچه به دنبال این قیام خونین به دست میآمد بازگشت دکتر مصدق بود به عنوان یک حکومت ملی نیست بر سر کار بنابراین باز محور چی بود؟ ملیت با قیام ۲۹ و ۳۰ تیر در شهرهای مختلف ایران دکتر مصدق بار دیگر نخستوزیر شد و در این نوبت میبینیم که حتی همین روحانیت مبارز آرام آرام از ز صحنه باید کنار برود و تداوم آثار قیام خونین ۲۹ و ۳۰ تیر در شکل یک حکومت ملی به جلو میرود و چون پیوند میان ایمان الهی و ایمان خدایی و ایمان مذهبی ایمانی که در اعماق روح مردم ریشه دارد حتی مردم کم مبالات اونها هم در این راه از خود عشق و علاقه خاصی نشون میدن پیوند میان این انگیزه بزرگ الهی و مقاومت مردم آرام آرام ضعیف میشود و حدود ۱ سال و یک ماه بعد اه بعد در مرداد ۳۲ میبینید که مقاومت مردم در برابر توطعه آمریکا و امال دستنشوندهش در ایران میرسد به حداقل. چرا؟ چون انقلاب مردم از محور قلبیده است. اونها که با انگیزه دینی و شور دینی در صحنهها میآمدند. اینها دیگر انگیزهای برای حضور در صحنههای خون و شهادت نمیبینند. این وضع ادامه داشت به دنبال کودتای ننگین ۲۸ مرداد هر حال علیه ملت صورت گرفت حکومت جبار شاه با ستمپیشگی و خفقان و ظلم و ستم و جور هرچه بیشتر پایههای خودش رو مستحکم میکرد. مقاومتهایی که در برابر این حکومت جبار میشد باز چند گونه بود. مشهورترین میشه نهضت مقاومت ملی محور باز معیارهای ملیت است. به همین دلیل میبینیم در نهضت مقاومت ملی روحانیت به صورت یک کل توانا مردم به صورت یک مجموعه بیکران حضور ندارند. گروههایی یی مبارز مصمم حضور دارن که ما حضور اونها رو ارج مینهیم. اما روحانیت به عنوان یک کل عظیم و پرقدرت و توده مردم به عنوان یک نیروی لایزال اینها حضور ندارند. نهضتهای مقاومت تلاش میکند اما به جایی نمیرسد. در سال ۳۹ و ۴۰ بار دیگر استاد ازل که پشت پرده تلقین میکرد به طوطی صفتان روی پرده گفت یک کمی شلش کنید دریچه اطمینانو باز کنید و وقتی دریچه اطمینانو باز کردن باز حرکتها بر محور ملیت اومد گروه از مسلمونها هم که یک تشکیلات سیاسی جدید به وجود آورده که مذهب در او حضور بیشتر داشت اونها هم نه نام گروهشون نام اسلامی داشت و نه اساسنامه و مرامنامهشون نشوندهنده یک گروه مکتبی بود اونم باز ملی بود اما با حضور بیشتر مذهب و بعد سال ۴۱ فرا میرسد. سال ۴۱ سال نقطه عطی تاریخی در انقلابهای ملت ایرانه. در سال ۴۱ پرچمدار مبارزه یک استاد بزرگ حوزه است که تنها خیلی شاگردان برجستهش در سراسر ایران نیروی عظیم تشکیل میدادند. بزرگترین حوزه درسی قم در اون سالها متعلق بود. بزرگترین و جوانترین و شادابترین و پربارترین حوزه درسی فقه در قم در آن سالها متعلق بود به استاد بزرگمان آیتالله خمینی. ص محمد صل على محمد و محمد صل علی محمد اهل پرچم مبارزه یک استاد و یک مرجع تقلید است نون فرماندهی و ستاب شهر قم و حوزه علمیه قم همرزمان مراجع دیگر تقلید و روحانی بلاد و طلاب حوزهاند شعار مبارزه صرفاً شعار اسلام است. اونچه از دست میرود اونچه در معرض خطر قرار گرفته اسلام است و روحانیت و ملت با روحانیت به پا خواسته تا از اسلام حراست کند. مسائل دیگر مطرح میشود اما به طبع چی شده؟ چی شده از نزدیک به ۱۰۰ سال ریخ انقلابهای ایران چه تازهای رخ داده؟ تازهای که رخ داده این است که انقلاب ملت یک پارچه اسلامی و دینی و قرآنی شده است. در پی این نقطه عطف جمعیتهای متشکل علنی، سری نیمه علنی به وجود میآید. یکی از این جمعیتها که باز چون من در او شرکت داشتم و در شورای فقاهتی و روحانیتی اون به امر امام بودم در سالهای ۴۲ و ۴۳ای که ایران بودم جمعیت هیئتهای مختلفه بود. این جمعیت از توده مردم تشکیل میشد توش تحصیل کردن بود اما بیشتر توده و خلق بودن از همون هیئتهای ی بودن همونایی که سینه میزدن یا حسین یا حسین میگفتن همانها آمده بودن تشکیل داده بودن یک سازمان منظم اسلامی سیاسی را و چون به ولایت فقیه از همان وقت پایبند بودن از امام خواسته بودن که باید کارهای ما با حضور و نظارت و مسئولیت کسانی باشد از جانب شما ما که با حضورشون سلامت جهت حرکتهای ما را تن تضمین کنن و امام به ۴ار نفر فرموده بودند در اونجا باشند از جمله من در این جمع شور ایمان صداکاری علاقه نظم نظم دقیق به چشم میخورد یک شورای مرکزی داشتن این شورا از چند گروه بود هر حی برای خودشون سازمانها داشتن. خوب یادم میاد یک روز صبح صبح زود در تمام تهران در اون سال ۴۲ ۴۳ یک اعلامیه در سطح شهر تهران سر ساعت پخش شد. دستگاه سالاک وحشت کرد. این چه گروه زیرزمینیست که میتونه سر ساعت معین در همه تهران یک اعلامیه ضد رژیم را من منتشر بکنه. از همون جا بود که فشار رژیم برای پیدا کردن این گروه بالا گرفت. ولی تا ترور منصور پیش نیامد این گروه لو نرفت. با ترور منصور شاخه نظامیاش دستگیر شد و در پی اون شاخه سیاسیاش. ببینید یک سازمان به وجود میاد بر محور اسلام. انقلاب اسلامی شده است. قلابیون مقیدن کارهاشون بر اساس اسلام صورت بگیرد. گروههای دیگری نیز بر اساس اسلام به وجود آمداند. هر گروهی با بینشی و با خطی و در حدود نقشی که این گروهها در پیروزی انقلابمون داشتند باید مورد تقدیر و اچ نهادن همواره قرار گیرند. اما مهم این است از آن پس روحانیت و توده مردم بر محور اسلام در معرکه حضور دارند. تداوم انقلاب تداوم انقلاب بیش از هر چیز بستگی پیدا کرده است به حضور اسلام و علمای اسلام در صحنه. و این ادامه دارد تا سال ۵۶ در سال ۵۶ زمینه برای رشد و شکوفایی انقلاب فراهم شده سیاست جهانی آمریکا به دنبال رسوایی ویتنام و رس ایی واترگیت دستخوش بحران شده معادلات جهانی به هم خورده برنامههای ظاهری سطحی مردم گولزن رژیم در ایران رو به شکست کامل است و زمینه و زمینه برای اینکه حرکت شتاب پیدا کند فراهم شده خب اینجا دیگه همتون یادتونه اینجا دیگه با هم یادمون میاد خب در این مرحله کیا هستند که حضور کاملتر فعالتر بسیج کنندهتر دارند جناهی که با آرمان و انگیزه اسلامی و مذهبی به حرکت درآمده است گروههای ملی هستند جبهه ملی با دید حیات کرده دست به کار شده نهضت آزادی همینطور گروههای دیگر همینطور اما اونها درخشیدنشون در صحنههای محدوده. اون عاملی که میتونه تودههای میلیونی رو به خیابونها بکشانه اون عامل چیه؟ عامل اسلام. اونجا که زن و مرد میپرسیدن آقا حکم امام است ما از خانه بیرون بیایم بله پس آمدیم حساب اینه تا اعلامیههای روحانیت مبارز منتشر نمیشد اجتماعات تودهای میلیونی به وجود نمیآمد. اولین راهپیمایی پرشکوه را یک روحانه جوان شجاع از خودگذشت این رادرمان آقای هادی غفاری به دنبال نماز عید قیدری به وجود آورد. نماز که تموم شد جلوی مردم افتاد حرکت کرد شعار داد بریم کجا بریم معلوم نیست بریم و مردم حرکت میکنن با انگیزه مذهب اشباع شده از روح مذهب در روز عید فکر و به دنبال ماه مبارک رمضان ماه صفا، ماه زدودن دلها، ماه پاک کردن نفسها، ماه آماده کردن انسانیتها، ماه پرورش دادن شخصیتها زن و مرد حرکت میکنه. میدان میدان حضور دین است و حضور دین با حضورت و علمای متعهد مبارز راه است و مردم در پی اینها بیمهاوا حاضر و در حرکت یادم میاد در اولین راهپیمایی بعد از راهپیمایی عید فطر روز چهارم شوال ۱۶ شهریور راهپیمایی به صورتی که هیچ یک از افراد صاحب نظر باورشون نمیآمد صورت گرفت. محاسبههای قبلی این بود که روز عید فطر حدود ۲۰ هزار نفر راهپیمایی کردند. آیا راهپیمایی روز ۴ شوال و ۱۶ شهریور میتوانه به اندازه همون جمعیت بیاره که لااقل شکوه اون شکسته؟ این سؤالات افرادی که افرادی بود که خودشون رو وارد میدونستن نبض جامعه رو در دست خودشون میدونستن ولی تجربه نشون داد که اونجا که عامل نیرومند مذهب به کار میافتد محاسبهها از کار میافتد خب چقدر جمعیت آمد اون روز بیش از ۱ میلیون نفر در این دومین راهپیمایی پرشکوه شرکت کردن. انقلاب شده بود. انقلاب انقلاب چی؟ انقلاب اسلامی. خب حرکت ادامه یافت. گاهی کشمکش بود. گروههای ملیگرا در تنظیم برنامه راهپیمایی خبر میدادند که مدیریت خوبه دست ما باشه برای اینکه شما آقایون که اهل تشکیلات اداره نیستید مردم و توده مردمم که تشکیلاتی ندارن بگذارید ما تشکیلاتیا کار رو اداره کنیم پاسخ جوونها این بود که به این آقایون بگید به عنوان بخشی از مردم تشریف بیارید ما با همه بیتشکیلاتیمون با همه ندا سابقه تشکیلاتی عرضه راه انداختن یک راهپیمایی رو داریم. غصهش رو نخورید. راهپیماییهای پرشکوه یکی پس از دیگری، یکی از دیگری پرشکوهتر و پرجمعیتتر ادامه یافت تا نوکر استعمار فرار کرد. وزی به قطعیت نزدیک شده بود. اما یکی از همین جناههای ملی، یک مهره از همینها گویی برای این روز آماده شده بود. آمد به میدون: من میتوانم مملکت را اداره کنم. همه بسپارند به من. انقلاب شده است. ملت به پا خواسته است. شاه هم دیگر برگشتنی نیست اما من هستم به جای او اینجا نوبت امت و امام بود و نوبت قهرمانان روحانی بود و نبت اون وکدان بیدار آسمانیش بود. ه ایستادن گفتند توو هم چیزی نیستی تو هم باید به دنبال او بروی و او را به دنبالش فرستادند و انقلاب پیروز شد و رهبر انقلاب به وطن بازگشت با اون شور و شکوهی که در تاریخ ایران نمیدونم آیا هرگز سابقه داشته باشد یا نه فکر نمیکنم امام آمد امت امام را پس از پون ۱ سال دوری و مهجوری در میان خود یافت. امام تعیین کننده همه چیز شد. به اعتبار اینکه فقیه است، ولی است و به اعتبار اینکه ملت بارها در راهپیماییها و قطعنامهها گفته بود. آونچه امام بگوید ما همه همان را میگوییم و آنچه او برای سعادت ما بخواهد ما همه همان را میخواهیم. کی میتوان به اندازه این شخصیت والای اسلامی این مقدار اعتماد و اطمینان ملت را به خود جلب کند. کی شورای انقلاب رو امام تعیین کردن. مشروعیت شورای انقلاب مستقیماً از طریق نصب امام بود. از طریق انتخاب امام بود. اگر مل اینها اعتمادی داشت بیشتر از طریق اعتمادش به امام بود. بهخصوص که اون اولها اسمها هم گفته نمیشد روی مصالح امنیتی و مصالح دیگر. دولت موقت تشکیل شد. با پیشنهاد شورا و نصب امام مشروعیت دولت موقت از طریق امام بود. امت این مشروعیت رو داد اما از طریق امام و امام این مشروعیت رو داد. اما هماهنگ با امت خب تا اونوقت همه چیز چی بود در این مرحله همه چیز چی بود اسلامی بود همه چیز از چه مبد فکری و روحی و احساسی مایع میگرفت از مبدع قرآن از مبدع وحی از مبدع دین از مبدع خدای غیر از اینه روشنه که اینها این مقدار که بر شما خوندم عرض کردم فکر میکنم کاملاً دیگه روشنه اما مسئلهای که عرض کردم مسئله زندهست اینه اما این بهخصوص دو گروه به این اما عمیقاً توجه بفرمایند یک گروه کسانی که تا اون تاریخ نتوانسته بودن انقلاب اسلامی رو با هویت اسلامیش بشناسند و بپذیرند و یک گروه جوانان و انسانها و برادران واهران مؤمن به اسلام و انقلاب اسلامی که میخواهم مسئولیتشون را، مسئولیت خطیرشون را به اونها گوشزد کنم. این دو گروه خوب توجه کنن. از اون تاریخ انقلاب با یک مسئله روبهرو شد. این مسئله تا امروز هم به صورت کامل حل نشده اما وقت حل شدنش و حل کردنش قطعاً فراسیده دیگر قابل تأخیر نیست و اون مسئله اینه که خب انقلاب اسلامی پیروز شد رهبر رهبر اسلامی ملت ملت اسلامی خطوط انقلاب اسلامی پیروز شد رژیم منفوری را بیرون کرد آمریکایی رو شکست داد اروپایی رو عقب روند روسیه و چینی رو سر جایشان نشاند اما مدیریت مملکت تکلیفش چیه دوباره همون دوستانی که در راه یها میگفتن آودهها رو شما به حرکت دربیارید. نظم و تشکیلات و ادارهشو بدید دست ما. ما بهتر بلدیم. همچین بفهمی نفهمی با زبون بازبونی و گاهی بیزبونی میفرمودن به اینکه آقا اداره مملکت را دیگه بسپارید دست ما که مردان این میدان هستیم. شما هم خوب تشریف دارید همه ملت تشریف داره. امام تشریف داره روحانیت مبارز تشریف داره همه تشریف دارید. قلم میدونم روی چشم اما مسئولیت اداره مملکت رو منطقم همینو میگه اداره مملکتو باید به دست کی داد به دست اونا که کاردان باشن خب آقا این کاردونها مسلمونم حتماً باید باشن یا نه؟ اگه بشه مسلمون باشن البته اولاست ولی اگرم نشد مسلمون باشن مملکتو که نمیشه به حال خودش رها کرد اداره مملکت رو که نمیشه به حال خودش گذاشت خب چه عیب داره چه همسبایی این غیرمسلمون ضد اسلامها هم در این پستهای اساس باشن عیبی ندارد. حالا از شما مردم نجفآباد که در این انقلاب سهمی بزرگ داشتهاید جزو مراکز مقاومت ایران بودید میپرسم شما در طول انقلاب راضی بودید به یک چنین آیندهای؟ تشخیص ما این بود که این نظر به هیچ عنوان از نظر وظیفه الهی که بر عهده داریم قابل قبول نیست. از نظر اعتمادی که امام دارد قابل قبول نیست. از نظر مهر و علاقهای که امت دارد قابل قبول نیست. به همین جهت ما از اون اول تا حالا مقابل این طرز فکر ایستادهایم. این نکه شما شنیدهاید تو شورای انقلاب و تو دستگاه مدیریت کشور اختلاف هست این درسته راسته اختلاف هست اما شما رو به خدا این اختلاف اصیل عالی را تنزلش ندید در سطح اینکه اونجا جنگ بر سر قدرت است این یک تهمت است این یک دروغ است نظیر دروغهای دیگر دوستان ما که پاسدار این مطلبهاند همواره با کراهت مسئولیتها را قبول کردهاند. چه خواستداران قدرتی هستن اینها؟ این آقای مهدوی کنی که الان وزیر کشوره شاید ۲۰ بار ما ازش خواهش کردیم به مناسبت اینکه آقای رفسنجانی نامزد انتخابات از تهران بود و صحیح نبود دیگه ایشون وزیر کشوری باشد که مسئول اجرای انتخاب کردیم آقا این مسئولیتو قبول کنشون میگفت نمیتوانم کمیترم نمیتونم از دست من بگیرید بگذرید من همون یک روحانی میخوام باشم چرا به این چهرههای عزیزی که همواره با احساس مسئولیت شانه زیر بار دادند این گونه تهمت زده میشود نه از نایه دوستان ما من جنگ قدرتی سراغ ندارم ولی از نایع دوستان ماشاری بر سر این مسئله بر سر این مطلب بر سر این راز راست و مستقیم ماندن انقلاب یا منحرف شدن انقلاب دیدم بوده است و خواهد بود که ملت اگه قراره رأی ملتم ملاک باشه ت به ما اجازه نمیده با اون روشی سرگاری نشون بدیم که در حساسترین لحظات کردستان آقای وزیر کشور وقت آقای دکتر یونسی یک افسر تودهای مارکسیست زندانی را که مبارز بوده مبارز بودنش قابل تقدیره زندان انه رژیم بوده آزاد شده بسیار خوب اما دیگر آیا باید او را به عنوان استندار کردستان هم در حکومت جمهوری اسلامی فرستاد آیا شما ملت میتونید اینو تحمل کنید این در ساله اکبر الله اکبر الله اکبر
این درست در فروردین پارساله کمتر از بله حدود روز از پیروزی انقلاب گذشته کردستان شلوغ شده امام فرمودن برید مرحوم آیتالله طالقانی بنده آقای هاشمی آقای بنیسعد رفتیم اونجا اعضای شورای انقلاب برای رستگی به اونجا میریم وزیر کشورم با یک عدهای میاد همراهانش عموماً مارکسیست آقا اینا کین دنبال شما خب چون اوضاع و احوال ناجوره اینا آمدن که ما رو یاری کنن بعد که برمیگردیم تهران میبینیم یکی از این همراهان آقای دکتر یونسی مارکسیست است و ایشون به عنوان استوندار براش حکم صادر شده. چرا کردیدا؟ نکنید این رو بگذاریدش کنار. آنوقت میگفتن بله دخالت میکنن در کار ما مراکز تصمیمگیری و قدرت متعدد نمیگذارد مملکت اداره شود. یادتون میاد این حرفا رو که و ما خون دل میخوردیم. سکوت میکرد. م در بیرون و در داخل فشار میآوردیم که آقا این نباید اونجا باشد. فشارها مؤثر واقع شد. این آقا رو از آنجا برداشتن اما بعد از کشتن افراسیا و بعد از کشتن افراسیاب سهراب سهراب و داروی بیهوشیسود. یک استندار تودهای مافسیست. وقتی میره اونجا خود بهخود باید چیکار بکنه؟ خودبهخود چهکار میکنه؟ همین حزب دموکرات همین کملهها رو همینها رو بهشون قدرت میده وتافراسیاب و بعد از کشتن افراسیاب یا سهراب سهراب و داروی بیهوشی چه سود یک استندار تودهای ماستیس وقتی میره اونجا خودبهخود باید چیکار بکنه؟ بهخود چکار میکنه؟ همین حزب دموکرات همین کملهها رو همینها رو بهشون قدرت میده وداد و فاجعه وجود آورد این مسئله است این مسئله زمان ماست و به دنبال این مسئله زمان ما با دو گروه سخن دارم یک به همه کارمندان دولت و به همه تحصیل کردههای منتظر سمت و پست. عرض میکنم ما مصممیم از این به بعد کسانی را به کارهای حساس بگماریم که نسبت به دین و ایمان اونها به اسلام و انقلاب پیروزمند اسلامی اطمینان داشته باشیم. الله اکبر. الله اکبر. اکبر الله اکبر ما چون در برخی از مشورتهایی که با برادرمون آقای بنیصعد هم پیش میآمد گاهی دچار شک میشدیم که آیا کلن فرد مناسبه یا نه قرار گذاشتیم که برای اینکه این مسائل بار دیگه تکرار نشه در انتصابات آینده تکرار نشه چند جلسه بنشینیم این مس سؤال خوب بحث کنیم و بنویسیم و امضا کنیم و توش این معیارها رو بگذاریم و این همون لیثاق وحدتیست که آقای بنیسعد از اون نام بردهاند. یک اصل مهم در همین میثاق وحدت این است که نخستوزیر، وزرا، معاون، استانداران، رؤسای سازمانهای مستقل و سمتهای حساس باید به کسانی سپرده شود که از نظر اعتقاد به اسلام یبندی عملی به اسلام مسلمانی قابل قبول باشند. الله اکبر الله اکبر الله اکبر
و ما این رو وظیفه میدونستیم. حالا بیرون بگن که اینا جنگ قدرت دارن. بگن ما باید وظیفهممونو انجام بدیم. انسان باید در برابر شایعهسازیها هم قوی باشه. نیرومند باشه. ببینه وظیفه چیه گوشش به این حرفا بدهکار نباشه بعدم موفق شدیم حالا هم با توافق داریم کارها رو به حمدالله جلو میبریم انشاءالله
خاطرمون جمع شد مسلم شد که دیگه حالا همه پای این معیارا رو امضا کردیم اینم براتون بگم گفته شد که خب اگر درباره یه نفر اختلاف نظر شد آقا خوان بذارن ایشونو فرموندار نجف آباد نمیدونیم که آقای ازظر مذهبی چگونه هستن تو شورا تو این جلسه مشورتی ۴ار تا میگن ایشون واجد شرایطن د تا میگن واجد شرایط نیستن تکلیف چیه گفتیم اینم حلش میکنیم ۳ نفر از اعضای شورا را انتخاب کردیم گفتیم اینین ۳ نفر وظیفه دارن برن پیرامون این آقایون تحقیق کنن اخبار رو بگیرن جستجو کنن اگه دیدن واجد شرایط کسانی را که ۲ نفر از این ۳ نفر گواهی کنن که واجد شرایطن همه ما قبول میکنیم دیگر جای اختلافی باقی نمیموند حالا خوشمزه اینه ما نشستیم دور هم زیربناهای آینده رو در حد مسئولیتهامون محکم میکنیم بیا ببین بیرون چه خبره خبرنگارا میان سؤال میکنن خب انشاءالله جلسه رفع سوئد فاهمات به ثمر رسید آقا به خبرنگار گفتم من بدم میاد از این سؤالات شما چون این معناش این است که ما یک اختلافاتی با هم داشتیم بعدم از سر سازش دور هم نشستیم یک کار سازشکارانه کردیم وای بر این انقلاب و بر ما اگر چنین روحیهای داشته باشیم چرا اینطور میگی سؤال کن بگو آیا پیرامون این مسائل بنیادی و مهم بحثها و تبادل نظرهای شما به نتیجه قطعی و روشن رسید. اینجور سؤال کن تا من بگم الحمدالله رسید. نه فقط اینجا تو نشریات خارج آمریکا که همیشه با خیالات خودش خوشه و سالها با خیالات خودش خوش بود توی تفسیرها و نش ش میبینید که دائماً میگوید آی مردم چه نشستهاید؟ انقلاب ایران همین روزها تقش در میاد اون بالاها جنگ قدرته اگه شماها من هیچ اعتنایی به آمریکا ندارم هیچ اعتنایی به اروپا ندارم هیچ اعتنایی به اردوگاه شرق ندارم اگر شما ملت حقیقت رو همون طور که هست بشنوید و بپذیرید و به اون مؤمن باشید و پیوندتون با انقلاب رهبری انقلاب و مدیریت انقلاب استوار بماند بگذارید آمریکا تو این خیالها و خوابهای خوش فرود به نفع ماست ولی به شرط اینکه خبرچینهای وسواسهای خناسی که دائماً یوسوسون فی صدور الناس اینا نیان این مچول تههای خبرنگاریها و خبرگزاریها و تفسیرها و مفسرهای آمریکای جهانخوار را به خوردتون بدن. به شرط اینکه شماها دست رد بزنید به سینه این نامحرمان خبرساز، شایعهساز، دروغپرداز، وسوسهانگیز ما دیگر غمی نداریم. بگذار آمریکا چنین پندارد به سود ماست. این یک مطلب از همه کارکنان شریف دولت میخواهیم با درک تعالی و اوج این انقلاب الهی با درک عمق این انقلاب در وجدان مردم ک انقلاب بودن این انقلاب و اینکه آمده است واقعاً داره ارزشها را بنیادی تغییر میده. اینها خدمتگزاران صدیق و مؤمن شوند به اسلام و امت اسلام و جمهوری اسلامی ایران و مهارتها و نیروها و توانهاشون رو در خدمت این ملت و این انقلاب قرار دهند. تا ما یکپارچهتر با این دشمنان مکار غدار جهانخوار روبهرو شویم. الله اکبر. الله اکبر. الله اکبر
این یک دو جوانان میانسالان مؤمنان مردان و ز بنان با ایمان به حالت انزوا درنیایید صحنه را برای کسانی که ایمان ندارند خالی مگذارید این حجب و حیای بیجاتون رو در این مرحله از انقلاب تبدیل کنید به جسارت و گستاخی و شجاعت انقلابی بیایید به میدون انقلاب و اداره انقلاب به شما نیاز ند است هر انسان با ایمان صاحب صلاحیت وظیفه دارد خود را به مقامات تصمیمگیرنده در سطح مملکت در سطح استان در سطح شهرستان در سطح بخش در یک مدرسه معرفی کند و بشناساند نگویید که این از خود تعریف کردن است چرا خودستایی کنم نه جانم این خودم معرفی کردن هست و انقلاب امروز به این معرفی شجاعانه شما نیازمنده. الله اکبر الله اکبر الله اکبر
و به دنبال این یک اصل و اون اصل اینه اگر شماها حاضر نشوید کم حاضر شوید و میدان را برای دیگران باز بگذارید. خطر انحراف انقلاب اسلامی ما به یک بینش ملی جرایانه خیلی بالاست. ملیت برای ما محترمه. وطن برای ما محترمه. اما ه به عنوان مبد نه به عنوان اصل به عنوان مسئله درجه دوم اونچه برای ما به عنوان اصل و ارزش نخستین و مبدع و سرچشمه ارزشهای دیگر مطرح است و اسلام است و اسلام الله اکبر الله اکبر الله اکبر و درست در پرتب همین اسلام است که اصفهانی و مشهدی و اراکی و یزدی و کرمانی و بلوچ و بندرعباسی و گیلانی و ترکمن و مازندرانی و آذربایجانی و کردستانی و عرب و خوزستانی همه میتوانن با هم احساس برادری قلبی کنند. وحدت ملی ما وحدت قومی ما وحدت جمعیتی ما بر اساس یک چنین معیار و محور وحدت محکمتر، عزیزتر، پراثرتر است. ما ملیت داریم اما ملیتی بر پایه اسلام. ما وطن داریم. ما ۱ سانتیمتر از ایرانزمین را اجازه نخواهیم داد به دست هیچ بیگانهای بیفتد. الله اکبر. الله اکبر. الله اکبر.
اما به عنوان بخشی از سرزمین اسلام که برای پاسداریش این پاسداران عزیز جنباز مجاهد این ستارههای درخشان در آسمان انقلاب اسلامی ایران ببینی که تو جن بر کف با آموزش کم با یزات کم اما با عشق به شهید شدن میروند به همه صحنهها و میدونهای خطرناک. این معجزه ایمان است. این معجزه اسلام است. این معجزه اعتقاد به خداست. اعتقاد به وحی است. اعتقاد به معاد است. اعتقاد به عمل صالح است. بنابراین وطن مطرحه برای ما سرزمین برای ما مطرحه اما در پرتب خورشید فروزان مذهب اسلام اینکه ما میگیم از ملیگرایی انتقاد میکنیم میدونست معنیش چی میشه؟ خلاصه معنیش اینه که یک ارزش دست دوم را بخواهند جانشین ارزش دسته اول کنن. این مخالفت ماست. خیلی منطقی و شن و آشکار نه اینکه ما برامون ملیت بیارزشه، وطن بیارزشه. نه ارزش درجه دوم است. اختلاف ما با کسانی که میخواهند انقلاب بر محور ملیت قرار بگیره همینه. ما میگیم محور اسلامه. اونها رو بهناس. اونا میگن محور ملیته اسلام دین مردم ایران است. دین اکثریت مردم ایران است. پس محترم است. این خیلی با هم فرق داره. خیلی با هم فرق داره. و یک اصل دیگر جوانها به این اصل توجه کنن. صاحبان مهارت هم به این اصل توجه کنن. ین نظر شخصیو میگم دیگه این حق دارم به عنوان یک فردم اینجا نظر بدم یا نه سانسور که نیست سانسور نیست اینجا چون یه وقت ما یه جا یه نظر شخصی دادیم قوق پاک حالا اینجا میخوایم نظر شخصی ب نظر شخصی بنده اینه و این عملم دارم میکنم در حوزه مسئولیتهام دارم عمل میکنم چند جا عمل کردم از نتیجهشم راضیام نه نظر شخصی من اینه که ما افراد با ایمان با استعداد لایق را که هنوز تجربه و کاردانی و کارایی و مهارتی کافی ندارند میاریمشون توی کارها سر کارها میگذاریمشون و حاضریم یه مقدار تاوان و خسارت ندونم کاریاشون رو بدیم تا توی جریان عمل ساخته شوند و مدیران با ایمان مسلمان جمهوری اسلامی ایران در پی یک چنین مرحله تعاوندار به وجود بیان و هی نگیم مدیر نداریم مدیر یم. الله اکبر. الله اکبر. الله اکبر.
حالا اگر صاحبان مهارت و علم و فن مدیریت این عمل ما را ناشیانه میدانند و میفرمایند که اینا علت اینکه این حرفا را میزنن چون نمیدونن چا چند سر آب داره. مدیریت و تجربه مدیر کمه بگذارید این حرفا رو بزنن ما اون وقتا هم از این حرفا که میزدیم این آقایون به امثال این آقایون میگفتن اینایی که شما میگید با هیچ حساب سیاسی در دنیا جور درنمیاد حالا میگن با هیچ حساب اداری در دنیا جور درنمیاد حرف همون حرفه ما هم حرفمون همون حرفه ملت حرفش کدومه آیا ملت میپذیر ند ماهی خسارت و تابوان ندونمکاریهای این جوونها یا این میانسارها این افراد کمسابقه رو ولی با ایمان با شور با اخلاص با علاقه پرتلاش ساعت نشناس از صبح تا شب بدرو و کارکن رو ما یه مقداری تاوان و خسارت ندونمکاریهای اینها رو بدیم و هرچه زودتر مدیران با ایمان جامع رو به زین این رو شماها میپذیرید. الله اکبر. الله اکبر الله.
من میخوام اینو بگم این طرف آقای الف ایمان و عشق و شورش در سطح مطلوب برای خدمت به مردم و انقلاب صبح و شب نمیشناسه. حقوقم چقدره نمیشناسه. اما تازه کاره. ن طرف یک آدم ماهر دارای تجربه اما اگه خیلی آدم خوبی باشه سر ساعت میاد و سر ساعتم میره اگه خیلی آدم خوبی باشه بعدم سکر اتاقش از همون خانمای قبلم باشه اشکالی براش نداره ها میخوام ببینم در انتخاب میان این دو آیا الف را انتخاب میکنی الله الله اکبر الله اکبر الله اکبر این پایه این پایه کار بنابراین بنابراین این رو عرض کنم بنده این کار را در دبیرخانه شورای انقلاب تجربه کردم و راضی هستم الان همون جوونها کارگردونای واقعی مجلس شورای اسلامی شدن از نظر ای اداری در قوه قضاییه تجربه کردم چند تاشونو آوردم اونجا کار میکنن تا بخواهید با اخلاص گاهی هم ندونم کاری میکنن گاهی هم آقایان صاحب منصبان قضایی غر میزنن که آخه آقا این جوونا چ سرشون نمیشه آوردی هی میگی این کارو بکنن اون کارو بکننها بهشون عرض میکنم بسیار خوب کمی بسازید انشاءالله اینها هم ماهر میشن اما کار میکنن مبدع حرکت در قوه قضاییه به یاری خدا همین جوانها خواهند شد انشاءالله
این تجربههاییست که داریم و به سلامتی شما در یکی دو جای دیگه هم همینور عمل شده و دوستان راضی و دشمنان ناراضی نتیجه ملت مسلمان متعه ایران و یار باش آگاه باش حفظ هویت و اصالت اسلامی انقلابت که فریاد کشیدی نه شرقی نه غربی اسلامی حفظ هویت اسلامی انقلابت نیازمند به حضور دائم آگاهانه هوشیارانه فداکارانه در صحنه است. ذرهای لحظهای از صحنه غایب مشو تو به وجود آورنده این انقلاب بودی و مسئولیت نگهداری و تداومش نیز بر عهده توست ای ملت مسلمان قهرمان ایران. درود بری درود بری
و درود بر شما مردم عزیز با ایمان باشور آنچه میخواستم عرض کنم در همین جا به پایان رسید و نمیدونم بالاخره آیا وقت بیش از حد شما را گرفتم یا نه امیدوارم در این عرایضم توانسته باشم پایهای از پایههای اصیل و رکین آینده را بر ملت عزیزمون عرضه کرده باشم و سلام فراوان بر همه شما عزیزان باد.