در میدان نبردهای فکری، گاهی خطرناکترین روش، نه دروغپردازی، که «تاکسیدرمی حقیقت» است. در این روش، یک اندیشمند پویا و چندبعدی که دیگر در میان ما نیست، در یک لحظه از تاریخش منجمد میشود، افکارش به چند گزاره ساده تقلیل مییابد و سپس این پیکر بیجان اما زیبا، به عنوان نماد یک جریان فکری، در ویترین قرار میگیرد. این اندیشمند دیگر سخن نمیگوید؛ دیگران او را به سخن وامیدارند.
این مقدمه، شاید بهترین مدخل برای کالبدشکافی یکی از پیچیدهترین و پرتکرارترین استراتژیهای استاد محمد سروش محلاتی باشد: استفاده ابزاری و مصادره شخصیت بیبدیل شهید آیتالله دکتر بهشتی. این مقاله، یک تحلیل صرف از یک سخنرانی نیست؛ بلکه تلاشی است برای رونمایی از یک «روش» و یک «پروژه فکری» که در پسِ ستایشهای مکرر از آن شهید بزرگوار پنهان شده است.
بخش اول: سنگر حقیقت؛ اذعان به یک واقعیت انکارناپذیر
پیش از هر چیز، باید انصاف را رعایت کرد. بخش بزرگی از تحلیلهای استاد سروش محلاتی درباره شهید بهشتی، کاملاً صحیح و قابل ستایش است. تأکید ایشان بر دغدغههای عدالتمحورانه، عقلگرایی، نگاه باز و شجاعت شهید بهشتی در مواجهه با مسائل زمانه، یک خدمت بزرگ به احیای اندیشه آن شهید است. این «حرفهای حق»، سنگر محکم و غیرقابل انکاری را میسازند که هر منصفی در برابر آن خلع سلاح میشود. ما نیز در «تنویر»، این وجه از تحلیل ایشان را ارج مینهیم.
بخش دوم: تولد یک نظریه؛ چرا «بهشتیِ خوب، بهشتیِ مرده است»؟
مشکل از جایی آغاز میشود که این «حقیقت»، به یک «ابزار» تبدیل میشود. اینجاست که نظریه محوری این مقاله شکل میگیرد: از منظر پروژه فکری استاد سروش محلاتی، بهشتیِ خوب، بهشتیِ مرده است.
این عبارت، یک توهین یا یک شعار نیست؛ بلکه یک «نظریه تحلیلی» برای توصیف یک استراتژی است. معنای آن این است که شخصیت شهید بهشتی، تنها زمانی میتواند به عنوان یک سلاح مؤثر در نبردهای فکری امروز به کار گرفته شود که او دیگر حضور فیزیکی نداشته باشد. چرا؟
-
چون بهشتیِ مرده، سخن نمیگوید: او نمیتواند در برابر تفاسیر جدید از سخنانش اعتراض کند و بگوید: «منظور من این نبود!»
-
چون بهشتیِ مرده، تکامل نمییابد: اندیشه پویای او در سال ۱۳۶۰ متوقف شده است. نمیتوان از او پرسید که نظرش درباره چالشهای امروز (مانند جنگ، تحریم یا بحرانهای جدید) چیست.
-
چون بهشتیِ مرده، قابل مصادره است: میتوان با گزینش بخشی از سخنان او، چهرهای ساخت که با اهداف سیاسی امروز ما سازگار باشد.
این «بهشتیِ تاکسیدرمی شده»، دیگر خودِ بهشتی نیست؛ بلکه یک «نماد» است که استاد سروش محلاتی آن را برای پیشبرد روایت راهبردی خود به کار میگیرد.
بخش سوم: کالبدشکافی روش؛ چگونه «بهشتیِ زنده» به «بهشتیِ مرده» تبدیل میشود؟
این فرآیند «مصادره قهرمان»، از طریق چند تکنیک هوشمندانه صورت میگیرد:
۱. تکنیک نورافکن گزینشی (The Selective Spotlight):
استاد سروش محلاتی نورافکنی بسیار پرنور بر وجوهی از اندیشه شهید بهشتی میتاباند که با پروژه «اسلام لیبرال» او سازگار است: عدالت، حقوق مردم، آزادی و عقلانیت. اما در همان حال، وجوه دیگری از اندیشه ایشان را که با این پروژه ناسازگار است، در تاریکی مطلق رها میکند: باور عمیق به ولایت فقیه، اصرار بر کار تشکیلاتی و حزبی، روحیه انقلابی و مرزبندی شفاف با دشمن.
۲. تکنیک دوگانهسازی کاذب (The False Dichotomy):
او با استفاده از این تصویر گزینشی، یک دوگانه دروغین میسازد: «اسلام بهشتی» (که خودش آن را تعریف کرده) در برابر «اسلام حاکم» (که به صورت تلویحی آن را به آیتالله خامنهای منتسب میکند). این دوگانهسازی، مخاطب را به این نتیجهگیری غلط میرساند که این دو، نماینده دو اسلام متفاوت و متضاد هستند.
۳. تکنیک حذف عامدانه شواهد نقضکننده (The Strategic Omission):
خطرناکترین بخش این عملیات فکری، نادیده گرفتن عامدانه یک حقیقت بزرگ تاریخی است: پیوند عمیق فکری، سیاسی و تشکیلاتی میان خود شهید بهشتی و آیتالله خامنهای. این دو، نه تنها رقیب نبودند، که نزدیکترین همرزمان فکری در حزب جمهوری اسلامی به شمار میرفتند. حذف این واقعیت، برای موفقیت پروژه سروش محلاتی یک «ضرورت استراتژیک» است.
سخن آخر: فراخوانی به احیای «بهشتیِ زنده»
کاری که استاد محمد سروش محلاتی با میراث شهید بهشتی میکند، ادای احترام به یک قهرمان نیست؛ این یک عملیات فکری هوشمندانه برای استفاده ابزاری از اعتبار یک شهید برای مشروعیتزدایی از یک ساختار زنده است. او با منجمد کردن اندیشه یک متفکر پویا در تاریخ، او را به ابزاری برای اهداف امروزی خود تبدیل میکند.
وظیفه ما در «تنویر»، نه دفاع از یک تصویر مقدس و بینقص، که دعوت به آزاد کردن شهید بهشتی از این تاکسیدرمی فکری است. ما باید به سراغ «بهشتیِ زنده» برویم؛ بهشتیِ کامل، چندبعدی، با تمام پیچیدگیها و دغدغههایش. تنها در این صورت است که میتوانیم از میراث واقعی او برای پاسخ به چالشهای امروز بهره ببریم، نه آنکه اجازه دهیم نام او، به سلاحی در یک جنگ سیاسی تبدیل شود.


اشتراک ها: هنر حذف: چگونه سروش محلاتی با یک «پرسشِ نصفه»، تاریخ را به نفع خود بازنویسی میکند؟ - تنویر