حماسه کربلا

خلاصه سخنرانی

این سخنرانی عمیق شهید بهشتی تاریخ حماسی کربلا را تحلیل می‌کند و ریشه‌های واقعه عاشورا را از زمان خلافت معاویه مورد بررسی قرار می‌دهد. دکتر بهشتی با اشاره به بی‌وفایی کوفیان و نقض عهد معاویه با امام حسن (ع) در مورد جانشینی، به دعوت امام حسین (ع) به کوفه می‌پردازد. او هدف اصلی حرکت امام را اصلاح امت جدش، امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌کند و تاکید می‌کند که این حرکت نه برای قدرت‌طلبی، بلکه برای احیای ارزش‌های اسلامی بود. سخنرانی با توصیف انتخاب آگاهانه یاران امام حسین (ع) در شب عاشورا، اهمیت نیت خالص و فداکاری در راه حق را برجسته می‌کند و این قیام را الگویی جاودانه برای ایستادگی در برابر ظلم و فساد می‌داند.

متن پیاده شده

دوستان عزیز توجه شما رو به شنیدن سخنرانی شهید مظلوم دکتر بهشتی پیرامون تحلیل تاریخ حماسی کربلا جلب می‌کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین السماوات والارضین وصلاه وسلام علی جمیع انبیائه ورسله و خدا خلقهمای و رسوله الی خلقه و امین وحیه سید المرسلین و خاتم النبیین مولانا احمد و نبینا ابالقاسم محمد ل و علی آله و اصحابه الائمهه الهدا من اهل بیته وسلام علی عباده الصالحین بدیست من مخصوصاً برای اینکه کسانی که کمتر آشنایی دارند بهخصوص اون‌ها که لون حالمون که تا شاید آشنایی دارن با این مسائل قبلاً خلاصه‌ای از اونکه تاریخ کربلا نامیده میشه عرض کنم تا بعد به بررسی مطلب و بحث اصلیمون شد سرزمین کربلا سرزمینی در آن تاریخ دور افتاده کنار افتاده از شهر بدون آبادی به صورت کل ویابان در یک گوشه‌ای ازیا عراق دسته در مقابل هم قرار گرفتند. یک دسته مجموعه اون‌ها از کوچک و بزرگ و زن و مرد و قدم و عمه ضد این نفر نمی‌رفت. دسته دیگر فقط جنگنده‌ها از ۱۰ هزار تا ۳۰ هزار نفر در تاریخ نقل شده این بچه کوسک این طرفیست که همه عده اون‌ها به نمی‌رسه و عده مردان جنگآور و جوانان و حتی بسته‌های جنگ به ۷۰ نفر نمی‌رسه. چون مجموع شهدای کربلا را تا ۷۲ نفر و گاهی تا حدود ۹۰ نفر ذکر کردند و اگر ۷ دو نفر معروف حساب کنیم د اونا بو کو شیرخاره یا شیرخواره بودن که انگله نبودن این دسته از مدینه و بعد مکه به سمت کوفه حرکت کرده کوفه در نزدیکی کربلا قرار داده ر حدود ۷۰ کیلومتر با کربلا فاصله داره این دسته از مدینه و بعد از مکه حرکت کرده است که بیاد به کوفه اون لسه مقابل ۱۰ هزار نفر یا ۳۰ هزار نفر بیشترشون از خود کوفه و اطراف کوفه حرکت کرده‌اند یعنی نزدیک شهر هستم آمده‌ام به جنگ این بسته کوه بیشتر این‌هایی که آمده‌اند به جنگ این بسته کوچه به طور مستقیم یا به طور غیرمستقیم این دسته را از مدینه یا از مکه به اینجا دعوت کرده‌اند و این دعوت‌کننده‌ها و میزبانان آمده‌اند بامانان خودشون بجنگند. فردا میان این میزان ناسپاسگر نادان بی‌وفای نامهبان و این مهمانی که به وسیله این میزبان‌ها دعوت شدند جنگی رخ میده و همه مهمون‌ها تقریباً از دم سیخ می‌گذرند و کشت نمیشن شاید اگر روح حادثه کربلا نبود تاریخ حادثه کربلا رو این هم چیز درس می‌کرد اما این من بودم و شاید مثل من که برای اینکه جلده یکی از جلده‌های حادثه کربلا را در تاریخ گفته باشیم تاریخ حادثه کربلا رو اینجور نقل کردیم و الا تاریخ به احکام ات حادثه کربلا رو به صورت‌های بسیار عالی‌تر از این ثبت کرده و نقل کرده و حقم همان بعد از شهادت علی بن ابیطالب علیه السلام معاویه فرمانروای تقریباً فرمانروای خسر مطلق سرزمین پهناور اسلام چون به فاصله کمتر از ۶ ماه توانست هواداران علی علیه‌ السلام را که دوروبر امام مجتبی جمع شدن متفرق کنه و قرارداد صلحی با امام مجتبی علیه السلام منعقد کنه و خیال خودش رو از جهت امام مجتبی و هواداران خاندان علی راه جزو یکی از مواد مهم قرارداد صلح با امام مجتبی این بود که معاویه نباید هواداران و دوستداران اهل بیت و علی علیه السلام را عهد شکار و شکنجه قرار دهد. یکی دیگه از مواد مهم هم این بود که معاویه نباید برای بعد از خودت کسی را به عنوان خلیفه و فرمانروای اسلام به مسلمین معرفی کند و منسوخ کند. مواد دیگه هم بود. معاده نسبت به ما اول که خیلی فرصت نداد به فاصله کوتاهی شروع کرد هواداران علیه السلام را بهخصوص در نقاطی که دورتر از مدینه بود و بهخصوص درسته و کوفه سخت فشار قرار و این فشار بعد از هادت امام مجتبی خیلی شدیدتر شد. وقایع عجیبی در این مدت اتفاق افتاده است. در همین کوفه عده‌ای از دوستان علی با فجیع‌ترین و شکنجه‌ترین و به دست عمال و فرمانداران معاویه کشته شدند. ماده دوم هم تا موقعی که امام مجتبی زن ده بود معاویه مراعات ولی چون می‌دید مرگش نزدیک شده و می‌خواست حکومت رو در خاندان بنی‌امیه ثابت و استوار بکنه و دائمی بکنه تصمیم گرفت اول امام مجتبی رو از میون برداره به وسیله سم امام مجتبی رو شهید کرد و بلافاصله شروع کرد قدمات بیعت گرفتن برای یزید رو فراهم کردن. معاویه در این راه کارهای عجیبی کرده بود. اول مقیره بن شعبه فرماندار کوفه که تیرمردی بود نسبتاً محترم و مطیر. فراهم کرد معاویه. مورخین می‌نویسن که این کار رو مقیره برای خوشآمد معاویه کرد بعد مؤرخین ولی از اونجا که معاویه بسیار دستش نیرنگباز بوده احتمال قویه که تحریک خود معاویه بوده معاویه تحقیق کرد مقله را که از کوفه پیرمرد محترم فرماندار استان بزرگ کوفه از کوفه پاشه بیاد شام به مشک پیش معاویه در یک مجلسی بگه که خوب یا امیرالمؤمنین شما آیا نمی‌خواست فکری برای امت اسلام عد از خودتون بکنید. ما می‌ترسیم. ما نگرانیم که بعد از شما امت دچار اختلاف و تشط بشه. خواهش ما من به نمایندگی اهالی کوفه اینجا آمده‌ام و خواهش می‌کنم که شما برای بعد از خودتون تکلیفی معین کنید که مسلمون‌ها حیران و سرگردون نباشند. ما بین دست به دست خودش مالی رو می‌گفت من چیکار بکنم؟ این کار که همچین درست نیست و منطقی معین بکنم چیکار بکنم کیو مثلاً نگید معین بکنم کیو خو معین بکنم یزید کی بهتر از یزید فرزند برومند امیرالمؤمنین معاویه اول همچین شانه حالی می‌کرد به اینکه حالا تو ببینیم چطور میشه صلاح امت هست صلاح امت نیست ولی بعد از دو سه جلسه بازی سیاسی بالاخره معاویه رأی مقیرت بن شعبه رو تصویب کرد و لا که ملت مسلمان علاقه‌مند یزید فرزند من به عنوان خلیفه و فرمانروای مسلمین بعد از من باشه البته باید به دلیل اینکه باید من مطیع ملت مسلمون باشم البته من یزید را برای بعد از خودم خلیفه می‌کنم خب مقیر شما برگرد از کوفه این مطلب رو بازم با مردم و بزرگان در میان گذاشت اگر دیدی همین طوری که میگی و درست تشخیص دادی و مردم واقعاً داطلب این مطلب هستن به من اطلاع بده من این کارو خواهم کرد عجله‌ای میره مقیر برگشت کوفه و شروع کرد گروه گروه مردم را از کوفه به شام فرستادن که بفرمایید این‌ها وجوه و اعیان طبقات مردم خودشون میان به شام و تقاضا دارند که معاویه امیرالمؤمنین یزید را به عنوان خلیفه و جانشین خودش معین کنه این تق روع شد. هر روز عمال و فرمانداران معاویه از استان‌های مختلف سرزمین پهناور اسلام گروه‌هایی را می‌فرستادند به شام. این‌ها اونجا می‌آمدند در حضور مردم تقاضا می‌کردند که معاویه یزید را خلیفه جانشین قرار بد. کمکم معاوی یک زمینه فراهم شده. اعلام کرد که یزید بعد از من فرمانروای مسلمین است و کرد به همه فرمانداران ولیان قسمت‌های مختلف که باید از مردم برای یزید بیعت بگیریم. یکی از این بخشنامه‌ها آمد یه والی مدینه. والی مدینه نامه نوشت به معاویه که زمینه اینجا فراهم نیست. برای اینکه اینجا شهر پیغمبر مدینههالنبی از بزرگان صحابه اینجا زندگی می‌کنن. عده‌ای از بزرگان خاندان پیغمبر اینجا زندگی می‌کنن و اینجا عملی به نظر نمی‌رفته. بهخصوص ۴ار شخصیت اینجا هست که این‌ها زیر بار این مطلب نخواهند رفت و تا این چهار شخصیت با یزید بیعت نکنند مردم دیگه محال ازشون بیعت بگیریم. در درجه اول ابوعبدالله حسین بن علی عبدالله بن عمر از عبدالرحمن بن ابیبکر عبدالله بن زبیر این چهار نفر بسیار بعیده است برای یزید از اون‌ها بتونیم ما بیعت بگیریم و حاضر بشن وندر بدن و تا این‌ها نکنن پس بیشتر مردم محال است به دست گرفتن برای یزید مافیه در جواب نوشت به اینکه اون‌ها رو خصوصی بخوام کن تهدید کن شاید بشه به فاصله کوتاه الی مدینه برای معاویه نوشت من اونجا از دستم برنامه کردم نشد و نمیشد معاویه گفت خیلی خب با مدینه کاری ندار فعلاً مدینه مستسنا چند ماهی گذشت معاویه دستور داد به قسمت‌های دیگر با تأکید که باید بدون استثنا همه برای یزید بیعت کنن با شما وقتی همه جا مسلم با یک گروه هزار نفری از سواران سپاه سوار نظام زبده شام حرکت کرد آمد به سمت مدینه به عنوان حج به سمت مدینه و مکه می‌خواد بیاد امیرالمؤمنین به حج خانه خدا واحد مدینه شد ابن عزیز در کامل می‌نویسه در اولین درخورد با حسین بن علی علیه السلام د خیلی خونتر خیلی بی‌اعتنا بعد عبدالرحمن بن ابیبکر بعد عبدالله بن عمر بعد عبدالله بن زبیر با هر چار نفر برخورد بسیار تلخی کرد ایام حج بود نزدیک بود این چهار نفر هم نصف خیلی‌ها به سمت حج رفتن معاویه در مدینه مدتی مرد شروع کرد برای عده‌ای پول فرستادن عده‌ای رو تهدید کردن عده‌ای رو تصویع کردن تا اونجا که می‌توانست در مدینه خودش شخصاً فعالیت کرد تا زمینه افکار مغرب مدینه را برای بیعت بایزید فرا. در اونجا نقل می‌کنن که عایشه با معاویه برخورد تلخی کرد و گفتگوی میان آیشه و معاویه رو افتاد که چون بحث مشکول شرش دست نظر می‌کنم. سه نفر از عقلای مدینه باهاش ملاقات کردن گفتنین راهی که تو میری راه درستی نیست تو نمی‌تونی با تهدید و زور با این ۴ار نفر مقابله کنی هرچند این ۴ار نفر الان نه حکومت در دستشونه نه سپاه دارن نه لشکر دارن هیچی ندارن اما استهان و شخصیت اون‌ها تو رو خورد می‌کنه صلاح بر این که بیش از این سر به سر این‌ها نگذاری برو حو پر کرد. ولی معاویه از اون‌هایی بود که وقتی دنبال یک هدفی رو می‌ذاره از هیچ کاری فروگذار نمی‌کرد تا بر آمد مکه در مکه یک مجمع بزرگ اسلامی بود معاویه برخورد کرد باز با این ۴ار نفر در اونجا خیلی به اونا خوش آمد گفت خیلی محبت کرد خیلی احترام رد خودش و نوتر فرستاد از اونا خواهش کرد به مجلس معاویه بیان این ۴ار نفر دیدن سیاست معاویه عوض شده در مدینه با اون خشونت و تلخی و گستاخی در مکه با این ردیه نرم و آرام چه خبر شده ۴ار نفری با هم جلسه کردن گفتن کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است باید ما قبلاً خودمون رو برای مواجهه با معاویه آماده کنیم معاویه اتفاقاً به فاصله کمی از این نفتر کرد که در یک جلسه خصوصی با او ملاقات کند. به محض این دررفت ۴ نفر دور هم نشستن مشورت کردن که کدام یکی از اونا در اون گه صحبت می‌کنه. بالاخره عبدالله بن زبیر انتخاب شد که در اون جلسه پاسخ‌گوی معاویه باش. معاویه این چهار نفر را دعوت کرد و با اون‌ها خلوت کرد و شروع کرد مقداری درباره یک یک‌ها مدح و ثنا خوندن. اما شما سین بن علی شما سید جوانان مسلمین هستید آقای جوانان مسلمون‌ها هستید فرزندده رسول خدا هستید فرزند علی مرتضی هستید مقامتون چنینه شعنتون چنانه اما شما عبدالله بن عمر فرزند عمر هستید که نسبت به اسلام چه کرده و چه کرده اما شما عبدالرحمن بن ابی بکر پیرمردی هستید محترم فرزند خلیفه اول هستید چه هستید چه هستید اما شما عبدالله بن زبیر مردی هستی شجاع در تاریخ اسلام شجاعت‌ها داشتی خودت پدرت چنین چنان مقداری از آن‌ها تمجید کرد ولی من از شما یک خواهش دارم چه شده است که شما از بیعت باپ فرزند من یزید امتناع کردید فکر نکنید کار به دست یزید میاد کار به دست خود شماست من قول میدم تمام رق و فتح امور به دست شما باشه فقط اسم خلافتی یزید باشه که بعدها اختلاف پیش نداره همه رو کتب بالاخره به عبدالله بن زبیر گفت تو یه حرفی بزن گفتما شما را مخیر می‌کنیم میان یکی از سه کار یا اصلاً خلیفه‌ای معین نکنید بگذارید بعد از شما مردم خودشون خلیفه‌ای انتخاب کنن یا مثل ابوبکر عمر را که اصلاً با او قوم و خویشی نداشت با اینکه ابوبکر پسر داشت محمد بن ابیبکر عبدالرحمن بن ابیب بچه‌هایی داشت با اینکه پسر داشت قوم و خویش داشت هیچ کدام از اون‌ها رو خلیفه نکرد عمر را که اصلاً فاصلهش خیلی دور بود با قریش او را به عنوان خلیفه معین کرد شما هم یک فرد شایسته‌ای را از غیر خاندان خودتون به عنوان زمادار مسلمین معرفی کنید مثل عمر کار رو به شورای محدود شورای ۶ نفری ۱۰ نفری آگذار کنید. اما این کار که شما می‌خواید برای بعد از خودتون برای اولین بار در تاریخ اسلام خودتون زمینه حکومت فرد دلخواه خودتون رو برای بحث فراهم کنید برای ما قابل قبول نیست. بدید چی بگه؟ گفت من که نمی‌تونم در پاسخ شما حرفی بزنم به اینجا و عاجزم به اینکه در برابر منطق شما دلیل برهانی بیارم من حالا حرفی ندارم عرضی ندارم بسیار فردا در یک جلسه عمومی من بلکه بتوانم نظر خودمو بگم اما چون من آدم ضعیفالمنطقی هستم و شما خیلی منطقتون نیرومنده یک شرط داره اون اینه که شما که در جلسه می‌شینید من چه خوب بگم چه بد بگم چه راست بگم چه دروغ بگم حق اینکه یک کلمه حرف بزنید ندارید و الان اعلام می‌کنم که ا دو نفر با شمشیر برهنه بالای سر شما از مأموران شام که هیچ دیگه پیغمبر و خاندان پیغمبر دیگه سرشون نمیشه با تبلیغات ۲۰ ساله معاویه من دو نفر از این‌ها بالاترسر هر کدام از شما با شمشیر درنه کشیده مأمور می‌گذارم که اگر کلمه اولو گفتید به کلمه دوم می‌رسه براتون نگاه کردم من یا راست میگم فردا یا دروغ میگم اگه راست میگم خوب اگه دروغ میگم دارید من خودم این دروغ پای خودم باشه فردا شد و معاویه آمد در یک جلسه بسیار عمومی و گفتن امیرالمؤمنین معاویه می‌خواد سخنرانی کنه حق بودن آمد رفت خسته‌ای خوند همه مردم نشستن ساکت در چند گوشه مجلسم چند مأمور شمشیر به دست بالای سر چند نفر ایستادم البته جلسه انقدر شلوغه که این مطلب هم خیلی جلب توجه نمی‌تونه بکنه یه رفت منبر شروع کرد مقدار زیادی از مردم تعریف کردن و تهدید کردن و بعد مقدار زیادی درباره یزید تعریف کردن و تمجید کردن یزید پسر من چنینه چنانه نسبت به رعیت و نسبت به مردم مسلمانان اینقدر مهر داره علاقه داره چنینه چنانه و شنیدم که می‌گویند ۴ار نفر از بزرگان مسلمین با خلافت یزید مخالفن یکی حسین بن علی یکی عبدالرحمن بن ابیبکر یکی عبدالله بن عمر یکی عبدالله بن زبیر عجب مردم دروغ میگن من خودم با این‌ها دیشب صحبت کردم ابداً مخالفتی ندارم هیچ مخالفتی ندارن این‌ها و کاملاً تصدیق می‌کنن این مطلب را که خلافت یزید به صلاح امت اسلامه به این تفیل مأمورانشم گذاشته بود و مخصوصاً عده‌ای از مردم شامو گذاشته بود که اول بیان همانجا با معاویه به عنوان یزید مردم ریختن با معاویه بیعت کردن به عنوان یزید این داستان را در تاریخ‌های معتبر برادران سنیمون نوشته‌اند از جمله کامل ابن عزیز جزو محافظ بسیار مهم تاریخی اسلام و شاید آقایون نمی‌دونم شاید برای اولین بار هست که در تاریخ حادثه کربلا چنین ریشه‌هایی رو می‌شنیم نمی‌دونم شاید به این ترتیب این چهار چشو کنن حرف بزنن کشته میشن بی‌فایده خب کشته بشن اما بی‌فایده حرفشون نمی‌تونن مردم درس کنن چون کلمه اول به کلمه دوم نمی‌رسه نقشه‌ای معاویه بادی کرده به ثم ابن اثیر میگه بعد از اینکه ازد میشد مردم با معاویه بیعت کردن ریختن به جان این چهار نفر که عجب شما گفتید ما هرگز با یزید بیعت نمی‌کنیم پس چه شد گفتن دروغ میگه این مرد گفتن نه شما دروغ میگید پس چرا همون جا بلند نشدید تفریح بکنید گفتن این ملا رو آورده بود به سر ما این توطعه رو چیده بود ولی کی بود که به این حرفا گوش کنه دیگه به این ترتیب معاویه نقشه خودشو بازی کرد برگشت به شام در سال ۵۶ هجری ۴ سال بعد در سال شتم هجرت در ماه رجب اول ماه رجب ۱۵ ماه رجب مختلف روزشو نوشتن معاویه مرد یزید آمد سر کار باید یزید مجدداً بعد از اینکه میاد سر کار به عنوان خلیفه بیعت بگیرن براش ملاحظه کنید بیعت قبلی به عنوان ولایت عهد ولیعهد بوده حالا باید به عنوان امیرالمؤمنین و خ ای او بیعت بگیرن مجدداً دستور داد به همه فرمانداران که از مردم بیعت بگیرید از جمله نعمان بن بشیر والی مدینه نوشت بیعت بگیر و نوشت مخصوصاً در مدینه سخت‌گیری کن هیچ فردی بدون استثنا باید همه بیعت کنن و نسبت به این ۴ار نفرم تذکر داد به حق قیمتی هست از اون‌هات بکن نعمان فرستاد سراغ این ۴ار نفر اونا چی گفتن اون ۳ نفر بیدر فعلاً جز بحث ما نیست فرستاد سراغ امام حسین امام حسین با عده‌ای از بنی‌هاشم آمدن به سمت دارالعماره امام وارد مجلس شد تنها نعمان و مروان بن حکم نشستن نعمان قصه رو گفت که من دستور دارم از شما بیعت بگیرم عنوان خلافت برای یزید. حضرت فرمود نمیشن نیت نمی‌کنم. نعمان تحریف کرد. مربانم تحریف کرد. فکر می‌کنید که از نظر روح مبارزه و دلیلی و شجاعت الهی امام حسین خوب بود همین جا در برابر این دو نفر بایستد و مقاومت کند و مطلب همین جا تمام بشه. یا فکر می‌کنید بهتر بود امام حسین هر تصمیمی دارد موقعی اجرا کند که در یک صحنه باز تاریخی اون تسلیم به مرحله عمل درآید. امام حسین از اول از روزی که معاویه می‌خواست از او برای یزید در بگیره تصمیم خودشو گرفته بود. باید در برابر این مطلب به قیمت جن قیام کند و بایستد. اما جا و صحنه این جنبازی کجا باشه؟ این یلی مسئله مهمی بود. صحنه این جرمبازی در مجلس مکه‌ای باشد که معاویه ۲ نفر شمشیر به دست بالای سر هر کدام از اینا گذاشته امام حسین که صحبت کنه همون جا کشته بشه نه چه ثمر سهله این مقاومت و دلیری و شجاعت ایمانی و الهی در خانه نعمان بن بشیر باشد که نعمان است و مروان است امام حسین ثمر این بود که حضرت فرمود خوب نعمان تو اگرم می‌خوای از من بیعت بگیری اینجا فایده نداره چون مردم قبول نمی‌کنن تو می‌دونی که بیعت گرفتن از مردم از مر بخوای بیعت بگیری بهتره فردا بیعت بگیری در یک مجلس عمومی منم فوا بکنم لعمان پسندید مروان به لعمان گفت نگذار بره ازشنگت می‌گری لعمان گفت یه قدری به او شاید دشنام هم داد نقل می‌کنن دشام مروان داد گفت توو ط تو اگر هستی تو دشمنی داری با اندان علی ول کن ب فردا این مسب حل میشه امام از خانه نعمان بن بشیر مقر حکومت آمد به منزل سحرگاه با خاندان از بیراهه به سمت مکه حرکت کرد شیخ مفید می‌نویسه در ارشاد که تاریخ حرکت امام از مدینه به مکه در حدود بیست و هفتم یا بیست هشتم ماه رجب بود بعد از ۵ روز در روز سومه شعبان حضرت به مکه وارد شد. پس سوم شعبان اینجا وقایع خیلی زیادی هست ولی نمیشه یک شب همه رو گفت از سوم شعبان تا هشتم ماه ذیحجه ۴ ماه و ۵ روز امام حسین در مکه است در مکه پیش آمده وقایع زیادی هم در خارج مکه پیش آمده مخصوصاً در عراق که یک خصوصیت و به اصطلاح اروپایی یک کاراکتر خاص اجتماعی دارند مردم کوفه و بصره تشنجات و وقایعی رخ داده است و به هر حال بدع حکومت یزید متزلله رکت امام از مدینه به مکه هم مسئله رو در مدینه دچار اشکال کرده مکه هم که پیدا کرم خدا از کوفه عده زیادی از کسانی که با حکومت و خلافت یزید مخالف بودند نامه‌های متعدد نوشتن و امام حسین را دعوت کردند به کوفه که به اونجا برود و با او به عنوان امیرمؤمنان بیعت کنند. ملاحظه می‌کنید تا قبل از این دعوت قیام اباعبدالله در برابر یزید هیچ ارتباطی با مردم کوفه نداره. ارتباط قیام کربلا با مردم کوفه از این دعوت شروع میشه. روز هشتم ذیحجه امام با عده زیادی از همراهان و با تمام بستگان از مکه حرکت می‌کنه. ر امر این است که امام می‌آید به کوفه تا با کمک مردم کوفه خلافت اسلامی رو به بحث بیاره این ظاهر ح ولی وصیت امام حسین در مکه نوشت و به دست برادرش محمد حنفیه داد هدف دیگری رو نشون میده من جمله‌ای از این وصیت را می‌خونم ممن در اون وقت حضرت بعد از حمد و ثنای الهی و اظهار عقاید حق چنین نوشت انی لم اخرج عشرا ولا برام ولا مفسدم ولا ظالما و انما خرجت لطلبصلاح فی امت جدی ارید انر بالمعروف و ان المنکر ویر دی آگاه باشید من از اینجا بیرون نمیرم به دنبال ریاست به سمع ریاست از روی خودخواهی آگاه باشید من از اینجا بیرون نمی‌روم برای اینکه به مردم ستم کنم و پایه ظلمی بگذارم آگاه باشید من از اینجا بیرون نمی‌روم برای اینکه در میان امت اسلام فسادی به پا کنم. انگیزه من برای این قیام و حرکت این است که امت اسلام را دچار فساد می‌بینم. قیام می‌کنم می‌ر. قیام می‌کنم به پا می‌خزم در راه ترویج نیکی‌ها و مبارکه باسا. دی‌ها می‌خواهم در میان امت اسلام به همان روشی که پیغمبر دست من و امیر مؤمنان علی پدر من رفتار می‌پرد رفتار هدف خروج و قیام و نفضت حسینی و حادثه کربلا یک جا اینجا به صورت و روشن در مکتوب امام امام علیه السلام در تاریخ شد در میان راه بقا زیادی افتاد تا نیمه راه بلکه تا دو سوم راه هنوز بیمای حرکت اباعبدالله این بود که مردم کوفه از او دعوت کردن اباعبدالله و یاران و اصحابش میان به کوفه تا اونجا مان‌روا بشون. ولی در منزلیه دو نفر آمدند خدمت امام عرض کردن ما خبری داریم الانه بگیم یا در جلسه سری؟ فرمود نه من چیز سری ندارم از اصحاب و یاران خودم الانو بگو. گفتن ما در کمی پیش از اینکه به اینجا برسیم به یکی از مسافران که از کوفه می‌آمد برخورد کردیم. مرد بسیار مورد اعتمادیست گفت من از کوفه بیرون آمدم در حالی که مسلم بن عقیل نماینده حسین هانی بنه و عبدالله بن یک بزرگترین حامیان و سرشناس‌ترین حامیان حسین در کوفه کشته شدند. حضرت فرمود اناالله و انا الیه راجعون در منزل بعد ر منزل به حضرت خبر دادند فرستاده شما حضرت از وسط راه قیس بن مطحر سیلابی را فرستاده بود به کوفه که حرکت امام رو اطلاع بده و قیس به دست عمال ابن زیاد گرفتار شد و کشت اونم داستان بسیار آموزنده‌ای داشت در منزل عزی به حضرت خبر دادند فرستاده مخصوص شما کوفه به دست عمال ابن زیاد کشته شد در منزل زباله امام جمع کرد همه کسانی را که با او بودند در اونجا برای اون‌ها صحبت کرد خطابه خوند بعد از حمد و ثنای الهی چنین فرمود اما بعد انه نزل من ودنیا ت و تنک کرد. حوادث اینطورم که می‌بینید این حوادث اینجور رخ داده وضع عق شده به طور کلی وجه محیط عوض شده اکبر معروفها و تمرضا خوبی‌ها پشت کرده به مردم تلخی‌ها مستدام و پیگیر شده فلم یق منها الا صبا نا یک پسنده‌ای از این کافه زندگی مونده و خفیس المر البی زندگانی پس بی ارزشی مثل چراغگاه آفزا بیشتر از اون باقی نمانده می‌خواست اعلام کند که چرا چرا از نظر امام حسین زندگی و دنیا و محیط اینقدر ثاس شده چون نام امام حسین توی روغن نیست چون زندگی امام حسین ین نیست؟ نه زندگی امام حسین تا آخرین لحظات زندگی با بهترین تأمین می‌شده چرا پس زندگی بر امام حسین تلخه به کام امام تلخه ترون ان الحق لا به وباطل ناسها نمیبینید کسی به حق عمل نمیکند و کسی از باطل خودداری نمی‌کند و از گناه خودداری نمی‌کند فرمود اعلام می‌کنم از همین جا وض عوض شد لیرقبل فی لقا الله هر مرد با ایمانی دارد از حالا خودش رو برای ملک آماده کند و مشتاق لقای خدا باشد الا شهاده الا بر اما من ا و امام شما هستم. مرز را برای خودم خوشبختی جاهدان می‌بینم و زندگی و همیستگی با ستمگران را ماهی تیرگی دل و جان می‌د. از اینجا پایه و اساس عوض شد. مورخین نقل می‌کنن از همین جا امام فرمود هر کس می‌خواد بره بره. هر کس به طمع زندگی با من آمده بره. بسیاری از رافیان امام حسین رفتن. امام با زبده یاران و خاندان از اینجا حرکت کرد. حرکت کرد و آمد و آمد روز دوم محرم به کربلا رسید و اونجا خیله زد و بعد هم لشکر ابن زیاد به سرکردگی عمر بن سعد آمدند در کربلا ویام‌ها رد و بدل شد. اینجا همه رو باید لی غروب عده‌ای از سپاه عمر بن سعد آمدند به صورت تقریباً حمله به سمت خیمه‌های عبادلله. حضرت برادرش عباس به عده‌ای از جوان فرمود برید ببینید چه خبر این فرست کیه. عباس برادرش با ۲۰ نفر آمدن جلوی مهاجمین. چه خبره؟ گفتن ما دستور داریم یا از حسین برای یزید بیعت ب یا الان هم نمیشیم که قدر اون‌ها رو نصیحت کردن ملامت کردن بعد حضرت عباس فرمود گفتارید من برگردم پیش اباعبدالله به او اطلاع بدم ببینم چه تصمیم میده گفتم خیلی خب برید زود برگردید حوالی خرو حضرت عباس آمد برادرش پخش کرد جان عده‌ای حمله کردن حرفشونم اینو چه کنی فرمود برادر جان برو به اون‌ها بگو من ب راست می‌خوام. فردا کار خودمونو با اون‌ها یکره خواهیم کرد. من عشق و علاقه‌ای مفرط به نماز و قرائت قرآن عشق و علاقه مفرد به مناجات با پروردگار دارم. دوست دارم شب قبل از شهادت را با نماز و راز و نیاز با پروردگار بگذران. حضرت برگشت پیام آخر رو فرمود قبول کردن رفتن گفتن بسیار فردا کتاب ما فردا بعد شاید کمی هوا تاریک شده بود حضرت قبل از هر کار یک اقدام دیگر پیش می‌آید که باید نه تنها حسین بن علی حسین بن علی باشد باید تمام کسانی که در اردوگاه حسین هستند حسین سپس باشن دا باز در میان این عده کسی باشد که فردا از فداکاری و جنبازی دریغ کند و لکه ننگی در داوان مقدس نهضت الهی باشد. حضرت همه اون‌ها رو جمع کرد. خطابه‌ای خورد. حمد و ثنا کرد خدا را. در این جمله‌های حمد و ثنا نکته‌های بسیار آموزنده هست. خلاصه می‌کنم. بعد فرمود اما بعد فیمی لام اصحاب او خیرا من اصحاب من یارانی بهتر وفادارتر از یاران خودم نمیشناسم. ولا اهل بیت ابر من اهل بیتی قوم و خویش‌هایی نیکوکارتر و صله رحمتر ز قوم و خویش‌های خودم نمیشناسم ف جزاک اللهی خیرا خداوند از جانب من به همه شما پاداش خیر بدهد بعد فرمود وظن ی منها من گمان نمیکنم دیگر روزی برای ما باقی مونده باشد از دست این مردم پس من از همه شما تشکر می‌کنم به همه شما اجازه میدم برید فطلق جمیعاً فی حل همتون برید و از نظر من مجازید برای رفتن لیس علیکم حرج منی ولامام از جانب من نه سختگیری هست نه در نزیقه و رودرواسی باشید نه عهد و پیمانی من از شما انتظار دارم بروید ب و تاریک شب رسید دیگه حالا شب تاریک چراغی هم که نیست بر پشت و بر گرده راهوار شب سوار شید و بریز بریز جان خودتونو به سلامت ببرید امام می‌خواست در این لحظه اعلام کند که از این ساعت به بعد به خاطر حسینم دیگه نباید بجنگید ای برادر من عباس فردادی در برادرت حسین یا خواهر زینب نجنگ من به عنوان قوم و خویشی و برادری از تو کمال سپاسگزاری رو دارم این‌ها هم با من کا اگر می‌خوای بری برو من از تو گله ندارم اگر می‌خوای بمانی بمان ولی نه برای حسین برای هدف حسین و خدای حسین اینه اون سب عادی ح قیام کربلا در سال گذشته من از نظر تقسیم بندی و ارزشیا و مقایسه سه نوع قیام رو مطرح کردم و بررسی کردم و چیزهایی عرض کردم. اگر فرصت می‌گو من حتی خلاصه اون‌ها رو عرض کنم اونوقت خوب معلوم میشه که تا کجا تا کجا قیام اباعبدالله اطلاع دارد. در این قیام باید در خود اباعبدالله که مسئله از اول اینطور بود در همه افراد دیگر از کوچک و بزرگ که در این قیام شرکت دارن باید از این لحظه که لحظه جنبازیست فقط یک هدف در نظر باشد و خدا آیین خدا اسلام و امت اسلام و مصالح امت اسلام البته این نهضت جادان زندگی ا خوبه اینا در پاسخ امام چی گفته باشه؟ بنی‌هاشم که هرچو بگن حق دارن امام است و آقای اون‌هاست و بزرگ‌تر خاندان است و قوم و خویش است و همه اونا مهر و محبت کرده و همه مسلم بن اوسجه پیرمرد کوفی از جا برخواست عرض کرد آقا کجا بریم تو را کجا گفتاریم و برویم چگونه برویم من اگر کشته شوم جسدم سوزونده شود خاکسترم به باز داده شود دوباره زنده شوم دوباره کشته شوم اگر خواه بار این بلا سرم بیاد محال از حمایت از تو و هدف تو دست بردارم زهیر بن که در وسط راه به دعوت اباعبدالله به این اردوگاه پیوسته برخواست گفتی حسین بن علی ما که تا این مدیم می‌دونیم برای چی آمدیم. من اگر هزار بار کشته شم و خاکم برد داده شود از شمشیر زدن در راه تو و هدف تو نخواهم کش. با این پاسخ‌ها معلوم شد در اردوگا حسین نامدنی نمنده. مورخین عموماً در تاریخ‌هاشون نقل نکرده‌اند که حتی یک نفر بعد از این کتاب از اردوگاه حسین بسته باشه معلوم میشه در اون تفریح اول تصفیه اساسی صورت گرفته بود سلام الله علیکم السلام علیک یا ابا عبدالله وارواح التی حلت به سنائک و انا عناخت به اهلک علیکم منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقیل ونهار لام بر تو باز ای اباعبدالله و سلام بر آن‌های پاک که پیرامون تو حلقه زد سلام خدا بر شما با تا ما هستیم و تا شب و روز هست اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخرتها انه علی ذالک اللهم اصابهه التی جاهدت الحسین علیه السلام و شایعت و بایتی و تابعت علی ذالکار الهلاها از توفیق می‌طلبیم همواره در راهی باشیم که پیشوایان الهی پیشوایانی که برای ما معین فرمودید بودند بارها از طلب داریم ما نیز همیشه یار و یاور حق باشیم و دشمن آشکینی ناپذیر باطل ما نیز همیشه یار و یاور اصل باشیم و دشمن آشتی ناپذیر و ظالم بارلاها از تو می‌خواهیم امت اسلام را امتی سازید که در راهی که پیغمبر را نمای بزرگت به آنها نشون داده می‌روند و در این راه از هیچگونه جنبازی و پداکاری دریق ندارند. وسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *