Student Mission

رسالت دانشجو

خلاصه سخنرانی

این سخنرانی بر رسالت دانشجو در بستر انقلاب اسلامی تأکید دارد و آن را به چهار وظیفه اصلی تقسیم می‌کند. اولاً، دانشجو باید پیشگام انقلابی بماند اما نه جدا از توده‌ها، بلکه به عنوان محافظ و آشنا به فرهنگ انقلاب. ثانیاً، دانشجو باید خود را بسازد تا نیازهای واقعی جامعه را برطرف کند و از بیکاری فارغ‌التحصیلان جلوگیری شود، زیرا جامعه به افراد متخصص و متعهد نیاز دارد. ثالثاً، دانشگاه و دانشجو باید دردهای جامعه را حس کنند و نسبت به آن‌ها حساس بمانند، به جای اینکه پس از تحصیل، به گروهی بی‌درد تبدیل شوند. نهایتاً، سیستم دانشگاهی باید شوق‌برانگیز و پرورش‌دهنده خلاقیت باشد تا بتواند نیازهای معنوی، هنری، سیاسی، مدیریتی، آموزشی و صنعتی جامعه را پاسخگو باشد و از وابستگی به مدل‌های غربی بپرهیزد.

متن پیاده شده

قبل از سلام علیکم بسم الله الرحمن الرحیم اول تقارن این دیدار رو با نخستین روزهای قطعی کردن موضع کل جا جامعه ما در برابر شیطان بزرگ و استعمار مهکار و خونخوار و جهانخار آمریکا به فالنیک بگیرن. بله رسالت دانشجو و دانشگاه قبل از خیلی چیزها در این است که بهدون بیاندیشه که که چه باید کرد و چگونه باید عمل کرد تا این دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی ملت شریف و قهرمانمون رو از دستوردهای مختلف و رنگبارنگ نگه داریم سئله‌ای که مطرح فرمودید اینه که رسالت دانشجو و دانشگاه چیست؟ این که اینجا آوردید چیه؟ اجازه بدید یه مقدار در محفل ادبی هم نداره چه نوع اصلیه دانشجو و دانشگاه رو بر دانشجو عقد کردید منظورتون از دانشگاه چیه ساختمان که کتابخونه آزمایشگاه‌هاشه کارگاههاشه کلاس‌هاشه سالن‌هاشه زمین‌های ورزششه باغشه که اینجا نداریم می‌بینید چیو عرض کردید به دانشجو استادا رو کارمندا رو چیو عرض کردید بفرمایید که این محبوب به شما چیه سیستم رو چون بحث این است که این منظورتون از این دانشگاه چی باشه تا بفهمین که این باب بیان کننده وع اصلیه حقیقت اینه که مسئله اساسی عبارت است از همان رسالت دانشجو اول مشخص کنیم رسالت دانشجو در انقلاب اسلامی ما چی هست می‌تونید اگر منظور ما از دانشگاه سیستم باشه بحث درباره سیستم آموزشی و سیستم کار دانشگاهی رو انی قرار بدید می‌تونید این کارو بکنید تیراهم نیست از فضا داخ مختصری که من تهیه کردم بیشتر معبوط به همین این سیستم است ولی یادتون نره از سیستم جدا از بخش از دانشجو و رسالت دانشجو بحثی ذهنی ازا در خواهد بود. به هر حال باید قبل از هر چیز ما بحث کنیم که دانشجو قرار است چکار بکنه در جامعه اسلامی ما. من بحث رو با رسالت دانشجو آغاز می‌کنم. دانشجو بر طبق تجربه‌ای که لاعمل در ایران دارید و اجازه بدید که تجربه ایران را به عنوان بهترین تجربه اجتماعی که همش بشن در دست ماست. مبدع هر نوع بررسی قرار بدیم و وقتی می‌خوایم این رو در رابطه با تجارب کلی تاریخ با تجارب کلی بویت در طول تاریخ و ارض جغرافیا مورد مطالعه قرار بدیم باز قبل از هر چیز ببینیم خودی چی هست و رابطتش رو با غیر این رد بحث قرار بدیم اول خود مگر نه این است که ما به خود آمده‌ایم و به خود بازگشته‌ایم مگه نه اینه که فهمیدیم ما هم خودمون کسی هستیم و هویت و شخصیتی داریم و آدمی هستیم تو این دنیا اگه ما خودمون آدمی هستیم برای مطالعه خودمون بهترین موضوع هستیم نحل دانشجو رو در این سالی که من خودم از نزدیک می‌تونم ناظر و تحلیل‌گر جریان‌هاش باشم مورد توجه قرار بدیم ببینیم دانشجو کیه خب قرارم دیگه بر این نیستش که چون دانشجو کلمه فارسی و طلبه یک کلمه عربیست و این ذلفر او امام پسره ریسک ماشاالله که هر دو دارن از این نظر دیگه قض مشترک شده مثل که ظلن کمکم طلابمون پیدا کردن عیب نداره زیر امامه دارن خب به هر حال وقتیون امام سره بخوام بگم این کلاه که خوشبختانه نگذاشته کسی کلاه بگذاره وتر نیست من در یه مجملی به مناسبت دعوت می‌کردم حاضران را به اینکه در اون میدان عملشون با هم متحد باشن یکی باشن و بهشون گفتم مرد خداشناخت که تقوا طلب کند خواهید امام بتر خواهی کلاه باد اینجا خدای بگیم امامت رو بدون امام قرار نیست که چون او معم این نیست چون به او طلعه میگن به این میگن دانشجو از هم جدا کنیم طلبه یعنی چی
یعنی آدبا میگن یعنی دانشجویان درستم میگن چون طلبه جمع طالبه و طالب علم یعنی دانشجو طلبه که در اصل جمع طالبه و طالب دانشجویان معنوی می‌کرد که امروزا ما طلبه رو معنی مفرد در فارسی می‌فهمیم از نظر عدد فارسی طلبه مختره یا جمعه نه از نظر عدد فارسی طلبه مفرد جمعشم طلابه بین من البته اون جمع عربیست و الا جمع طلبه‌ها ما یک طلبه‌ها آمدن یعنی خودمون طلبه رو باها جمع می‌بندیم ولی به صورت جمع عربی هم وقتی طلاق میگیم به معنی رو به کار به این ترتیب کلبه گاژه عربی که در عصر جمع مکسر سالبه و در زبان فارسی امروز یک مفرده خب قرار نیست به اینکه طلبه و دانشجو رو به این عناوین از هم جدا کنیم دانشجو گلانی عام در این ۳۰ سالی که این برادر شما ناظر و تحلیل‌گر بوده بارت از قشر آگاه پیشگام و پیشتا در خلاقیت‌های انقلابی در جامعه چه طلبه جوان حوزه چه برادرا و خواهرای دانشجویان دانشگاه و دانشگاه‌ها در سال‌هایی در صف مقدم مبارزه به انقلاب کار کردند تلاش کردند جنگیدند خروشیدند طوفیدند و طوفان آفریدند که عشقای دیگر با این آزادگی و آزایی و گسعت در میدان مبارزه حضور نباشه یا در صفوف اول حضور نداشت سالت دانشجو امروز در اینه که همچنان به صورت عنصر اصلی انقلابی جامعه بذ دانشجویی خیلی کمک بالاخره دانشگاه‌های یه جاهایی هستند که یا جاهایی هستن که آدم خیلی چیزا رو زودتر از دیگران خبر میشه و می‌فهم. کمک به آگاه. حالت دانشجویی کمک. دانشجو معمولاً یک انسان مجربی فارغ از خیلی از این وابستگی‌ها و علائق. سن دانشجویی کمک. گرانیش و خروش گرما و شور اون مرحله اجتماعی که دانشجو و طلبه درش قرار داره کمکه چون بالاخره آدم‌های باستدارتر و باوشتر به صورت نفبی به حوزه‌های علمی و دانشگاه گروه اجتماعیتون کمک خب اگر استاده‌ها و برنامه و زمینه مطالعات و کتاب و این‌ها هم کمک بشه دیگه خیلی عالی درومد یه وقتی بود شماها غیر از بعضی از حاضران بعدم که میگم یعنی خیلی کم کمتر از یک دسته شماها یادتون نمیاد اون وقتی که در شگاه‌ها استادهای دانشگاه هم بر روی هم تجلی یک گروه اجتماعی آزتر و مبارز‌تر بودن. شما غالباً وقتی میاد که دانشگاه‌ها رو رژیم تونسته بود مرد بکنه. استادها رو تونسته بود خاموش بکنه. یا با تهیک از میدون به درد کنه یا بخره ولی سال‌ها پیش در میان استادها چهره‌های آگاه مبارز متأثیر بود. اون‌ها هم روشن‌گر راهو بودن ولی به هر حال موضوع اصلی دانشجو بود یعنی همون جا مگر انشجو رو کنار می‌ذاری از میدون استاد دیگه چندان کارایی نداشتیا باید همچنان به عنوان حاملان پیام انقلاب و تضمین کنندگان پویایی و تحرک انقلاب باقی بکنن پس دانشجو باید همچنان انقلابی و پیشار و پیشاز بلی عنایت بفرمایید به این ولی که خیلی پراهمیته ولی دانشجوی پیشگان پیشاز در طول این ۳۰ سال وقتی موفق شد از انقلای آگاه بودن و پیشهاد بودنش نتیجه بگیره که حرکتش در جهت خاص و نیاز و حرکت امعه قرار گرفت. جلوترا اینجورا نبود. در بسیاری از سال‌ها اینجورا نبود. یک مختصلی در سال‌های ۲۹ تا ۳۳ ۳۴ ۳۳ اینطوری بود ولی قبل و بعدش نندم. باز اون موقع‌ها هم چنان نبود که درست در قامعه باشه اما با جامعه می‌تونه باشه من امروز این ولی رو به معنی دیگه میگم ولی دانشجو از این همه حضور و پیشناسی و پیشگامی و آگاهی وقتی می‌تونه استفاده کنه که درست در خطی قرار بگیره و پیشآ حرکت حرکتی باشه که این حرکت یک حرکت گسترده توده و ناس و عوام مردم باشه دانشجوی بریده از عوام و عامه مردم هرقدر هم پرتحرک و پویا و پیشابست باشه نمی‌تونه نمی‌تونه خود را خلاق و آفریننده یک انقلاب بیاد. خیلی از سالها دانشجوهای عزیز در این دانشگاه‌ها شهید شدن. خون دادن رنج کشیدن شکنجه کشیدن زحمت کشیدن بحرف کردن کتک خوردن تلاش شبانه روزی داشتن از دست گذشته‌اند از دانشگاه اخراج شدن اما می‌رفت که همه این تلاش‌ها با همه عرض و اوجی که در جای خودش و در اصل خودش داشت به صورت یک سلسله نمایش‌های قهرمانی دربیاد اما در شکل یک لاب همدانی قرار نگیره می‌رفت که اینطور باشه این خطر امروز وجود دائماًهم داره تشیق میشه نمی‌دونم چه دست‌هایی هم هست که آگاه و ناآگاه از پویایی و شور و تلاشگری و گذشت و فلاکاری و قهرمان خصل این قشر می‌خواد بهره‌برداری کنه و بار دیگر دانشجو و تطیل کرده رو از کل جامعه ما جدا کنه بگه تو مترقی هستی هم باقیه جامعه تو ارتجاع ولی افتادن یه وقتی اینجوری بود یه وقتی که میگم یعنی سال‌ها یعنی قسمت اع ین ۳۰ سال اگر نگویم تقریباً همه از اون دو سه سالم که گفتم به برکت سعه نظر کل حرکت در اون سال‌ها این وقت پیش اومد. این غیر از اونی بود که ما در این سالهای اخیر پیدا کردیم. رسالت دانشجو در این است که انقلابی بمونه و همچنون پیشگام و پیشتاز انقلاب باشه و پیشآ حرکت باشه اما نه چنانکه از توده‌ها جدا شود و برای خودش به سوی رود و یه وقت پشت سرش نگاه کنه ببینه از توده‌ها تقریباً کسی نیست. اینه که دانشجو باید فرهنگ این انقلاب را روز به روز بهتر بشناسه و بهتر پاسدار باشه. سالت دانشجو یک همچنون انقلابی پیشگام پیشتاز بماند پاسداری شناخت فرهنگ انقلاب و پاسداری از فرهنگ انقلاب را که به برکت اون پیوند میان این قشر و گروه پیشاد و کل جامعه تأمین شد جزو اساسی‌ترین وض خودش قرار چون در یک من قراره این‌ها رو خدمتتون عرض کنم ناچار فشرده می‌کنن ولی حق این است که اگر دوستان می‌پسندید و می‌پذیرید که این‌ها زمینه‌های اصلی بحث اجتماعی ماست این‌ها رو خودتون در جمع خودتون مورد بحث قرار بدید گسترده‌تر و با جمع‌بندی کامل‌تر سه دانشجو باید به صورت یک عضو خیلی به دست بخور جامعه خودش رو بسازه نه به صورت یک گروه در خونده تیتیش مامانی خودخواه از خود راضی که توقعات خیلی زیادی هم داره و یه مقدارم معلومات پیدا کرده و همه جا میاد میگه آقا نو استخدام کنید. دیپلمه بیکارم، لیسانسی بیکارم، مهندس بیکارم، فوق لیسانس بیکارم، دکترا در علوم انسانی بیکارم چرا بیکارید؟ چرا بیکارید؟ خودتو برات کجاست؟ وقتی که امروز بیکاری؟ البته اینجا به سیستم برمی‌گرده خیلی ولی مگه سیستمو دیگران قرار ما قراره بیارن؟ مگه قرار نیست سیستمو خودتون بیافرینید و شهر کنید؟ همه این مطالبی که ح کردن به سیستم برمی‌گرده به دانشگاه برمی‌گرده به جزء دوم از این عنوان شما برمی‌گرده دانشجو باید بکوشه ببینه جامعه چی می‌خواد چه نیازی داره خودش رو برای ای تأمین یکی از این نیازاها ایفا یکی از این نقش‌های مورد حاجت جامعه آماده کنه سال گذشته در شورای انقلاب این بحث مطرح بود که در شوراهای مدیریتی دانشگاهوها نمایندگانشون مصرن که شرکت کنن مصرن دانشجوها که نماینده‌هاشون شرکت کنن و می‌گویند ما در برنامه‌ریزی می‌خوایم سحیم باشیم در برنامه‌ریزی آموزشی و و نظرهای گوناگونی در این باره ابراز میشد این درسته درست نیست گاهی گفته میشد که خب دانشجو که از راه رفتیده میگه من می‌خوام در برنامه‌ریزی آموزشی دانشگاهمون کلاسمون شرکت داشته باشم خب این چی می‌دونه که شرکت کنه در برنامه‌ریزی؟ استادا بهتر می‌دونن. خب این حرف تا حدی منطقیه استادها درس بیشتر خوندن معلومات بیشتری دارن در اون ما درسی ر اون مواد دستی که در یک کلاس قرار است تدریس بشه ولی این طرفم یادمون نره دانشمند می‌تونه بگه آقای استاد من از آسیا میام می‌دونم اونجا چه خبره من از گرده راه میام من خبر دارم که جامعه چه توقعات و انتظاراتی ۳ سال و ۴ سال دیگه از من داره گفتار منم حرف بزنم بهت بگم جامعه چی می‌خواد عیبی نداره از این نظر دانشجو رو صحیم کنیم در برنامه‌ریزی چون دانشجو آینده خودش رو و آینده جامعهش رو به مقدار زیادی در گروسازی خودش می‌بینه چگونه خودمو می‌سازم برا کدوم آینده دارم خودمو آماده می‌کنم هخصوص که آفرین این نسل این چند سال اخیر جای خوشحالیست که در این چند سال اخیر دانشجوهای ما و به طور کلی خیلی از تحصیلکرده‌های ما از اتو کشیده بودن درراومدن دختر و پسر دانشجو دیگه اتو کشیده نیست چند روز پیش کران رفتن استندار اونجایی که از برارامون مهندس نیست از همین ساخته شده‌های این دهه اخیره کمی بعد از اینکه من از راه رفتیدم اونم اومد با لباس کار گلارود گفت الان رفتم رفسنجان گفتن سیل اومده رفتم نزدیک ببینم گفتن قناتا خراب شد اونجا رفتم ببینم چق خبره کجا خراب شده اینه که از راهم رفتم با همین لباس با لباس افتخار اومد یه تحصیل تبری که اتو کشیده نیست اینجام که میاد همینجا ما حق داره بگه آقا من از متن اجتماع میام میگم جامعه چه نیازهایی داره آقایان اساتید و هیئت علمی دانشگاه مضلای مثل خود شما هنوز جوونند و از همین نسل دهه اخیرن و اونا هم به هم دلاله تو کشیده نیستن و اونایی که یه قدری اون‌طرف‌ترن از نظر سنی و خیلی با این فرهنگ آشنایی عمیق ندارن. شماها اگه می‌خواید برنامه کار و آموزش تنظیم کنید با منم در میان بگذارید که من نیازهای خودم را که در حقیقت نیاز جامعه ما براتون بگم با هم هم‌فکری کنیم برنام‌مون رو بر طبق این نیاز تمدیم بر طبق این نیازها تیز سوم اینکه دانشجو مصمم باشه خودش رو بسازه طوری بسازه که فردا تأمین کننده یکی از نیازهای واقعی این جامعه باشه دیگر فارغ تحصیل بیکار نداشته باشیم چون بیکارها در جامعه ما گونه هستن. یکی بیکاره‌ها که عده‌شون خیلی زیاده. محل کار هست اما صدها هزار نفر بیکار هستن. چرا؟ چون اینا خودشونو براش کاری آماده نکردن. بیکاره هستن یا نه بیکاره نیستن. یه کاری ازشون میاد اما ما در فلان بخش با تورم کاره‌ها روبهرو هستیم و در کل بخش دیگر با کمبود کاره‌ها با کمبود کاره‌ها و کارآمندها برنامه‌ریزی کلی آموزش کشور پس از آموزش ابتدایی باید ناظر باشه به این نیازها ولی کی قراره این کارو بکنه؟ متخصصان از غرب آمده سال‌ها ختشونو دیدیم دلدرد می‌آورد دلدرد مراه نه مزه این آب و خاک و هوا رو می‌داد نه طعمش متناسب با ذائقه ما بود نه بوی این آب و خاک رو می‌داد یه چیزی بود یه خوراک زورزورکی خوردیم تا به اینجا رسیدیم که می‌بینید اگر روح انقلاب از فرهنگ اصیل ما در این کالبد ما دمیزنه نشده بود می‌دونید کجا بودیم؟ همون جا که ارباب دلش می‌خواد کجا تو چراگاه ساخته و پرداخته شده دست ارباب که در اونجا با حداقل ونچه لازم بود برای اینکه زنده بمانیم و شیرمون رو بدوشند زندگی کنیم مطیع ورام هرقدر جفتک نمی‌زنیم اونوقت بهتر بودیم و در قربانی بیشتر فرهنگ اصیان آفرین اسلام راستی آمد این نقشه چندین ۱۰ ساله را که هرچه نف داشتیم فروختیم تا این نقشه را ساختن و پرداختن و عوامل اجراییشو فراهم کردن و هرچه مغز داشتیم ازمون گرفتن تا بتونن این نقشه رو بر ما تحمیل کنن این نقشه اجرا شده بود ولی ما تقدیر کردیم تقدیر هم به دو اله تغییر ما تغییر کرد. چی میگن؟ میگن تقدیر تغییر کرد. میگه تقدیر تغییر می‌کنه؟ شاید عبارت دقیقی نباشه. شاید بهتره اینطور بگیم. اونچه خیال می‌کردیم و خیال می‌کردند تقدیر ماست. معلوم شد واقعاً تقدیر ما نیست. تقدیر مشروط بود و تقدیر مطلق نبود. اگر ما همچنان تسلیم می‌موندیم اون تقدیر ما بود. ولی وقتی که از حالت تسلیم دراومدیم اسیان‌گر شدیم ویرانگر شدیم دیگه قرار نبود تقدیر ما باشه. تقدیر ما چیست. دانشجو خودساز باشد و خود را بسازد برای ایفای نقشی مورد نیاز در جامعه ما. دانشجو به این ترتیب چی از آب در میاد؟ هم‌رنگ جامعه یا وصله ناهم‌رنگ؟ چرا میگیم وصله دیگه؟ وصله اصلاً نیست. بخشیسترنگ و هماهنگ با جامعه‌ای که در او زندگی می‌کنه و دیگر بیگانه از محیط جامعه خودش نیست. همگن است هماهنگ است با جامعه و محیط زندگی خودش و دانشجو چهارم و دانشجو رسالتش در اینه باز دوست دارم به این با تمام وجود دقت بشه و توجه بشه و دانشجو رسالتش در اینه که در برابر دردهای جامعه برای همیشه حساس بمونه نه اینکه تاکار خود تحصیل شد و یه شغلی پیدا کرد ر شغلش بهتر میشه حساسیتش کمتر بشه دردی که دردی که ده‌ها سال بهش مبتلا بود چی می‌خوایم بکنیم برایش چی می‌خوایم بکنیم وای به روزی که تحصیل کرده‌های جامعه اهم روحانی معمم دانشگاهی در شکل آموزگار دبیر استاد باعز امام جماعت مرجع تقلید محقق اسلام‌شناس نویسنده گوینده واج حال جامعه‌ای که گروه ممتازش تبدیل بشه به گروه بی‌دردش کی از کی باید پیش‌بینی کنیم که به وادی بی‌دردان سرازیر نشیم؟ از کی باید پیش‌بینی کنیم؟ از کجا؟ از همین دوره دانشجو. عرض می‌کنم این‌ها یک یک موضوعه باید روش خداتون ای کاش بنده خدمت امام روز عرض کردم که اجازه بدید من دیگه مسئولیتی نداشته باشم. واقعاً برنام این بود که زمینه اصلی کارم رو این دونه تجمع‌ها و فعالیت‌ها قرار بدم و فکر می‌کردم که حتی در این زمینه خدمت بهتری می‌تونم بکنم. ای کاش فرصت و فراغت می‌داشتم. در همون جمع‌هایی که پیشنهاد می‌کنم شرکت می‌کردم و تجربه‌ای اگر دارم در اختیارتون می‌نهادم. ولی اگر دوست می‌دارید اگر می‌دونید که اون سؤالی که مطرح کرده‌اید و خواستید ما بیایم اینجا خدمتتون دربارش صحبت بکنیم همین مطالبه لطفاً در جلساتی که تشکیل میدید از خودتون با شرکت هر کس که فرصتی داره و می‌تونه خدمتی بکنه پیشبخت این جلسات و فاتحهی و فاردهی این جلسات این‌ها رو مورد بحث قرار تا یک نتیجه برسه و الا در دست شمردن نشه اینجا اینکه عرض می‌کنم فهرشته این شما هستید این دانشجوست که باید امروز در برنامه خودسازیش پیش‌بینی کنه چهجور خودشو بسازه که فردا به خیل بیدردان نپیونده بلکه روز به روز درمندتر بمونه واقعاً اینطوره ها اگه آدم رفت تو جامعه و همون جایی که مورد نیاز جامعه ر گرفت اونجا فرصت اینکه دردمندتر بماند بیشتر گیرش میاد برای اینکه حالا بالاخره شما ناچارید چند ساعت رو بیاید توی کلاس دانشگاه‌های ما هم که عموماً کدوم قسمت شهر ساخته شده؟ شمال شهر نوع ساختمان‌ها و نوع فضا و اینام که خب همیناییست که می‌بینید ساعاتی از روز رو اینجا آدم می‌گذرونه. متأسفانه وزارتخرا و مؤسسات ما هم که همین جوره غالباً ساختمان‌های اصلی یه وقتی هم اونجا توی شهر بود مثل اینکه حیفشون اومد تو مسئله گفتن بیاریمش بالاها. شما ببینید نوع ساختمان‌هایی که در این ۱۵ سال اخیر برای مؤسسات دولت ساختن کجاست؟ ی با تمام این احوال شما اگر مصمم باشید و خودتونو بسازید که با درد جامعه آشنا بمونید محیط کار محیط خیلی مناسبیست برای اینکه با درد جامعه آشنا باشید البته نه همه محیط‌های کار خیلی از محیط‌های کار آموزگارهای ما خیلی فرصت دارن تا با درهای جامعه روزانه مأنوس بمانند و حسا‌تر بشن و حسا‌ترم هستند. دلیقه‌ها و فرهنگها همین‌طور. پزشک‌ها و پزشکیارها و کارکنان بیمارستان‌ها همین طور. بسیاری از ادرا همین طور مخصوصاً به مناسبت این مسئولیت اخیر من ادگری خیلی جای مناسبی برای این مثل اینکه آدم سختشون توی جریان درد مردم یعنی تقریباً اونجا اصلاً یک لحظه‌ای که آدم بخواد غافل بمونه به دست نمیاد خوشبختانه بهخصوص که بنده هم د تا دو سه ساعت در هفته رو به صورت آزاد و باز میام تو جمع مردم در اونجا که هر هرچی می‌خواد بگه و اونجا آدم رنج و درد جنکاهی رو که بر امت ما با کمال تأسف شیره شده و باید به نبرد و جنگ او بریم خوب حس می‌کنیم به بعدی از شما سفارش می‌کنم که روز تشریف بیارید در همون ساعت اونجا ببینید مردم چقدر جرنج دارن و کیا هستن این ستمندش از چه گروه‌های اجتماعی و قش هستند و از چه منافع دانشجو اگر امروز خودش رو طوری ساخت که فردا به صورت یک عنصر پرتوقع امتیاز طلب درنیاد خوشبختانه فردایش از امروز برای ۷ سال ماندن و دردها را لم کردن مناسب‌تره. درست جامعه ما همینو می‌خواست. جامعه ما می‌خواست این تحصیل کرده‌ها وقتی میان بیرون به درد این مردم برسن. با درد اینا آشنا باشن و به دردشون بخورن. من در این ۵ ماه اخیر که ئولیت به شورای انقلاب افتاد و تا حالا کارهامون این مقدار توسعه پیدا کرد اول در تب دبیرخانه شورای انقلاب حالاهم تویستری گفتم اونجایی که من یه مسئولکی بهده دارم اجازه بدید همین جوونایی که کار نمی‌دونن تشریف بیارن اینا با من کار بکنن من می‌خوام با اینا کار کنم اینه که دبیرخانه شورای انقلاب رو دادیم دستش این جوونایی که کاربلد نبودن حالا هم در دیوان عالی کشور اون چند نفری که در تماس روزانه با من کار می‌کنن از همینجا بودن در اینجا در دادستری یه عده‌ای از کارمندا هستن که اینا هم آدم‌های دلسوزین برا مردم حالا هم همین جوونای دوستان ما میگن اینا دلسوزانه کار می‌کنن. ولی دو سه روز قبل در جلسه‌ای که صبح قبل از ساعت ۸ با این هفت هشت تا جوان تشکیل داده بودیم برای جمع‌بندی کارها و اینکه ببینیم باها چیکار بکنیم یه مطلبی رو مطرح کردن برای من و شما آموزنده هست و این اصلی رو که الان مطرح می‌کنن هم اصل چهارم خوب نشان میده. گفتن فلانی ما یه تجربه‌ای در این چند روز اخیر پیدا کردیم و اون اینه مراجعه‌ کننده‌ها رو گاهی ارجاع میدیم به همین دوستانی که میگن یکی دو نفرشون میان روز کار می‌دونن میان اونجا کمک کنن و مراجعه کننده‌ها رو بپذیرن و بگن کجا باید باشید هدایت کنید. این برادران شما که خیلیشونم بعضیشون فارغ تحصیرن بعضیشونم دانشجو ا می‌گفتن که ما وقتی مردمو به همین آقا ارجاع میدیم ناراضی به اینکه اون کار بلده ها او بهتر از ما بلده به این میگه با چیکار بکنیم با این ناراض میگم وقتی میاد پیش ما بهش بگیم یه ماه دیگه می‌تونیم کار درست بکنیم نمی‌دونیم در برخورد ما سخن ما قیافه ما چی ما چه اثری هست که راضی‌تره این چی به شما نشون میده چه کنیم چه دانشجوی امروز فردا به این حالت درنیاد. گفتم خب علتش چیه؟ گفتین مردم روی اصل شاید اون پیشداوری کلی که نسبت به کارمند دارن از سن و سال او می‌فهمن که یه کارمنده بالاخره شایدم از کفت برخوردشون که هرقدرم مردمی بخواد برخورد بکنه بالاخره کارمند و ما آبانه برخورد می‌کنه ولی پیش ما که میان برخوردمون مثل خودشون اینه که به ما اعتماد بیشتر بکنن به این حرف که بگیم یه ماه دیگه می‌کنن می‌پذیرن چه کنیم که دانشجویان ما فردا خوباشون اوناشون که اهل خدمتن مثل این برادران ما که واقعاً دیگه این خود اینا میگن اهل خدمتن ژست و فرهنگ و اخلاق و رفتار و وضعی پیدا نکنن که مردم وقتی با اون روبهرو میشن احساس نکنن که او به درد این‌ها آشناست و می‌خواست به درد این‌ها برسه و به درد این‌ها بخورد. راهش اینه که این دانشجو از وقتی که پا به میدان کار می‌گذره روز به روز حساس‌تر باشه و حساسیتش در برابر درد جامعه روز افزون باشه. مطمئن باشید که در اون موقع اون‌هایی که بهش مراجعه می‌کنن چنین احساسی رو نخواهند داشت. احساسشونم احساسی که امروز در برخورد با این دانشجوها دارن خیلی بهتر هست. خب این چار تا رو به خاطر بسپاریم دانشجو همچنان پیشتاز انقلابی باشه اما نه پیشتازی که اونقدر پیشتاز بشه که از امت فاصله بگیره و جدا بشه یا راهش هستن از امت به طور کلی جدا باشه خودش رو برای ایفاع یک نقش به من البدر د از نظر روحی و عاطفی باقی بمونه چنین دانشجویی حامل قیام همیشگی خواهد بود برای امت ما نه فقط برای مردم ایران ی انسان در سطح جهان چنین دانشجویی می‌تونه حامل قیام باشه. قیام راستین انقلاب اسلامی. از اینجا می‌تونید منتقل بشید در بحث به سیستم. سیستم دانشگاه از نظر برنامه‌ریزیست. از نظر رابطه هیئت علمی با دانشجو رابطه هر دوشون با کارمندا با کارکنان و کارگران دانشگاه چگونه خواهد بود؟ بازم تو دانشگاه چهار جور آدم داریم خدمتگزاران کارمندان هیئت علمی دانشجویان بازم این‌جوری خواهد بود یا نه؟ مجموعه هماهنگ انسانی داریم که در اون مجموعه هر کس کار خودشو می‌کنه و همه هم به کار او احترام می‌گذارن. هیئت علمی به کارمندان هر دو به کار خدمت‌گزاران و بابنا و کارگ فقت شاید دو سه ماه قبل بود قرار بود که شو انقلاب دو سه نفری برم در شورای دانشگاه تهران شورای مسئولان هست این دانشگاه برای مذاکره و گفتوگو پیرامون یک جریان خب بحث کردیم گفتگو کردیم بعد یکی از دوستان یادداشتی آورد گفت که تو یادداشت نوشته بود که عده‌ای از عضای شورای کارکنان دانشگاه می‌خوان بیان تو. مناً میدم حدیثم چیه چون من که مسئول نبودم اونجا بگم تشریف بیارید خلاف نظم نکرده باشم گرچه نظم مطلوب امروز دانشگاه ما همینه که اینا بتونن بیان تو به هر حال یادداشت آدم به برادر یکی از برادرای معصوم دانشگاه که نزدیک من بودن گفتم به نظر من خوبه اینا بیان تو آمدن تا اتاق شورای دانشگاه نشستن از طرز آمدن نشستنشون احساس کردن ده اولشون این اتاق میآورد خوبی هم نداریم آدم اتاق کار اون‌ها نبوده دسته اولشون ولی بعد به زبون آوردن گفتن امروز که شماها اومدید انتظار ما همین بود که ما هم بیاییم برای آخه ما هم آدمیم تو این دانشگاه عدهمونم بیش از بقیه و هر تصمیمی قرار بود شما اینجا بگیرید به سرنوشت ما نیز مربوط میشد من چون واقعاً به اون دوستانی که مسئولیت دانشگاه‌ها پذیرفتن در این دور اعتقاد دارم این‌هاشون که می‌شناختم چون همشون رو از زیر زمان نمی‌شناسم بعضیو از زمان می‌شناسن گفتم من با آقایونم صحبت کردم آقایونم موافقت داشتم با آمدن شما و قبلاً یه بحث خاصی مطرح بود و حالا آوردید بحثرو یه مقدار ادامه میدیم یه مقدار بحثو ادامه دادیم در همون جهتی که این‌ها می‌گفتن محیط دانشگاه و همه محیط‌های دیگه باید محیط یک مجموعه انسان‌های بنده‌های خدا که با هم کار می‌کنن بیام در دادگستری هم ما گرفتاری هستیم در بیمارستان هم این گرفتاری هست بنده شنیدم که سه جا این گرفتاری شدیده شاید دانشگاه کمترش باشه یکی بیمارستان‌ها که شنیده میشه پزشکا غالباً خودشون رو ساخته جدافته می‌دونن یکی هم دادگستریه که وقتی آدم وارد میشه قض یک حساب دارن و کارمندها و کارکنای کتاب دیگر دار همه اینا از بذاره همهمون آدمین همون بنده خدا هستیم سیستم از نظر خلقی و منشی و اخلاق باید در یک دانشجوها همین خلق جامعه توحیدی اسلامی الهی خدایی رو پرورش بده اقاً این اصطلاح جامعه بی‌طبقه توحیدی اگر درست در معنی خودش به کار بره اصطلاح خوبیست. بنده خودمم در موقعی که در قانون اساسی مطرح بود موافق بودم که جامعه توحیدی باشه اونجا من دفاع می‌کردم که تعبیر بسیار خوبیه منتها یه حده‌ای از دوستان کتابشون بلند شده بود که این جامعه فی طبقه توحیدی یه معنی دیگه بهش داده شده یعنی جامعه که هرچی حرفایی دلش می‌خواد بکنه جامعه که توش مسئولیت‌ها تقسیم نمیشه تقسیم مسئولیت هم ضد توحیدی بودن جامعه تلقی میشه اونا همچی می‌گفتن من خیلی تو این باه نیستم نمی‌دونم نمی‌فهمم آخه خیلی ولی اگر واقعاً چنین معنای انحرافی ازش فهمیده بشه معنی غلطیه ه هرچی هرچی که نیست جامعه توحیدی جامعه‌ایست که مسئولیت‌ها درش مشخص میشه و محصول‌ها مشخص وظیفه‌ها مشخص ولی در عین حال مسئولیت بالاتر آدم رو یک و گردن درازتر نکنه والا مسئولیت به دوش انسانی که بفهمه مسئولیت یعنی که همیشه بار سنگین جنکاهیه ریاست چیه؟ ریاست یک بار یک باری که انسان را یک عام نباید آرام بگذاره و نمی‌گذاره اگه انسان می‌خواد بگن چی خب وقتی آدم زیر فاره که دیگه غرور و به خودن نداره که دیگه خود را از دیگران تاخته جدا باخته دانستن نداره م دانشگاه باید این خلق و خور در دانشجو پرورش بده نه عکسش رو سیستم دانشگاه باید از نظر آموزشی از نظر مهارت‌ها یاد دادن مهارت‌ها و کسب مهارت‌ها و برنامه‌ریزی در خدمت نیازهای جامعه باشه و باید در خدمت نیازهای جامعه انقلاب کرده باشه. من فقط فهرسال اینا رو می‌شکارم دیگه می‌خوام این سؤالات هم بخونم. جامعه انقلابی ما نیازهای معنوی داره. خواهرا ورا در متعهد اسلامیمون به تعبیر یکی از دوستانمون در جلسه دیروز صبحی که استاندارها هم بودن می‌گفتیم بچه مسلمون‌های ما و همه ما بیش از حد عمل زده شدیم که من به او گفتم تعبیر صحیح‌تر نه که بگه عملگیر شدیم و میدان فرهنگ رو یه مقدار خالی گذاشتهیم خسارتاشم داره خودشو نشون میده اعتراض به خود منم بکنید من قبلاً اعتراضتونو پذیرفتم قصد کردم که از حدود ۸ ماه و نیم قبل ۹ ماه قبل تشخیص من این بود که هرچه زودتر از مسئولیت‌هایی که بر عهدم گذاشته شده آزاد بشم بیام در همان میدان فرهنگی که باید حاضر باشیم ون موقع به این طرف مسئولیت‌ها را تنها پس از اون که گفته شده و تشخیص داده شده که واجب عینی بر تو هست پذیرفتم اگه واجب کفایی بود قبول نکردم یعنی اگر یه کسی دیگه می‌تونست قبول کنه اولا بود و سخت نگرانم همین حالا که می‌خواستم بیام یک جوان دانشجو آمده بود می‌نالید نه اینجا بیرون می‌نالید می‌گفت ک جایید بیایید نیاز هست باید حاضر بشید همتون و نمی‌دونم باید چیکار بکنیم که در تقسیم وقتمون بتونیم حضور رو اینجا حس کنیم البته با صراحت بهتون عرض کنم که من از اولم که این مسئولیت اخیر قبول کردم گفته بودم بعد از دوره‌های من باید در اختیار برنامه‌های فرهنگی و سازندگی و تشکیلاتی خودمون باشه ‌ها رو چشم در وقت در اختیار کار غدایی تقریباً نزیک به ۴۰ ۴۵ دقیقه وقت فعال رو برای این کارا آزاد نگه داشتم خدا کنه آزاد بمونه و الا احساس خسارت خودم می‌کنم جامعه نیاز معنوی داره سیستم باید در خدمت این نیازها باشه جامعه نیاز هنری داره ک** هنر اسلامی نمیشه آدم‌ها را بدون تغذیه هنری نگه داشت نمیشه هنر از نیاز فطری و طبیعی بشر برمی‌خیزده هنر همیشه هنر س*** و جنسی و شکمی و زیرشکمی نیستش که بهش پود خندی و بخندی هنر مغزی و قلبی و احساسی هنر واقعی گفتم مغزی بیخود گفتم هنر به قلب و احساس مربوط میشه به مقد مربوط نمیشه مغینه و انسان خرش برخواسته از احساس‌های اوست. اندیشه خط حرکتو معین می‌کنه. اندیشه معمولاً موتور حرکت نیست. موتور عواطف و احساساته. دیم و امید تخت‌ها و شق‌ها رغبت‌ها اینا هستن انگیزه‌های بشر در حرکت هن خیلی نقش داره یک سرود ببینید یکی از این سرودای انقلابی ببینید چه می‌کنه یک نمایش یک فیلم خوب فیلم چیزی جز تکسیر همون نمایش که نیست چرا می‌کیم بگیم نمایش مسئله اصلی اوه یک سناریوی خوب که افراد اصلی و نقش عهده بگیرن اینا از نیازای جامعه‌ان کو کجایند کی می‌خوان ساخته بشن دانشجویی که دنبال رسالت است این مسئله جالب را برای بحث این سمینار مطرح کرده‌اید بیاد رسالت را در این زمینه‌ها هنر هنر هنر اصیل هنر در خدمت آرمون‌های عالی بشری نیازهای هنری نیازهای سیاسی و تشکیلاتی و سازماندهی و مدیریتی چه میدان وسیعی کجایین از بچه‌های عزیز ما که در فن سازماندهی و مدیریت تجربه و معلومات و مطالعه دارن ک د کجا کار می‌کنید خبر بدید امروز جامعه به شماها سخت نیاز داره وای به حال ما اگر عمل‌ها و عشره‌هایی بشید که دیگران بخوان ماها رو اداره کنن خمون می‌کنم دوباره نیاز به فن تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت بهخصوص تربیت تربیت این فن پیچیده ظریف‌ترین مهارت‌های فنی و عالی‌ترین مهارت‌های فنی مال کسانیست که با پیچیده‌ترین ماشین‌ها سرکار مهندسینش نظر و ریزبین و باریک‌بین ماشین‌های ظریف پیچیده. پیچیده‌ترین ماشین‌های ظریف در مقایسه با یکی از مسائل تربیتی و پرورشی شبیه مقایسه چرخ گاری با موتور هواپی. اینقدر مسئله تربیت پیچیده است. شوخی گرفته این تربیت رو زمینه‌های تعلیم و تربیت نیازهای صنعتی نیازهای کشاورزی و دامی نیازهای فنی قدرت برنامه‌ریزی بله تا حالا از شما و از ما بهترینون فرما می‌ری همچنان ادامه داشته باشه هستن برنامه‌ریزهای ما؟ خودمونیا کجان برادر و خواهرا در این ۱۴ ماه یکی از عوامل مؤثر در اینکه باح فعالیت‌ها و تلاش‌های شب و روزی دوستانتون اونطور که دلتون و دلمون می‌خواد نبوده. این بوده است که فرصت برای برنامه‌ریزی جامعه در این انقلاب برای این‌ها وجود نداشته. کادری هم که بتونه با درک انقلاب در کنار این‌ها این برنامه‌ریزی را به عهده بگیره در حد کافی نبوده. بسیاری از برنامه‌ها رو آوردم. زحمتم کشیده بودم. دلسوزم بودن. سؤال نکنید دلسوز نبودن. اما فرما خرابیده بود از چی؟ از مهارت قبلی غربی و تو شورای انقلاب که میآمد می‌فهمیدیم که در دوام نیست ممکنه خوزه بالابود هم بشین. برنامه‌ریزی خودش یه فنه در همه ابعاد. از نظر کیفیت در سیستم جدید در سیستم دانشجو و دانشگاه بخواد رسالت داشته باشه از نظر کیفیت باید دانشگاه شرگیز باشه هنوزم دانشجوی ما درس می‌خونه که امتحان بوده غیر ازت اینه بگید شما که اینجا نشستید چند درصد از نیروی شما در غیر این راه مصرف میشه بیشتر نوزم دانشجو درس می‌خونه که امتحان بده وای به حال ما اگه بخواد این شیوه ادامه داشته باشه سیستم باید شوق برانگیز باشه دانشجو باید حس کنه توی یک میدان جذب و انجذاب قرار داره غیر از این باشه ویرانگری نه آبا کردن هدر دادن نه پروریدن کشتن است نه زنده کردن کشتن استعدادها و نیروها قدر دادن نیروها و علاوه بری رانگیزنده قدرت افتکار و خلاقیت باشه اتفاقاً این د تا دستش گردن همه اگه شوق برانگیز بود خودبهخود قدرت احتکار را می‌بره بالا ولی به هر حال باید به این نقطه نظر سخت متوجه باشه احتکاف برادرها و خواهرها انسان هیچ وقت و هیچ جا بدون مشکل نیست. هر قدرم جامعه پیش بره مشکلات تازه خواهد داشت. کی ما می‌تونیم مشکلات تازمون رو حل کنیم؟ خودمون حل کنیم؟ وقتی قدرت احتکار داشته باشیم. وقتی خلاقیت و نوعآفرینی داشته باشیم. پرورش دهنده قدرت احتکار و خلاقیت باشه. تغذیت کن. ه مدیریت باشه. زندگی اجتماعی از اون گوشه‌های کوچکش گرفته تا سطح گسترده وسیع همه جا به مدیریت احتیاج داره. یه معلم تو کلاس باید خوب بتونه کلاس اداره کنه. یک مغازه‌دار و فروشدار باید بتونه اونجا رو خوب اشاره کنه. یک فرد تو یک کارگاه کوچیک یا کارخونه بزرگ باید بتونه اونجا رو اداره کنه. یک مدیری باید اونجا رو اداره کنه. یک مسئول اداره خواهد اونجا رو اداره کنه. زندگی یعنی مدیریت. بی‌مدیریت کجا هست؟ بچه عمده‌ایست از پیشرفت و موفقیت یک جامعه مرهون بالا بودن سطح کیفی کافی بودن وضع کمی مدیریت توی اون جامعه است و ستم دانشگاه تا حدودی هم باید در خدمت ارضاع میل جامعه به بیشتر دانستن باشد. برداشتی که من در تحلیل‌ها دارم این است که میل به دانستن یکی از تمایلات اصلی انسانه. انسان اصلاً دوست داره بدونه آگاه بشه از برخورد با چیزی که نمی‌دونست احساس کمود در خودش و وقتی که انقلاب اجتماع ما انقلاب اسلامیست همه این‌ها باید در راستای صراط مستقیم اسلام باشه این اصه‌ای از رسالت دانشجو و دانشگاه فهرستی که بر شما عزیزان جوینده پوینده و کاوشگر عرضه کردم به امید اینکه شماها با کاوش بیشتر و بحث بیشتر به نتیجه‌هایی برسید که خود این برادرتون را هم سودمند بیفته و از نتایجش باخبر بشم و آگاه‌تر بشم و برخوردار بشم از نتیجه کار شما و حالا سؤال‌ها برنامه‌ریزون این بوده که ساعت ۵ و نیم تا ساعت ۷ به این ترتیب من حدود ۱۲ دقیقه وقت دارم بله چی من که ۵۳۵ دقیقه بود که بحثمو شروع کردم و حرفی نیست حالا اگر قراره من نیم ساعتم بمونم می‌مونم و سر ساعت ۷ دوستانی رو که کاری قرار چیزی دارن چند دقیقه فرصت بدیم که تشریف ببرن که می‌تونن باشن در خدمتشون هستیم تا نیم می‌کنیم این که یک چیز شخصی هست این شخصی که همین یک مراجعه کننده‌ای مشکلی دارن فرمودن کمک کنیم بهتون حرفن ببینیم می‌تونیم خدمتشون خواهم ینجا یک سؤالی رو برادرمون مطرح کردن که اگر به روحیه و نقش اعتقادی ملت ایران خوب توجه شود نتیجه می‌گیریم که که وجود مرجعیت و ضعامت رهبری که قیادت ملت را در دست دارد و مردم نیز بر اساس اعتقاد به تشیع راستین این رهبری را شناسایی می‌کند و چنیدن می‌پذیرد. از این جهت حسره‌های حسی پذیرفته نیست و از جهتی دیگر به شما که از طرف امام محدودیت‌های مهمی محول شده است بهتر نیست بدون وابستگی‌های حزبی به این فعالیت‌ها و ت حز حب یعنی چی؟ حزب به معنی یک تشکیلات اسلامی تماعی سیاسی فعالی که در سدد به هم نزدیک کردن استعدادها و ساموندهی و سازماندهی به اون‌ها و تقویت پیوند میان اون‌ها باشه. به معنی تشکل باشه از ضرورت‌های زمان ما به شرط اینکه یکی از اصول پذیرفته شده این تشکیلات این باشه متشکل شویم تا پاسدار ارزش‌ها باشیم و نه شخص‌ها و بعدها با اینکه ببینید یه وقتی یک عده درهم جمع میشن ولو به نام اسلام ولو باقع اسلام مثلاً البته اگه با کل اسلام باشه که دیگه این عیب نخواهد بافت ولی نه با یه بخش مهمی از اسلام ولی به این صورت که یه مجموعه متشکلی هستند که همه چیز را برای خودشون می‌خواهند. حس به این معنا چیز بدیه دیگه اون زیل و صدرشم نمی‌خواد. اگر حس به یک چنین معنایی باشه وظیفه من و شما و همه این است که حزبی نباشه. این مجموعه متأف می‌شود که در خدمت ارزش‌ها و در خدمت خلق خدا بر اساس این ارزش‌ها باشه. می‌خواد این ارزش‌ها می‌خواد صاحبان این ارزش‌ها عضو این تشکیلات باشن می‌خواد عضو این تشکیلات نباشن. اگه با این روحیه باشه خوب در این صورت این تعذب این تشکل یک ضرورت عالی اسلامی همون نظم امر کم هست تنظیمش بالاخره قراره تک کار کنیم یا با هم و اگه قراره با هم کار بکنیم این با هم بودنمون در همان حد با هم بودن رهبری روحانی و توده مردم بمان کافیست جواهد از این فراتر بره نه اینکه اون منتفی باشه این فراتر بره تشکلی هم باشه معلوم باشه ازبرا هر کاری چند تا هستیم چه کاری ازمون ساختن چی کم داریم تشکیلات دی هر کسی در جای خودش قرار بگیره کار خودشو انجام بده این میشه تشکیلات اما هر حال در خدمت خلق خدا نه در خدمت خودمان و در جهت احترام به ارزش‌های اسلامی نه اینکه بگیم منحصراً این ارزش‌ها در ماست و در دیگران نیست. هر ارزشی باشد او رو انکار کنیم. انحصارطلب واقعی همونه. که میگه تمام ارزش‌ها در منه و بیرون من اصلاً ارزشی وجود ندارد. تجسم خودخواهی و خودپرستی خودخواهی مجسم که ضد خداخواهی خودپرستی عینیت یافته خارج مجسد که ضد خداپرستی من و دوستانم که اتفاقاً چند روحانی هستیم اگر دست به این کار زدیم به تشکیل یک حزب اجتماعی و سیاسی اسلامی بر این اساس بود و بر این نقطه نظر و درست بر خلاف این دروغپردازای انحصابطلب خودشون انحساب‌طلبن اما درست مثل اون دزدی که دزده بود گفت آقای دزدو بگیر مرتب می‌گویند که دوستان ما انصارطلبن این برادران شما من شاهد هستم اگر شهادتم مقبول باشه برای شما که همواره کوششیدن برای هر کاری بهترین و مناسب ترین را البته بر اساس ارزش‌های اسلامی اون دیگه مسئله مکتبه مسئله حزب که نیست اونجا مکتبه مناسب‌ترین رو پیدا کنن می‌خواد عضو این تشکیلات باشه می‌خواد نباشه همچین اون نشونه خارجیش شما اگر لیست نامزدهای مجلس خبرگان را در انتخابات مجلس خبرگان و لیست نامزدهای همین انتخابات مجلس شورای اسلامی رو اینو که برا مردم شده دیگه مطالعه بفرمایید می‌بینید که بسیاری از این‌ها عضو این تشکیلات نیستند و فقط به اعتبار تشخیصی که این تشکیلات داده است که دارنده اون ارزش‌ها هستند اون‌ها رو معرفی کردیم و براشون تلاش کردیم و هر نامزد انتخاباتی کوشیده است تا ستاد انتخاباتی داشته باشه و چنین و چن کنه بسیاری از این‌ها دیگه از این ستادا هم دیگه نخواستن براد و خواهرای شما در این تشکیلات برای اونا این زحمت قبول کردن. حزب به این معنا یه مدار بسته خودخواهانه نیست. به این معنا یک مجموعه متشکل در جمع این اهدافه. از نظر واقعی مسئله این‌طوره. ولی اگر از نظر اجتماعی و بازتاب اجتماعی مطلب اینطوری باشه که این برادر دلوفته عزیز نوشته باید یک از دو کار رو از من که خواهید. یک اینکه مثل همیشه بکوشم تا برداشت اجتماعی رو در جهت اونچه حق است جلو ببریم و تسلیم هر برداشتی نشویم یعنی بکوشیم با گفتن با عملاً نشون دادن حزب رو به معنی صحیحش تحقق ببخشیم تا جنبه منفی حزب از بین بره و یا اینکه نه بگیم حالا چون مردم اینجور فکر می‌کنن ما زور زیادی نزنیم همون طور که محیط فکر می‌کنه هم زور عمل کنیم نمی‌دونم کدامش انتخاب شما به صورت نمونه عرض کنم در همین محیط کار فعلی از احدی سؤال نکردم که تو عضو تشکیلات جمهوری اسلامی هستی یا نیستی از احدی سؤال نکردم از هر کسی سؤال کردم و دربارت گفتم بپرسم که چگونه آدمی از احدیا یعنی از یه جونه آدمم نخواستم اینو بپرسم البته نخواستم حالا نه اینکه حالا خودداری کردم چون اگر انسان تشکیلات شه به این معنا اصلاً اون انگیزه درش نیست همون انگیزه اصلی اینه که این چگونه آدمیست این برادرای شما اونجا هستن می‌تونید از اون‌ها تحقیقم بفرمایید که بیش از یک نفر مت برای شما نقل کرده باشه غیر از خود من کسان دیگههم نقل کرده باشن که از اونا چی پرسیدیم وقتی خواستیم به هم کاری دعوتشون کنیم گفتیم آقا شما چگونه آدمی هستید دوستانتون چگونه هستن دربارهشونم که خواستیم تعیین کنیم همینجور تعیین کردیم بازم تکرار می‌کنم که لحن نوشته تذکر یک برادروخته علاقه‌منده و متشکر. آیا فقط رسالت دانشجو به این است که نیاز جامعه‌اش را از نظر فرهنگی برطرف کند و جوابگو باشد؟ یا اینکه باید در جهت خودسازی خود از نظر ی برآید تا نیاز و خواسته را از نظر معنوی که بسیار تشن است برآورد آیا این هم یک شقی از رسالت دانشجو نیست از نظر تقوا مع منویست مثل اینکه این سؤال وقتی داده شده که بنده هنوز اون بخش اخیر مطالبمو عرض نکرده بودم که نیاز معنوی جامعه زمین می‌ماند نمی‌دونم آیا نویسنده‌ای که این سؤالو نوشته همین طور هست این سؤالو قبلاً منقوب فرموده بودید یا اینکه نه با توضیحی هم که بعد دادم این سؤالو نوشته‌اید به هر حال حتماً حتماً همه خودسازی‌های ما عرض کردم باید در راستای اسلام باشه و معنویت اسلام. خب ساعته با اجازه شما من ۲ دقیقه صبر می‌کنم که اگر دوستانی می‌خوان بیرون قرار دارند توی رودرواسی نزل جلسه‌گیر نکنند و بعد با اونایی که می‌مونن سال‌ها جواب رو ادامه بدن. الله اکبر الله اکبر الله اکبر خب ادامه بدی از دوستان نوشتن ما در این یک سال و در این ۱۴ ماه چند تا ساختمان رو برای اجرای چه کارم امور مملکتی در پایین شهر ساختیم. ای اینکه در ساختمان‌های موجود کارها را متمرکز کنیم. خودشونم نوشتن که ممکنه است بگید ما اینا رو نساختیم. اینا بوده ما استفاده می‌کنیم ولی من می‌گویم تسلیم وضع موجود شدن اولین قدم شکست و اسارت است و این فرصتی خواهد بود برای ورود هرچه بیشتر فرهنگ فرهنگ‌های کفاله قدی. حق صریحه در موقعی که تشکیل مسجد خبرگان مطرح بود من با جدیت ویت شورای انقلاب تأکید داشتم که نه در ساختمان شورا باشه نه در ساختمان سنا باشه بلو در یکی از همون ساختمان‌های معمولی‌تر دوستان استدلال کردن نداریم از نظر امنیت از نظر تشکید کردن مجهد کردن و ایناهم ساختمانایی ساخته شده همینطور که این نویسنده این استدلا رو نقل کرده بنده هم مثل شما خانه قانع نشدم هنوزم قانع می‌گیرم منم فکر می‌کنم یه نوع تغییری بدیم که بالاخره این اثر نامصلوب رو از بین ببره چیزای تشریفاتیشو که میشد برچینی گفتیم برچیدن هر جایی رفتیم ولی دیگه کار ساختمونش نمی‌تونه کارش بکنیم خب بالاخره همین جا که الان دور هم نشستیم همین طوره البته ر اینکه امشب اینجا نشستیم من شب در طرف‌های ویسی نجف آباد قراری دارم که اونجا هم مشت برادر خواهد اونجا بحش چند وقت قبل یک دانش‌آموز پرشور اومد گفت نمیای اینجا برا ما پیش ما با هم صحبت کنیم گفتم چرا نمیام کجا گفت خزانه دم کت گفتم بسمله از اولین پرست یکی از براون لغو کردمش اتفاقاً برخورد کرد به روز قرار اون مناظره رادیو تلویزیونی درباره انتخابات دو مرحله‌ای بودن و اکثریت مطلق با اینکه به تنظیم کننده برنامه هم کردن که مس اونجا با این مردم عزیز قرار داد گفتن بیا حتماً سر ساعت ۳ آزادی کنیم به اون نامه نشان وقتی رفتیم سر ساعت ۵ آز می‌کردیم با هر کتاب هرچی بیشتر از این بیراهه‌ها از محل رادیو تلویزیون رفتیم به اونجا حالا واقعاً همش نگران بودیم با اینکه میریم خوشبختانه تونستیم بیراه‌هایی انتخاب کنیم ساعت ۶ اونجا رفتیم با ۲ سال اخیر شرمنگی آورد و هنوز نیمی از مردم اونجا آمده بودن البته نیمی تقریباً معنی شده بودن رفته بود متکلی هم نبود که اطلاع بم تلفنی کردن به یه جا ولی مثل اینکه پیامبر و همان خلع متن مردم شور و شوق و احساس ندگی و طلب به هر حال بنده هم با نویسنده این سؤال هم عقیده هستم اینکه گفتید شما من اگه چیزی به دستم درسته از همین کارا می‌کنم این اوالی که بنیاد به دران تشکیل شده بود و هنوز به شکل فعلی هم در نیومده بود. ما به عنوان اعضای شورای انقلاب یک حضوری اونجا می‌کردیم. می‌گفتیم که این کارا رو اوناره بکنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *