در بحبوحه یک نبرد، خطرناکترین سلاح دشمن، نه موشکهایش، که توانایی او در کاشتن بذر «تردید» و «ناامیدی» در قلب جبهه مقابل است. یک اندیشمند، در چنین شرایطی، یا میتواند با کلامش به این روحیه مقاومت بدمد، یا با یک تحلیل به ظاهر «واقعگرایانه»، همان کار دشمن را از درون انجام دهد.
استاد محمد سروش محلاتی، در یکی از حساسترین مقاطع امنیتی کشور و در میانه یک جنگ تحمیلی، با طرح بحث «الهیات نصرت و غلبه» (لینک)، رویکرد دوم را برگزید. او با تفکیک میان «نصرت منجز» (قطعی و تضمینشده) و «نصرت معلق» (مشروط و نامطمئن)، این نتیجهگیری را به جامعه تزریق کرد که در غیاب وحی، «فقط شیوههای معقول مبارزه مجاز است و اتکا به وعده نصرت الهی برای برگزیدن روشهای نامطمئن جایز نیست.»
این یک استدلال به ظاهر عقلانی و محتاطانه است. اما آیا این «الهیات احتیاط» که مرز باریکی با «الهیات ناامیدی» دارد، با مبانی فکری شهیدی چون بهشتی که خود سروش محلاتی همواره او را میستاید، همخوانی دارد؟ ما در «تنویر»، با مراجعه به آثار آن شهید بزرگوار، نشان میدهیم که این دو نگاه، نه تنها همخوان نیستند، بلکه در تضاد کامل با یکدیگر قرار دارند.
بخش اول: مغالطه «عقل حسابگر» در برابر «ایمان پویا»
استدلال استاد سروش محلاتی بر یک پایه استوار است: محدود کردن دایره «معقولیت» به روشهای شناختهشده و قابل پیشبینی. این نگاه، هرگونه حرکت ایمانی بزرگ و اجتماعی را که با «عقل حسابگر» محض قابل اندازهگیری نباشد، در دسته «روشهای نامطمئن» قرار داده و آن را تخطئه میکند.
اما این دقیقاً همان نقطهای است که اندیشه شهید بهشتی از او فاصله میگیرد. شهید بهشتی، یک متفکر «پویا» بود که اسلام را یک حقیقت زنده و متکامل میدانست. چهار اصل کلیدی از مکتب او، «الهیات ناامیدی» سروش محلاتی را به چالش میکشد:
۱. انعطاف شریعت و قدرت مصلحت:
سروش محلاتی بر روشهای «معقول» و متعارف تأکید میکند. اما شهید بهشتی معتقد بود که «ممکن است یک کار مستحب در شرایط عادی، در شرایط استثنایی واجب شود.» (کتاب سرود یکتاپرستی: ص ۸۸) از این منظر، یک حرکت عظیم اجتماعی که از نظر «عقل حسابگر» شاید نامطمئن به نظر برسد، اگر در شرایط خاص زمانه به «نمایش اقتدار فرهنگی اسلام» و «اتحاد مسلمین» منجر شود، نه تنها معقول، که یک ضرورت شرعی است.
۲. تقدم «روح» عمل بر «شکل» آن:
شهید بهشتی باور داشت: «روح نماز همیشه هست، اما شکل معمولی نماز برای شرایط معمولی است.» (شناخت از دیدگاه قرآن: ص۳۲۴) این یعنی نباید اسیر شکلهای گذشته باقی ماند. اگر روح مقاومت و امید به نصرت الهی، امروز در قالب یک حرکت نوآورانه و به ظاهر «نامطمئن» تجلی یابد، این نه تنها انحراف نیست، بلکه عین عمل به روح شریعت است. محدود کردن خود به شیوههای صرفاً «معقول» گذشته، با نگاه پویای بهشتی در تضاد است.
۳. پیوند ایمان و امید به نصرت:
استاد سروش محلاتی ما را از اتکا به وعده نصرت برای انتخاب روشهای نامطمئن برحذر میدارد. اما شهید بهشتی دقیقاً برعکس میاندیشید. او تأکید میکرد: «انسانهای حقپرست همیشه باید دلگرم و امیدوار به تلاش خود باشند و هیچگاه… تلاش خویش را بیثمر و هدر رفته تلقی نکنند.» (کتاب حق و باطل از دیدگاه قرآن: ص۱۱۰) در مکتب بهشتی، «امید به نصرت الهی» نه یک عامل بازدارنده برای احتیاط، که یک «موتور محرک» برای اقدامهای شجاعانه است.
۴. نقش رهبری آگاه در انتخاب «بهترین راهکار»:
شهید بهشتی معتقد بود که رهبری آگاه، وظیفه دارد «راهکارهای بهترین و مناسبترین را در احوال و اوضاع فعلی برگزیند.» (کتاب بهداشت و تنظیم خانواده: ص۱۷۴) این راهکارها، لزوماً محدود به روشهای متعارف و «مطمئن» نیست. گاهی یک رهبر، بر اساس ایمان، مصلحت و درک عمیق از شرایط، راهی را انتخاب میکند که از دید «عقل حسابگر» یک ریسک است، اما در واقع، تنها راه رسیدن به پیروزی است.
سخن آخر: دو الهیات، دو جهانبینی
در نهایت، ما با دو جهانبینی کاملاً متفاوت روبرو هستیم:
-
الهیات سروش محلاتی: یک الهیات محتاط، محافظهکار و بدبین که با تأکید بر «نامطمئن بودن نصرت»، عملاً هرگونه اقدام شجاعانه و نوآورانه را فلج کرده و جامعه را به سمت انفعال سوق میدهد.
-
الهیات شهید بهشتی: یک الهیات پویا، امیدوار و شجاع که با تأکید بر «انعطاف شریعت» و «امید به نصرت»، جامعه را به سمت اقدام، خلاقیت و اعتماد به رهبری در انتخاب بهترین راهکارهای متناسب با زمانه دعوت میکند.
سوال اینجاست: در میانه یک جنگ، کدام الهیات به کار یک ملت میآید؟ الهیات ناامیدی یا الهیات امید؟ و چرا یک اندیشمند که خود را پیرو بهشتی میداند، در حساسترین لحظه، تفکری را ترویج میکند که دقیقاً در نقطه مقابل نگاه آن شهید قرار دارد؟ قضاوت با شما.
اینجاست که متوجه میشویم پروژه فکری استاد سروش محلاتی برای ساختن یک “بهشتی” در تقابل با همرزمانش، تنها بر یک پیشفرض استوار است: عدم حضور خود بهشتی برای دفاع از تمامیت میراث فکریاش. این تحلیل، با منجمد کردن اندیشه یک متفکر پویا در تاریخ، او را به ابزاری برای اهداف امروزی تبدیل میکند.
پیوست:
در ادامه خلاصه این سخنرانی که در شب عاشورای سال ۱۴۰۴ (تنها چند روز پس از توقف جنگ ۱۲ روزه) در کانال تلگرامی استاد سروش محلاتی منتشر شده را مشاهده می کنید:
وعده نصرت و یاری الهی اگر بمعنی غلبه بر دشمن باشد ، دو گونه است :
الف ) وعده مطلق و منجز :
مثل مواردی که خداوند شیوه خاصی را از راه وحی به پیامبر ابلاع میکند و موفقیت آن را تضمین میکند حتی اگر آن شیوه غیر متعارف باشد . چه اینکه به موسی دستور داد عصا را به رود بزند تا آب از حرکت باز ایستد و یارانش بسلامت عبور کنند ولی سپس فرعونیان که آنان را تعقیب میکردند، غرق شدند . تحقق اینگونه وعده نصرت قطعی است و پیامبر میتواند از قبل اعلام کند .
ب ) وعده مشروط و معلق
مثل وعده های عام و کلی قرآنی به مؤمنان ، که در واقع مشروط به شرایط یا زمان یا مکان خاصی است . گروههایی که در مسیر حق اند ، هر چند شایسته است که به برخورداری از این نصرت الهی امیدوار باشند ، ولی بدلیل احتمال خطا یا انحراف ، بر خورداریشان از نصرت الهی قطعی نیست ولذا مجاز نیستند وعده تحقق نصرت الهی به دیگران بدهند .
دراینجا که شیوه ای از بالا وحی نشده ، فقط مبارزه بر اساس شیوه های معقول مجاز است و به اتکای وعده نصرت الهی نمیتوان روشهای غیر مطمئن را برگزید
اشتراک ها: خنجر از پشت: چگونه سروش محلاتی هم به شهدا توهین کرد و هم قربانی را مقصر جلوه داد؟ - تنویر