10 روز سکوت سروش محلاتی در جنگ 12 روزه

ده روز سکوت؛ وقتی استاد سروش محلاتی در میانه آتش، نظاره‌گر سوختن ایران بود

در تاریخ ملت‌ها، لحظاتی وجود دارد که عیار انسان‌ها، به خصوص نخبگان و راهبران فکری، نه با آنچه می‌گویند، که با آنچه نمی‌گویند و زمانی که سکوت می‌کنند، سنجیده می‌شود. جنگ، همان کوره گداخته‌ای است که سره را از ناسره جدا می‌کند و نشان می‌دهد که تعهد یک اندیشمند، به «نقد سیستم» است یا به «اصل بقای ملت».

پرونده‌ای که امروز در «تنویر» می‌گشاییم، پرونده یک سکوت معنادار است؛ سکوت ده روزه استاد محمد سروش محلاتی در برابر تجاوز وحشیانه دشمن به خاک ایران.

روایت یک سکوت: گاهشمار یک غیبت

بیایید با هم وقایع را مرور کنیم:

  • ۲۳ خرداد (June 13): جنگ اسرائیل و آمریکا علیه ایران آغاز می‌شود. شهرها زیر آتش می‌روند و ملت ایران، یکپارچه در شوک، اندوه و اراده برای دفاع فرو می‌رود.

  • ۲۴ خرداد (June 14): کانال تلگرامی استاد سروش محلاتی فعال است. ایشان دو مطلب درباره عید غدیر منتشر می‌کنند. این یعنی ایشان هم از وقایع مطلع است و هم دسترسی به ابزار ارتباطی خود را دارد.

  • از ۲۴ خرداد تا ۲ تیر (June 14 – June 23): سکوت مطلق. ده روز تمام. در حالی که هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران از هر جناحی، و حتی مخالفان نظام، این تجاوز را محکوم می‌کنند و در کنار ملت می‌ایستند، کانال تلگرامی استاد سروش محلاتی در سکوتی مرگبار فرو می‌رود. در این ده روز، صدها شهروند ایرانی به شهادت می‌رسند.

  • ۲ تیر (June 23): سرانجام، بیانیه ایشان منتشر می‌شود؛ بیانیه‌ای که در آن تجاوز دشمن محکوم شده است.

  • ۴ تیر (June 25): تنها دو روز بعد، جنگ متوقف می‌شود.

کالبدشکافی یک سکوت: چرا یک منتقد خاموش می‌شود؟

چرا این سکوت ده روزه، اینقدر مهم و قابل تحلیل است؟ این سکوت، یک غیبت سهوی یا یک مشکل فنی نبود. این یک موضع‌گیری سیاسی بود. بیایید دلایل احتمالی این سکوت را بررسی کنیم:

  1. فلج شدن در دوراهی: استاد سروش محلاتی در یک دوراهی مرگبار گیر کرده بود.

    • اگر بلافاصله تجاوز را محکوم می‌کرد، این به معنای ایستادن در کنار نظام جمهوری اسلامی و تقویت جبهه داخلی بود؛ کاری که با تمام کارنامه انتقادی او در تضاد بود.

    • اگر از تجاوز حمایت می‌کرد (که امری محال است)، تمام اعتبار خود را برای همیشه از دست می‌داد.

    • بنابراین، سکوت به یک استراتژی تبدیل می‌شود: استراتژی «صبر کن و ببین». او منتظر ماند تا ببیند سرنوشت جنگ به کدام سو می‌رود. این یک محاسبه‌گری سیاسی است، نه یک موضع‌گیری اخلاقی.

  2. هویت «منتقد» بر هویت «شهروند» غلبه می‌کند: این سکوت نشان داد که برای ایشان، هویت «منتقد سیستم» از هویت «یک شهروند ایرانی» مهم‌تر است. مخالفت او با حاکمیت به قدری فراگیر و مطلق است که حتی در برابر یک دشمن خارجی متجاوز نیز نمی‌تواند به صورت غیرمشروط و فوری، در کنار ملت و تمامیت ارضی کشورش بایستد. او نمی‌تواند بگوید «ما»؛ او همچنان درگیر «من» و «آنها» است.

تحلیل بیانیه دیرهنگام: نوشدارو پس از مرگ سهراب

و اما بیانیه‌ای که پس از ده روز صادر شد. آیا این بیانیه، آن سکوت را جبران می‌کند؟ خیر. این یک بیانیه حساب‌شده، محتاطانه و دیرهنگام بود که ارزش آن به شدت توسط تأخیرش کاهش یافته بود.

  • این بیانیه زمانی صادر شد که تقریباً تکلیف جنگ مشخص شده و موازنه قوا به سمت بازدارندگی ایران چرخیده بود. صدور بیانیه در این زمان، ریسک بسیار کمتری داشت.

  • حتی در همین بیانیه نیز، ایشان از کنایه به حاکمیت دست برنمی‌دارد و می‌نویسد: «امید است حاکمانِ دلسوزِ کشور این وفاداری را پاس داشته…». او حتی در میانه جنگ نیز نمی‌تواند بدون یک «اما» و یک «شرط»، از وحدت ملی سخن بگوید.

سخن آخر: درسی که از این سکوت آموختیم

سکوت ده روزه استاد محمد سروش محلاتی، یک رویداد فراموش‌نشدنی در تاریخ روشنفکری ایران است. این سکوت به ما نشان داد که چگونه مخالفت سیاسی مطلق، می‌تواند یک اندیشمند را از بزرگترین وظیفه‌اش در بحرانی‌ترین لحظه باز دارد: ایستادن در کنار مردمش.

این سکوت، صدای بلندی داشت. صدای تردید، صدای محاسبه‌گری، و صدای یک جدایی عمیق میان یک نخبۀ منتقد و سرنوشت ملتی که زیر آتش قرار گرفته بود. این درسی است که هرگز نباید فراموش کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *