این سخنرانی بر اهمیت اعتماد به نفس ملی و شفافیت در عملکرد مسئولان برای تداوم انقلاب تأکید دارد. سخنران به ضرورت اصلاح و تقویت نهادهای نظارتی مانند سازمان بازرسی کل کشور و دیوان عدالت اداری اشاره میکند تا فساد و بیکفایتی مسئولان شناسایی و با قاطعیت برخورد شود. همچنین، از مردم خواسته میشود تا افراد صالح و کارآمد خود را برای خدمتگزاری معرفی کنند. در نهایت، سخنران به نظام “امت و امامت” به عنوان الگوی منحصر به فرد مدیریت جامعه اسلامی اشاره کرده و تأکید میکند که تمامی نهادها و مسئولان باید در خط امام حرکت کنند تا دولت و ملت متحد و یکپارچه شوند.
سخنرانی «رهروان حسین» شهید بهشتی
خلاصه سخنرانی
این سخنرانی بر اهمیت اعتماد به نفس ملی و شفافیت در عملکرد مسئولان برای تداوم انقلاب تأکید دارد. سخنران به ضرورت اصلاح و تقویت نهادهای نظارتی مانند سازمان بازرسی کل کشور و دیوان عدالت اداری اشاره میکند تا فساد و بیکفایتی مسئولان شناسایی و با قاطعیت برخورد شود. همچنین، از مردم خواسته میشود تا افراد صالح و کارآمد خود را برای خدمتگزاری معرفی کنند. در نهایت، سخنران به نظام “امت و امامت” به عنوان الگوی منحصر به فرد مدیریت جامعه اسلامی اشاره کرده و تأکید میکند که تمامی نهادها و مسئولان باید در خط امام حرکت کنند تا دولت و ملت متحد و یکپارچه شوند.
متن پیاده شده
>هستن هنوز کسانی که در سخنانشون در نوشتههاشون تخم یس و بدینی میپاشند چرا همچین میکنن؟ چرا کفران میکنن نعمت خدا را چرا نمیان بگن و گزارش بدن به ملت تا ملت به خودش اعتماد پیدا کنه؟ اعتماد به نفس شرط تداوم این انقلابه ت عزیز ایرانقانه و صمیمانه میگویم تجربه این یک سال و نیم در اداره کشور با معیارهای هرچه بهتر روز به روز در خط موفقیت به جلو میرود. به خودت و خدایت اعتماد کن. الله اکبر الله اکبر الله اکبر
>در عین حال ما به تدریج میتونیم در میدان عمل عناصر لازم را برای مسئولیتهای گوناگون شناسایی کنیم. یکی از واحدهای خصاس پرمسئولیت در قوه قضاییه و طبق قانون اساسی مصب شما ملت ایران دستگاه بازرسی کل کشوره. این دستگاه بازرسی کل کشور دستگاهیست که باید از جانب شما مردم اون مسئله رسیدگی به کار مسئولان را در تمام سطوح انجام بده. ببینه آیا مسئول در حد ا ادی که به اونها شده و اختیاراتی که به اونها داده شده تا چه حد توانستهاند در خدمت مردم و در خدمت آرمان مردم باشد؟ این دستگاه بازستی کل کشور قبل از قانون اساسی هم با یک تصویبنامه و لایحه قانونی شورای انقلاب به وجود آمد. اما از نظر واجد شرائط بودن و واجد بودن معیارهای لازم عناصر تشکیلدهنده آن همگی در حد نصاب نیستند. ما به یا خدا مصممیم در اقدامی که به زودی برای دگرگون کردن بنیادی دستگاه قضایی و دادگستری میکنیم. این واحد را هم منحل کنیم و به جای اون یک دستگاه بازرسی جوان فعال با ایمان متحرکی که شب و روز نشناد کارش به وجود آورید انشاءالله الله اکبر الله اکبر الله اکبر لیا
>یک دیگری که در قام باز به همین منظور در یک بعد دیگر پیشبینی شده و باید به وجود بیاریم. دیوانیست به نام دیوان عدالت اداری. آدم الان تو هر جلسهای میاد واقعاً شرمنده است. در جلسهای مقدار زیادی نامه از مردم میرسه. ۱۰ برابر این ۲۰ برابر این نامه روزانه به دفترهای ما میرسه. به دیوان آن کشور میرسه. شکایت از واحدای مختلف وظیفه دیوان عدالت اداری این است که این شکایتها را درست مثل یک محکمه محکمه قاطع انقلابی سریعاً رسودگی کنه ببینه کجای کار نقد دارد جای نقص را شناسایی کنه و قاطعانه عمل کنه و حل کنه کار را بنابراین در قانون اساسی این اصل چهارم نی نظارت مستمر بر کار دستندرکاران از طرف مسئولان اصلی پیشبینی شده و ما در این یک سال و نیم به دلیل کمبود کادر و افراد شناخته شده در این بعد موفقیتمان در حد دلخواه نبوده اما هرچه جلو میریم به حمدالله بیشتر میشناسیم ما هر هفته عدهای تازه از عناصر صدیق صالح با ایمان را از سوی این جامعه کشف میکنیم و معتقد هستیم صدها برابر این افرادی که ما چشم میکنیم هنوز عناصر کشف نشده وجود دارد و امیدوار که همون طوری که در سخنرانی نجف آباد به همه ملت عرض کردم و استدعا کردم عرض کردم برادران و خواهرانی که در خودتون ایمان صداقت کارایی و کاردانی و آمادگی برای شرکت خلاق در قبول مسئولیتها مییابید مناعت و از سر بزرگی با مسائل برخورد کردن را در این مورد لطف فرموده کنار بگذارید. خودتون را خودتونی کنید نفرمایید به اینکه دند مسئولان نرم اینها باید بیان. اونا باید بیان ما رو شناسایی کنن. محبت کنید همکاری کنید خودتون رو از طریق فرستادن ها و آدرس شناسانید به دنباله اون عرضمند عده خوبی از افرادی که در کاری میتونستند کمک کنند کسبند یا با تلفن یا با پیغام خودشون را معرفی کردند و ما پس از تحقیق دیدیم واقعاً عدهای از اینها عناصر سالمی هستند که تاکنون اونها رو نشناخته بودیم با یک خواهش و یک پیام عمومی اینها اومدن خودشونو معرفی کردن و حالا میتونیم از همکاری اونها برگزار باشیم. به اونها عرض میکنم هیئت تشخیصی رو مدتی در قوه قضاییه به وجود آوردیم. این هیئت داره روی این افراد مطالعه میکنه و گروه گروه از اونا دعوت میکنه و نوبت به همه اونهایی که لطف فرمودهاند و خودشون را معرفی کردند انشاءالله خواهد رسید. صل دیگر اصل پنجم در اداره و مدیریت در جامعه اسلامی این است که دستگاه مدیریت جامعه اسلامی در عین مشخص بودن مسئولیتها یک تفکیک قوا در قانون اساسی ما یعنی مشخص کردن مسئولیتها وگرنه قوه قضاییه قوه مجریه قوه مقنمه نیروهای نظامی و انتظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که برای خود جایی مشخص در قانون اساسی داره نها همشون باید با هم یک مجموعه یک دل یک پارچه هماهنگ تشکیل بده و همگی در خط مکتب و پشت سر امام یک وقت در همون ایامی که ما قانون اساسی رو تدوین میکردیم در متن قبران یه نفری از صاحب نظران از خارج ایران و خارج کشورهای اسلامی اومده بودن اونجا درباره ویژگیهای قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی ما سؤال میکردند. اونا گفتن ما این مقدار از اصولی را که شما تهیه کردهاید تاخرون و تصویب کردهاید و در نشریات ما پخش شده مطالعه ردیم میفهمیم که این یک چیز تازه است اما درست برای ما شرح داده نشده که تازگیش کجاست برای اونا توضیح دادم که اسم گویا برای نظام ما پس از انقلاب جمهوری اسلامی نیست ما این اسم رو روی ناکاری انتخاب کردید که دنیا هم بفهمید. گفتم پس چیه؟ گفتم نظام ما یک اسم داره که این اسم را خود مکتب بهش داده. نظام امت و امامت. بعد براشون شرح دادم که نظام امت و امامت یعنی تم نظام امت و امامت اینه از درون امت مثل یک نهال کندروی که آرام آرام میروید از درون متنالی رشد میکند بزرگ میشود، بارور میشود، پرشاق و برگ میشود و رشدش به اونجا میرسد که همه امت با چشمشون میتوانند این درخت پرشاخ و برگ، پربار امام و امامت رشد یافته از درون خودشون را ببینند این میشه امامت امامت برخواسته از متن و متن امت و این امامت درست به دلیل اونکه از متن و متن امت روییده دائماً با امت ندیشد. با امت حرکت میکند با امت میخروشد. هر وقت سخنی از دهانش بیرون آید امت احساس میکند سخن دل اوست که بر زبان امامش جاری شده. الله اکبر. الله اکبر. الله اکبر یا حسین یا
>ببینید این پیوند رو با هیچ چیز نمیشه درست کن یک پیوند ویژه است و جز از همین مسیری که در مکتب ما طی شده است نمیشه به او رفید امام و امامت در نظام مدیریت جامعه ما اصل است و همه چیز دیگر باید در پرتب این اصل پرشمول در جای خودش ساخته و شناخته شود و قرار گیرد به این ترتیب همه نهادهای حکومتی ما اینا باید در خط امام باشن. رئیسجمهور باید در خط امام باشه. مجلس باید در خط امام باشه. قوه قضایی و مسئولان باید در خط امام باشند. نیروهای نظامی و انتظامی باید در خط امام باشد. سپاه پاسداران انقلاب تا وقتی سپاه پاس پاسداران انقلاب است که در خط امام باشد و اونوقت است که امت دلبسته و پیوسته به امام همه این نهادها را از خودش میدونه و اون وقت است که دولت و ملت حکومت و ملت یکی میشه و یکپارچه اون آرمان متعالی که ما برای نظام مدیریت در جمهوری اسلامیمون آزویم بارلاها به همه ما این توفیق رو عنایت کن که بتوانیم در ساختن این الگوی جدید جامعه بشری و نظام اسلامی در خط نورانی امامت و امت موفق باشیم. پروردگارا به قهرمانان پررج این انقلاب یعنی توده مستضعف ملت ما که قهرمان اصلی این انقلاب روز به روز ایمان و امید و دلگرمی و شور بیشتر عنایت کن ه مسئولان و دستندرکاران مسئولیتهای گوناگون جامعه توفیق ده که بتوانند چنون عمل کنن که مورد احترام و اعتماد و علاقه قلبی این ملت باشند.
>دشمنان این انقلاب و دشمنان این ملت بایمان سرفراز قهرمان را سرکوب و سرنگوساین
>توعهگران داخلی و خارجی را که بر ضد شکوفایی و پیروزی انقلاب پرشت میکنند روز به روز رسواتر و خواستین
>ولی اصل امام زمان علیه را از ما و کار ما راضی و خرس بدارین
>امام و رهبرمون را برای هدایت مستمر این انقلاب تا آخرین مراحل پیروزی و شاداب و موفق بدارین
>و صل علی سیدنا محمد و آله الاصحار درود بر
>درود بر شماها درود بر
>با اجازه شما طبق معمول یک مقدار کمی فرصت قائلم برای اینکه برادرا و خواهرایی که دیرشونو بتونن برن و به این سؤالاتی که رسیده جواب بدهم چرا مسائل مهم مملکتی را با مردم در میان نمیگذارید از قبیل جزئیات کودتا وفر ما همواره کوچیدهای این مسائل رو با ملت در بیرون بگذاریم. در جریان تو قسمتهایی را برای ملت بیان کردیم. فقط یک خط مونده بود که این خط رو دنبال کردن. رسید به یک نقطه کور. پس از رسیدن به اون نقطه کور شورای انقلاب د تا ایده وجود داشت. یکی اینکه مسلک را تا همین جا دقیقاً به اصطلاح ملت برسونیم. دیگر اینکه ممکن است این نقطهای که امروز به نظر ما پور میرسه فردا گشوده بشه و نشاندهنده یک توطعه دیگر پشت سر این توطعه باشه. بنابراین این بخش رو نگه دارید. تا روزی که از کشف دنبالهاش به راستی معیوس میشه و به شما عرض کنم یکی از اولین سرنههای مربوط به توطعه کودتای وسیع و گسترده بختیاری نابختیار از همین نقطه کو کشف شد. بنابراین اینکه این بخش خاص از جریان به اصطلاح م شریفمان با همه جزئیات نرسید ناشی از این بود که امیدوار بودند دستندرکاران که بتونن از اینجا چیزی رو برای آینده کشف کنن و من گمان میکنم ملت ما در اینگونه موارد وظیفه ما رو همین میدونه که در اینگونه موارد دیگر دچار ضعف نشیم بگیم ملت از ما جل من میشن چرا از تیر تا پیازبانان گفتیم یه جایی هم باید تیر تا پیاز رو نگه داریم ببینیم پشت سر تیر و پیاز چی قرار داره
خلاصه سخنرانی
این بخش از گفتار به بررسی مفهوم شناخت میپردازد و سه روش برای بحث در مورد آن معرفی میکند: روش فلسفی با اصطلاحات پیچیده، شناخت از دیدگاه قرآن، و روش عملیتر که بر تجربیات شخصی و نیازهای روزمره ما متمرکز است. سخنران تاکید میکند که برای مخاطبان فعلی، روش سوم که به سوالات ما درباره شناخت و پاسخهایمان میپردازد، مناسبتر است. او استدلال میکند که شناخت یک رابطه بدیهی و بینیاز از تعریف است، زیرا هر تلاشی برای تعریف آن ناگزیر بر شناخت قبلی تکیه میکند. در نهایت، این گفتار نشان میدهد که رابطه آگاهی نه تنها بین ما و محیطمان، بلکه بین ما و خودمان (خودآگاهی) نیز وجود دارد و به ما امکان میدهد هم نسبت به جهان و هم نسبت به وجود خودمان درک پیدا کنیم.
متن پیاده شده
>بسم الله الرحمن الرحیم. بحثی که برای این دیدارهای ما انتخاب کردهاید بحث شناخته. در بحث شناخت جور میشه بحث کرد با سه شیعه. یکی با شیوه فلسفی همراه با اصطلاحات. یکی شناخت از دیدگاه قرآن. ود که چند سال قبل در جلسههای شوم چهارشنبه شروع کردیم و ناتمام گویا جمعاً حدود ۳۰۰ یا ۴ جلسه داشتیم و تمام مبارز سبب شد که ما اون مقدار وقتی رو که به کارهای فکری زده بودیم گذاریم روی دیگه باز کارهای مبارزتی و تعطیل شد اولش مناسبت سارت من تبدیل شد بعدشم به این مناسبت نتونستیم ارائه بکنیم در اون وقت بیشتر به سائلی از که در قرآن مطرح هست پرداخته شیر سوم شناخت در مسائل آن در حدی که خود ما باهاش سرکار داریم و بهش نیاز داریم و بهش برمیخوریم. ولی همین ماها در زمینه شناخت یک س ما برامون مسائل اینها ببینیم چی هستند و در هر مسئلهای ما چه برداشتی داریم و چه موضعی داریم به نظر من این شیوه سوم برای این دیدارها و کلاسها مناسبتره و میتونیم در چند جلسه که در این برنامه داریم به یه جایی برسیم بحثو به یه جایی برس بر اساس این ترجیح هست که بحث ما درباره شناخت روند خاص خودش رو داره در حقیقت میگیم که ما در رابطه با شناخت موضوع شناخت و مسائل مختلف اون با چه سؤالاتی روبهرو هستیم و برای هر سؤالی چه پاسخی داریم تحت نظر از اینکه دیگران چه گفتن و چه نوشتن وقتی که این بحث رو تمام کردیم نوقت بحث شناخت از دیدگاه قرآن یا بحث شناخت از دیدگاه مکتبهای مختلف فلسفی جهان فهمش برای شماها چند دشوار نخواهد بود اگر یک کتاب خوب مفصلی دربار به دست بیاد مهم این است که ما ببینیم خودمون برای پاسخ به سؤالات مربوط به مسئله شناخت چه جیتهایی داریم چه توضیحاتی دادید؟ نمیدونم شماان این شیوه رو نسبت به اون شیوه شناخت از دیدگاه مطلبهای مختلف فلسفی ترجیح میدید یا نمیدید این رو از این نظر میگم که یه وقت ما در یه کلاس فلسفه بحث میکنیم یه وقت در یه کلاس ایدئولوژیکی که میخواد ایدئولوژی یک انقلاب و یک حرکت رو شرح بده وقتی ما میخوایم ایدئولوژیو یک نقلاب یک حرکت رو شرح بدیم و برادر و خواهرانی که دلش رو بشناسن و بعد به دیگران منتقل کنند. من هیچ لزومی برای اینکه وقت صرف طرح مسائل دیگران بشه فعلاً نمیدونم. شاید در یک دوره بعدی این کار خیلی مفید باشه. اول ببینیم خودمون چه داریم. خودمون درباره هر موضوعی چی داریم و وقتی مشخص شد چی داریم بعد دیگران هم چی دارن و وقتی اینا با هم مقایسه میکنیم چه نتیجهای دیگه؟ البته حدیث که من ضمن بحث همچین نیستش که هیچجا من دیگران نقل نکنم گاهی که ضرورت ایجاد کنه نقل میکنم ولی در حد ضرورت همچنین که آیات قرآن نقل نکنم هر جایی که مناسبت باش ه نقل میکنم یه آهنگ بحث اینه که ما درباره سؤالات مختلف مربوط به اجنا اسخهایی داریم این مقدمه حالا مطلب رو آغاز میکنم و امروز فرادهایی از مطلب رو میگویم و شرح صدر قرارمون ممکن است من حدود ۳۵ ثانیه دیگه بحث کنم و بعد فرصت میدم به سؤالاتی که امروز دارین سؤالاتتون رو امروز پاسخ میدم اما نمیدونم برای آینده چه طرحی رو مدیران این کراس ما انتخاب کردهاند. این رو بعداً دیگه میپرسم. قرارم بود قبل از جلسه با من صحبت بکنم که نشد. حالا در آینده میتونم از این فراج اول میان من و محیط زندگیم های گوناگون وجود دارد. یکی از این رابطهها آگاهی و شناخت است. انسان با محیط زندگیش دیگه اینا رو ننویسید. من فراغها رو میگم بنویسید بغلی رو خوب گوش کنید. القحط میکنن تصویر میکنن بهتر از طوری گوش کنید که این مطالب خوب به منتقل بشه وزستان بنشینه و دلالاتتونو مطرح کنید بعداً قرار این بوده ومشه که اینها رو از نوازان استخراج کنن و به اختیار قرار که میگم بنویسید چون زمینه مطالعات شما زمینه حج تحلیل شماست ما انسانها با محیط زندگیمون انواع اقسام رابطه داریم ی از این رابطهها رابطهایست که به اون میگیم شناخت آزادی. بعضیا اصرار دارن بگن که تنها رابطه سازنده انسان با محیط است. عمل است. عمل خب حبی نیست بگید که شناخت نیز عملیست که ما در رابطه با محیط انجام میدیم. ما که بحثی نداریم یا نه اگه میگید شناخت نمیشه به شناخت عمل گفت شناخت عمل نیست خب در این صورت من از شما میپرسم که عملی که انسان در رابطه با محیط انجام میده دو جور نیست همین حال که شما اینجا نشستید یک مقدار عمل انجام میدید در رابطه با محیط نفس میکشید تنفس میکنید ترین تنفس شما دارید در محیطتون عملی انجام میدید. دستگاهش خون شما داره کار میکنه دارید شما عملی انجام میدید البته این حالا در رابطه با محیط چقدر هست معلومه و شما دارید به سخن من گوش میدید و در آن دقت میکنید آیا نخستی که الان میکشید ارادی و آگاهانه است از روی آگاهی و اراده میکشید یا از روی یک حرکت طبیعی روی به هر حال آیا آگاهانه است یا ناآگاهانه خب وقتیهم که حواستون هیچ جمع هوا و خودتون نیست نفس میکید ولی شما دارید به مطالب گوش میدید نگاه میکنید گوش میدید این عمل عمل آگاهانه است خود عمل رو ما میتونیم تقسیم کنیم به دو عمل آگاهانه و عمل ناآگاهانه باز هم مسئله آگاهی مطرحه قشنگ عمل مسئله آگاهی رو کنار نمیزنه آگاهی نوعی رابطه است میان من و محیط برای اینکه این نوع رابطه رو یه مثال با یه مثال روشن مشخص کنیم میگیم شما امروز به اینجا آمدید و این آمدنتون بر اساس یک رابطه دیگر میان شما و اینجا صورت گرفته شما میدونستید امروز ینجا شناختی هست و درباره شناخت بحث میشه و اگر شما این آزادی رو نداشتید به اینجا نمیآمدید. آمدن به اینجا یک رابطه است. آگاهیتون اصلاً از اینکه اینجا یک سالنی هست که صندلی توش هست، امکانات نشستن هست، امکان درس گشتن هست یک رابطه آگاهیون از اینکه اینجا امروز در این ساعت تحت عنوان شناخت مطرح میشه یک رابطه است و به راحتی شما رابطه سوم و دوم رو از رابطه اول جدا میکنید و ساز میشناسید برای ما شناختن رابطه خواه و ویژه به نام آگاهی آسان بیعیست روشن است هیچ احتیاجی به اینکه از طریق دیگری به ر وسیله چیز دیگری این رابطه برا ما معرفی بکنن نداریم شناخت و آگاهی برای ما انسانها به طور بدیعی به طور بدیعی بیواه بدون کمک عابد شناخت است و برای شناخت آگاهی و شناخت شناخت و ساز شناختن اون از رابطههای دیگری که با جهان داریم هیچ احتیاجی به واسطه و کمک و عامل و جدادانه نداریم راستی اگر قرار بود ما شناخت را با کمک چیز دیگری بشناسید. خب اون چیز دیگر برا ما شناخته شده بود یا ناشناخته؟ معناش اینه که ما بتونیم اون چیز دیگر خودش شناخته شده بود یا ناشناخته. اگر ناشناخته بود معناش این است که یک ناشناخته به ما کمک کرد تا چیزی رو بشناسیم. قابل قبوله؟ و اگر او شناخته شده بود این چه چیزیست که قبل از شناختن شناخت ی ما شناخته شده است. همون جا همراه با شناخت ما داریم کار میکنیم. خیلی روشنی نیست. بنابراین تلاش و کوشش برای تعریف شناخت و اینکه یک تعریف برای شناخت بیاریم از طریق تعریفی که برای نیز میاریم، تعریفی که برای کتاب میاریم، تعریفی که برای انسان میاریم، تعریفی که برای سنگ میاریم از این نوع تعریفها برای شناخت نمیتوان آورد. چون اول چیزی که ماشناسی خود شناخت است. قبل از آن چیز دیگری برای ما شناخته شده نیست تا به کمک او شناخت را تعریف کنیم. دوم اینه من این نوع رابطه را به روشنی مییاب و هیچی به جای آن یا از آن نمیتواند آن را به من معرفی کند. بنابراین شناخت نیازی به تعریف ندارد. بدیعیستی من روی این فضا راه میرم. در این فضا تنفس میکنم. از اونجا غذا میخورم. در اونجا میخوابم. اینا یک سل رابطههاست. و با اون رابطه آگاهانه رابطه آگاهی دارم نسبت به دن آگاهی دارم شناختی دارم تعریف نمیخوام فرا این رابطه هم میان من و محیطم وجود دارد و هم میان من و خودم خودآگاهی علم بذات حتی علمه که علم به خود آگاهیست همین طور که در رابطه با جا تهران شهریار من دو حالت دارم آگاه نه آگاه گاهی وقتا جاده تهرانشهار بلدم گاهی هم ممکنه بلد نباشم یه کسی ممکنه بلد باشه یه کسی ممکنه بلد نباشه در رابطه من و جاسه تهران شهریار دو حالت وجود داره تن ندانستن آزاین آگاهی بلد بودن بل نبودن همینطور در رابطه میان من و خودم باز همین دالت وجود داره من چیزهایی را از خود میدانم و چیزهایی رو از خود نمیدانم حتی نسبت به تنم به تن و جسمم چیزایی رو میدونم و چیزایی را نمیدونم شما تا وقتی که علم تشیف نخوندهاید. هیچ نمیدونید که این دست شما از چند قطع استخوان و چند عضله و چند رگ و مویرگ و چند عب و چهارخون و چند سلول به وجود آمده است. همه اینا براتون دیگه نمیدونم. آقا تحت شما چند تا دیگه استخونه؟ چند تا ره نمیدست نمید و مویی رگ توشه نمیدونم جوابت نمیدونم ولی وقتی که کتاب رو جلو میذارید و دقیقاً مطالعه میکنید یا توی سالن تجری بهتون نشون میدن یکی یکی اینها رو اونوقت میدانید میگید بله من نسبت آگاهیهای ساده پیدا کردن روشن و حتی نسبت به شخصیت روحی شما آدم خوشخلاقی هستید آدم تلخویی هستید آدم بردباری هستید آدم عصبانی هستید اینا اصطلاحاتیست که درباره شخصیت روحی خودتون ضمن تجربه خودتون به دست بیارید درباره رف ر و منش وراتر و شخصیت خودتون رابطه شما دو گونه است آگاهی و ناآگاهی گاهی آگاهی و گاهی ناآگاهی و وقتی انسان درباره خودش اطلاعات زیادی به دست آورد میگن آدمیست خودآگاه میدونه خودش چی هست از هویت خودش خبر داره بنابراین رابطه آگاهی نه تنها میان من و محیطم هست میان من وهم هم هست همانچه از او به خودآگاهی تعبیر میکنیم
خلاصه سخنرانی
این متن به بررسی عمیق رابطه ذهن و عین میپردازد و تاکید میکند که آگاهیها، سازنده بخشی از ذهن ما هستند. نویسنده با تمایز قائل شدن بین واقعیت ذهنی (مانند خیالپردازی در تاریکی) و واقعیت عینی (چیزی که واقعاً وجود دارد)، نشان میدهد که ذهن میتواند چیزی را تجربه کند که عینیت خارجی ندارد، اما خود این تجربه ذهنی، یک واقعیت است. در ادامه، متن توضیح میدهد که ذهن و عین بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند؛ به این معنا که محیط بر ذهن ما اثر میگذارد و ادراکات ذهنی ما نیز میتوانند به اعمال عینی منجر شوند. در نهایت، مهمترین انتظار ما از ذهن، شناخت واقعیتهای عینی است، هرچند که با محک زدن درمییابیم برخی از ادراکات ذهنی ما واقعنما هستند و برخی دیگر نه.
متن پیاده شده
>چهارم آگاهیها تشکیلدهنده ذهن ما یا بخشی از ذهن ما هستند. شما یه مقدار آگاهی که دادید نسبت به محیطتون یا نسبت به خودتون این آگاهیها یه مجموعه از این آگاهیها رو بهش میگید انسان حالا آیا ذهن فقط مجموعه هم داشته آگاهیهاست یا ذهن آگاهیهاییست که نه تنها روی هم باشند بلکه رابطههای مشخصی میان خود این آزاییهای روی همباه وجود داره به او میگن ذهن یا اینکه ز عبارت است از یک بخشی از هستی انسان که این آگاهیها این بخش ازی انسان را رشد میدن با هر آگاهی ذهن رشد میکنه هر آگاهی حکم دست یک سلول تازه داره برای ذهن یا حکم رشد ذهن داره در این آگاهیها د زمین یا نقطه در مواد غذایی که جذب میکنه مهم نیست. به هر حال آگاهیها تشکیلدهنده بخشی از ذهن ما هستند. وقتی میگیم ذهن اشارت است به این آگاهیها یا به تنهایی یا با مایع آگاهیها یا احیاناً با چیز دیگر. به هر حال آگاهیها جزو این کلمه ذهن وجود داره. وقتی ذر میگیم اشاره به آگاهیهای همشته شده و به هم پیوسته است. ما میگیم ذهن و عین، ذهن عین یعنی میاییم ما ذهن رو در برابر عین به کار میبریم. این امر ذهنیست. این امر عینیست. مثال بزنم شما دارید تو تاریکی تنها راه میرید. خیالاتی میشید از یه دیوار اه عبور میکنید نکنه پشت تو این دیوار کسی کمین کرده باشه به من حمله کنه این خیال در شما قوت میگیره یک فریادم میزنید در اینجا اینکه کسی پشت دیوار به عنوان یک دشمن سر راه شما تمین کرده باشه واقعیت عینی داره یا نداره؟
>نداره اما در ذهن شما هست یعنی واقعیت ذهنی داره واقعاً واقعاً شما خیال کردید که یک آدم یک دشمنی پشت این دیوار تمین کرده بود چی زدی فریاد کشیدی میبینید اینجا ذهن رو از عین اجرا میکنه میگی ذهن و عین میگویی در این جریان اینکه من به یک دشمن برخورد کردم واقعیت علمی نداشت ولی واقعیت ذهنی داشت یعنی واقعاً به ذهن من چنین چیزی آمده بود ذهنی علمی خیلی چیزها تو دنیا هست که اصلاً به ذهن شما راه نیافته، ذهن شما سراغ او نرفته. اینقدر چیزایی هستش که من و شما اصلاً خبر ازش نداریم. به ذهنمونم خطور نکرده، به خاطرمونم خطور نکرده. اونا علمیاتی هستن که اصلاً به ذهن من و شما راه نیافتند. ذهن و علم. خب این سؤال مطره که اینکه میگیم ذهن و عین نظور اینه که یعنی اصلاً ذهن منظور این است که ذهنیت ندارد اینقها خوب گوش کنید و خوبی این که ما میگیم ذهن و عیب و این رو مقابل هم به کار میبریم منظور این است که اصلاً ذهن یه چیز دیگهست عین یه چیز دیگه بنابراین خود ذهن عین نیست از شما سؤال کنم بفرمای که یعنی خواب و خیال ما خیال میکنیم به اینکه رابطه آگاهی میان ما برایون هست. تازه وقتی گفتید خیال میکنیم خود اون خیال میشه چی؟ میشه یه واقعیت. خود اون خیال میشه یکیت. اگر عین به معنی واقعیت به کار رود اگر عین به معنی واقعیت به کار رود و مراع با واقعیت به کار رود ذهن و خیال و اندیشه و آگاه نی همه اینها یک سلسله امور عینی هستن و ما معمولاً عین رو به همین معنا کار داریم در اون معنی اصلی و در اون معنی گسترده علم رو به معنای واقعیت به کار میبریم حالا فراد ۵۰ ظاهر و این معمولاً در اون مقابل یکدیگر به کار میروند. ولی با دقت بیشتر باید گفت ذهن خود بخشیست از ظ اقعیت داره یعنی ذهن واقعیت دارد همون طور که مثال زدم در اون حالتی که یک نفر شب تاریخ تنها از کنار یک دیوار بور میکنه و یه بار فکر میکنه که خیال میکنه که ها نکنه پشت این دیوار دشمنی سر راه من کمین کرده باشه و این خیارش قوت میگیره وغداد میکنه فریاد میزنه آی به دادن رسید این خیال که یک ذهن است ذهنی که ما نضاع عینی ندارد یعنی واقعاً دشمنی پشت دیوار سلیم نکرده ولی خود این خیال جزیت عینی واقعاً اینطور فکر کرده که اقعاً اینطور خیال کرده که پشت این دیوار دشمنه به همین دیرم جیخ زد اگه خیال نکرده بود که جیو میزد خیال کرد و ترسید و جفت کرد همه اینا واقعیته هم خیال کرد دیگه واقعاً خیال کرد ببینید هم اینجا میگید واقعاً خیال کرد واقعاً خیال کرد پشت اینجوری یه دشمنیه و واقعاً و بعد از ۱۰ همه اینا با غیرت عینیخیال کردن هم ترسیدن است و هم زدن است شما تو چیر زدنش واقعیت اینیست اما ترسیدنش نه کسی از شما واقعا میکنه ترسیدنش واقعیت این نیست اما خیال کردنش نه یعنی چه یعنی واقعاً خیال نکرد واقعاً خیال کرد خوب دقت کنید که به این ترتیب وقتی ذهن و عین را در مقابل هم به کار میبریم مبادا یک داوری غلط در ما به وجود بیاره که ذهن چیزی ۱۰ جدا از عین نستن بخشی از عین است بخشی از واقعیت است که وقتی اون را با بخشهای دیگر واقعیت مقایسه میکنیم اونوقت به این میگیم ذهن به اونا میگیم عین این معموله این معمول از شما که ما گاهی یک کلمهای رو در یه معنایی به کار میبریم بعد میاییم و این کلمه رو در بخش خاصی از اون معنا مجدداً به کاریم معموله فلانی بودی بله چند روز شما خالی ۷ روز چند هفت روز یعنی ۷ تا صبح تا شور یا ۷۰ شبانه روز معمولاً وقتی داریم ۷ روز چه اینجا یعنی ۷۴ ساعت پس در اینجا روز رو در چه معنی به کار بردیم در ۲۴ ساعت در شب و روز خب حواس گرمه چار رسونید من روزا اینجا هستم یعنی شبا از تهران مثلاً میرم بیرون میرم ازا اینجا روز در چه به کار گرفت یعنی روز در مقابل شب پس روز رو ما یک بار طوری به کار میبریم که شب و روز هر دو شامل میشه و یک بار طوری به کار میبریم که مقابل شب قرار میگیره در یه معنی شامل شود و در یه معنی مقابل شود این هم یه همچی در یه معنی شامل ذهن است و در یک معنی مقابل ذهن است و این خیلی دقیقه نکته دقیقی در بحث شناخت و حتی در بحث هستی و در سهر وجود یه نکته ضریفم یادآوری کنم که در مقایسه این دو مثال ذهن و عین و روز و شب یک تفاوت جزئی وجود داره اگه یه وقت اونایی که خیلی مو از ماس میکشن خواستن و اینجا بگن آد با همدیگه فرق داره اون فرد مهم نیست مهمه این مقایسهایست که ما گفتیم برای نزدیک کردن سهم مطلب و این ذهن و این و این ذهن و این مسلماً در رابطه با یکدیگرن و در یکدیگر تأثیر متقاب دارن بعد میگم فقط مینویسی یعنی عین در ذهن تأثیر دارد. عین در ذهن تأسیس دارد. شما میرید به یک باغ میرید به پاک شهر در اونجا منظره باچها و گل و آب را میبینید و درختها را به محض اینکه چه ه اون منظره استاد این منظره در خاطر شما و در ذهن شما نقش میبندد. این یعنی اون باخته و آب و درخت در ذهن اثر گذاشت و یک منظره و تصویر تازه بر ذهن افزود و در آن به وجود آورد. ای در ذهن اثر دارد. فراوان بسیاری از ذهنیات و ادراکات ذهنی ما در برخورد با عین به دست ما آمده است. دیدنیها، شنیدنیها، بوییدنیها، کشیدنیها، دست زدنیها و امثال اینها شما دست میدارید الان به این دیوانها آب میبینید گف کرده. که تشخیص بدید به ذهن شما میاد که این لیوان گرده این لیوان خنکه این این ادراک ذهنی این امر ذهنی در اثر برخورد شما با یک عین به وجود آمد عین در ذهن اثر میگذاره ذهنم در عین اثر میگذاره در همون مثال که زدیم که یک آدمی تک و تنها شب تاریک از کنار دیوار عبور میکرد خیال کرد که پشت دیوار یه دشمن وایساده و بعد جیغد آن این جیغی که در به یک کار عینی بود فرار میکنه این فرار کردنش که یک کار عینی هست این ناشی از چیه ناشی از تختشه و تختش ناشی از چیه ناشی از اون خیال ذهنیشه ذهن در عین اثر میگذاره یا نه این سالن رو اون وقتی که میخواستن اینجا بسادن و یک زمین بود ول که میخواستن این سالن رو بسازن چیکار کردن؟ اول طراح اومد در ذهن خودش طرح این سالن رو ریخت یعنی در ذهنش طراحی کرد این سالن رو این طرح ذهنیشو آورد روی کاغذ تبدیل ثبت به نقشه و این نقشه خارجی این نقشه که رو این کاغذه و چشی این نقشه این نتیجه اون طرح ذهنیش بود بود و بعد این نقشه رو داد دست بنا دو مرتبه این نقشه منتقل شد به ذهن بنا تو ذهن بنا جا افتاد و بنا شروع کرد دیوارها را بر طبق این نقشه چیدن و هر کاری میکرد این کار عینیش به دنباله اون تصور ذهنیش بود تصور ذهنی که از دیدن اون نقشه برایش به دست آمده بود ببینید دائماً ذهن و عین توالی تأثیر متقابل ذهن و ن، ذهن و عین اینها در یکدیگر تأثیر متقابل دارن. فرار ششم ذهن و عین در یکدیگر اثر متقابل دارند. خب فهمیدیم ذهنی داریم و عینی داریم و میان ذهن ما و این عین رابطهای هست به نام رابطه آ آگاهی و شناخت و اینا رو خیلی راحت فهمیدیم و فکر میکنم تا اینجا که آمدهایم هیچ نقطه ابهامی وجود ندارد. اگر نقطه ابهامی وجود داشت در سؤالاتتون مطرح خواهید کرد. سؤال مهمترین انتظار شما از این ذهن و ذهنیاتتون چیه؟ مترین انتظار انسان و بالاترین انتظار انسان از این ادراکات ذهنی این است که واقعیتهای عینی را به او بشناساند، به او بنمایاند، به او نشون بدهد. شما بالاترین ارزش و مهمترین ارزشی که برای تصور و ادراک ذهنیتون قائلی چیه؟ این ادراک ذهنی من نشانده و نمایشگر یک واقعیت عینی باشه با خصوصیاتش همچنین بالاترین انتظار انسان و بالاترین ارزشی که انسان از این آگاهیها میخواهد واقع ی و واقعیتنمایی اونهاست واقعیتی را به من بنمایاند من اگر چشمو باز میکنم به این تخته نگاه میکنم میخوام اون عبارتی را که روی تخته هست درست بخونم بنابراین اگر در ذهن من یک تصویری آمد غلط و خطا خلاف این عبارت که رو تخته نوشته شده ناراضی میشم میگم ای بابا چرا اشتباه کردم چون انتظار نخستین من انتظار اساسی من از این دیدن و از اینکه تصویری به ذهن من راه یابد این است که این تصویر این واقعیت روبهروی من را به من درست بنمایاند افراز اف مهمترین ین ارزش آگاهی و شناخت برای انسان این است که واقعیت را به او بنمایاند. واقعهنمایی. خوب حالا میریم و این ذهنیاتمون رو از نق نظر واقعنمایی محک میزنیم. یه محک میزنیم چند بار که محک زدیم به یک نتیجه روشن میرفتیم. اون نتیجه روشن اینه که بیتردید بخشی از این ذهنیات ما با فعل ما هستند و باعیت ما نشون میدن و بیترید بخشی از ذهنیات ما باذن ما نیستند و ون چیزی را که به ما نشون میدهند واقعیت ندارد. واقعیت چیزیست جز. با محک زدن ذهنی این دو نتیجه رو ما به روشنی به دست میاریم و در این دو نتیجه کمترین تردیدی نداریم. هشتم با محک زدن ذهنی یاس خویش به روشنی درمیآییم که برخی از اونها واقعنما هستند یعنی واقعیتی را به ما نشان میدهند. وخی دیگر واقع ما نیستند و واقعیت واقعیت عینی چیز دیگری جز اونکه در ذهن ما در ذهن ماست و در این کمترین تردی نداره