بنابراین ماده نمیتوانه خالق این قوانین باشه. قوانینم نمیتونه خالق ماده باشه. پس چی میمونه؟ اینکه خالقی و مقطعی آفریننده هر دو باشد. یادآوری این نکته ضرورت دارد که قوانینی ثابت و حاکم بر این روابط که علم در طی کشف اونها و هر آنچه را کشف کند وان قوانین و اصول ثابت زیربنای محاسبهها و پیشبینیها قرار میدهد. در چشمه هستی خدا همین قوانین ثابت و روابط به هم پیوسته ما را به مشیتی خاصی ارادهای به مشیتی وحی این کل یک قانونی هست یک قانون مطلق یک چیزی در کنار این نیست این مطلق این فراگیر قانونیست واحد یکیست مطلق است و محیط بر س فراسر عالم هست که این نظام را پرداخته و به اراده لایزال او جهن هو الحی قیوم او برپا دارنده همش حالا این بیان این است که ما چگونه از چهانشناس به خداشناختی رسیدیم. ما با شناخت مستقل جهان به وجود نظام حکیم آن. ما وقتی که خود جهان را شناختیم پی بردیم به اینکه خدایی هست که به او نضده. پس از اصل جهان به اصل وجود خدا پی وحد جهان به وحدت و با شناسی شناسایی پیوستگی و هماهنگی کل پدیدهها به وحدت اراده حاکم بر اونها پی هم شناخت خود مبدع هم شناخت یانسی یادآوری این نکطه ضرورت دارد که قانونمندی ثابت حاکم بر طبیعت خود مدع و پدیدآورنده و خدای جهان نیست بلکه جلده اراده و مشیت اوست خداست که قانونگذار و پدیدآورنده و مبد جهان است. رابطه مبدع با جهان رابطه خالق با مخلوق و مذکر با قلمرو تکیر است هم طبیعههای رنگارنگ است هم مجموعهش هم نظم و قانونمندی است به اراده حق بر و به حکمت لایزال او در گردش است. نکتهای که اینجا هست این است که در جهانبینی این التقاطیون اینا میگن بله ما جهان طبیعت رو به عنوان واقعیت قبول داریم. قوان ثابت بر جهان طبیعتم قبول داریم وحدت این جهان رو هم قبول داریم وحدت این قانونمندی رم قبول داریم اما دیگه از این جلوتر نمیرم جهان واقعیت است عینی این جهان یک مجموعه واحد یک پارچه است در این جهان قانون حکومت میکند مجموعه این قوانینم یک سیستم واحده است تولیدشون تا همینجاست خداشونم تا همین جاست طیون خداشناسیشون با ماتریالیسم هیچگونه منافاتی پیدا نمیکنن. اگر از اینجا ما فراتر نریم متریالیستهای پیشرفته عموماً همینه میگن. از اینجا خدای حی قیومی که ما به او دعا میکنیم و او بر ما وحی میفرستد و این حرفا به دست نمیاد. تذکر ما این است که در جهانبینی ما بر طبق مطالبی که گفتیم این ماده گسترده و این جهان مادی گسترده که واقعیت عینی و این قوانین ثابت حاکم بر او و این نظام قانونی و این سیستم قانونی حاکم بر او همشون جلوه خدا هستن اینا خود خدا نیستن اون وحدت وجودی که شما شنیدهاید از توش کفر درمیاد همین وجودیست که الان التقاطیون دچارش هستن یعنی اینا این مجموعه مادیات را به اضافه قوانین حاکم بر اونها میپذیرن از این فراتر بمیر خب معلومه که یا الله گفتنم برای این معنی پیدا نمیکنه ما با توضیحاتی که دادیم و الان میخونیم میگوییم حتی اندیشه انسان راهنمای او به سوی این حقیقت و واقعیت است که این نظام قانونی و این جهان این جهان یگانه به هم پیوسته و این نظم قانونی یگانه به هم پیوسته اینا همش مخلوقه یک خالق است خدا اون خالقه اون مه اینا خودش خدا نیست بار دیگه میخونیم این نکته ضرورت دارد که قانونمندی ثابت حاکم بر طبیعت خود مبدع و پدیدآورنده و خدای جهان نیست. این قوانین که خالق ماده نمیتونن باشن. روز گفتیم که این قوانین خالق مادهان، مخلوق مادهان یا در کنار مادهان. کدوم یکی اگر بگید خالق مادهان هیچ ماتریالیستی نیست که بگوید قوانین حاکم بر ماده خود اینها خالق مازن. معناش یعنی قبل از اینکه مادهای باشه این قوانین بوده است. هیچکس نمیپذیره. هیچ اندیشهای نمیپذیره که قبل از اینکه اصلاً مادهای باشه این قوانین حاکم بر ماده بوده قبل از اینکه اصلاً هیدروژنی و اکسیژنی باشه قانون د اتم هیدروژن به یک اتم اکسیژن میدهد آب بوده است. اینو هیچ متریالیستی نمیپذیره. نمیتونن و بعدم خود این قانون منشأ پیدایش و او شد حالا بالاتر از این طرف که قبل از این بوده یا نه از نظر زمانیه نه او رو خود قانون هاش میدهد آب به وجود آورده است هیچ ماتریالیستی اینو میگه هیچ اندیشه ماتریالیستی اصلاً اینو میگه که این قوانین خالق خود ماده باشن خالق ماده نمیتونن باشن مخلوق ماده هم که نمیتونن باشن برای اینکه اصلاً کارهای یعنی هم تکتک پدیدهها هم مجموعه پدیدهها هم نظم و قانونمندیاش همه به اراده حقها و به حکمت لایجال او در گردش شود. خوب ملاحظه کنید که به این تفیل ذره ذره از موجودات این جهان نشانه خداست. هر ذرهای از جهان یک آیتالله هست. دل هر ذره را بشکافی آفتاب بیشتر میان بیری هر ذرهای از این جهان نشانهایست بر خدا حوادث استثنایی دلیل خداشناسی ما نیست چون بعضیا هستن که خداشناسیشون در گرو استثنایی بنابراین تا یه نفر میاد میگه آقا این حادثه استثنایی که شما گفتید معجزه و اینها و استثناییست این یه روند طبیعی داشته اونوقت خداشناس از دستش میپره، پرواز میکنه میگه خداشناسی انسان اندیشمند، باهوش و هوشمند اوللالباب و خردمند و تحلیلگر در گروس استثنایی نیست. قرآنم میگه حتی همین گیاهی که میروید همین گیاه که میروید و هر روز هر سال از اون هزار نمونه میروید همین گیاه آیتی از آیات خداست. نه اینکه چیزای تثنایی همین شتری که پیش چشمته و دائماً سوارش میشی و میری افلاون افلاینظرون الابل کیف و خلف همین شتر با کیفیت آفرینش نشانه خداست برا خداشناسی متودس به دامن حوادث استثنایی لازم نیست بشویم خدا را تنها در پدیدههای استثنایی و معجز آسای جهان نمیجوییم بلکه در کل جهان نه هرگاه که حادثه غیرمتربهای پیش آید یا موجودی خارقالعاده متولد شود به یاد خدا افتیم و در اون همه شکوهمند جهان از خدا غافل بمانیم این یه چیزی افتاده و در اون همه آفریندهش شکوهمند جهان از خدا غافل بمانیم ایمان و اعتقاد به خدا با اولین آگاهی بر نظم ان و سنتهای جاری اون شکوفا میکرد و با علم و آگاهی بیشتر بر نظم جهان افزونتر میگردد. اینجا هر دوفتاده ایمان و اعتقاد به خدا باین آگاهی بر نظم عمومی جهان و سنتهای جاری اون شکوفا میگردد و با علم و آگاهی بیشتر بر نظم جهان افزونتر میشود. به اینکه پیشرفت علوم طبیعی برای انسان اوللباب برای قوم یتفکرون برای قوم یتفکرون پیشرفته در علوم طبیعی نه تنها مانع خداشناسی نیست بلکه کمک به خداشناسیست برای اینکه علوم طبیعی ما را به چی بیشتر آشنا میکنند به نظم گسترده جهان مگه غیر از این کار هر علم طبیعی چیه شف یک قانون جدید از قوانین حاکم بر طبیعت. طبیعت شناخت علمی یعنی شناخت علمی و دقیق قوانین حاکم بر طبیعت. بنابراین هرقدر ما در طبیعتشناسی علمی جلو بریم در خداشناسی هم جلو میریم. به این ترتیب علم نه تنها ضد دین نیست بلکه کمک به دین است. به شرط اینکه خود علم طاغوت نشود. به شرط اینکه دچار اصالت علم نشویم به شرط اینکه ساینتیست نشویم ما اگر علم برامون طاغوت نشه چراغ راه میشه اما اگر طاغوت شد دیگر چراغ راه نیست بلکه مایع گمراهی تئوری ماده نمیتواند مسئله پیدایش جهان را حل کند. این تیکهای که جلوتر سب آغاز ب تئوری ماده ازلی نمیتواند مسئله پیدا را حل کند. چه ماده در ذاتش تغییر و حرکت نفته استد. حرکت چه هست؟ حالا حالا چه حرکت هست ما دائماً سرکار داریم با پیدایش واقعیتهای جدید. اگر پیدایش این واقعیتهای جدید سرمایهش خود ماده باشه، ماده دائماً باید رو به چی بره؟ رو به فرسودگی بره. و با هر حرکت رو به فرسودگی و سرانجام پایان یافتن حرکت میرود و هرچه پایان دارد خود بهخود آغاز نیز دارد و هرچه آغاز داشته باشد پدیدهایست نیازمند به پدید آورنده بدین ترتیب جهان آغازگر و مبدعی میخواهد. این بحثی که درباره خداشناسی امروز آقا ردیم و لازم دونستیم دیگه تا اینجا جلو ببریم که ازلیه نخوایم ازل بگیریم کمتر از این ساعتم شد و امیدوارم تونسته باشیم این سیکه رو توضیح داده باشیم اون دو قسمت بعد اون احتیاجی به یک بحث عرفانی داره انشاءالله هفته آینده شما میپردازیم تکبیر
الله اکبر الله اکبر الله اکبر مردا درود منتظری امت
یک برادری دو سه جلسه است که مکبی رو پیشنهاد کردن برای اینکه فراموش نکنم دیگه و یه تنوعی هم باشه تا موقع پاسخ به سؤالها این رو مطرح میکنم این برادر پیشنهاد کردن که چون کارمند هستن و از راه دور میان به جای عصر پنجشنبه جلسه صبح جمعه باشه یگه تکبیر نمیخواد. خیلی خب من این قرار بود من این رو مطرح کنم اگر که رأی بگیرید موافقین با اینکه جلسه صبح جمعه باشه دست بلند کنن موافقین با اینکه صبح جمعه باشه دست بلند کن عده خیلی کمه خیلی خوب همین راه رو میریم خوب تنفسمون به پایان رسید سؤالات بسیار خوبی رسیده اینا رو مطرح میکنیم توضیح میدیم اگر شما ماده را ماده فیزیکی فرض میکنید چرا بر مبنای قاده لاباده میسنجید بلکه با قاده ماده انرژی میافزاید یعنی کم نمیشود بلکه ماده تبدیل به انرژی میشود و انرژی تبدیل به ماده پس بنابراین هیچگاه ماده کم نمیشود و اگر ماده را ماده فلسفی فرض کنیم ماده فلسفی هیچگاه کم نمیشود و با صورتهای گوناگون هم باعث کم شدن ماده نمیشود. اصلاً نمیگیریم همواره ما در حال دگرگونی و بدون کم شدن میباشد. اگر میشد که بحث رو بدون عنوان کردن مطالب دیگران پیش ببریم اصلاً ذهن تو این دستاندازا نمیافتاد. ولی خب میبینم که گاهی نیاز هست به اینکه مطالب دیگ ون رو هم مطرح کنیم. مطرح نکنید ذهن شماها اونطور که باید آماده شنیدن مطالب دیگران عرضه کردنش به اصول خودمان و حل کردنش نمیشه. باید کمک کنیم به حل. وقتی میایم مطرح میکنیم یه قضیه شلوغ میشه و مطلب اون روانی خودشو از دست میده. بعد بار دیگه اون مطلب روان را با اون بیانی که انتخاب کردهایم براش تکرار میکنن. ببینید که این سؤال نه شق اولش و نه شق دومش به مطلب ما ارتباط پیدا نخواهد کرد. ملاحظه کنید ما میگیم واقعیتی که ما داریم آیا منحصر است به این عالم ماده و جهان طبیعت؟ مبدعی هست که واقعیت اصلی اوست و این جهان ماده و جهان طبیعت قیض اوست افازه اوست مخلوق اوست اگر دومیست که بحثی نداریم ما همه بحثهای آنتروپی و اینا رو میذاریمش کنار همه بحثو میذاریم کنار اگر بر این بر این باوریم که این جهان طبیعت متکی به یک آفرین گار و مبدع و سرچ هستی و این فیزان اون سرچش فیاض و تراوشیست از او بس باید بریم یه خورده چگونگی کاررو بپیم و اگر در این باور کسی باشد که نه واقعیت همین جهان طبیعت همین جهان ماده همین ماده و مادیاتشست ما با او داریم سخن میدیم اون میپرسیم آیا آیا مجموع این واقعیت ام از شکل و ماده ثابت است یا متغیر؟ اگر بگید ثابت است پس دیگه باید حرکت نباشه چون حرکت و شدن یعنی چه؟ یعنی دائماً چیزای نوع میاد ولو نوره تکراری یه کارخونهای که کار میکنه دائماً محصول بهون میده هر وقت که محصول نداد یعنی چهتر دا حرکت ندارد اگر این عالم طبیعت حرکت دارد چه حرکت دارد پس دائماًم چیز تازه به وجود خب میگیم این تازهها رابط با اون کهنهها چی؟ ما این عالم رو میگیم ماده و شکل. بنده نمیگم فعلاً صورت میگم ماده و کیفیت. شما هرچه میخوای بگو این رو میخوای این ماده رو چیزی بگیر قابل تبدیل به انرژی و انرژی رو قابل تبدیل به ماده. بسیار خوب. سؤال میکنم آیا واقعیتهای هستی این عالم ماده امروز مساویست با مجموع ماده و انرژی دیروز یا نه؟ اصلاً میگم مجموع ما و انرژی فرض کنید که دیروز ما ۱۰ واحد ماده داشتیم ۱۵ احد انرژی کلاً چقدر بود؟ ۲۵۰ واحد و همراه با او هم ۱۵۰۰ صورت داشتیم. بنابراین موجودی انبار هستی طبیعی دیروز اینطور ردیف میشد. ماده ۱۰۰ انرژی ۱۵۰ صورتها ۱۵۰۰ خب امروز اونچه مسلمه است بر شماره صورتها اضافه شده این دیگه قطعیشه در این تض
آقا من که نگفتم جز هست یا نیست میگوین بالاخره شماره صورتها امروز نسبت به دیروز بیشتره یا نه من خود شماره صورتها رو میگم ما داریم صورتها مایه
خیلی خوب ما که نگفتیما شما بگید جز است بنده عرضی ندارم من میگم ما الان جنس انوار موجودی جهانمون را در س کردهایم نوبندی کردهیم این که اشکال نداره که شما بگید اینا اصلاً از یک اصلاً یکین بالاخره یکی که نیستن میگید اصلشون یکیه الا که شما تبدیل ندارید که صورت با ما فرق داره یعنی تبدیل دلیل نداره که یکی اصلاً اصلاً یکیه یعنی اصلاً صورت فرقی نداره صورت اشکال
اشکال یعنی چند تا شکل پس خودش اینه که یعنی بگی چندگونهست ببینید چندگونهست
پس چندگونهست پس فرق داره تا بگی چندگونه یعنی که یعنی فرق داره حالا بنده سؤال میکنم میگویم ببینید آقا خوب دقت کنید ذهنتونو متمرکز کنید موجودی انوار کل عالم طبیعت دیروز ماده که هنوز نه انرژیست و نه صورت اینطور فرض کنید مادهای که نه انرژیست نه صورت ماده س ی که نه مادهست نه صورت ۱۵۰ صورت ۱۵۰۰ اینا بگید قابل تبدیل به یکدیگرن دیگه غیر از این که نیست که این مفهومه یا مفهوم نیستم که توش نیست ما فرض هم میکنیم اینا قابل تبدیل به یکدیگر باشن اما یک نوع نوبندی که میتونیم بکنیم گوناگون که هستن دیگه ماده ۱۰۰ انرژی ۱۵۰ صورتها ۱۵۰۰ یعنی کیفیتها ۱۰۰ خب امروز امروز در کل گذشته زمان یعنی در کل گذشته بر شماره صورتها اضافه شده یا نه؟ یعنی اگر شما س موجودی صورتها را در کل این انبار حساب کنید اگر تا دیروز ۱۵۰۰ تا بود قطعاً امروز ۱۶۰۰ تا شده یعنی ۱۰۰ تا صورت تازه به وجود آمده حالا این ۰ صورت میخوایم ببینیم از کجا به وجود آمده یا از ۱۰ تا صورت پیشین یا از ۵ تا ماده پیشین است یا از ۱۰ تا انرژی پیشینه است یا از خارج اینا هر یکی از اینا باشه اون مطلبو ادامه میدید میگید اگر صورتی بوده تبدیل به این صورت شده این تبدیل خودش چیه یک واقعیت است خود این تبدیل چیه ل دیگه تازهست این تبدل یک صورت پیشین به صورت نوین این تبدل تازه است این از کجا آیا این تبدل بیترچشمهست یا سرچشمه داره اگر از یه دونه از انرژیهای پیشین باشه دیگه توسل قویتر است و باز چی میخواد؟شو میخواد اگر از یک واحد ماده باشه باز قویتر است و چی میخواد؟شو میخواد اگر شما گفتید خود این ماده انرژی صورت پیاز است یعنی بی اون که خودش کم بشه چی میکنه؟ زیاد میکنه میگه ما ببخشید دیگه این ماده نیست این چیه؟ این خداست چون اگر دقیق باشیم انشاءالله در تعریف میکنیم بعداً که اونچه که ما میگیم خدا یکی از صفات خداوند همین بودنشه غیر خدا از کیسه خرج میکنه یعنی هرچه خرج میکنه کیسهش خ لی میشه ولی خداوند کیش خالی نمیشه این فرق بین اعتقاد به خدا و غیر خدا هست بنابراین شما نمیتوانید انکار کنید که خود این تبدل یک واقعیت است مگر اینکه شما در این زمینه ایدالیست بشید بگید نفس لاینقصه ش این حالا این دعاهایی که میخونید براتون معنای عمیقتری پیدا میکنه که خطاب به خداوند میگیم هی کریمی که لا ینقصهو شی هیچ شب او ببخشه چیزی از او کم نمیشه این ویژگی خدا و خداشناسی و اعتقاد مله بنابراین اگر ببینید ما مسئله رو اینجور مطرح میکنیم تئوریهای گوناگون در این بعد فلسفی مطلب هیچ دخالتی ندارن وقتی هم میگیم بعد فلسفی معناش اینه یعنی یک اندیشه جامعه هم ه وقتی بهتون میگم فلسفه وحشت نکنید فلسفه یعنی تأمین کامل قوانینی که ما در علم با اونا سراکار داریم اوناش که قابل تعیین کاملا چون همش قابل تعمین بله قانون گفته بودن چرا مطرح نمیکنیم خود قانون از نظر بون قابل توجیه نیست بیدرون چهجوری تبدیل به انرژی بی انرژی بی ماده واقعیدا من اینکه عرض کردم ما وارد اون نمیشیم برای اینه ما اصلاً امتیاز امتیاز رابطههای علمی این علم که میگن علم به معنی کلمه علم مصطلح نه علمانس نمیگن امتیاز رابطههای ثابت در مسائل فلسفی نسبت به مسائل علمی همینه که اصلاً در اونجا دیگه و قطران این مطلب تأثیری در مطلب نداره. ما میگیم چه با فرضیههای مکانیکی جهان را توجیه کنیم؟ چه با فرضیههای موجی جهان را توجیه کنیم؟ چه یعنی اینطوری میگیم چه با فرضیههای ذرهای بهتره. چه با فرضیههای ذرهای جهان را توضیح کنیم. چه با فرضیههای موجی جهان توضیح کنیم. چه با فرضیه امکان تبدل موج به سر و سر به موج جهان را توجیه کنیم و چه با هرچه از این قبیل مسئلهای که برا ما مطرحست این است که میگوییم واقعیت واقعیت مفهوم فلسفی ذره موت یه مفهوم فیزیکی ولی واقعیت یک مفهومیست گستردهتر از ذره و موت هم ذره واقعیت است هم موت واقعیت است هم حرکت واقعیت است همه اینا در واقعیت هست پس واقعیت مفهومی هتر. ما میبریم قانونمندیمونو روی اون گستردهترین مفاهیم میشه فلسفه. میگیم اونچه ما میدانیم این است که اگر واقعیت هستی را محصور و منحصر بدونیم به جهان طبیعتی که تا دیروز داشتیم از دیروز تا امروز در کل موجودی این قطعاً افزوده شده. این افزایش را چیز کنیم تیق کن خب وقتی میریم سراغ این آلهای مختلف و سرانجام به اینجا میرسید که یا خود ماده رو باید بگید مبد ما دیگه بحث لفظی نداریم ماده میشه یک موجود ثابتی که فیازم هست اینکه خداست و یا اگر اون نمیتونه فریاض باشه به هر دلیل مستکی یک مبدع فیاض خواهد بود سؤالات دیگری که شده عموماً مین قبیله مگر نمیشود ماده باشد و این ماده در عین اینکه هست به صورتهای گوناگون درآید. این مثل اینکه گوناگونی و صورتها رو اصلاً واقعیت نمیدونه. این همون یک اینکه ما میگیم ماتریالیستی بالا برید یا پایین برید در یه بخشش از ایدآلیسم سر درمیاره برای همینه. ماتریالیست به هر دری بزنه باید نسبت به بخشی از جهان هستی ایدالیسم باشد یعنی ذهنیتی که عینیت ندارد یعنی منکر بخشی از عینیت جهان بشه ببینید این میگه مگر نمیشود ماده باشد و این ماده در عین اینکه هست به صورتهای گوناگون درآید میگیم سؤال کننده عزیز مگه این صورتها واقعیت عینی نیستن و مگه خود این درآمدن یعنی خود این تبدل ما به صورت مگر این واقعیت نیست ما سراغ اینا رو میگیریم میگیم پدر و مادرش کیه اده رو فهمیدیم که بیپدر و مادریست که فرزند داره یا نداره اگه فرزند داره ازش کم میشه یا نه اگه کم شد ابوبختی که عرض کردیم اگر نه فرزندی داره که ازش کم نمیشه خب این که دیگه ما نمیتونه باشه بالاخره ما میریم سراغ پدر و مادر همین شدن همین تبدل همین صورتها همین کیفیتها صورتی هم که ما در این بحث میگیم اول به معنی دقیقتر ففیش یعنی صورت جوهری نمیگیم همون شکل را میگیم اما سرانجام از صورت فلسفی جوهری سر در میآورد خود بهخود نوشته استست اگر ان ماده وجود داشته باشد و یک صورت میشود که حالا باز هم ان ماده باشد ولی بیشتر از یک صورت نخیر نمیشود برای اینکه اون ان ماده به ما بگید که این بیشتر از یک صورت بقیه صورتها از کجا اومد یا از ماده کم میشه یا یه مبدع دیگه داره این مسئله ضد و نقیض نیست لطفاً بیشتر توضیح بدید خب م توضیحات که دادم برای سؤال کنندهها روشنگر باشه. به نظر میرسد بعضی از مادهها در هنگام تبدیل به فرمگر یا انرژیها در تبدیل به انواع انرژی اصل بقای انرژی ثابت است. فقط فرم انرژی تغییر میکند. مانند انرژی حرکتی یا مکانیکی که میتونه تبدیل بشه به انرژی الکتریکی یا الکتریکی تبدیل بشه به حرارتی. اولاً کدام یکی از این انرژیها قابل تبدیل به دیگری هستن؟ همشون انرژی نور انرژیما انرژی حرکت آیا اینها تا چه اندازه به یک دیگر قابل تبدیلن و کدام به دیگری خب این یه بحث علمیست ما فعلاً وارد می یه بحث تجربیه عرض میکردم یه بحث تجربیه بعد حالا سؤال اینست که میگوییم آقا خود این تبدل بحث ما اینه میگیم خود این تبدل یک واقعیته حالا که تبدل واقعیته اگه بذا این تبدل چیزی از بین میره پس رو کاه و گر بهای این توسل چیزی از بین نمیره پس یه پدر و مادری داره که میزد و ازم چیزی کم نمیشه خب این همون سمت از آب در میاد که اصلاً تولد نیست به جای تولد باید بگیم چی خلق نه باید بگیم خلق ابداع مبدع است مولد نیست الله الصمد لم یلد و لم یولد پیدایشان از او به صورت تولد نیست چون تولد معمولاً به صورت کاهشه معمولاً تولد به صورت کاهش ماسی یا عینیت با هم فرق داره عینیت است اما عینیت اهم از مادهست رو هر ما داره
ما میگیم تو یه عینیته حالا ما سؤال میکنیم میگیم این عینت از کجا اومد آیا ماس رو خرج کردیم پس ماس رو به چی میشه تو بده خرج یعنی اینکه یه پدیده باشه این پدیده یه اعتباری
اعتباری یعنی ایدی همین که عرض میکنم دیگه اعتباری تا همین که ببینید تا تا می شما ماتریالیستیسمتونو حفظ کنید این عرض بندهست به محض اینکه میاد ماتریالیستیسمتونو حفظ کنید از کد سر در میارید از ایجالیسم چون میگید اعتباریه حالا واقعاً اعتباریه یعنی موهومه یعنی مستقل از ذهن ما نیست این توسد مستقل از ذهن ماست یا نه پس عینیت داره ببینید برادر و خواهرا اگر کسی رئالیسم رو خوب بفهمه ایدآلیسم رو خوب بفهمه ای نیت و ذهنیت را خوب بفهمه و بعد هم آزاد باندیشه یعنی واقعاً در صورت باشه که مسائل رو خوب دریابه خیلی خیلی راحت و آسان میشه این حرکت رو جلو رفت و همین طور که عرض کردم اگر نبود که ضرورت برخورد با آرا و عقاد دیگران ایجاب میکند مطرح کردن عقائد دیگران را اونقدر مطرح در راسته که بنده در یک ساعت بدون تعرض به آرای دیگران به اینکه متعرض آرای دیگران بشم مطلب رو میبردم تا نش همینطور که ملاحظه کردید دیگه همین سه چ ساعت این ۱۰ دقیقههای اول جمع بشه میشه یه بحث کامل منتها خب چار نیست میخوایم متعرض حرفای دیگران هم بشیم ملاحظه میفرمایید که ما میگیم این تبدل یک عینیت است این عینیت جدیده یا اینم جدید نیست دیگه این دیگه جدیده دیگه حالا که جدیده درست کنید پدر آمدشو نشون بدید ما شناسنامه میخوایم براش صادر کنیم اگر که پدر و مادرش انرژیه پس از انرژی ج کرد اگر مادهست از ماده خرج کردید کم شده اگر صورته نمی صورتها باید شما گفتید هر چیز در آن باشد نابود نمیشود باز خود اون صورت دیگه نابود شده باشه نابود که نمیشه پس چیه باید بگید یک کدوم از اینا هو الخغری قدیر عزیزالحمید هستش یک منبع فیضی غنی بینیازه و سمدم هستش تو پره چون چیزی از او خالی نمیشه ولم یولادی گفت دیگه با هم بحثی نداریم رو خداست دیگه ما که بحث لفظی نداریم البته خداشناسی خیلی بالاتر از اوناست این هستیم ما اون بحث تا اون بحث بعدی نیاد این خداشناسی هنوز ریاضیه این از توش شوق و عرفان بر نمیخیزد و برا ما را اشباع نمیکند. خداشناسی ما عرض میشود که اساسش در اون بحث بعدیست که واهد آمد. انشاءالله وقتی آینده میرسیم. بله