خلاصه سخنرانی
این گفتار به بررسی هدف آفرینش انسان میپردازد و آن را از دیدگاههای مختلف تحلیل میکند. ابتدا، به جای جستجوی معنای وجود جهان، بر نقش انسان در این هستی تمرکز میشود و از طریق مطالعه تکامل در طبیعت، نشان میدهد که چگونه موجودات از سادگی به پیچیدگی و کمال حرکت کردهاند. سپس، این ایده به انسان بسط داده میشود که نه تنها بخشی از این روند تکاملی است، بلکه با تلاش آگاهانه و خلاقیت خود، نقش فعالی در پیشرفت و تکامل ابعاد زندگیاش ایفا میکند. در نهایت، پاسخ نهایی به هدف آفرینش انسان در ارتباط ذاتی با خداوند مییابد؛ خالقی بینیاز که فیض و هستیبخش است و انسان به عنوان دریافتکنندهای نیازمند، به طور طبیعی به سوی او حرکت میکند، حتی در مواجهه با سختیها و ناملایمات که خود بستر رشد و کمالاند.
متن پیاده شده
میشه بهتر از طرف سؤال کننده یک بار توضیح داده بشه که او با چه معمایی روبهرو شده و این سؤال براش کی کدوم یکی از اونها به عهده میگیرن توضیح رو خواد سازنده اصلی مخصوص
سازنده اصلی شاید تو این جمعیت نباشه بعداً فقط از نوار استفاده کنیم
حالا پس یکی از شماها به اون توضیح اصً فایدهای در وجود خودش نمیبینه و مثلاً دیدن تضادها و کشا و مبارزات بین حق و باطل و بعد م معمولاً هم پیروزی جبهههای باطل و همیشه مثلاً زیر دست پا له شدن مثلاً طرفداران حق و اینجور چیزا رو که میبینه معمولاً بیجوم میشه و سر در نمیاره راز و سر این چیزها
تقریباً این چیز اینجور چیزهاستهایی که میبینه کشکشهایی که میبینه ناراحتیها و مصائبی که برای آدمای خوب میبینه و از اون طرفم عیاشی برای دیگه که به اصطلاح بد هستن در واقع اینا اینا رو میبینه و بعد پیش خودش فکر میکنه که خب فایده این زندگی چیه؟ به چه درد میخوره؟ چی اومدیم ما؟
پس در حقیقت برمیگرده به هدف از خلقت انسان نه هدف از خلقت جهان.
بله بیشتر آخه چون که میگن جهان مقدمه خلقت انسانه یعنی دنیا رو آفریده شده برای انسان و انسان از همه مراحل طبیعی و عالم آفرینش استفاده میکنه. پس از هدف ما هدف خلاسانه برای اینکه مسئله در این جهت و از این دو برامون روشن بشه. فکر میکنم روشی را که من در سهم بسیاری از مسائل از این قبیل به کار میبرم. به کار ببریم و چه وقتا کمک بکنه به مطلب. اون روش اینه که در حل مثلاً من در حل مسئله جد و اختیار آزادی انسان ر اونجام مسئله رو در همین پایه میذارن و در خیلی مطالع در مطالی در با اون که فرض کنیم اصلاً جهان آفرینگاری نداشته یعنی مسئله رو از اول در فرض کنار گذاشتن اعتقاد به مطلع هستی و آفرید ها و توانا و کالا به عبارت دیگر مسئله رو با دید ماتریالیستی و ماسی مورد بری قرار بدیم ببینیم به چه نتیجه برسیم اگه نتیجه حل شد این دیگه اشکالی نیست اگر نتیجه حل نشد ببینیم آیا از طرز تفکر الهی باید کمک خاصی بگیریم یا نه چون بسیاری از مسائل هست که اینها حل ما تروریستی و حل الهیش یکه چون از نظر ما خدا در مقابل طبیعت نیست خدا آفریدگار طبیعت فرق خیلی فرق بین این دو نوع اعتقاد به خدایی که مقابل طبیعته یعنی هر وقت طبیعتو قبول کنید باید کنارش بذارید تو قب فدا اعتقاد به خدایی که هرگز مقابل طبیعت و نظام طبیعت نیست بلکه همست که طبیعت را با نظامش آفریده و اعتراف به طبیعت نه تنها مستلزم کنارن او نیست بلکه اعتراف به طبیعت و شناخت صحیح طبیعت راهنمای ما به سوی شناخت سیدون این دو جور گذاشت شما توجه دارید که ما به عنوان مسلمان و ما به عنوان فعل وغرآن و ما به عنوان یک ری که درباره مسائل مربوط به جهان و آخریگار فارغ از خیلی از فرمولهای سنتی بیاندیشه مطالعه میکنه به وجود خدای مقابل طبیعت نمیرسه بلکه به وجود خدای آفریدگار طبیعت مسلط بر طبیعت آفریدگار نظام طبیعت مسلطه بر این نظام حالا که اینطوره اگر ما بسیاری از مسائلرو تونستیم با همون دید قبول طبیعت و نظام اون حل کنیم در حقیقت با دید خدای آفریدگار طبیعت و نظامهم به طور اتوماتیک حل بره همچنین و فکر نمیکنید که اصولاً اگر ما با این غیر از مسائل حتی مسائل اجتماعی چی چی چی بریم جلو اصلاً خیلی از این بنبها و مشکلها و درگیرهای بیطرف شناخت یکی از اون مسائل همین پس ما اول فکر کنیم طبیعتو در طبیعت و نظام طبیعت مطالعه کنیم ببینیم مسئله هدف از حضور انسان یا حضور طبیعت و جهان چی بود علامت بفرمایید اونچه مطالعات علمی مطالعات علمی نشون میده این است که طبیعت در اخباری که بر عمر او گذشته و در حدود آگاهی که یخ طبیعی، طبیعتشناسی تاریخی در اختیار ما گذار. جهان طبیعت همواره از سادگی به سوی پیچیدگی. من قصه تکابلم میذارمش بخ کلمه تکلم نمیخوام بخوام. میگیم از سادگی به سوی پیچیدگی جلو رفت. اساس این مسئله تحت نظر از جزئی یا کلی این مسئله امروز از اصول مسلم شناخت علمی طبیعت یعنی یکی از اصول پذیر افتاده تکامل منتها هیچ اصرار نداریم با کلمه تکاملو به کار ببریم کسی اون کلمه با ما جرو بحث کنه به جاش این مطلب یعنی گیاه موجودیست از دات معدنی و عالی پیچیدهتر. از سنگ پیچیدهتره شکلیاتره. اول این مثال بزنیم ما چون کمکم میخوایم کلمه تکاملو با معنی روشنترش به کار ببریم که کلمه پیچیده بحث ما را پیچیده نکنه. خلاصه کنید یه آلون نکی که نه ابعاد هندسی داره نه سختش رو حساب زدن الان ممکنه فرود بریزه در برابر کمترین حادثه طبیعی این یه دونه ساختمانه یه اتاقی هم که با ابعاد اندستی و محاسبات فنی معماری ساخته باشن و حتی طوری پایهریزی کرده باشن که در برابر سیل و صائقه و زلزله هم یه مقداری زبان بیاره اینم یه اتاق هر دو یه اتاق ولی ما این اتاق دوم را نسبت به اتاق اول میگیم اتاق کاملتره هست. وقتی میگید کاملتره دقت کنید پیچیدهتره. یعنی در اینجا یک سلسله محاسبههای بیشتری باید به کار برود و یک سلسله آگاهیهای بیشتری باید به کار بره تا یه اتاق درکاری بسازن که در برابر تمام این مسائل مسئولیت بونن. این درسته؟ میگیم ما کاملتر او و کاملتر که میگیم معناش آگاهی بیشتری برای ساختن باور شده با انتخاب. پس من الان کلمه کاملتر و تقابل ملکه بگم در همین حضور بگم دیگه نرید سراغ اون بخشهای فلسفی و شبحناک و این حرفا اینجا خیلی روشنیه که یه اتاق سه در چهار ساخته شده بر طبق اصول مهندسی محاسبه فنی پایهها چقدره مقاومت چقدره تاخ چقدره عمقش چقدره در برابر آبی از اینجا ع بخون چهجوره سائقه بیاد ز چهجوره این کاملتر از یه اتاق آنکیست که یه بار بیاد میان از بودن گفتن آقا چی میشه آش زندگی کنن در برابر همین مسائل محدودن دیگه اون بیشتر به ما این ایمنی رو میده این روشن او خ حالا ما میگیم گیاه نسبت به سنگ یک موجود شکلیافتهتر پیچیدهتر و کاملتره و ما میبینیم که تاریخ پیدایش گیاه در جهان پس از تاریخ پیدایشه یعنی تاریخ یه رو سنگ بود و گیاه نبود موجود زنده حیوانی اونام گیاهم موجود زندهست موجود زنده حیوانی از موجود زنده گیاهی در جمع تکامون یافتتره به این معنا ممکنه یه دونه حیوان خیلی ساده پیدا کنیم که از یک گیاه پیشرفته کاملتری نکنه اما توی جمع حیوانات و جمع نباتات روپذی کنیم همه گیاهها رو از حد ره بهشون بدیم. همه حیواناتم یه نمره بهشون بدیم میبینیم حیوانات در جمع چین. دارای دستگاههای پیشرفتهتر و تفامر. و بعد میرسیم به انسان میبینیم انسان نسبت به همه جندارانی که میشناسیم از نظر دستگاهها و سیستمهایی که ارگانها و ارگانیسمهایی که در بدنش هست پیشرفت. اینا که میدونید روشنه دیگه. اینا از مسلمات این مقدار از بحث تکامل از مسلمات درستهنا در این شکی هست ولی حد بفرماید پروژه این بنابراین ما اینطور میگیم میگیم مطالعه خود طبیعت به ما نشون میده که در جریان چرخ هفتی این جهان طبیعت یک نوع آهنگ فت به سوی موجودات پیچیدهتر و تکامل یافتهتر دیگه این دو تا رو با هم به کار میبرم که معلوم باشه منظور مصرف ما جفته چیه که یه کسی ن بگه ائکم بمرو مطرح بکنه چون اون معنی خودشو داره جریان جهان طبیعت یک نوع آهنگ اینجوری میبینیم یعنی اینکه موجودات سمت حد کاملتر شدن یعنی پیچیدهتر شدن مجموع این جهانها پیش میرود. این اون مسئله اول. فکر میکنم این مسئله برای دوستان روشن باشه. در عین حال با کمال مل آماده هستم. اگر در همین جا سؤالی هست مطرح که پاس س وقتی ما به انسان میرسیم وقتی ما به انسان میرویم انسان را موجودی مییابیم با یک سلسله مختصاب باز اینا منهای بحث منیست این مختصاتو ببینید کیا من در مختصات اینایی رو که میگم اسم میبرم ببینید همینطور هست یک انسان موجودی که میتواند آگاهانه ف کنفهای آگاهانه داشته باش میدان این تلاش آگاهانه است از میدان هر موجود دیگری که توانایی تلاش آگاهانه داره و ما میشناسیم وسیعتره چون ح
یعنی غیر ازان مدیرتی هستن که تلاش آگاهانه دارم دارن خلاهم گربه هم با آی اونوقت سرا قداش میرسه ب
زنبورم به آی میرسه بله دیگه اونام آی دارن ما میدونیم ابر که میگن اختصاص گرفتم دارن
ابر گرف ابراه
من خواهش میکنم اصلاً این سؤالات قبیلی رو بذاریم کنار اصلاً عقل بی عقل با عقار ما کی بحث عقل پیش کردی ما میگیم ادراک دریا حس اینا که معلومه که موضوع عبارتم دارن با عد ازها اینم دعواها رو ما نداریم کنار ما میریم سراغ اون سادهترین روشنترین دریافت جایگوم بودی این سیستم بحثیست که من همیشه میپزم روی این عقل تلاحظ کنید ما یک سری موجوداتی میکسیم که اینا میدان عمل آگاهانه ندارن ندارن نمیگ ما خبر نداریم اول که دارن همین رو نمیدونیم آگاهی داری یا نه اصلاً نمیگیم نداریم میگیم نمیدونیم داریم اما زنبور این عمل آگاهانه داره گاوه عمل آگاهانه داره آگاهانه داره عرض میشدم که انسانم داره ما در میان همه این موجوداتی که به عنوان موجودات از خدا آگاهی میشناسیم میبینیم انسان میدان عمل آگاهانهش از همه موضوع دیگر وسیعتره این روشن برای دوستان یا نه و ما میبینیم انسان نمیگم در همه ابعاد زندگیش اما در قسمتی از ابعاد زندگیش توانسته یک نوع تکامل نسبی به وجود بیاره که خود او این تکامل خود او در پیدایش این تکامل نقش اساسی داشته بازم من نمیگم دیگر عوامل دیگرم نقش کاری ندارم اما خود او خیلی در میومون بوده و این مقدار از نقش یعنی اینکه انسان اینکه یک موجودی بتواند در قسمتی از ابعاد مربوط به حکی خودش نشع تکامل باشه پشت تکامل در میون باشه به این مقدار ما در هیچ مورد دیگر خرا نداریم مثلاً جمهور لانه میذا لانههای جمهور حالا با نار با لانههای جمهور ۵۰۰ سال پیش تفاوت یا اصلاً نداره یا خیلی محسوب انگارم لانه میسازیم میبینید شما هر ۵ تا سال یه بار حالا لانهها تک و وسیله نقلیه ممکنه حالا یه وقتی سگهای ارزش که و گرهای قطب کمارم برای خودشون از رفته بودن روی تخی روی بر اسی درست کرده بودن ممکنه ما بحث نمیکنیم ممکنه هم برای این رفتن از طرف بالا بند درست کرده باشن شاخه آرون کرده باشن به اینجا این بحث نمیکنه خبش بحث انحضاریم نداریم ولی اون که مثلاً اینه که نسان برای اینور اونور رفتن است وابعی که برای انتقال خودش از این مکان به اون مکان درست زده تکامل یافته است به صورتی عجیب هیچ مشابه ن همین یک د تا کافیه من کارم یعنی انسان در اونچه مربوط به خودش میشه خودش برای اونچه مربوط به خودش هست نقش تفاعل آخریی دارد من وقت از آزادیو کرد اختیار ندارم من میگم تا خود انسان در میانه اگه عوامل دیگر انسان تعریف میکنن خب این عوامل دیگه حالا زنبورم وجود داره دیگه چرا زنبور تعریف نمیکنه پس بالاخره برآیند برآیند نیروها برآیند نیروهای داخلی و خارجی انسان در جمع منع یک نوع کمال آخریی نه در همه ابار در برخی از ابعاد زندگی روشنه یا روشنی نیست و این د تا به انسان این دو به انسان یک نوع حکومت و سالاری لااقل بر بخشی از طبیعت داده که این سالاری را برای موجات دیگر نمیشناسه اینام ما فعلاً از همین مقدارها رو میخوایم به اضافه ما از همین مقدار یه چیزی به دست میاریم با اینه که تکامل انسان در زندگی تکامل پیشرفت انسان در زندگی به مقدار قابل ملاحظهای در گروط به تلاش خود اوست حالی که گروگانی را در موجودات دیگر به این صورت سراغ ندید اگرم هست خیلی ج اگرم مطالعات درباره زنبورانشون بده که اینا مثلاً چند دوستانشون حالا تا ۳۰۰۰ سال پیش مختصری تفاوت کرده بودیم خیلی کمه قرینستان چشمگیر پس این کلمه چشمگیرم اجازه میکنیم میگیم تفاوتهای خوب به ق روی این جمله کلمه کلمه شد تفاوتهای بهبودی آورد اسمشو میخواید بذارید تکامل آور میخواید بذارید در زندگی انسان در برخی از جهاد بلند جهاد این ساخته و پرداخته تلاشهای خود انسان هست و در جرو تلاش او را خوب ما لمس میکنیم این نوع را میان یک موجود و تکامل بخشیدن به خودش به این مقدار بنده نمیگم میگم به این مقدار با این حدت و شدت در این موجود دیگر از اینجا سراغ خب خاموش کنید اینجا از دوستان خواهش کردن که ضبط رو خاموش بکنیم و مقداری پیشن و اگر ؤالی دارن مطرح کنن معلوم شد که مطلب تا اون اندازه فعلاً به نظر تفا که جا سؤالی براتون نیست بنابراین میریم جلو خب حالا میگید انسان برای اینکه به وجود آمده بسته آخریشونم میذارمش کنار میگیم انسان برای چه به وجود اومده یه جواب برا کار خوب شروع کنه هر موجودی برای کی به وجود اومده کار خوب شروع کنه خورشید برای کی به وجود اومده برای اینکه گازهای گوناگون رو از خود دست بپراکنه برای اینکه نور پراکنه حرارت کنه و سرها و مواد گوناخون سا دمپور عسل برای چی وجود اومده خب وجود اومده که میاد میره غذا تغذیه میکنه یا میره تو کندوش میشه باید که اثبی میدازه دور زندگیش نقش اینه دیگه برای کی به چه معنی این سؤاله برای چی هم چیه؟ یعنی دیگه نقشش کردی یا نقشم اینه یه وقتی باید سؤال کنید میگید انسان برا چی وجود داره یعنی نقشش چیه جوابش نقش انسان این است که به وجود زیاد با این توانایی که بتونه طلا آگاهانه بکنه برخوردار از قدرت خلاقیت و ابتکار روز بر تکامل بخشی به ابعاد گوناگون زندگی لا بخشی از این ابعاد که ما میشناسیم و در این میدون بیاید حرکت کند تلاش کند اگه به ازمه پرسید که انسان به این معنی پرسید بگید انسان برا چی بود نقش انسان چیه میگن انسان برا تلاش آگاهانه هرچه بیشتر و کاربرد خلاقیت و احتکار هرچه بیشتر در جهت تکامل بخشی به زندگیش در اون ابعادی که فکرش میرفته به وجود اگه برای منظور از اینکه نقشش چی بود شاید مجبور این باشه که اصلاً این نقش برای خالی بقیر پس تا اینجا اول معلوم باشه که برا کی این مثل اینکه میگم آقا این آقا برا کی چی اومدن تو این خونه میگم این آقا تو این خونه برا این آمدن که این در رو رنگ بزنن یعنی کارش چیه پس این برای چه اگه معنای کارش چیه خب میگیم کار یعنی هدف معنی کار یعنی نقش نقش انسان نیست که هست نقش انسان عبارت از تجهیه از اینکه بیاید بسازد فرا کندی کند جلو بره عقب بره فرض میشه وقتی که بگر داد برداره بحران به وجود بیاره بحران حل بکنه شیطونی کنه دنیا من که بچه که میگن براش میگن بچه کار شیطونیه منم میگم کار بشر تو دنیا نه شیطانی به اون معنی معروف میگن اون تلاشگری پرجنب و جوش و پرخروش و پردامنه آگاهانه همراه با خلاقیت و افتکار ن نقش انسان این جای انسان خب یک سؤال دیگهای برای منی دوم یعنی خب آیا این تلاش و این فعالیت پیگیر و این کوشش دامنهدار رنگارنگ جهت داره یا نه؟ جهت فاسد جهت کلیه این همون جهت جت کلی جهان ما در اون بخش اول گفتیم جهت کلی طبیعت رو چی مییابیم
به سمت تک یعنی از نظر محا ارزیابی بازار هستی به این یه پان بیشتر میدن میگن این برخورداری از اون که ما برای هستی میاندیشیم بیشتر و بالا این اصلاً پیجیهتر برای اینکه انسان جهت خاصی نداره همون جهت کلی تکامل مهم این مهم جهت تکامل انسانها را شناختن است که مکتبهای فلسفی عربیان همه فوقای فکرشون اینجاست که جهت کمال انسان کیه خب این یه بحث مفصل که در حقیقت اخلاق سابق اون بحث فلسفی اخلاقی رو همین جا دور میزد که میخواد جهن کمال انسان رو اول بشناسه اونوقت بعد که انسانو رو اون لیزون کنه یعنی ماشین انسانو رو اون میزون کنه اخلاق علم اخلاق یعنی فند میزون کردن این ماشین برای کار خودشو خوب انجام بده اول ب کاری هست پس اول باید جهت تماش خیلی بحث کرده بشم فعلاً کنار که نا داریم چون میخواستم از این در بیاریم تا بعد به اون طرف پس این مطلب دوم رو هم تا همین جا فهمیدیم با اون نتیجه جهت کلی وجود انسان نه شخص انسانیت مجزا از جهت کلی وجود نباید به حساب بیفت این جهان یک جهت داره ما بهتر این بحث را در بحث علت قایی که هستن در بحث خداشناسی میکنیم اونجا حل کنیم که به چه نتیجه کتابی به دوستان معرفی میکنم در این باره که مطالعه کنن تا حدودی کمک از حیات و هدف داری مشکل این کتاب ولی رفقا مطالعه کمکیست که یه فردی با افهای ساینسیپیک یعنی علم روز بهتون کمک بکنه که مسئله رو چقدر بیشتر نقید و آمادهتون کنه برای درس مسئله در اون حد عالیتر فش یه وقتی نه این برای به معنی سوم پس تا اینجا د تا برای معنی کرده یک برایش یعنی نقشش چیه نقش تکافو نقش انسان تکافوی آگاهانهست هرچه پرگاهانه و این نقش بخواید یا نخواید ایف بکن د ایه که یعنی آیا این تکافر جهت داره یا نه؟ بله مجموع نه تکتک افراد نه ساله از دنیا مجموع انسانیت جهتش مجسا جهت کلی جهان که گفتیم تکامله نیست با این تفاوت که تکامل حالا تکامل هرچی میخواد باشه در موجودات دیگر خداشون خیلی درش نقشی ندارن اما در انسان خودش در او خیلی نیست بله ولی تکامل هست معنی سوم برای خب اصلاً برای اینطور هست برای اینجا اینطور هست اینجا اگه ما منهای خدا وصل کنیم اینجاست که بحث بین خداشناس و غیر خداشناس از هم جدا اگه منهای خدا بحث کنیم بیجی جوابش آقا حق جوابش جبر ن میگن آقا هست تو بیخود موفق دلت بخوا دلت نخوا همین طورش هست به جبر مایالیستی جواب میگه آقا جهان اینطور هست تو هم نقشت اینه میخوای بخوا میخوای نخوا بهترین جوابش اینه که این است و جز این نیست تمام مکتبهای فلسفی در اینجا همین جواب عملاً دارد منتها شرفون یک ولی برای خداشناس ملی اینم جبره اما یه جبر دیگه به یه معنی او میگوید عنایت کنید او میگوید این جهان و توی انسان میگوید توی انسان و جهانی که میبینی پدیدهها جنبهها هستیم یک موجود اصیل سر قدوم پر و کامل ثمر غمیج و بینیاز که فق اساسی از با تو و این جهان اینه تو میجویی که بیابی او میجو دوشد که بدهد معنی فض فیض یعنی چی؟ فیض یعنی سر رفتن ف لغت عربی خاص که چی سرازیر شدن و سررفتن وقتی آب از یه ظرفی سر میره و سرازیر میره وقتی آب از توی یک بستر رودخانه از کوه سرازیر بیر پایین این فازوادی یعنی دولبار کوهستان مسیر پ فازت عینی به دمو یعنی چشمم اشک ریخت چشمه چشمه وقتی آب از او میجوشد میگیم سیدان آب او هستی هستی بخش است و تو هستی خواه و هستی دیر او دهنده است و تو دیرنده او صفت ز یعنی ذاتش ایجاد میکند که معتی و دهنده باشد و تو ذات که فقر کامل است ایجاد میکند که نیازمند و پیرنده باش و رابطه بین تیرنده و دهندهای که هر دو ذاتی باشه کاملاً طبیعی یعنی درک اینکه وقتی یک دهنده بذات هست یک گیرنده بذات هم هست و وقتی یک گیرنده بذات هست یک دهنده بذات آقای معما نیست به اون معلوم اینا اصلاً با هم هر جا سهنده به ذات هست خود چی هست در با او هرجا فقیر به ذات و نیازمند به ذات هست خود بهخود در برابرش باید چی باشه غنی
غنی و دهنده به اون دیگه سؤال نداره برای همیشه م کجا اونجاییست که ناجور با هم داریم با هم کاملاً جور و دهند و گیرنده به ذات رو به کدام سوارد به طور طبیعی یا به طور مصنوعی به طور طبیعی بنابراین قرآن همش طبیه عینما کولو سلله با یه معنی هست یا ایانسان انک دف الی ربک کسب اینا اصلاً به صورت این یک قانونیه میگه یه قانونه میگه انسان تو میدونی چی هستی موجودی پرتلاش که جهت تلاش است جهت کلی تلاشست یادتون نره ما گفتیم جهت کلیه جناب جهت کلیت به سوی کیه ال رب سوی خداوندگار و آفریدگاه و تدبیر کننده و پرونده کن و او را به اوم میرسیم جای بهره بخوای ب پس برای چه به وجود آمدهایم به معنی سوم این برای رو یک ماتریالیست صرفاً جواب میده دیگه این جره اینجا دیگه به من فضولی فضولی بیجا این فضولیتو به جای نمیربونی که ازرو میخوای بکن اینطور جواب مک الهی اید به یه معنا همین طور زشتی و ناگو او میگه تو میگه تو یک الکترونی هستی که پیرام پروتون قرار دارید و میچرخید اما نه چرخش بیجهت نه چرخش بیسا چرخیدنی که به هر حال هر جا بری یک ریتمانی جاذبه سراغ به پروت چیکار کرده و سرانجام بحثی که در بحث کمیت ن و سرانجام از یه روزی این قدرت کشش طوری بشه که الکترونها همه جذب پروتونها بشن جهان از حرکت خب آقای که این طرف آمریک ما نمی چه واقعاً علم نداریم میده ولی ما میگیم اینطوره که حرکتها بدون جهت این مثال فیزیکی طبیعیشه اما در اون تفکر الهی دیگه پروون افال چه حد فیزیکی الان آشنایی داشته باشید اصلاً این الکترو پروتونم باید روزنامه منتعار تلقی بشه حتی در فیزیک برای اینکه الکترو ما میگیم چیزی به نام الکترون شاید نداره واقعاً الکترونی چیزیه مثل این استکان مشخص هیچ تا امروز هیچ دانشمندی الکترونی را در یک حال نیافتد چون تا آمده از او چیزی بیابد اون الکترون دهها تغییر پیدا کرده تا دریافت این قدر مسئله در حال گردونی و میدونید که اصلاً چیز دیگه ایده با دیده این نامهاییست که انتخاب شده است برای چیزی که آثار شده ام پروتون برای باید جواب چی باید بگید الکترون و پروتون کسی نی هیچوقت ن با دقیقترین میکروسافت نمیون چیزی که ما از آثار شروع نمیبریم خود اینجوریه چیزهاییست که از آثارش به بنابراین این فقط یه تشبیهست باز مسئله رو متنزل کنه پایین بیاره و گفت تشب که برای دوستان جوان آشنا به این اصطلاحات میتونه توحید و آنسا آی پس سوم برای ما هستیم به وجود آمدهایم یعنی هدف از به وجود آمدن ما چیه؟ ما بین خداوندگار هستیم او جوشنده است به ذات فرمود تجلی جوش زاوی اوی و به سوی اوی به سوی او بودن طبیعی طبیعی چون فقیر به ذات وطنی بذاتی وقتی باشه خود به خود فقیر بذات ویرذات گیرنده بهذا و دهنده بذات که هست خود بهخود گیرنده با تمام وجودش فقط دستش بزن تو دهن با تمام دش دست که به سمت عمده راست. پس این همه مکب چیه؟ پس این همه عیبها چیه؟ این سؤال اساسی بود که سؤال کننده رو برانگیخته بود به طرح مسئله به این شکل. این را هم پس از تفال روایت بخش از بحث جواب میداد. بدنوا میمان این سؤال همدی اگه اینطوره پس این همه نامای و زشتی و ناپسندی و بدی و شر به اصطلاح تو دنیا هست اینا این توضیح این مسئله دوستان اینه که ما باز برگردیم به اونجا منهای اینکه اصلاً بحث خدایی رو ادا کنیم یه چیز دیگه هم تو این میدان جهان میدونیم با این که اون تکامله تکاملیست در میدان نبرد نه تکلی در بهتر گرم و نرم و لعاب پر خوب یا میدون نبرد همه اینها که میگید توش یعنی ما از اون تکاملی که در حتی تو طبیعتم نبردا تو خود طبیعت نبرد بود زنده نبرد بود یه رفته به انسان نبر ما در متن این عالم یک نوع درگیری و مبارزه و نب توجه دوستان شرح میکنم به مقدمه بحثی که در یکم مبارز در آخ که زندگی اصلاً در ساس مبارزه و معارضه و نفر زندگی ترتیب بنابراین ما از همون اول اصلاً یاد کردیم از اینکه جهان در جهله حالا اضافه میکنیم که تکاملی که همراه باورده اگه نگیم با یک نورده اگه نگیم اصلاً فراب لااقل میگیم همراه ف تمام اون زشتیها و نابسامانهها خشی دار اگر شد ما در این مرحله از بحث وارد اون چیزی که فعلاً واردش نشدن بشین و اون این است که چه چیزهایی در انسان جهتهای تمایل راستی او هستن همون بحث اخلاقی اگه میخوایم وارد بشه نمیخوام وارد بشیم ولی خب یه بحثی مج د بهتره بعد از حل این انسان اونوقت اینو میگفتم اصلاً بسیاری از کمالات انسان که با فرا او مینویید این جز در برخورد انسان با این زشتیها و نابسامانیها قابل کسب یه مثال کوچک انسان نوعست نوعستی در انت هستن چه وقت رشد میکنه وقتی یک نیازمندانی و نیازمندی و افتاده و افتاده باشد. حالا ممکنه این نوعی به این شکل نگر میکنه که یه کسی بیاد یک قیام نه برا آزاد کردن انسانها فرق نمیکنه اون انسانی که قیام جهانی میکنه برا آزاد کردن انسانها از شر متجاوزان و این کمال درو تجلی میکنه کی تجلی میکنه؟ بعد از اینکه تجاوز کننده و تجاوزوندهای هست این کمال در او تج باز نمیخوایم بگیم اصلاً او لازمه اینه اما کاری به این نداره ما داریم یه واقعیت میگیم دقت کنید ما داریم چی میگیم این عیناً بشر ابتکارات فندیش رو شما میگید بسیاری از ابتکارات فندی رو بشر کی داشته موقعی که با مشکلات برخورد تفکر انسان با مشکلات سم انگیزه بود سازنده بود به سوی احتکالات س برخورد انسان با این نابهسامیها و زیر ا و زشتیها انگیزه اوست برای تلاشهای اصلاحی حالا این اصلاحی میخواد جهانی باشه باشه این وقت اینا فقط یک گوشست اینا استبلادیست اینا فقط من دارم نشون میدم اما مطلب کلی چیزی هست مطلب گلم اول ما اون تکاملو که یافتیم درست پرخوار و ختر جنگ و نبرد یافت نه در بهتر هر خورده بنابراین من هموار گفتیم این فکر فکر اینکه زندگی لحاظ پود در هر یک ازباری بشر میخواست باشه که باید از محرو بشرها را باید همواره چیا چیسا تلاش کرد نبود که درگیری پسند و پیروزیها د باز میخواست چه حدش داد که این به سوی هستهای درندگی و سومیت و ایمانیت نشان بله سلام علیک سلام علیکم سلام اگر شما این یه جمله رو هم اضافه کنید اونوقت یک بحث بسیاری از این نابوانی براتون آ که میگیم چرا میبینیم بیشتر فرصتها و پیروزیها در جناه ظلم و ستم و تجاوز و پردهها و عیاشها و این حرفا هستش؟ خب این چرا اینه که چون اینا اتم همون ادبیات فارسی ما خیلی جالب چون ساخته شدن گوهرهای ناب در طبیعت میبینیم اونجا هم معمولاً باز جنگ و گریز میبینید یک گوهرنا کوچک هست. این باستری از در باب بشریت همین طورها ساخته شدن انسانهای ارزنده برخوردار از فضیلتها و ارزشها این همراه است با هکتارها سیاهها و کامیابیهای ه دهها و شکست تلاشگران راهدی است اما نه شکست نالی نه شکست کلی نکایی هم دارن اینا نه شکست کلی بلکه شکست موضعی ولی به هر حال به هر حال در این میدان انسانیت همواره دید در تمام انسانهایی ساخته میشن همه دلها اونها رو این مطلب تعطیل شده بالا این تحطیل شده ب تی و ما میبینیم که بین خوب دقت کنید بین ساخته شدن این انسانهای ذفضیلت با ارزشها درجه بندی گه درجه آی ب همه اینا رو یه تهیه خواست و بین این نابهسامانیها بین اینا هماهنگیه ناهماهنگی نیست برای اینکه اون نابهانیها و اون زشتیها در ساخته شدن این فضیلتها و کمالها اثر صحیح اثر دجاج داره نه اثر ما چون گفتیم ساخته شدن کمالات رو ما به طور مطالعه علمی اینها رو محسوب یک نبرد همراه با یک نبرد زندگی جنگ و دیگر هیچ این همچین خیلی هم میشه حد چ ظر نیاد و لذا اونوقت توی فلسفههای مختلف قائمهای مختلف مسئله جنگ میان اخری منه در تفکرشتی و ماجون درشتی بیاد توی آینهای توی آینهای شود که خیلی قلی از آد این مسئله هست تا میاد تو قرآن هم مسئله کمین نشستن و دانهادن مستمر شیطان بر سر راه انسانها و با اون قرآن همه ای را قبول کرده اجمعین الا عبا سلام علیک بعزت بله چطور آز بله نه خودم نهرا سستانی این رو کی گفته بود این رو از اتفا قرآن پذیرفته قرآن پذیرفت که در این در این درگیری عرض شود کسانی که سره و ناف به کلی کامل از آسیب این عامل شرف عامل از آسون شرق دامن پاون خیلی کم بقیه که چی نستی پس اینه اتفاقاً این که درهم په ما کجا داریم ن این دو تا هم هماهنگیه. یعنی گفتیم این ساخته شدنها با این بردهای با صحنههای ذکر و منفور اینا با هم با هم هماهنگ. با هم جورن ناجور نیستن نزدیک همون جوری دهنده و دهنده بالذات و پس ما ناجوری نمیدونیم که چرا؟ خب و سؤال نهایی تکتک انسانها تکون هر تک انسانی اگه بپرسن که خب به لحظه بید من برای چه به دنیا آمدم میگم برای تلاش پرن و پر در راه تکامل پیشرفت و انسانیت ببینید پاسخ میخوره به این مقدماتی که هست رو یاد نمیخوره اگه میخوره راه هر احساس موفقیتم چقدره پس نه که بر توانهای درونیت میزنیم. چون گفتیم ما انسان را دارای نقش در کمال بخشی به خویشتن شناخت محمد. ببین چقدر به خودت آیا بین من و دیگران ممکن است فرقی باشد؟ بله ما نمگید همه انسانها یکسان برخوردارن از این استعداد همه از این استعداد برخوردارن یکسان آقا همه از استاد کم بخش بهشتن برخوردار هستن ولی یکسان برخوردارم نمیدونیم هم نمیکنیما نمیدونم که ادعایی نداره فقط یه چیزی بگید که در شناسایی مقدار این کمال این ترازوهای معمولی که تو به کار میبری به کار نمیار خوب دقت کن ممکنه یک انسان بیسواد کم استع اون تکامل انسانیش از یک انسان هوشمند پراستعداد پرثواد بیشتر یعنی عجیب آدمتر باشه اینو قبول دارید ممکنه یه آدم بیسواد ساده عامی از یه آدم خیلی پرسواد چی باشه آدمتر باشه یه مسئله روشن بنابراین وقتی میخوای بکشی کمالات رو یادت باشه با این ترازوهای که تا حالا بافتی کمالات رو نکست سنگ با ترازو چیز دیگه این همون اونجا گفتیم خب میتونیم بریم برای خیلی هم بحث خوب و جالب و لازمی اما اینجا اصلاً نیست کاری به این بطن نداریم اینه که اینکه من گفتم نمیدونیمم نمیدونیم نقام باشه ممکانی نداره بحث چی ولی اینو میدونیم ما که هر انسانی چنین امکانی رو اجمالاً دارد ما توی انسان بازمنده را برمیاندییم که از اون مقدار امکانی که داری هشیاران استفاده کن در کمال بخشی خویشتن و کمال بخشی هست این پایان عرض منه در این مورد وقات این واکنش بهم این مسائل پدیجی روشن پذیر مطبی بود در این حال واد که اگر باقی بدی با گوش بدی مطالب نوار هست باز نه جای سؤالی براتون هست یادداشت کنید چار شبه دیگه میتونیم اون سؤالات مطیم الحمدالله و صلی الله علی سیدنا محمد و آل محمد