روش برداشت از قرآن

روش برداشت از قرآن

خلاصه

این سند مقدمه‌ای بر کتابی با عنوان «روش برداشت از قرآن» نوشته دکتر سید محمد حسینی بهشتی است که توسط بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید آیت الله دکتر بهشتی در سال ۱۳۹۰ در تهران منتشر شده است. این کتاب بر اساس مصاحبه‌ای با دکتر بهشتی در سال ۱۳۵۶ تهیه شده و به روش‌های صحیح فهم قرآن و چالش‌های موجود در این مسیر می‌پردازد. محتوای اصلی این اثر شامل ده بخش کلیدی است که از قابل فهم بودن قرآن برای همگان آغاز شده و تا چگونگی استفاده از روایات تفسیری و درک آیات متشابه ادامه می‌یابد. هدف اصلی این کتاب، هدایت علاقه‌مندان به فهم اصیل قرآن و جلوگیری از برداشت‌های نادرست و انحرافی است، چرا که نویسنده معتقد است فهم قرآن برای عموم مردم نیازمند رعایت اصول و دوری از تفسیر به رأی است.

خلاصه مفصل

در پاسخ به درخواست شما برای ارائه یک خلاصه مفصل از منبع «روش برداشت از قرآن»، به شرح زیر به تبیین محتوای این اثر می‌پردازم [۴]:

این کتاب متن مصاحبه‌ای است که آیت‌الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی در فروردین ماه سال ۱۳۵۶ در اصفهان با آقای اکبر علی اژه‌ای انجام داده‌اند [۴]. این مصاحبه ابتدا به صورت نوار در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توسط روزنامه جمهوری اسلامی چاپ و سپس با اصلاحاتی توسط دکتر بهشتی به صورت کتاب منتشر شد [۴]. هدف از نشر مجدد آن، کمک به فهم دیدگاه‌های ایشان در مباحث تفسیری قرآن است [۵].

دکتر بهشتی در این گفتگو به تشریح روش صحیح برداشت از قرآن کریم می‌پردازد و به جوانان و علاقه‌مندان کمک می‌کند تا از افتادن در دام برداشت‌های انحرافی جلوگیری کنند [۵].

مقدمه در بیست سال اخیر، گرایش گسترده‌ای به فهم قرآن پیدا شده و نسل جوان تمایل شدیدی به برداشت و استنباط مستقیم از قرآن دارد [۵]. اما در عین حال، انحرافات زیادی نیز پیش آمده است. این کتاب برای کمک به جوانان در استفاده صحیح از قرآن تدوین شده است [۵، ۶].

نکات کلیدی در روش برداشت از قرآن:

۱. قرآن برای همگان قابل فهم است [۸] * فهم قرآن مختص گروه خاصی نیست و برای استفاده همگان نازل شده است [۸، ۹]. * قرآن کتاب هدایت، روشن‌کننده حقایق و وظایف است [۹]. * در تاریخ موارد بسیاری از افرادی ذکر شده که با شنیدن چند آیه قرآن، حتی با مخالفت با اسلام، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و هدایت شده‌اند [۹]. * عمده قسمت‌های قرآن برای عموم مردم قابل فهم است و نه برای گروهی خاص [۱۰].

۲. کلیدهای فهم قرآن [۱۰] سه نکته اساسی برای فهم قرآن باید مورد توجه قرار گیرد: * ۱- آشنایی کامل با زبان عربی: قرآن به زبان عربی است و برای فهم آن باید زبان عربی را به خوبی فراگرفت [۱۰، ۱۲]. صرف آشنایی اولیه با صرف و نحو یا استفاده از لغت‌نامه‌ها بدون تسلط کامل می‌تواند به اشتباهات مضحک منجر شود [۱۳، ۱۴]. باید به چند معنایی بودن کلمات و تشخیص معنای مناسب در هر مورد توجه کرد [۱۴]. * ۲- آشنایی با عربی عصر پیامبر (ص): زبان‌ها در طول زمان دچار تحول می‌شوند [۱۴]. معنای یک کلمه ۱۳۰۰ سال پیش ممکن است با معنای امروز آن متفاوت باشد [۱۵]. نباید معانی جدید کلمات را به حساب قرآن واریز کرد. دکتر بهشتی با مثالی از تفسیر آیه “أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا” (سوره مرسلات، آیه ۲۵) که برخی “کِفات” را به معنای پرنده تیزپرواز گرفته و آن را به حرکت زمین ربط داده‌اند، نشان می‌دهد که این نوع تفسیر، تحمیل معنای جدید بر کلمه است [۱۵، ۱۶]. در حالی که “کِفات” در عصر نزول به معنای “فراگیرنده” یا “دربرگیرنده” مردگان و زندگان در زمین بوده است [۱۷، ۱۸]. * ۳- توجه به شفاهی و موقعیتی بودن نزول قرآن: مطالب قرآن شفاهی و ناظر به شرایط اجتماعی و محیطی خاص زمان نزول بوده است [۱۱، ۲۰]. برای درک صحیح، باید خود را با مطالعه تاریخ در صحنه نزول آیات قرار داد [۲۱، ۲۳]. بررسی تاریخ اسلام و “اسباب النزول” (کتاب‌هایی مانند اسباب النزول واحدی و سیوطی) در این زمینه لازم است، هرچند به تنهایی کافی نیستند [۲۲].

۳. درک ارتباط آیات قرآن [۲۴] * آیات قرآن با هم ارتباط دارند، اما نه به صورت یک کتاب تألیفی منظم از ابتدا تا انتها [۲۴]. قرآن مجموعه‌ای از سوره‌ها و آیات است که در طول ۲۳ سال و در شرایط مختلف نازل شده و بعداً به صورت یک کتاب جمع‌آوری شده است [۲۴]. * گاهی آیات بدون ترتیب تاریخی نزول کنار هم قرار گرفته‌اند [۲۵]. بنابراین، اگر معنای ظاهری یک آیه با آیات قبل و بعدش ارتباط کاملی نداشت، نباید دچار تردید شد و سعی در تحمیل معنایی برای ایجاد ارتباط کرد [۲۵]. * گاهی کلمات یا بخشی از یک جمله طولانی در دو آیه آمده است [۲۶]. مثالی از “کفاتاً االرض… أمواتاً و أحیاءً” آورده شده که نشان می‌دهد “کفات” به عنوان دربرگیرنده اموات و احیاء، ارتباط دستوری و معنایی روشنی با آیه بعدی خود دارد [۲۶، ۲۷]. * در برخی موارد، پیوند آیات روشن نیست و نیاز به انس با قرآن و بررسی تاریخ نزول دارد [۲۷]. باید هر آیه و مجموعه آیات را مستقل بررسی کرد و سپس ارتباط آن‌ها را مشخص نمود [۲۸].

۴. پی بردن به احکام قطعی قرآن [۲۸] * برای فهم حکم قطعی اسلام در مورد موضوعی خاص، باید تمام آیات مربوطه را با رعایت ترتیب تاریخی نزول جمع‌آوری و بررسی کرد تا مقصود نهایی اسلام روشن شود [۲۸]. این همان “بعضا بعضه یفسر” (قرآن بعضی از قسمت‌های خودش را تفسیر می‌کند) است [۲۹].

۵. تعمیم و گسترش آیات قرآن [۲۹] * با وجود نزول قرآن در شرایط تاریخی خاص، این کتاب جهانی و جاودان است [۲۹]. مقصود آیات نباید محدود به زمان و مکان خاص نزول باشد، بلکه باید به شرایط زمانی و مکانی دیگر گسترش یابد [۲۹، ۳۰]. * این گسترش معنایی از خود قرآن که پیامبر (ص) را “نذیراً للعالمین” (ترساننده برای جهانیان) و “کافه للناس” (برای تمام مردم) معرفی می‌کند، برداشت می‌شود [۳۰]. * اما این کار (گسترش و تعمیم) فراتر از فهم ساده قرآن است و نیاز به تسلط بیشتر بر قرآن و اجتهاد مجتهدانه دارد [۳۱]. این همان مفهوم “ظَهر” و “بطن” (ظاهر و باطن) در قرآن است، که فهم بطون نیاز به تخصص دارد [۳۲].

۶. برداشت افراد از قرآن متفاوت است [۳۲] * قرآن با توجه به ساختار ذهنی، روانی و روحی متنوع انسان‌ها، تأثیرات گوناگونی بر افراد می‌گذارد و برداشت‌های متفاوتی از آن شکل می‌گیرد [۳۲، ۳۳]. * برداشت‌های زنده و جذاب یک جوان (به دلیل تشنگی روحی) ممکن است گاهی از برداشت‌های یک متخصص بی‌بهره از این روحیه بهتر باشد [۳۳]. * دکتر بهشتی از این “برداشت‌های زنده” استقبال می‌کند، به شرط آنکه فرد تصریح کند که این برداشت شخصی اوست و اصرار نداشته باشد که مقصود منحصر به فرد آیه همین برداشت اوست [۳۴، ۳۵]. برداشت شخصی نباید به حساب اصل قرآن و ترجمه آیات گذاشته شود [۳۵].

۷. قرآن را نباید تفسیر به رأی کرد [۳۶] * برداشت‌های زنده گاهی به انحرافات عجیب منجر می‌شوند. مثالی از یک طلبه آورده شده که “أقیموا الصلاه” را “آتش انقلاب را برپا کنید” تفسیر کرده است [۳۶، ۳۸]. استدلال این طلبه این بود که چون قرآن می‌گوید نماز از فحشا و منکر باز می‌دارد اما بسیاری از نمازخوانان از فحشا و منکر بازداشته نمی‌شوند، پس نماز باید معنای دیگری (آتش انقلاب) داشته باشد [۳۸، ۳۹]. * دکتر بهشتی این را نمونه‌ای از تفسیر به رأی و تحمیل خواسته‌های شخصی به قرآن می‌داند [۴۰، ۴۱]. ایشان تأکید می‌کنند که نماز واقعی، اگر با ذکر و یاد خدا و معرفت صحیح همراه باشد، قطعاً انسان را از فحشا و منکر بازمی‌دارد [۴۲]. * “أقیموا الصلاه” به معنای “نماز را برپا دارید” یا “اقامه کنید” یک اصطلاح طبیعی است و نیازی به معانی دور از ذهن مانند “آتش انقلاب” ندارد [۴۳، ۴۴، ۴۵]. * تفسیر به رأی، قرآن را به موم نرمی تبدیل می‌کند که هر کس آن را به شکل دلخواه خود درمی‌آورد [۴۵]. در حالی که قرآن دارای ابعاد فکری و چارچوب مشخصی است [۴۶]. * قرآن کتاب رمز نیست، بلکه کتابی مبین و روشن با مفاهیم استوار و قابل فهم برای همگان است [۴۶]. هرچند بخش کوچکی از آیات آن متشابه و رمزگونه است [۴۷].

۸. فهم کامل قرآن نیاز به تخصص دارد [۴۸] * فهم قرآن در سطوح بالاتر از فهم عمومی، نیاز به تخصص و در برخی موارد، رجوع به سرچشمه وحی (پیامبر و ائمه) دارد [۴۸]. * در مواردی که ارتباط لفظ با معنای گسترده‌تر یا نمادین آن به راحتی روشن نیست، تنها پیامبر و ائمه معصومین (ع) می‌توانند درباره این معانی نظر دهند [۴۹]. این تفسیر از نوعی است که لفظ با معنا ارتباطی واضح ندارد و مخصوص معصومین است [۵۰]. * اما در تفسیرهای نمادین (symbolic) که ارتباط لفظ با معنا کاملاً روشن نیست اما پس از توضیح، قابل فهم برای دیگران می‌شود، باید مراقب بود که تحت تأثیر هوا و هوس و رأی شخصی قرار نگیریم [۵۰]. این نوع تفسیر به رأی، مردود و مذموم است [۵۱]. * گسترش احکام و مطالب قرآن به شرایط زمانی و مکانی دیگر (بند ۵) نیز نیازمند “کمال امامت” است و فقط یک امام یا یک رهبر با بصیرت می‌تواند این ظرافت‌ها را درک کند [۵۲، ۵۳].

۹. درک کلمات رمز و آیات متشابه در قرآن [۵۵] * قرآن دارای کلمات و جملات متشابه (مانند حروف مقطعه در اوایل سوره‌ها مثل “الم” و “یس”) است که معنای آن‌ها خیلی روشن نیست [۵۵]. * صحبت کردن و بازی کردن با این کلمات به دنبال کشف مطالب جدید و ذوقی، روشی نادرست است و می‌تواند منجر به انتساب مطالب بی‌ارتباط به قرآن شود [۵۵]. * قرآن خود در سوره آل عمران می‌فرماید که فقط خداوند و راسخون در علم (پیامبر و ائمه) تأویل این آیات را می‌دانند [۵۵، ۵۸]. * متشابهات دو نوع هستند: ۱- متشابه کامل (مثل حروف مقطعه) و ۲- متشابه نسبی (عبارتی که تا حدی معنایش روشن است اما از حدی فراتر متشابه می‌شود) [۵۶]. * در هر دو مورد باید از دست زدن به تأویل فراتر از دلالت واقعی عبارت خودداری کرد [۵۶، ۵۷]. زیرا دستاویز قرار دادن متشابهات جز فتنه و اختلاف ثمره‌ای ندارد [۵۷، ۵۸].

۱۰. چگونگی استفاده از روایات تفسیری [۶۰] * هر روایتی که به نام پیامبر (ص) یا امامان (ع) در کتاب‌های تفسیری آمده است، نمی‌تواند به طور قطعی مورد پذیرش قرار گیرد [۶۰]. * تنها روایاتی که قطعی الصدور (ثابت شده که از معصوم صادر شده است) و قطعی الدلاله (معنای آن قطعی و روشن است) باشند و با قرآن نیز مطابقت داشته باشند، می‌توانند نقشی تعیین‌کننده در فهم قرآن داشته باشند [۶۱، ۶۲]. * اکثر روایات تفسیری، از نظر سند مخدوش یا “خبر واحد” (تنها یک راوی دارد) هستند و نمی‌توانند دلیل قطعی باشند [۶۱]. * روایات ظنی یا دارای سند مخدوش، یا روایاتی که دلالتشان قطعی نیست، نقش تعیین‌کننده‌ای در فهم قرآن ندارند و صرفاً در حد مطالعه تاریخی (مانند یک گزارش تاریخی) هستند [۶۲، ۶۳]. * پیامبر (ص) خود فرموده‌اند که هر چه از من نقل شد، بر کتاب خدا عرضه کنید؛ اگر با قرآن مطابق بود بپذیرید و اگر مخالف بود، نپذیرید [۶۵]. * کتاب‌هایی مانند کافی و نهج‌البلاغه، گرچه محترم و ارزشمند هستند، اما از نظر قطعیت به پای قرآن نمی‌رسند و باید مورد بررسی قرار گیرند [۶۵، ۶۶]. * استفاده از روایات در فهم قرآن کاری بسیار دقیق، ظریف، حرفه‌ای و تخصصی است، زیرا احادیث غیرمعتبر و جعلی زیادی وجود دارد که انسان را به اشتباه می‌اندازد [۶۷]. * در علم حدیث، “خبر صحیح” به خبری گفته می‌شود که راویانش عادل و شیعه باشند؛ اما این نوع خبر همیشه یقین‌آور نیست و قطعیت ایجاد نمی‌کند [۶۸]. در تفسیر قرآن، تنها خبر یقینی و دارای دلالت روشن، نقش تعیین‌کننده دارد و سایر روایات فقط نقش تذکردهنده دارند [۶۹].

پرسش‌ها و پاسخ‌ها:

  • تفسیرهای فلسفی، عرفانی و اجتماعی:
    • دکتر بهشتی اشاره می‌کند که در گذشته، تفسیرهای عرفانی، فلسفی و اخلاقی از قرآن رونق زیادی داشته و به کمال رسیده‌اند، اما به بعد اجتماعی قرآن کمتر توجه شده است [۷۷].
    • ایشان تأکید می‌کند که امروز نیاز داریم تا موضع قرآن را در برابر مسائل اجتماعی بدانیم و در این زمینه تلاش کنیم [۷۸].
    • همانطور که فلاسفه و عرفا با داشتن مطالعات عمیق در زمینه خود توانستند اشارات قرآن را درک کنند، امروز نیز محققان قرآن باید با مطالعات گسترده در زمینه‌های اجتماعی، اشارات ارزنده قرآن را درک و ارائه دهند [۷۹].
    • مهم این است که این برداشت‌ها را به عنوان برداشت شخصی ارائه دهند و نه به عنوان تنها برداشت ممکن از آیه [۸۰].
  • مقایسه برداشت‌ها از قرآن با مکاتب فکری جدید (مانند اگزیستانسیالیسم یا مارکسیسم):
    • روش صحیح این است که ابتدا خود مکاتب فکری (مانند اگزیستانسیالیسم یا مارکسیسم) را به خوبی بشناسیم و دیدگاه‌های آن‌ها را در مورد مسائل مختلف درک کنیم [۸۱، ۸۲].
    • سپس به قرآن مراجعه کنیم تا ببینیم قرآن درباره آن مسائل چه نظری دارد، بدون اینکه بخواهیم برای افکار از پیش پذیرفته خود، پشتوانه قرآنی پیدا کنیم [۸۲].
    • اینکه ابتدا یک فکر را بپذیریم و سپس به قرآن مراجعه کنیم تا برای آن پشتوانه قرآنی بیابیم، یک روش بسیار خطرناک و منشأ تحریف در فهم قرآن است [۸۲، ۸۳].
    • مثلاً اگر کسی نفی مالکیت خصوصی در مارکسیسم را پذیرفته باشد و سپس به آیاتی مانند “لله ما فی السموات و الارض” استناد کند تا نفی مالکیت خصوصی را از قرآن استخراج کند، این یک برداشت تأویلی انحرافی است [۸۴، ۸۵].
  • برداشت رهبری معصوم و غیرمعصوم:
    • در عصر غیبت، هر نوع رهبری اجتماعی که مستقل باشد، نیاز به یک رهبر عادل و مجتهد و صاحب‌نظر دارد که علاوه بر این ویژگی‌ها، برای تدبیر امور نیز لیاقت و مهارت داشته باشد [۹۰].
    • برداشت‌های چنین فردی از آیات قرآن در رابطه با نقش و سمت رهبری، طبیعتاً بیشتر و عمیق‌تر از کسانی است که خارج از این مدار هستند [۹۰].
  • تشابه قرآن به جهان (کتاب تکوینی):
    • در قرآن اشاراتی وجود دارد که فهم آن‌ها با تکامل اندیشه بشری ارتباط مستقیم دارد، مانند شناخت جهان [۹۱]. همانگونه که بشر هرچه در شناخت جهان پیش می‌رود، پرده جهلش کنار می‌رود و قوانین جهان را دقیق‌تر می‌شناسد، فهم انسان از برخی اشارات قرآنی نیز با پیشرفت فکری تکامل می‌یابد [۹۱].
  • سکوت قرآن در برخی جزئیات (مانند تعداد رکعات نماز):
    • این سؤال به ارتباط سنت و کتاب می‌پردازد. بسیاری از احکام را نمی‌توان صرفاً از قرآن استخراج کرد [۹۳، ۹۴].
    • پیامبر (ص) علاوه بر قرآن، وحی دیگری نیز دریافت می‌کرده‌اند (وحی غیر قرآنی) [۹۴، ۹۵]. قرآن تنها آن قسمتی از وحی است که با اسلوب معجزه‌آسا بیان شده است [۹۵].
    • بنابراین، برای شناخت دین خدا باید به هر دو بخش وحی (قرآن و سنت قطعی پیامبر و ائمه) استناد کرد [۹۶].

در پایان، دکتر بهشتی تأکید می‌کنند که قرآن “کتاب من الله، نور و هدی و مبین” است [۶۹، ۷۰]. امید است که با رعایت این معیارها بتوانیم استفاده صحیحی از قرآن داشته باشیم و در راه راست قرار بگیریم [۶۹، ۷۰].

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *