جنجینه صوتیان تقدیم میکند. این حرفی که این آقا میزنه و میگه من رئالیستم اما میگم قانون یک امر چیه؟ انتضاعیه و با رئالیست بود منم نداره آقا قانون انتضاعیه یا عینیست؟ قانون به ذهن من به اصطلاح انتظار میکنه از نابیت میدونم اول قانون حرکت میدونم یعنی قانون در خارج منهای ذهن من یعنی اگر این تولیدها یعنی اگر اصلاً ر دنیا ذهنی وجود نداشت آیا تو این قانون وجود داشت یا نه آقا پس مستقل از ذهنه هر چیزی که همین طور که شما میاید میگید تقدم ماس بر ذهن حالا میرسیم به اصول ماتریالیستیسم با دیامات زیامات میگه یکی از اصول من تقر ما بذهن یعنی که یعنی اگر ذهنی هم در دنیا وجود نداشت ما وجود داشت مگه نمیگه اینا خب سات قام همینو من میگم میگم آیا اگر ذهنی وجود آین قانون وجود داره یا نداره قانون خود متن قانون متحفله قانونی که از حرکت قانون حرکت خب این که بور ساکن چطور حرکت ثابت نیست حرکت متحوله قانون متولی که میگم من سؤال میکنم میگم قانون حرکت من نمیگم خود حرکت من میگم قانون حرکت من میگم قانون اینکه این اکسیژن و هیدروژن ترکیب میشه آفلوس چی میگیم قانون میگیم این قانون ثابت یا متغیره آب متغیره هیدروژن و اکسیژن متغیره گاهی با هم ترسی میشه گاهی تجزیه میشه گاهی مایعه گاهی بخاره گاهی یخه جامده اینا درسته اینا متغیره این خود قانونی که مثلاً واقعیت خارجی داره اینا که خارج نمیشه همین خود قانون هست یعنی اجازه بدین یک واقعیت خارجی اجازه بدب شما به اشتباهتون همین شد که میگید فقط اون چیز که نشون میشه واقعیت عینی داره گه میگید حرفی من ندارم پس اگر به من از شما سؤال میکنن بگم آقا واقعیت عینی رو برای من تعریف کنید شما تعریف کنید نامی صحبت نامری آب ما آوزین این د تا علمی د تا علمی خب قانونی که آب وجود میاره اینم در اعتراض موضوع عینی هم خب در ارتباط باان خودتون عینیه یا نه واقعاً عینی برا من تعریف کن این واقعیتی واقعیت مستقل از این از لا موارد خودش
یعنی خودشه مستقل لازم نیست در ارتباط با اینه هیدروژنم مستقله از کرن در دنیا وجود نداره با کرن در عالم خارج مرتبطه اسم که بگیم ذهنها کسی انت کرده از اون
انت کرده خیلی خب از انتضا معنای میخوام انتضا معنا کنید انتظار کنید معناش اینه یعنی این قانون منهای ذهن من عمل نمیکرد دیگه این قانون واقعیت خارجی من الان با خارجی نیستم دیگه پس قانون اسم من که بحث لحی ندارم اسمش قانون نباشه از قانون خودش یک واقعیت عینی داره یا نداره اینه آقا واقعیت عینی رو معنا کنید میگید واقعیت عینی اونیست که مستقل ذهن حقیقت داره واقعیت داره مثل معنات این یعنی اگرم ذهنی نبود او سر جستی حدیث غیرتی دارید وای اگه دارید بفرما اگر واقعیت عینی عبارت است از اینکه چیزیست که اگر اصلاً ذهنی در دنیا نبود و صاحب ذهنی هم نبود حتی قبل از انسان آقا قبل از انسان قبل از حیوان قبل از حیوان قبل از اینکه اصلاً جمدار و ذهنی به وجود بیاد بالاخره از ترتیب وسیله بشن آب اینا یا نمیامد میآمد پس معلوم میشه که این اصالت داره بدون ذهن منتها یک واقعیت عینیست که نه به چشم میاد نه بعد داره بعد مکانی داره نه بعد زمانی داره نه تحول داره حالا این آقا چون یک شری رو اون اول گفته توخافیش میکنه بیخودی بحث میکنه و و بعدم میگه او ایدالیست خودم ایدالیسته چرا اینکه این با این حرفو چیکار کرده یکی از معانی ایدارست اینه یکی از معنی اداریش کسیست که امور عینی را ذهنی تلخ کنن مگه این نیست این آقا راجع به قانون همین دار کرده با حرف خودش این آقایما با حرف خودش ایدآری شده یعنی قانون را که مطابق تعریف خودش واقعیت عینیست یعنی مستقل بر ذهنه واقعی نیست چون اگر گفت واقعی عین منحصر است به کسی که دارای بعد مکانی و بعد زمانی باشد و دارای تصور باشد قانون نه بعد مکانی داره و نه خودش تصور داره چون فرض این قانون ثابته بفرمایید در مورد جواز سالون داره شما هستن که آقایی که ان و مکان و اینها رفت زمان و مکان در قانون ذات نیست که در خارجی عین خارجی عنوان نداره قانون عر عرقه و یه عارضه هست که برای زبان هنر نوع عربی حی نیست کی نداره زیاد به صورت با هم بحث میکنه حیبی نداره ببینید ذات یعنی که ذاتو معنا کنید ذات یعنی همین چیزای کارگیر همین مین تمام نداره نداره اگر اجازه اجازه بفرمایید اگر شما ذات را اینطور تعریف کردید خوب دقت بفرمایدا اگر شما ذات را اینطور تعریف کردید گفتید چیزی که عینیت خارجی داره و در بعد مکان و زمان قرار میگیره و ذات یعنی چیه ف نده ب قانون جس اما واقعیت این نیست ببینید آقا قانون واقعیت عینیست جسمیست خب چون حرف نداره پس اونا که میگن وجود اره در مورد همین یعنی دعوات شد دعوا نشد اما ذات نه این کلمه ذات غلطان اندازه ببین چیه چون ذات که ما میگیم الان ما میگیم ذات باری تعالی ذات روح بنابراین کلمه ذات در اصطلاح ما یه معنی وسیعتری داره درسته در اصطلاح ما دیگه ما پس کلمه ذاتو برداریم ما بذار کلمه که بگه آقا این آقایون میگویند جسم عبارت است از موضوعی که دارای بعد زمانی بعد مکانی و چون تفهم داره گفت اون حرفی که حمله این غیر از این گفتهها ارم اینو میگه مگه عرفتو از این میگه میگوید اقسام طبیعی اقسام مخصوص ما موضوعاتی هستند دارای بعد مکانی و دارای قبوخه یعنی من در تصور پسین شما چرا واقعیت منحصر دلیل کردی کلمه ذات هم گفتم چون غلط اندازه بذارید بش کنار بیا تو چون دی کلمه مبهم رو بذاریم کنار یا معنی باید بکنید اگه ذات عبارت است از چیزی که منهای ذهن آخه گاهی ذات در مقابل چی گفته میشه در مقابل ایده ببینید آقا ذات کای در مقابل چی گفته میشه ایده گاهی در مقابل عرب میشه جوهر وقت دینا هر کدوم یه معنی پیدا میکنه در مقابل پدیده که اختراع کانت اینه ذات نومند در مقابل سه نومند درسته کدومتون میگیم آخه ذا اینکه من معتقدم کلمهای که ابهام ایجاد میکنه این رشونهها چی هست چی آون تعیین میکنه کلمهای که ابهام ایجاد میکنه بذار بناس بکنا کلمه رو حالا میگه ما چی میفرمایید؟ ما میگیم شما بفرمایید که واقعیت عینی منحصر در جسم نیست و در صفات جسمم نیست. شما قانون که صفت جسم نیست قانون صفت جسمه قانون شما میگید حاکم بر جسمه صفتهم که حاکم باشه که شما میگید این جهان اسام قلمرود حکومت قوانین طبیعته و ف** اینه به گردونیهای این محکومم اونو بگی بنابراین یه واقعیتیست از خودس گردن کلفتن منتها چون ما عادت عزیز گردن گلفتی رو به چی بدونیم به این توی به این مستر کنی مشرک کن نیست عرض کی گفته قانون مشرک کنه و چی گفت خدا مشور کنه اما شما احدی رو فلا دید خدا مشور کنه بلاکمه مس که هر وقت نداشته هر وقت داشته باش میدونم ولی کی در کی اثر میکنه بنده حاکم اینه یعنی قانون در این اثر میکنه یا این در قانون اثر میکنه که در
من چرا گفتم جدا یعنی بالاخره بفرمایید اون تصویر قانونی وجود نداره چه جدا نکنید قانون مختلف برخورد مرتبطه با اینه
قانون وجود داره
نه لازم نیست ولی پس قانونم وجود داره ببینید آقا گفتیم بیجه مگه ما گفتیم خدا بیطبیعت وجود داره بیگا مطرح نیست مگه ما گفتیم روح بیجه ما میگیم آقا بحث ما سربا خی نیست بحث ما سر اینه که آیا واقعیت منحصر است به اون چیزی که در بعد زمان و قرار میگیره یا واقعیت حتی از دید یک قیاما طرفدار و پیرو زیاماق من این عرض کنم که قانونی که داشت این داشت مسئله نیست اینجا برا مایه ما بحث یه چیزهایی هستن که به ذاکر وجود دارن خب یه چیزایی هستن که به غیر وجود دارن خب قانون چیزی نیست که به ذاکر وجود داره جسم به ظا وجود نداره در حقیق این بحث ترس این نه میدونم میگم که جسمم پس به رامه چون جسمم با قانون شد آخه که قرار شد که این چطور ما چه اصل می چه فرد معیار اینکه شما یکی از این نها رو عصب میکنید دیگه رو بفرمایید چیه مس اینه که به هر حال عرض و
عرب قانون عرب نیست قانونیت
نیست قانونیت میشه کانون یه چیزی که مخصوصی از کیفیت و کمیت از ما به اصطلاح توضیح بدید چطور قرانی که نرسید اون مشرک اگر بلاتون وجود داره چی نمیتون نمیتون تن وجود داشته باشه جسم خب با قانون همین جسم ممکنه بدون قانون وجود نخیر ممکن نیست نه در خارج الان وجود نداره جسم میتونه وجود داشته باشه یه قانون برای کارم چطور قانونم ممکنه باشه بیس یعنی ممکنه قانون در قانونی
گفت نه قانون یه قلمرو میخواد ممکنه قلمرو نباشه اگه امکان میفرماد ممکنه قانونی باشه که قلمروش جسم نباشه
سلام ما قانونو مجموعه دهها جیتیشون که به اصطلاح پریهای نیستن رابطه که ما پیداش یعنی به اصطلاح قانون میشه ذاتی قبیلهها ذاتی ما از ذاتی هم این خوده پس ماده این چیز مجموعه رابط رابطه چیز راضی قوانین پس رابطه نمیگه مستقیم از مادر مستوی ما یعنی خود ما خود مادرست یا ماست خود ماست وقت این قانون چیه؟ اگه قانون ریا شما میگید یک قانون یعنی یک یعنی یک امر دائمی یک امر دائمی این است که حالا لااقل و دائمی در این محدوده ما میگید یک امر دائمی در این محدوده ما این است که هر وقت در این شرایط ما مقداری اکسجن و هیدروژن با فشار مان ترجی کرمای فلان با هم رسیدن تی میشن آب به وجود میاد درسته منم یک رابطه من میگم یک رابطه این رابطه خود ما در یا یا میدون عمل داره یک مجموعه روابطه آقا من این یه دونه دارم میگم حالا من میگم خود این یه دونه بنده میگم این یه دونه رو حالا حساب کنید تا بقیه میگم این یه دونه این یک دونه خود مادهست یا این یک دونه عبارت است از همان ثابت روابط ماده کدوم یکیست این قانون است که هیچی ن
و این رابطه ثابت ابطه ثابته خیلی خب پس کلمه قرآنو برمی میگیم در میان در عالم ماده روابط ثابت داریم متحرم روابط روابط ثابتی داریم که اگر بخوایم مقدار باشیم اومدیم روابط ثابت نمیکن
بسیار خب پس رابطه ثابت داریما این رابطه ثابت واقعیت هست یا موهومه واقعیت من نه مستقل از اون
ما مستقل از اونیم پس چرا گفتم با همنمیر با همن باشی که چی مؤقت
چی مرای در سخن با هم شما یه خورده آرو ازگاه زد خب کی با هم کی آط بالاخره رمودید که این قانون رابطه ماست. در کلمه قانونم داریم این رابطه ماست و این رابطه میفرماید ثابته و این رابطه تا یک واقعیته و این خود مادهست یا رابطه مادهست؟ رابطه ماده
رابطه مادهست با ماده اما خود ماده نیست در این یکی از روابط
نه همون یک مجموعه من همین یکیشو میگم تا بعد مجموعهست میگه مجموعه اینم مثل همینه دیگه اگر ما به هر آبیم بعد رابطه آره م یعنی چه رابطه با کار کنی
ن جان این رابطه رابطهش مستق صحبت ن علماً نمیگم ببینید آقا یک چیز بیگوایه این در حقیقت معناش اینهها خوب دقت کنید این معناش اینه که اکسیژن و هیدروژن در عین حال تو معنی ثابتن قانون این که اکسیژن و هیدروژن در عین حالی که تغذیق میکنند دائماً اما در عین حال یک پیوند ثابت میان اینها وجود داره یه بید یک امر یعنی اکسیژن و هیدروژن که شما اونها رو دائماً متغیر در تمام جنات خیال میکردید در تمام جناب تغییر نمیکنن در بدی جهاز تغییر میکنن ریشگی اکسیژن نیتروژن همواره با او هست این معنا چیه بنده سؤال به همین میخوام برسم میخوام بگم پس ماده رو که تعریف میکنید چیزیست که حتماً بعد تغذیه داره بعد ثابتم داره منتهاش اینو با همون بیان خودش دنبال کردیم. ما میخوایم بگیم در عالم واقعیت عینی گفتید واقعیت عینی صرفاً عبارت است از واقعیتی که در بعد مکان یا در بعد زمان قرار بگیره. این ویژگی این خاصیت ماده یک واقعیت است و نه در بعد زمان است و نه در بعد مکان است. شما آقا میتونید این خاصیت ماده رو متراژ کنید با متر اندازه بگیرید؟ مکانی نمیدونم نه خاصیتشم با نصف اندازه میگیره منم میگم خاصیتشو میگم با نصف اندازه میگیره یعنی خاصیتش قابل متراج بعد مکانی نیست و خاصیتشم قلمرو به زمان نیست چون خاصیت ثابته این که ثابت قلم زمان دیگه نیست اگر این یک مولکول آب و یک مولکول اکسیژن و یک مولکول هیدروژن یا یک اتم اکسیژن و یک اتم هیدروژن اگر اینها با هم ترکیز میشوند. اگر اینها بعد مکانی دارن، اگر اینها خودشون تغییر میکنن حالا آب میشن، سر از هم جدا میشن چه چه اما خاصیت خود رو همواره با خود راه دارن. یعنی در ذات اینها در همون درون اینها یک امر ثابتی وجود دارد. بنابراین این اساس این جهانبینی که عرصاً بر پای تحول و تصور و منحصر کردن واقعیت در اون جنبه متح ک دارای مکان باشه این متسلجم شد ما فقط یه نمونه خواستیم ما نخواستیم بریم سراغ همه ما میخوایم بگیم بنابراین اون من که بگم قانون خودشو نمیخوام بگم میگم اون چیزی که شما قانون از اون میگیرید دقت میکنید اون چیزی که قانون ثابت رو ازش میگیرید از ماده متحول نمیتونید قانون ثابت بگیرید از اون جنبه ثابت ماده میتونید قانون ثابت بگیرید نه جنبه متحولش پس واقعیت عینی منحصر به واقعیتی که مشکرانکن باشه یعنی تو مکانی داشته باشه یا حتماً مشور تصور باشه نیست آمیخته بگید آقا همین واقعیت غیری ما آمیخته است جنبههای جنبههایی دارد بخشهایی دارد ملموف پرکن دارای بعد مکانی متحول ر بعد زمانیست و جنبههای همین واقعیت عینی دارد که نه مشرک کند نه در بعد زبان قرار دارد تحول پیدا میکند و نه میشه چی حالا شما این خاصیت این خاصیت عرض میشود که اکسیژن و هیدروژن رو اتم هیروژن را این خاصیت رو میبینید یا اکستنتها میتونید کدوم یکی این خاصیتو میگم این خاصیت ثابت رو استنتاج استنت پس میبینید شما اتفاقاً برخورد شبید خودتون خودتون در قلمرو کار خودتون کاری همون با قلمرو اون چیزی که ای ما نداریم ما همین تو همون فیزیک خودتون داریم میگیم میگیم توی همین فیزیک برخورد کردید به واقعیت عینی که هیچ که از این صفاتش گفتید نداره نه به اسم میاد نه در بعد زمان خودش قرار میگیره که این خودش باید در بعد زمان نباشه و باید خودش تتوار پیدا کنه با بعد زمانه غیر از در بعد زمانه اینا با هم فرق داره و نه بعد مکان یعنی با بعد مکانه نه در بعد مکانه اینا با هم فرق دارهها اینا باید دقیق بشیم ما میخواستی دقت باشی گفتی یعنی استنتاج نکن خب فرگردی داد انسانهایی هستن کاریه تمام علومان میذاریم کنار که فقط دقت داشته باشی ما استنتاج کردن این مفاهیم ن
نه در با این همین من عرض کردم که گفتم اینا بیخ و کانت و دیگران را ایدآلیسم مینامن از این نظر گفتن که اونا مفاهیم را در رابطه با عین مورد بررسی قرار دادن همین مستقل میگم
بله دردان به اصطلاحی در واقع منتظر از
بله خوب چون واقعاً ضعیفه واقعاً نباید این محصول دست بال عموم بیفته چیزی نیست بخوام گرفت بمخوام بگم گفتم یک نوع آشفتگی در کار دل هست یعنی تعبیرات فلاسفه وجودی اسلامی از تعبیرات فلسفه خیلی منظمتره و لذا فهم به نسبت به او راحتتر. بنابراین من نمیخوام ب آشفتگی هست تو تعییرات تعقی هست پیدا گاهی یک مسئله برای خودشم درست روکن نبوده اما دیگه از ذهنش میره رو کاغذ و لذا ازش نقل میکنن که گفته که حق خودمو بعد از بار قرب نمیفهمیدم برای اینکه اونی که تو ذهنش بوده کامل روشن نبوده رو کاغذ آورده تو مسئله نتونست ذهنشون رو بگیره اینا هست اما این غیر از ایننا کلش چیه؟ بائنه چرا اینطوری نیستش حالا نمیخوام وارد این بحث بشم اگر بخواید باید یه کلاس مخصوص من کلاسم فعلاً کلاس این اگر این مقدمتاً دارم بیان میکنم در رابطه با قرآن به خاطر اینکه بین آخه ما چی میگیم و الا کلاس فلسفه باشه رفقا هم مدارسو طی کرده باشن که برزن به هی کمق اونجا ببینیم که آقا دیگهش چیه عرضش به حضورتون که بنابراین ملاحظ کنید ما راه حدیثان هستیم ما اگه که در رابطه با این در رابطه با اینم در با این بسیار خوبه پس اگه در رابطه با اینه کس طرح کسب کننده از چه رابطهای اجازه بدید جواب بدید نه اجازه بدید اینو جواب بدید پس اگر اینطور شد را استنتاج رابطه بین مفاهیم است در رابطه با این پس این رابطهها نمایشگر چه رابطهای هستن عینی پس اگر ما رسیدیم به یک رابطه ثابت به چی رسیدیم به رابطه ذهنی ثابت یا عینی ثابت اگر ما مفهوم رو مفهوم رو خود مفهوم رو میلی
ثابت بگید بگید حرف میخواد بگی بگید میگی صادقه صادقها برقرار میحر که نداره پس یعنی تمام قوانین علمی که ما استاسی واقعیت خارجی بوده میدونما جلوی ایران من اینو که من اینو گفتم ازش قبول کردم میخواد بگیم متغیر حالا به این سؤال لطفاً جواب بدید من اینه که بالاخره این رابطهای که به عنوان قانون علمیست این رابطه موهوم ذهنیست یا نه؟ این رابطه یک برابر عینی دارد میدونم برابر عینی داره یا نداره خب این برابر عینیشم ثابته یا قانون ثابت است تو ذهن من و در خارج ثابت نیست زمان از ثابته هم زمانی یعنی قانون تغییر میکنه این تعرف نمیشه قانون که نمیکنه از سال در خارج مصداق بدم خارجی بدم نال این معناش اینه که قانون همین جاست دیگه همین جاست که ضرافت مسئلهست ظرافت مسئله آقا همین جاست که شما از ثبات و ثابت بودن قانون خیلی راحت میخواید عبور کنید تا مبنا را که تصور کامل و تحول کامل بود حفظ کنید در حالی که نمیتونید واقعاً یعنی اشتباه دارید میکنید حالا بیشتر بکنید ببینید اشتباه هست یا نه شما اصلاً پیشرفت کارتون شخصهاتون مطالعاتتون در گرو بودن و پایدار بودن این رابطههاست عزیزان ح
من حذف میکنم یعنی در واقعاً پایدار نیست خیلی نه
متوجه نمیدونم آقا بفرمایید زمان مکانو حصل بکنم قبول کردم از آقا میگم من اشتباه این خطا رو ذهن من میکنه یا این عادتو داره ولی به لحظه به سؤال من جواب بدید حالا میفرمایید نفر این ثباح قانون کار ذهنه بله ثبات قانون
ثباط خانم خانم خودش که نیست جز به اصطلاح که نیست جزان خارجی اون با مصداق قانون خوب مصداقش بید مصداقش ثابته یا عض میشه از نظر قانون بودن از نظر قانون بودن رکایت بکنید تی نداره اجازه ب زمان الان نداره قانون یا داره
قانون نداره
نداره خب آقای قانون واقعیت عینی و زمان و مکان ندارن اون واقع
نیست موهومه
قارون موهومه آقا حدیث ذهنی که موم نیست هر مفهوم نیست
مفهوم نیست خیلی یعنی مصداق عینی داره یا نداره قانون
مصداق عینی داره مصداق عینی داره مصداق عینی قانونو میگما میگم مصداق عینی قانون ثابت است که متوزد ا ما ندونم چ به این سؤال خدا شما دختر ماده قضاوت ثابت سور میکنید یا قضاوت
آقای من میگم ما من میگم این جسم آ اگه ما می ما به چی میگه آ اینا گفتن اینا تمام کلماتیست که متأسفانه ابهامهایی که تو تعریف اینا هستین دختری مطالب و بعدم به راحتی از کنارش عبور میشه آقا خب این عیبه این واقعاً غیبه این هم من میگم عیبه ما نباید دچار این عیب باشیم ما اجمالً ببینید یا وارد تحلیل میشید آخر بیاید یا وارد تحلیل نمیشید میخواید همچین تو جمع مطلبو قبول کنید یعنی مطلبو رسیده کنید خب رسیده میکنیم اگه تو جمع رسیدگی میکنیم نمیخوایم دیگه همچین ضرافه بریم جلو این است که ما معتقده یعنی این آقایون قیاما طرفداران قیاما معتقد به ماسه متحول و قوانین ثابت هستن فقط همین مقدار میخواد جلو ب و این قوانین رو هم ذهنی نمیدونن چی میدونن پس حالا اجمالاً یعنی بدونی که توی ظریفکاریات وارد بشیم اجمالاً به واقعیت عینی ثابت معتقل شدن بدون خواص مازد حرف نیست معناش اینه که ماده متغیر خاصیت ثابت بگید منی رو ندارم بگید با مادهست یعنی ماده ساز ماده متحضر یه ر یق و همراه همسفر ثابت داره هرچی میخواست بگی چون اگه میخواستید توسش وارد نشید اگرم توش وارد میشید دیگه نگید نمیتونم چطوری همون مات نمیشه که اونجا که میرفتین لطفاً یه پاسخ روشن بدید خب پس اجازه بدید یکی آرام میریم جلو و به کس اینکه دیگه نمیدونم همون مات نفر سؤالم این آقا قانون میفرمایید یک امر ذهنی یا عینی قانون مفهوم یه مفهوم و این مفهوم و امر ذهنی ثابته خودش
خودش ثابته و این امر ذهنی مطابق عینی داره مصداق عینی داره یا نداره و مصداق عینی ثابته یا متغیره عینی من تحلیل پیش خودت ببین اجازه بدی
نه من میگم خون تحلیق بشه خودتون به این سؤ یتونید جواب بدید که بگید مصداق عینی این قانون بدید یا بگید بون فقط یه من عرض این قانون مادهست بدونید از شما اومدید برای این توی بازی ما حاضر هستیم بفرماید توضیح اگر مختصر موضوع انواع وجود نمیخوام بم طرف حل میشه
نه حل نمیشه یعنی وجود از اون طرف آنقدر هستن فلسفه وجودی نه نه نه نه من اصلاً توصیه نمیکنم این آ اصلاً توی این سر همینه که قانون رو ما با اون جوهر میکنیم جوهر خودش بدتر از ماست ببینید ما الان یک آقایون یه واژههایی رو از حالا روشن طرفی میکنیم در حالی که کمی داریم جلو چی میگه خیلی ببینید که حتی جوهر اگر افار مراجعه بکنن آقایون میبینید در بحث جوهر که جوهر در تعریف اونقدر تو افکار گیر میشه که بالاخره چهجور باید تعریف کرد محت اندیشه هست اینه که من خواستم رو تو محتوا ببرید اگه اینجا اگه فکر میکنید دیگه خواستم همون جا بدید تکرار نکنم اگر نه فکر میکنید که جمع و جور کنید اندیشهتونو من خود تکرار کنم یکی آی نفرماد این یه تلید ربما کلید اینه از محکم یعنی مطلب روشن شروع کنیم به سوی مطلب روشن با روشنایی جلو بریم هر جای بود این و بعد ما را به امور کمپلو متشابه یعنی کم پلو به متشابهات یعنی کمیا و کموها نبری که اونجا وادی هدایت نیست بازی زبان