خلاصه سخنرانی
این گفتگو به بررسی روششناسی بحث در شناخت و نقش ابزارهای مختلف معرفت میپردازد. سخنران بر تمایز قائل شدن میان بحثهای نظری و عملی تأکید میکند و توضیح میدهد که در بحث شناخت، هدف اصلی فهمیدن این است که آیا ذهن انسان توانایی درک واقعیت عینی را دارد یا خیر. او همچنین اهمیت مشاهده و حس به عنوان نقطه آغازین شناخت در قرآن را بیان میکند، اما هشدار میدهد که این به معنای بیتوجهی به عقل و استنتاج نیست. در ادامه، تأکید میشود که در کنار قرآن، سنت و عقل نیز جایگاه ویژهای در مسیر شناخت دارند، با این شرط که روایات و احادیث بر اساس معیار قرآن سنجیده شوند. نهایتاً، بحث به این نکته میرسد که واقعیت عینی نمیتواند صرفاً مجموعهای از صفات بدون صاحب صفت باشد، و هر صفتی لازماً دارای متصف و جوهری است.
متن پیاده شده
ببینید آقا جان اتفاقاً خوبه این سؤال که به رفقا متد و شیوه همون روش رو نشون بده ببینید آقای عزیز ما میخوایم ببینیم با سؤالات چگونه برخورد کنیم یه وقتی ما بحث میکنیم که آیا ماورای مادهای وجود داره یا نه و در این راه میخوایم اعتناب کنیم به علم و تجرد علم اون جا این بحث نیست چون این جاش در بحث شناس که نیست این جاش در بحث مجرب و مادیست نجا داشتید ما در بحث شناخت میخوایم با چی بید با چه مسائل سریم سؤال اینه آیا من آگاهی دارم یا نه آیا آگاهیهای من اجمالاً قدرت اینو دارم که واقعیت عینی را به من بفهمونن یا من اصلاً از خارج از خودم هیچ فهمی ندارم؟ مطرح اینجا در بحث شناخت این قاطی کردن یک بحث دیگر است با بحث دیگر همین که میگم خودداری کرد و جلوگیریش کرد. یک وقت از ما میکستیم بحث میکردیم درباره ماتالیسم و عدالت ماهر و اینکه عمومیت ماهر و اینکه غیرمای چیزی نداریم اگه بحثمونو اینججوری آغاز کرده بودیم حق جناب عالی پس در این صورتهم شاید من سراغ این نمیآمدم شاید اصلاً از علم نظر میکردم شاید میرفتم برای اخبا غیرم به یه معنی به دلیل دیگری متوسط میشن خیلی تقد شیوهای داره اون بحث ولی ما الان با چه وقتی کار میکنیم عرض آقا امینه میگم کی کی بحث پیچیده تجرد نفس و تجرد علم را آشنا اون یه بحث دیگهست این یه بحث دیگه ما در بحث شناخت با او سر کار نداریم ما در بحث معرفت شناخت فقط با این سرکار داریم آیا از چرا بشر میفهمه یا نمیفهمه این فردش مادی باشه متفیکی باشه برای من مطرح نیست بحث چی نمیکنم من بالاخره بگید میفهمی یا نمیفهمه یعنی این ذهن من قدرت نشان دادن عالم عین به من داره جما یا نداره اینه معنی چی میفرمادا گفت من گفتم این بدیعیست که داره چیز بقیه روش بحث نمیکنم که اتفاقاً روی این اشکال انگشت ما گذاشتیم و گفتیم چرا سراغش نمیریم گفتیم بحث تجرد و ماسی بودن معرفت هیچ تقریبی در ما شناخت ندارد اینایی که تطیل داره ایناست که ملاحظه کردید باط با قرآنها اینکه قرآن کیا میگه درباره ابزار شناخت اینکه پس قرآن بهت مشاهده و بیاعتناد یکی از اتهامات به قرآنه این چیزیست وارد نیست اینکه در قرآن معرفت از مشاهده و حس شروع میشود به فهم و نتیجهگیری میانجامد این تبع ترتیب آیات ابزار شناخت همینه سمع و بشر وات اینا بود چیزایی که ما میخواستیم کنید. پس اتفاقاً من فکر میکنم ما رفتیم سراغ همون مسائلی که در کجا مطرحه؟ در بحث شناخت. قرآن به حص مشاهده بیاعتنا دروغه. این یکی هم توسط مشاهده ولی میگه مشاهده و حسی که به دنبالست استنتاج و تجزیه و تحلیل هم باشد. قرار از نقش فعال و قلب نام برده. چرا از فعاد و قلب نام برده؟ به این دلیل شد. ادامه بحث پس مشخص شد. ا اینجا همین در خی بله عرض میکنم که یه نکته اینجا در خدمت شما و اگر در نظر هستش باهم مطلب از این قراره که ما اگر قراره انشاالله بحث بحض کنیم شناختی بکنیم اگر شناختی میتونم باور خودشون بشم قراره که ما از آیات قرآن فلا و اصلاً این بحث رو کنیم مشخصش کنیم من فکر میکنم کافی نیستش که شما فقط به قرآن موضوع بخید چرا که چرا که ج پیغمبرم فرمودن که متفق و فقط منش از یکی ازم هست که یکی از میدیم حقیقت مظب رو نمیتونیم چون اینکه به اصطلاح برادران مه ما در قرآن خیلی ق کردن و شاید خیلی کاملتر از ما شیعیان میکنن فرض کنم کاملتر از ما شیعیان هم به این مسائل آمدن و قر کردن در عین حال نتونستن به اون به هر مسائلی که قرآن میکنه این اگر به اختلاف در این مسئله که اگر شما نبی هستیم و این مطالب رو از تی از سقده ومسیت معصومی برای مواجه کردن مونید متشکرم عرض میشود که مکلر بنده در بحثها گفتم اینکه ما الان روی قرآن کار میکنیم هرگز معناش نه کنار گذاشتن عقل و اندیشه است قبل از قرآن و نه کنار گذاشتن سنت و عرت است بعد از قرآن چون مراک اینه عقل و اندیشه از این باید به قرآن برسیم و از این باید به به همش طبیعی اینه ف روشها خواهد اومد ولی ما وقتی وارد سنت میشیم وارد روایات میشیم ولی به یک سؤالی برخورد میکنیم که در قرآن به اون سؤال برخورد نمیکنیم این سؤال چیه رسیدن اینکه کلمه درست نگیرید چون این شده خلط انداز اینکه اصلاً آیا اینی که تو این کتاب نوشته سنت است یا سنت نیست آیا این گفتار و رفتار و انزاع پیغمبر و امام هست یا نیست ولی در قرآن با چین سؤالی روبهرو نیست وقتی که در سنت با این سؤال روبهرو شدیم خود سنت آمده سنتی پیغمبر ما آمده ما یار اساسی داره گفته چی ی فیلمهایی یه سریهایی هستش که در شونه مطرحش در حدیث شمسی و اینا اون اونها مون حدیث یا ولی یکی داریم مقد همه چیه کردن بر کتاباللهه خب وقتی یکی ما داریم که مقدم بر همه میگه عرضه کنید بر کتابالله از این معیار چی میفهمید از این معیار چی میفهمید به ذهن شما چی میرسه یک بهای فنی میده نه بهای اجتماعی بهای چی میده؟ فنی یه مثال بزنم شما اگر در کار فیزیک دارید کار میکنید مسائل مربوطه به خصوصیات نور و فوتون و امثال اینها را نمیتونید بگید اینجا مطرح نکن. باید اونجا مطرح کنی. چرا؟ چون داری فیزیک کار میکنی. ولی وقتی در شناسایی راه و رسم زندگی با فیزیک سر پیدا میکنید آیا با این ظریفکاریهای سرکار پیدا میکنید؟ ما میگیم بحثهای اینجوری رو ما از چه دیدی اینجا مطرح میکنیم؟ از دید نقش تعیین کنندهش در شناسایی راه زندگی و هدف زندگی اینه که میگیم اینجا مطرح نیست میگیم در این بعد نقشی ندارد نه اونجا در این بعد نقش داره نه اینجا مسئله شما دری فرمود شده جزیشم در خودتون کردیم اون دیگه به عنوان شده اگر ما یه مسئله اجتماعی هم بخوایم بکنیم این موضوع فیزیکی رو بخوایم بگیم چون از قبل به کار این قابل قبول شده الان قبولش میکنیم آیا همین موضوع هست در اینجا یعنی اصلاً بعضی از این بحث هست که شما ذریه مثلاً موقعی که ما فهمی بحث میکنیم معه یعنی در اون موقع یه ریزکاریایی داشتیم که از اون ریز کاریا به این نتیجه که این قبوله در اینجا مطرح میکنیم نه چیز دیگه من میخوام بگم چیز دیگهست اینه که اصلاً در فیزیک گاهی منهای اون ریزکاریها ما در بحث شناسایی راه زندگی ازش استفاده میکنیم یعنی از یه مسئله فیزیکی استفاده میکنیم بی اونچه نیازی به روشن کردن اون ریزهکاریها در این جهت داشته باشیم. این رو عرض میکنم. ببینید آقا شما وقتی میخواید با یه آدم کشتی بگیرید اونی که با سر کار دار وردهی و مهارت اینو در کشتی اما حالا ژنهای این عرض میشود و چطور است آیا کروموزوم تشکیل یافته از ژن یا نه و ژن بالاخره سادهترین جزء انسان است یا اونم ذرات ریزتر داره اینم در اون موقع مطرحه برا شما پیکر این انسان مطرحه خوب دقت کنید پشر این انسان مطرحه زور بازوش مطرحه مهارتش مطرحه اما این بحث علمی زیستشناسی که آیا یاخته از چی تشکیل میشه روموزوم از کی تشکیل میشه این روشن باشه یا نباشه نقش در کشتی گرفته جناب به این آقا داره داره مثلاً زور این شخص هست بعد برمیاریم که چرا اصلاً هست یعنی مثلاً موقع کشتی گرفتن میخواد بگ چرا هست
نه موقعی که من میخوام با اون کشتی بگیرم حساب اینم میکنم که این آقا امروز غذای پرانرژی خورده در نتیجه اون غذا تأثیر گذاشته روی بدن این و انرژی این زیاد بفرمایید غذا هم اینم تغییر داره اما حالا غذا که خورده آیا از چه طریق نیرو گذاشته روی این طریقم براتون دیگه طریق طبیعی شنما اون که به انتخاب شما تأثیر داره بله ببین اونی که در انتخاب شما تأثیر داره مطرحه اما این در انتخاب شما تأثیر نداره دقت بفرمایید اینکه آیا بالاخره کوچکترین ذرات جسم این آقا از نظر زیستشناسی چی هست اینم تأثیر داره من این روم خب پس این ا تأثیری نداره. اما اگر شما یک آلم زیستشناس شدید و خواستید در موردش که کار بکنید کار علمی صحیح زنده اونجا میتونه بید من کار به این حرفوا ندارم؟ نه اونجا کار داره به این حرفوا برای اینکه اینا دراز مدت در نتیجهگیریهای عملی از زیستشناسی اثر میذاره. اما نتیجهگیری از زیستشناسی نه از کشتیگیری. ما میگیم در از تمام مباحث منطقی فلسفی علمی و امثال اینها اونیست که مورد نظر ما تو این خط سیری که پیش گرفته این هست چیه؟ اون در انتخاب من اثر میزار ما این مقدارم در انتخابمون میتونه اثر بذارم برجنا که بالاخره من آیا میدونم که این صفتها صاحب صفتی داره یا نداره؟ این مطرحه برای ما حالا خواهیم دید. دقت میفرمایید؟ اما حالا اینکه آیا این صاحب صفت رو من با حس میشناسم یا نیروی کمکی اونم داره دیگه من میدونم که اینو میشناسم و اون که برا مسح توانایی من بق شناساییست ماده او همون مسئله میگه که در فنین اون نباید مطن که رنگ به اون رنگ صرف میکنه حالا چه درت فنی مایشه در بحث فنی در دراز مدت روی اون بحث فنی اثر میذاره دقت میفرمایید مثل همون اینکه ژنتیکس در دراز مدت روی نتیجه های عملی ازکناسی چیکار میکنه؟ اثر میذاره. دقت میفرمایید؟ اما یعنی ما در علم نمیتونیم این قطی رو بهتون بگم. ما در پیشرفت علوم بشر نمیتونه انقدر باشه که بگه الان نقد بگم اثر عملی این مطالعه علمی من چیه؟ اونجا نمیتونه اینطور باشه. اما اینجا نه. من اینجا در حال انتخاب راه زندگی و آیین زندگی هستم. من باید ببینم اون مقدار از آگاهیهایی که برای این انتخاب وشن راه زندگی لازم دارن فقط دنبالش کنن. بنابراین میگه ما اون چیزی که الان مماس است با انتخاب آقایون در بحثشناس اینه که ما اجمالاً میدانیم که این صفت صفتی هم دارد. حالا سؤال من اینه آقایون کمترین تردید و شبهی اگر در این زمینه در ذهنتون هست بفرمایید. اگرم روشن عبور کنید برای گفتم الان بفرمایید به هر ما حسی که ما بخیم که از جزء مثلاً از مول تشریف شده اینجا ما چهجور تشریف میدیم که این ذاتشه یا پشتشه هر کس مثلاً خود انسان همون خلیت یافتشه یعنی چیزایی که ازش سر میزنه کتابی که ازش سر میزنه همون نشان میده جناب آشید این هر دو ما میگیم که داها و اینا مثلاً شاید فرقی نداشته باشه ما یکی یکیه یا مختلفه با هم
بله یکیه شما میگید کاری که از انسان سر میزند خوب همین جملهتون دقت کنید میید کاری که از انسان سر میزند انسان با عمل خود را میسازد آخه این جملهها معنی داره یا بیمعنی کیه حالا در مورد اشار اشیا مثلا میگید این سنگ سنگین است و سفید است و چهارگوش است و یک متر مکعب است و این حرفا حالا این جمله آش میگید این سنگ اینست این این سنگ اینست این سنگش بیمعنیه یا این سنگ عبارت است از مجموعه این صفات بدون اینکه صفتی باشه ببینید آقا ذهن سالم شما مجموعه صفات عینی بدون صاحب صفت را میتونه بپذیره. مجموعه سپاس بدون صاحب سپ. ببینید آیا ذهن شما این رو میتونه بپذیره یا ذهن شما چه یه دونه صفت چه د تا چه که یه میلیون صفت میگه بالاخره برای صفت دارنده صفت متصفی لازم میبینم. صفت بیساح صفت برام مفهوم نیست. عرض بدون جوهر برام مفهوم نیست. از این کتابای شناخت را تورق میکردم ببینم اگر مطلب واقعاً ضروری دارن توی این بحثها که دارم میکنم کتابهای جدید رو دست شماهام پخش میشه. از چپ و از راز میزار گاه میکردم میدونم اگر مطلب ضروری واقعاً هست که توی این بحث باید متعرضو بشم بشم او مقدار زیادی تکرار مکررات دیدم از این کتابا رو میشد در ۵ صفحه خلاصه کنید از نظر بحث کردن نقطههای اساس بعد ثانیاً عرض میشود که دست دوم و سوم غالباً یافتم نسبت به اونچه متفکران بحث شناخت در کتابهاشون دارن سال من زائد یافتم اصلاً برای اینکه عرض میکنم ببینیم ما چیکار میخوایم بکنیم. ما اونچه دنبالش هستیم این است که در اینکه واقعیت عینی هست که شناخت من را با او مربوط میکند و او را به من مینمایاند ترجیح ندارد. و در اینکه این واقعیت عینی نمیشه صفت باشه. صفت کی صاحب؟ اگر صفت است صاحب صفتی هم داره پیام. ا و دیگر بحث این که آیا چه عاملی و چه چیزی من را به او میرساند درست نصیر تعریف شناخته مثل اینکه آدم یک کتاب اوقات و واقعاً به اندازهای که ما از اول تا بحث کردیم در کتابهای مفصل بحث هست درباره تعریف شناخت آخه این چه بحثیه شناخت باید همش حالا جالبم اینه که ۳۰۰ رو درباره تعریف که شناخت چیز مینویسیم آخر کار میگیم حقیقت مس اینست که شنا روشنتر از آن است که احتیاج به تعریف باشه خب نه از اول خب نه از اول چیه اینجا همینه مثبت داره بحث میکنیم که آیا حس جوهرشناس داریم یا یه نیرویی