پرسش و پاسخ- بهشتی- روزنامه- مطهری- حزب جمهوری اسلامی

خلاصه سخنرانی

این فایل صوتی به رابطه میان مردم و رهبران فکری و اجتماعی می‌پردازد و تفاوت‌های ظریف بین مرجعیت دینی و رهبری سیاسی را روشن می‌کند. متکلم توضیح می‌دهد که یک مرجع دینی، رهبر در فتوا است که به تعیین حلال و حرام می‌پردازد، اما این لزوماً به معنای توانایی او در رهبری اجتماعی یا مدیریت جامعه نیست. او تأکید می‌کند که در مسائل فردی، افراد آزادی دارند که از هر مجتهد عادلی تقلید کنند، اما در مسائل اجتماعی، تنها نظر رهبر جامعه است که دارای ارزش اجرایی است و بر فتوای سایر مراجع، حتی اگر با نظر رهبر مخالف باشند، مقدم است. این سخنرانی به شنوندگان توصیه می‌کند که سؤالات خود را با هدف روشن شدن مسائل مطرح کنند و از تبدیل شدن آنها به پرسش‌های شکاکانه پرهیز کنند، همچنین نوآوری و اجتهاد در فتوا را لازمه پویایی دین می‌داند.

متن پیاده شده

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الصلاه وسلام علی جمیع انبیاه ورسله و علی سیدنا خاتم النبیین و علی الائمهه الهداسه من اهل بیته وخیره من آه و صحبه ما را به یک بحث مورد ابتلاع هر انسان ه متحدش که انسان‌های آگاه در هر دوره‌ای با روبهرو هستند و در زمینه دین و مذهب و عقیده و همچنین نظام اجتماعی نظام‌ها اجتماعی متکی به مسلک بهخصوص و هر نوع نظام اجتماعی متقی به مردم به طور عام در هر دوره و زمانی و در میان هر جمعیتی مورد اصطلاح هست این مبحث عبارت است از رابطه میان مردم و رهبران فکری و رهبران اجتماعی مسئولان اداره امور جامعه در مورد متین و کسی که به خدا و رابطهش با خدا معتقده این مسئله جدی‌تر پرسدتر میشه به همین دلیلم قرآن کریم روی این مسئله سختیه کرده و روایات که خودبهخود باید توضیح دهنده و دنباله روی آیات باشند صورتی بسیار وقتی روی او انگشت. در این زمینه ما مطالبی رو در جلسات قبل برای دوستان بیان کرده‌ایم و به دنباله این مطالب سؤالاتی به وجود اومده که باید این سؤالات رو پاسخ داد و سؤالات تا حدودی که مربوط به مطلب باشه و تا حدودی که جنبه کلیت داشته باشه وز را بخواد روشن بکنه و تعیین شخصی نباشه پاسخده خواهی علت اینکه قید کردم تعلیم شخصی نباث برای اینکه خود این نوع تعیین شخصی بر اختلاف اصولیست که در این زمینه هست برای رعایت فصول میگم نه برای ت امری بگ سؤالی اینجا رسید است د تا سؤال مجدداً یک سؤال هم هفته قبل بود مونده بود که یکی از این سؤالات چون مفصل‌تر و شامل جنبه‌های مختلف مطلبه همون رو من می‌خونم و پاسخ می‌خم. دوست دوستان عزیز برادران و خواهرانی که در جلسه شرکت می‌کنیم از هر شنونده‌ای که بعدها نوار این بحث را می‌شنوید انتظار دارم این بحث روشنگر را به هیچ چیز جز روشنگری و بیان حقی که وظیفه ماست تفسیر نکن در غیر این صورت اون ر و ثمری را که ما از ایراد این بحث‌های اجتماعی انتظار داریم به دست نخواهیم. نخستین شرط موفقیت برای همه شما در این نوع مسیرها این است که تفسیر نامکلوب نابهجا تفسیر غیرواقع تفسیر به مالا ساخت با راه کنار بکن تا بتونیم با مناسباتی روشن‌تر نقش اجتماعی لازممون رو ایف کنیم. سؤال اول فرق بین مرجع و رهبر چیست؟ یکی یا د تا؟ مرجع رهبر است اما صرفاً رهبر علمی. اگر منظور شما از رهبر رهبری علمی مرجع رهبر هست رهبر علمی و اگر منظور رهبر اجتماعی و رهبری اجتماعیست در این صورت مرجعیت یک مطلب است و رهبری اجتماعی مطلبی دیگرو اینجا وصل بود تم نخورده آقای ببینید اونجا خیلی مگری که این خراب این جمها کار می‌کنن بله درست مرجعیت در فتوای رهبریست صحیح‌تر اینطور رو بگیم بگیم رهبری شعون مختلف دارد یکی رهبر در فتوا در این صورت مرجعیت رهبری در فتواست ولی رهبری در فوا رهبری در همه چیز نیست پس فاسقا به این سؤال اینه مرجع رهبر است ولی رهبر در فتوا در بیان حلال و حرام مستحق و مکروه و مباح این مستلزم اون نیست که حتماً این شخص در جنبه‌های دیگر هم رهبر باشد. یک مثال فرق بین یک دبیر ریاضی خوب در کلاس و بین یک رئیس دبیرستان خوب در یک دبیرستان چیه؟ یک دبیر ریاضی خوب رهبر و راهنمای دانش‌آموزان است در اون بخش تخصصی خودش ولی یک رئیس دبیرستان اداره کننده و رهبری کننده عملی کارهای یک واحد آموزشیست که کار او در حسن اثر و حسن تأثیر کار همان دبیر ریا در کلاس هم می‌تونه مؤثر واقع ممکن است یک کسی هم یک رئیس دبیرستان لایق باشه و هم یک دبیر ریاضی لایق هم در کلاس خوب درس بگه هم خوب اداره کنه هم مدرسه رو خوب اداره کنه این مثال رو گفتم که خیلی در دسترس همه باشه از کوچک و بزرگ یک مثال اجتماعی هم بزنم امیدوارم این‌ها بهش توجه کنم فرق بین یک حقوقدان و یک رهبر سیاسی در جامعه‌های غیرمذهبی چیه؟ یک حقوق‌دان کارشناسیست که در زمینه مسائل حقوقی اظهار نظر می‌کنه. ولی ممکن است اگر یک حتی یک اداره حقوقی را هم به دست او بدهند همون اداره حقوقی را هم ه خوب اداره کنه چه نسب به اون جامعه‌ای که خودش در مباحث حقوقی داره ماده و تأکثره مربوط مواد و تأثیر‌های مربوط به اون جامعه را بیان می‌کنه. درست در زمینه مرجعیت همین مسئله هست. بسیاری از کسانی که از نظر فقاهتی می‌تونن مرجع تقلید باشند حتی خانه خودشون خود نمی‌تونن اداره کنن. حوزه‌های علمی رو خوب نمی‌تونن اداره کنن. یکی از آسیب‌هایی که بر حوزه‌های علمی اسلامی وارد میشه از همین طریق وارد میشه که شرایط مربوط به مرجعیت در فتوا شرایط مربوط به مدیریت حوزه قاطی فاطی شده. چه نسبت به مسائل مربوط رهبری جامعه اون که بسیار سنگیتر و مش یک استاد دانشگاه خوب هیچ لازم نیست و استاد بودن او و برجستگی او در استادی هیچ نشانه اون نیست که یک رئیس دانشگاه خوب هم باشه حتی دانشگاه رو اداره کنیم زه یک رئیس دانشگاه خوب و موفقیت او در اداره یک دانشگاه هیچ دلیل اون نیست که بتونه یک جامعه بزرگ را در مسیرهای گوناگون خوب اداره کنیم. هر کدوم از یه نوع صلاحیت می‌خواد. من از این سؤال دوستان متوجه میشم که قشر رفقای ما که یه قشر کار کرده‌تره چون پای مذهب در میون آمده حتی از معلومات بسیار ساده خودش به راحتی نمی‌تونه استفاده کنه. طرح این سؤالات به نظر من نشانه این است که ما مردم ما در زمینه مسائلی که ارتباط با مذهب پیدا می‌کنه از نتیجه‌گیری از معلومات ابتدایی خودشون هم عاجز هستن و این مصیبت بزرگ جامعه و الا مگر مسئله جای ابهام ؤال می‌زن آقا مگر نمیشه این رو به راحتی بشه فهمید چون ما بر اساس همون مطلبی که در مورد تقلید و لزوم تقلید میدیم شرایط مقلد رو به دست میاریم بر اساس همون زیربنایی که برای رهبری داریم شرایط رهبر رو زیربنای تقلید چیه دوستان مراج جعه مراجعه غیر کارشناس به کارشناس. شما چند بار این مطلب را به عبارت‌های مختلف نوع و کهنه و میون حال شنیده‌اید تا حالا. چند بار خیلی روشن زیاد مراجعه یک غیر کارشناس به کارشناس می‌شود ت قلید یک غیرمجتهد از یک مجتهد واجد شرایط مقلد بودن مجتهد باشد آگاه باشد عادل و درست و امین باشد و چون قصه قصه کارشناسیست پس به برجسته‌ترین کارشناس ممکن که همون مسئله اعلم کلا از اینا اصلاً ارتباط دارن مسئله رهبری رهبر باید آگاه و ملا باشه این درسته اما کافیست ملایی برای رهبری یه دونه از پایه‌های رهبری را این می‌تونه تأمین کنه در حالی که برای رهبری شرایط بسیار دیگر هست خب اگر شما یک بیمارستان تأسیس کنید اداره امور بیمارستان را به چی میس به متخصص‌ترین پزشک یا به مدیرترین پزشک هرگز اداره امور بیمارستان را هیچ‌کس بر اساس تخصص و در فن پزشکی به کسی نمی‌ستاره. بر اساس صلاحیت‌هایی که برای مدیریت لازم است اداره بیمارستان را به افراد می‌سپسارند. خب اداره یک جامعه همین اداره حوزه علمی هم همینطور خوشبختانه در سال ۱۳۴ بعد از فوت مرحوم عتالله فروزی رحمت الله علیه به همت جمعی از دوستان گروهی از رفقا دور هم جمع شدیم و این مسائل را در حدی که میسر بود به صورت مقالات همک فهم در مجموعه‌ای به نام بحث باره مرجعیت و روحانیت نوشتند و منتشر کردند. به دوستان توصیه می‌کنم در این زمینه لااقل اون نوشته رو مطالعه بفرمایید. بار دیگر سؤالو مطرح می‌کنم. فرق بین مرجع و رهبر چیست؟ یکیست یا د تا؟ پاسخ مرجع هم رهبر است اما رهبر در فوا رهبر در یک زمینه بنابراین اگر منظور از این رهبری رهبری اجتماعیست می‌گویم د تا و اگر مطلق رهبریست به اصطلاح میگن نسبت میان اینا عام و خاص است یک رهبر داریم رهبر در فتوا به او میگیم مرجع یک رهبر داریم رهبر در مسائل اجتماعی به او میگیم رهبر امام به او میگیم چی امام پیشوا بعدی اگر د تا هستند باید د تا باشند یا می‌توانند د تا باشند؟ نه که لازم نیست د تا باشه می‌تونه یک نفر هم مرجع تقلید باشه و هم امام و پیشوای جامعه به شرط اینکه صلاحیت‌های لازم برای هر دو مقام را داشته باش. می‌تواند در یک نفر این این دو سمت جمع شود و می‌تواند در نفر ائمه ما خود پیغمبر صلوات الله و سلام علیه نخستین کسیست در زندگی اجتماعی مسلمون‌ها که هم رهبر فتواییست بالاتر از رهبر فتواییست ولی بالاخره می‌دونید که افطاع را قرآن به خدا هم نسبت میده قل الله یفتیکم فکلاله خدا فتوا میده در زمینه کلاله بنابراین پیغمبر صلوات الله و سلام علیه هم مرجع درع است و هم امام ولی می‌دونید در میان انبیا حتی همشون امام نبودن بعضی از انبیا امام بودن یعنی رهبر اجتماعی بودن ولی بعضیشون امام نبودن فقط مبلغ رسالات پروردگار بودن ابراهیم سلام الله علیه هم پیامبر بود و رسول نبی و رسول و هم امام بود. موسی سلام الله علیه هم پیامبر بود و هم امام بود ولی عیسی علیه السلام در زندگیش با اینکه پیغمبر اولاعزمه پیامبر شد و امام نشد. اصلاً نوبت به ایفاع نقش امامت برای عیسی نرفت. بله شاید برای سلام الله علیه اون ابتدایی‌ترین مراحل این امامت رو برای عیسی علیه السلام میشه قائ ولی موسی نه موسی الله علیه مقام رهبریتش بسیار بالاست نزدیک به مقام عالی‌ترین به عالی‌ترین مقام رهبری که زمانی یک جامعه بود نزدیک به او البته به اون مرحله نرسی قبل از او وفات ائمه ما سلام الله علیهم اجمعین این‌ها هم از نظر ما رهبریین و و هم از نظر ما امام و پیشگاه و رهبر اجتماعی و رهبر جامعه و اتفاقاً غفلت از این نکته سبب شده است که بعضیا بگن آ قصه امامت یه قصه تاریخی بود تمام شد برای اینکه دیگه حالا که ائمه نیستن که ما بحث کنیم که حالا اون رو بگیم امام دار امته یا نه دوره اون‌ها که نیست الان امام حاضرم که امام قائل ‌تونیم مازهم داریم به دست او بخاریم. پس این بحث امامت ظاهده دیگه. غافل از اینکه اولاً در بحث امامت یک بخش کاملاً زنده وجود داره و اون امامت در افتا. می‌خوایم ببینیم الان که ما می‌خواهیم چهره واقعه اسلام را بشناسیم از مجرای رهبری فکری امام صادق بشناسیم یا از مجرا ی رهبری فکری دیگران ابوحنیفه مثلاً در اینجاست که ما میگیم ما امامی هستیم فقه ما امامیست فقه امام صادق سلام الله علیه و ائمه دیگرم از این طریق ما چهره اسلام رو می‌شناسیم و این یه مسئله زندهست همیشه زندهست ثانیاً در مورد همون زمامداریم بله اگر یه وقتی ما می‌شستیم حالا بحث می‌گردیم که آیا علی علیه السلامدار باشد یا ابوبکر یا عمر یا عثمان خب یه بحثائدی بود ولی مسئله این نیست مسئله این است که چرا ما میگیم علی باید زمامدار باشد بر اساس چه معیارهای مکرر کردم شیعه اگر میگه علی باید زمام‌دار باشه نه به خاطر اینکه پسر عموی پیغمبره مگر جعفر بن ابیطالب پسر ابوی پیغمبر نبود همون وقت پسر پیغمبر مگر عقیل بن ابیطالب پسر عموی پیغمبر نبود مگر عباس خود عموی پیغمبر نبود همه از پیغمبر بودن این نسب و قرابت نیست و باز نه به جهت دامادی پیغمبر است مگر عثمان داماد پیغمبر نبود اونم داماد که داماد دوخترای پیغمبر یکی از اینا رو گرفت و وفات کرد دیگری رو گرفت پس ملاست دامادی هم نیست چرا علی علیه السلام باید بعد از پیغمبر امامدار باشد ه دلیل علی بودنش به دلیل اون خصلت‌های عالی فرقیت که در علی بود و دومی واقعاً و انصافاً در جامعه اسلام نداشت. خب اگر مسئله از نظر امامت و زمام داری اینه پس مسئله تا قیام قیامت زنده است و اونه که زنامدار را با چه معیاری ما زمامدار بشیم. بله علاوه بر این در مورد علیه‌ السلام و ائمه دیگر قصه تعیین قطعی از جانب پیغمبر و امامی تعیین کند امام بعدی را بر اساس اونکه در فرمان‌های خداوند آمده. این هم وجود داره. ولی باز این تعیین‌ها رو چه حسابه. اگر پیغمبر را به فرمان خدا تعیین می‌کنه رو چه حساب اگه دوستش داره یه دوستی شخصی می‌خواد قصه بیاد دست تحت دست دامادش دست پسرعموش نه می‌خواد نهضتی را که شخصیتی چون پیامبر تا این مرحله به ثمر رسونده به دست کسی بسپارد که از نظر آگاهی از نظر قاطعیت از نظر انتخاب روشن مسیح از نظر اینکه لا تاخذه فلا لومه لائم دنبال روی بنیونگذار نهضت باشد از این دیگه وهاد امام صادق سلام الله علیه که امشب به یاد رحلت اون بزرگوار مجامع فراوان در میان دوستان و علا مندانش به وجود میاد و مراسمی یا زنده و سادنده یا صرفاً تشریبااتی برگزار میشه چرا باید امام زمان و عصرش باشد چون امام صادق است و الامام باقر سلام الله علیه فرزندان دیگری هم داشت جعفر بن محمد ساد که به عنوان امام عصر و زمانش باید روی کار بیاد به اعتبار خصوصی ذات علمی و عملی و تقوایی و فضیلتی و آگاهی و قدرت و توانایی رهبری نهضتی در زمان خودش هست. خب پس معلوم میشه آقا برا ی هر سمتی به هر حال خصوصیاتی لازم است و این خصوصیات رو بیشترشو همتون می‌تونید تشکیل بدید. چراخ سؤال می‌کنید؟ سؤال بکنید روشن‌تر بشید اما سؤال شکاکانه اینقدر نکنید. نمیگم این سؤالا رو دوستان از روی شکا بیان. نه خارج از این دائره هم زیاد در این زمینه سؤال میشه آقا این روشنه که تو در مسائل زندگی مطلب روشن‌تر از این حرفاست اینجا که می‌رسه اینقدر پیچیده و مبهم میشه من می‌خوام از یه کسی تقلید کنم از او بپرسم حلال و حرام چیه مشخصات معلوم سه چار تا بیشتر می‌خوام کشتی جامعه را به دست ناخدایی بس م خب اونجا مشخصات مش شخص دیگری میاد اضافه میشه بر این اگر د تا هستند باید د تا باشند یا می‌توانند د تا باشند در زمان پیغمبر و در زمان ائمه یکجا بود بعد از ائمه می‌تواند یکی باشد می‌تواند د تا باشد در عصر غیبت هیچ لزومی ندارد که یکی باشه د تا ب اگر رهبر و مرجع د تا هستند حدود اختیارات اون‌ها چیست؟ اختیارات مرجع این است که بگوید چی حلال است چی حرام است حق اینکه بکن ن بگه نداره مگر وقتی که رهبر باش اختیارات رهبر این است که میگه بکنید نکنید بایستید قیام کنید بمشینید حرکت کنید بسازید خراب کنید این اختیارات رهبره اگر مرجعیت و رهبریت جا جمع شد این حرفا رو همون کسی می‌زنه که حلال و حرام رو هم میده اگه دو جا بود آت از هر کس می‌خوای تقلیت بکن اما در رهبری دنباله رو کسی باش که لیاقت هدایت تو و جامعه تو را در مسائل اجتماعی و مسائل زندگی و حرکت‌های جامعه ساز
اجازه بدید اجازه بدید من بحث از این سؤالا تمام شد یادداشت بفرمایید گر می‌تواند دو تا باشد ارجه د تا بودن است یا یکی بودن ممکنه اگر می‌توانند د تا باشند ار د تا بودن است یا یکی بودن؟ ارچه این است که هر دو گروهی باشد در زمان ما نه رهبری فردی آنطور که باید به جایی می‌رسد نه در من نه مرجع فردی نه یک مجتهد به تنهایی می‌تونه ارجه این است که هر دو گروهی باشد و اگر گروهی شد اصلاً دو گروه می‌تونه در یکدیگر اتغام شود. یک گروه با تقسیم کار مسئول همه با هم باشد. ولی ولی با این ولی که ظاهراً دو بار هم در هست‌های دیگر شده امیدوارم دیگه این مشکل حل بشه ولی اظهار نظر درباره مسائل فتوایی دینی مربوط به امور اجتماعی و زندگی اجتماعی متنها مرجع صلاحیت دارش رهبریست این رو اون هفته هم عرض کردم شما در مسائل فرضی آزادید می‌تونید از هر مجتهد عادل برجسته که به نظر شما بهترین مجتهد هست تحلیق کنید در مسائل فردی شکیات نمازم چگونه است شک که در رکعت یک و دو مبطل است یا نه در رکعت یک و دو کافیست یا نه در نماز رکعتی چی من نه چه جور بکشم چه چیز پاک است چه چیز نجس است و امثال این‌ها روزه روزه تش کدام است؟ این نوع مسائل که مسائل فردیست و اگر اختلاف فتوایی هم در جامعه باشه به جایی لمه نمی‌زنیم این‌ها رو آزادی صد و مرجع تو اجتماع باشه هیچ‌طورم نمی هیچ دور نمی هیچ نیست و اما در مسائل اجتماعی یک مقام فقط در جامعه حق دارد اظهار نظر کند و جامعه حق می‌تونه فقط یک مقام را به رسمیت بشناسه. یک مرجع یک ملجع و اگر اون مراجعی که در مسائل فردی مقلد این و اون هستند فتواشون در مسائل اجتماعی با این رهبر مخالفت داشت. شه شما حق ندارید از فتوای اون‌ها پیروی کنید باید از فتوای همین رهبر پیروی کنید حتی خود اونا هم باید تابع این رهبر باشند در این مسائل و الا که میشه بلبشو و ارج آقا چرا در این مسائل مسئله اجتماعی همگامی نکردی پس نظر بنده این است این حرفا نیست تو می‌تونی بگی فلان کس حق نداره رهبر باشه درباره رهبر و صلاحیت او آزادی می‌تونی نظر بدی ولی اگر کسی رو به رهبری شناختی دیگه حق نداره بگی آظر فقاهتی بنده جور دیگهست در مسائل اجتماعی این حرفا نیست و اگر جز این باشد اصلاً باید مسئله زندگی اجتماعی بر اساس اسلام رو بوسید گذاشت کنار مگه میشه ر یک جامعه‌ای به هر صاحب نظری حق داد خودش و مقلدینش درباره مسائل اجتماعی اونجور تصمیم بگیرن که خودشون تشخیص میدن مگه حرف مرد غیر از این هستن آقا حرف مرد چیه همینه دیگه کیست که بتواند بگوید اسلام یا تشیع این‌ها آیین حرج و مرجن کی می‌تونه بگه از کسی می‌تونه همچزنه بزنه دیگه سنت به او بخ سؤال بالا تکرا کنم جوابش رو هم تکرار کنم اگر می‌توانند د تا باشند ارجح د تا بودن است یا یکی بودن ارجح گروهی بودن است اولاً اگرم یک نفر قراره باشه باز ارجح یکی بودن است ولی ولی در مسائل اجتماعی دیگه اصلاً قابل تسیک از هم نیستن در مسائل اجتماعی اون نظر فقاهتی متبع است که امام و رهبر اون را بگذارد نظر دیگران در مسائل تماعی فاقد ارزش اجراییست ارزش علمی داره ولی فاقد ارزش اجراییست خب نتیجه‌گیری کنیم از این جمله پس برادران و خواهران در مسائل فردی اینقدر سنگ مرکزیت در اخطاء را به سینه نزنید در مسائل فردی اینقدر سخت نگیریم هر کسی از هر کسی می‌خواد تقلیف کن ولی در مسائل اجتماعی اونجا که وظیفه تو را در پاره کوچک‌ترین مسئله اجتماعی بیان می‌کنه فتوا این فتوا صرفاً حق رهبر است. هر فتوایی که رهبر صحب و گذاره اون فتوا قابلیت اج می‌خواد فتوای خودش باشه اون رهبر می‌خواد فتوای دیگری فتوای منتصب رهبر در مسائل اجتماعی حجیت دارن. روشن شد این نکته. اگر در خصوص این نکته از نظر روشن شدن نه انتقاد اگر در فهم این مطلب ابهامی وجود نداره ازش عبور کن. بلایم ‌تونیم ازش بکنیم یا نه؟
احسنتم بسیار سال به جا واردی بود در این بار اگر رهبر فتوایی بر ضد اسلام گفت آگاهان اجتماع که اون مجتهدان دیگر هم جزو همون صفح اول آگاهان اجتماع هستند اعلام می‌کنند که اینبا ضد اسلام است و شما دقت بکنید و شما یه وقتی میگن این فتوا ضد نظر ما این رو اون شب تشریف نداشتید حتماً لازم بودم که حتماً عرض نکنم شاید شهادت گفتید به هر حال یک نکته‌ای اینجا میدما یک وقتست مجتهدان دیگه میگن فتوای این آقا بر خلاف فتوای ما در این صورت ارزشی نداره مجتهد دیگه بگم آقا ما فتوامون در این باره غیر از فتوای این آقاست باشه ولی یه وقت استست که نه میگن این فتواش ضد اسلامه اینا تو با هم فرق داره این مطی بود که اون شب به تفصیل دربارهش شب قبل صحبت کردم گفتم فتوای ضد اسلام می‌دونید یعنی چه یعنی فتوای ضد ضروریات دین میگن یک مش یک رهبری بیاد بر خلاف ضرورت دین سخنی بگه این پای ضد اسلام و اما اگر یک رهبری میاد یک فتوایی میده ۱۰ تا مجتهد در برابر او فتوان دیگر میدن میگن آقا فتوای ما اینه یقین نداریم یقین نداریم که اسلام اینو گفته ممکنه اسلام همونی رو گفته باشه که این آقا میگن ولی فتوای ما اینه در این صورت ارزش نداره همین مطلب هست که تو اجتماع ما قاطی میشه ضد اسلام با ضد فتوا با همدیگه قاطی میشه و لذا همین ما مردم متدین راه را بر هر نوعآوری در زمینه مسائل دینی از همین طریق بستیم چون ضد فتوا را با ضد اسلام یکی گرفته من می‌کنم اگر ما در زمان مرحوم علامه هلی رحمت الله علی بودید علامه رو می‌کردیم برای اینکه تا زمان علامه هلی فتوای معروف مشهوری که هر شیعه‌ای با او آشنا بود این بود که اگه یک ذره خون افتاد تو چاه اون چاه نج هر قدرم می‌خواست این چاه عش پرسیلان و پرپوشه شد مگر اینکه چاه پر میشد و الای کمتر از پر باشه علامه هلی آمد در اون آثار متأکرمش این نظر فقهی رو شکست البته قبلاًم بعضی‌ها از فقهای قدیم گفته بودن نجس نمیشه اما فتوای معروف که در اون زمان هر کسی گوشش خورده بود چی بود از هر ملایی می‌پرسید جواب می‌داد چی بود این بود که نجس میشه علامه علی اومد گفت آقا نجس نمیشه البته علامه فتوا می‌داد که و واجب اون تعداد معین از دل آب را از اون چاه بکشن ن رو به اصطلاح واجب می‌دونه بعد در زمان ما دیگه حالا صحبتوایی زمان ما چیه نمیشه مکه اینکه نجاست رنگ و طعم و بوی او رو تغییر بده به صرف ملاقات نقیس نجس نمیشه این فتوا ی مشهور امروز و دیروز و این قرن و قرن پیش باده شجاعت فتوایی فقیست به نام علامه هلی که آمد این ب اون س قبلی رو شکست خ حالا اگر در زمان علامه هلی قرار میده آی وا اسلام از دست چی شده هیچی این علامه هلی این بقیه آمده یه فتوایی ضد فتاوی همه داده بده قیه هست یا نه؟ عادلم هست یا نه؟ اگه هم فقیه هم عادل چی گفته باید دنباله روی فتاوی همه گفتن؟ پس نوعآوری‌ها کجان و این نسل مصیبت امروز ما همچینش مصیبت امروز ما همین نیست آ اگر یه کسی رو به مقام فقاهت و عدالت شناختی آزادی فکر به او بدید دیگه همین طور که دین به او داده این آزادی رو از عجیبه خیلی عجیبه خیلی عجیبه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *