عبادات مالی در اسلام

خلاصه سخنرانی

این گفتار به بررسی مراحل شناخت و شکل‌گیری جامعه بر اساس یک مسلک یا ایدئولوژی می‌پردازد و تمایزی کلیدی بین این دو مرحله قائل می‌شود. در مرحله اول، که شناخت یک آیین و مسلک است، فرد می‌تواند از طریق تحقیق شخصی یا مطالعه نتایج محققان مورد اعتماد به درک برسد، با تأکید بر اینکه برای انتخاب “اصول دین” تحقیق شخصی ضروری است. اما مرحله دوم، ناظر بر تشکیل و اداره یک نظام اجتماعی انسانی بر پایه آن مسلک است، که در آن رهبری و امامت نقش محوری پیدا می‌کند. سخنران سپس به تفاوت‌های دیدگاه شیعه و سنی در خصوص امامت پس از پیامبر می‌پردازد و تأکید می‌کند که در هر دو مکتب، کفایت و کاردانی رهبر، در کنار عدالت و تقوا، از شرایط اساسی است. این تحلیل در نهایت به بحث در مورد نحوه انتخاب و نقش مرجعیت در تشیع می‌انجامد و آن را یک نهاد “نیم‌بند” معرفی می‌کند که نه کاملاً در چارچوب شناخت فردی و نه کاملاً در چارچوب رهبری امت قرار می‌گیرد.

متن پیاده شده

وسلام علینا و علی عباد الله الصالحین احساس میشه پیرامون این بحثی که داشتیم دوستان سؤالات خیسیده فراوانی دارند که مدت‌ها در ذهنشون بوده حق هم همینه برای اینکه از مسائل حساس زندگی یک انسان مسلکی متعهد ین است که گفتم خیلی کمتر خیلی پرسدا همین است که رفتارش با بحث‌های مختلف واحدهای مختلف یک جامعه مذهبی و مسکی چگونه باشه و این سؤالات در هر جامعه‌ای که در محور ایدئولوژی و مسلک نظام و شکل پیدا بکنه با مختصری تفاوت من گمان می‌کنم اگر این بحث را صرف نظر از اون جنبه خاص مذهبی در یک جامعه مارکسیستی هم مطرح می‌کردیم همین بود اگر در یک جامعه یهودی که بری و نظام موسی علیه السلام می‌خواست اداره بشه مطرح می‌کردیم همین بود اگر در یک جا دگشتی که می‌خواست بر آیین زردگشت و بر محور آیین زردشت زندگی اجتماعی بسازه مطرح می‌کردیم همین بود. در عین حال باید عرض کنم ما به مناسبت یک بحث که داشتیم وارد این مطلب شدیم. طبعاً در حدودی که میشه در چنین نظام بحث تفسیری به سؤالات پاسخ بدیم میشه پاسخ استاد می‌دونم در کنار این بحث یک سلسله مباحث دیگر پیش میاد و می‌دونم اون‌ها هم احتیاج به توضیح داره ولی به هر حال خواهش می‌کنم سعی بفرمایید ما از چهارچوب کای که انتخاب کرده‌ایم بیرون نریم تا بتونیم در هر موردی اونطور که شاید عمل کنیم برای اینکه اتی که شده بهتر جواب داده بشه بار دیگر باید چند نکته را مشخص کنم. اول این نکته‌ها را مشخص می‌کنم. اونوقت بعد از روشن شدن و فهم این نکته‌ها سؤالاتی را که مونده است مطرح می‌کنم و اونچه که به نظرم میاد در پاسخش میگم. امیدوارم به روشن کردن بسیاری از نقطه‌های مبهم کمکی شده باشه بیان که مطمئن باش که همه نقطه‌های مبهم روشن خواهد شد. توجه‌ها در زمینه شناخت در زمینه شناخت قسمت‌های گوناگون یک آیین یک مسلک مردم دو وسیله در اختیار دارند. یکی تحقیق شخصی دیگری استفاده از تحقیق محققان مورد اعتماد دیگر بارگی تکرار کنم برای شناخت محتوای ی یک آیین یک مسلک معمولاً انسان دو راه در اختیار داره یک تحقیق شخصی د استفاده از نتیجه کار محققان دیگر که قابل اعتماد باشند ین در مرحله شناخت محبتوای یک مکب مسلک آیین است و در این مرحله فرمولی جز به نظر نمی‌رسد. مرحله دیگر به ثمر رسوندن نهضت حرکت جنبش تلاش و کوششیست برای ایجاد و اداره یک نظام اجتماعی انسانی بر پایه یک مسلک آیین در این مرحله جز اینکه پیروان یک مسلک و آیین به دو بخش بر و رهرو امام و پیشوا و مأموم و دنبال روس و فرمانبر تقسیم شرند چاره‌ای به نظر نمی‌رسد. در اینجا دیگر مسئله تقسیم به دو گروه محقق شخصی و استفاده کننده از نتیجه کار محققان دیگر مطرح نیست. در اینجا مسئله این است که دسته‌ای باید در زندگی به صورت یک مجموعه شکلیافته دربیان امت شوند. امت مت یعنی مردمی دارای هدف و مقصد و به و به هم پیوستگی بر اساس اون هدف و مقصد وقتی مردمی بخوان امت شوند یعنی جمعی به هم پیوسته در راه یک مقصد و بر اساس اونچه رسیدن به اون مقصد ایجاد می‌کنه این‌ها نمی‌تونن بدون امامت و پیشوایی و رهبری اصلاً کاری انجام بدن. اصلاً ام مردمی امت نمی‌شوند تا امامتی باشد و امامتی تحقق پیدا نمی‌کند تا امتی در کار باشد. قبل از هر چیز برادران و خواهران ارجمندی که می‌خوان مطلبی را که ما رح کردیم در زمینه یک بحث جوانبش رو خوب بیابن باید این د تا رو از هم باز بشناسن اون مرحله اول و این مرحله دوم این رو جمع‌بندی کنم مرحله اول مرحله شناخت یک ایدئولوژی مسلک آیین مطبع اونجا راه یکی از دو تا بیشتر نیست یا تحقیق شخصی یا استفاده از نتیجه کار محققان دیگر. مرحله دوم شکل یافتن گروهی بر اساس عقیده‌ای و نظامی به منظور پیدایش امتی با مقصد و هدفی و مسلک و آیینی. در اینجاست که کار بدون رهبری و امامت و اینکه شخصی یا گروهی ر رأس قرار بگیرن و شکل بدن و اجرا کنن و فرمان بدن و فرمان اون‌ها پذیرفته شود چون به دور اون نمیشه این دو مرحله رو از هم باید باز اینا رو اصلاً باز شناختیم بسیار حالا اینطور میگیم میگیم اما در مرحله اول بلکه مرحله شناخت است. اگر انسان خودش در موردی تحقیق کرد که هیچ اگر خودش در موردی تحقیق نکرد نتوانست نخواست ناچار باید به یک محقق قابل اعتماد مراجعه شد د تا شب بیشتر نیست اون مرجع محقق باشد و درست و درستکار و قابل اعتماد باشد منتها در انتخاب اصل یک مسلک و آیین از نظر اسلام و از نظر عقل هر دو یکیه حکم عقل و دین در اینجا یکیه در انتخاب اصل آیئین و مسلک و مکتب هیچ انسان انتخابگری که به مرحله انسانیت انتخابگر رسیده باشد راهی جز تحقیق شخصی ندارد در اینجا استفاده از نتیجه کار حققان دیگر راهش بسته است. یعنی اون شناختی که می‌خواد مبدا انتخاب مسلک قرار بگیره باید شناختی تحقیقی شخصی باشد. به شناخت هیچ محققی نه فردش و نه گروهش نه یکیشست و نه هزار نمیشه تکیه کرد این وظیفه هر انسان بالقله انسانیت رسیده است که خودش تلاش کند وقت صبر کنه اصل یک مسلک و راه را با تحقیق شخصیت انتخاب کند در اصول دین تقلید و پیروی از دیگران را ندارد این بند یک بند دو ه گفته دیگران انسان آگاه به این آسانی نسبت به چیزی یقین پیدا نمی‌کنه مگر اون گوینده آورنده وحی باشد از راه گفته آورنده وحی میشه به اونچه اون بگی اعتقاد قلبی پیدا کنی از او که بگذری به گفته هیچکس به این آسانی انسان به چیزی یقین پیدا نمی‌کنه. بنابراین اونجا که پای اعتقاد پیدا کردن در میان اونجا که پای معتقد شدن در میانه یا باید انسان از راه تدبر و تعقل و دریافت و یافت و شهود شخصی چیزی را بیابد یا باید از راه گفتار آورنده به چیزی معتقد شود و معمولاً راه سوم تقریباً وجود ندارد در مسائل استنداتی نه در مسائل حسی وقت ۵ نفر میان میگن الان توی خیابان ژاله یک ماشین پنچر خورد نم ۵ نفر آدم حسابی هستن یقین پیدا می‌کنن گفته‌ای یه نفرم یقین پیدا می‌کنن چون مسئله مسئله حفظیه پیغمبرم که ما به گفتش یقین پیدا می‌کنیم برای همینه چون وحیی برای او در حکم حس است شهود است دیدن است ولی در مسائل استنباطی ۱۰ نفر محقق عالی مقام درباره یک مطلب مطالعه کردند و تحلیل کرده‌اند و نتیجه مطالعات و تحلیل اون‌ها یک مطلب و یک نظری شده آیا نظر واقعی همین است که این‌ها با استنباط و اجتهاد و تحلیل بدون رسیدن؟ معلوم نیست ممکنه اینا هریشیتون در تحلیلتون به شتباه کرد. پس اونجا که پای اعتقاد در میانه از نتیجه تحقیق دیگران در مسائل تحلیلی و استندای آدمی قلباً به اعتقاد روشنی نمی‌رسد. خیلی خوب. پس یک فرمول ساده پیدا کردیم کلی به طور کلی در مس اعتقادی استفاده از تحقیق دیگران راهش باز نیست اما اون بخشی که مربوط به انتخاب اصل مسلک است اصول دین هر فردی باید شخصاً تحقیق کنه و اما اون بخشی که مربوط است به حواشی اون اصول اون هم با غصه دیگران انسان اعتقاد پیدا نمی‌کنه اعتقادش را بر اساس دیگران پایه‌گذاری ن ن و قرآن از ما خواسته که نکنیم خواسته که نکنیم خب پس در شناخت یک مطلب کجا انسان می‌تونه به نتایج تحقیق دیگران مراجعه کنه و از اونا استفاده کنه در حد مطالعه مطالعه بدون اینکه به دنبالش اعتقاد یقین باشد کتاب‌های نویس مختلف را در زمینه آرای مختلف ما مطالعه می‌کنیم. خوبه کار خوبیه و اونجا که پای عمل شخصی در میان باشه و انسان بخواد ببینه وظیفه شخصیش از دیدگاه مسلک و مذهب و آیینش چیه؟ اونجا هم اشکال نداره که انسان وقتی خودش تحقیق نکرده می‌خواد حالا عملشو منطبق کنه با موازین مسلک و مذهبی که بهش پایینبده به گفته یک محقق صاحب نظر درست قابل اعتماد عمل کن. این در بخش اول مرحله شناخت یا اعتقاد یا عمل فردی عمل شخصی بر اساس ایدئولوژی و مسلک و مذهب اینا همه پیرامون مرحله اول بود مرحله و اما مرحله دوم مرحله امت شدن جمعیتی شکل یافته بر اساس یک عقیده و دین و آیین و مسلک تشکیل دادند در اینجا یک راه بیشتر نیست اطیعال و اطیع الرسول ولی امر منکم در اینجا امت باید تمام توانش را به کار باندازد تا ببیند در زمان خودش کدوم فرد یا گروهی واجد شرایط امامت و رهبری او را بر سر کار بیاره و بعد کار را به او بسپارد و از فرمان او اطاعت کند پیروی کند و در عین ال مراقب و مواظب کار و گفتار و رفتار او هم باشد و این بعد از آن است که هر فقد یا جمعیتی اصل مسلکش را انتخاب کرده مقصود و مقصدش را انتخاب کرده اصل راه رو هم انتخاب کرده حالا می‌خواد تو که این راه بیفته بره اما پیشبا می‌خواد امام می‌خواد امام را انتخاب می‌کند. راه انتخاب راه انتخاب امام اگر این امت امت معتقد به خدا نباشد راه انتخابش همین ی انتخابی معمولی مختلفیست که در دنیا مردم عمل کرده‌اند و یک فرمول معین برای همه زمان‌ها و همه مکان‌ها نمیشه داد. در هر زمانی و در هر شرایطی و در هر مرحله‌ای و در هر مرتبه‌ای راهی مناسب است. ولی بالاخره انتقاده و اگر این امت امت معتقد به خدا باشد اگر از از جانب خدا رهبری برای او معین شده باشد. خب این انتخاب می‌کنه اما انتخاب این‌جوری میگه من می‌دانم اون که خدا برای من تعیین کرده همون درست است. مثل امامت پیغمبر پیغمبر اسلام را اول مردم به عنوان آورنده وحی ر حد شناخت آیین وین یعنی مرحله اول انتخاب کرده بودن بعد که فرمانی رسول آمد از جانب خدا پیامبر به عنوان امام و پیشوایی که معین شده برای امت اسلامی شد ضمامدار امت و مردمم او رو انتخاب کرده‌اند اما انتخاب اینجوریست چون از جانب خدا تعیین شده بود معلومه که همین است و غیر از این نیست شیعه و سنی در مورد امامت پیغمبر و امامداری او متفقن هر دو نه برادران اهل سنت می‌گویند که برای زمامداری پیغمبر شورایی تشکیل میشد و انتخابات و رأی‌گیری به عمل می‌آمد و اکثریت آرا رو را اگر پیغمبر می‌برد می امام زن ماشیه این رو بگید بعد از پیغمبر شیعه بر اساس روایات فراوانی که رسیده از پیغمبر می‌گوید پیغمبر به فرمان خدا علی علیه‌ السلام را به عنوان زمامدار بعد از خودش تعیین کرد و این تعیینم دلایل سیاسی و اجتماعی کذایی رو داد اون یه بحث مفصلیه غیر شیعه مسلمانان غیرشیعه مطلب را به این شکل نمی‌شناسند و نمی‌دانند. اما نتیجه یکیه به این معنا اگر شما از یک سنی بپرسید که خب فرض کن فرض کن پیغمبر برای بعد از خودش به فرمان خدا علی رو معین کرده تو اطاعت می‌کردی؟ میگه البته اگر بدونم پیغمبر گفته البته اطاعت می‌کن به یه شیعه بگیم بگیم فرض کن پیغمبر برای بعد از خودش علی رو معین نکرده بود چیکار می‌کردی؟ گفت انتخاب می‌کرد پس در اصل راه و کبرای مسئله و کلی مطلب باز بین شیعه و سنی برا بعد از پیغمبر نمی‌تونه اختلافی باشه اگر اختلافی است به اصطلاح در فقرای مطلب است یعنی شیعه می‌گوید چون پیغمبر تعیین فرمود به فرمان خدا پس باید به همون شکل عمل کنیم که با خود پیغمبر عمل می‌کردیم. چون من بر طبق روایات و عدله موجود می‌بینم پیغمبر به فرمان خدا تعیین کرد کسی سنی این رو نیافته این تعیین رو نیافته اون اگه این تعیینو می‌رفت باید عمل می‌کنه از نظر سال یادهم هجری تا ۲۶۰ هجری صار شیعه و سنی در مورد رهبر بر سر این دو راهی قرار داشت. شیعه رهبر تعیین شده الهی داشت. جایی برای انتخاب شخصی نمی‌دنی خود را دارای رهبر الهی رهبری تعیین شده الهی نمیاد. راهی جزاب نمیدید. این انتخاب اصلاً عمل نرسد حتی برای این بحث و اما از سال ۲۶۰ هجری به این طرف باز شیعه و سنی در این جهت وضعشون یکسان میشد چون سنی که از اول امام منسوب سراغ نداشت بعد از پیغمبر شیعه هم که بعد از پیغمبر امام منسوب سراغ داشت از سال ۲۶۰ هجری به این طرف یا لااقل از سال ۳۲۹ هجری به این طرف که دوران انقضاع نیابت خواسته هست دیگر دسترسی به اون رهبر منسوب الهی برای امامت و رهبری اجرایی و عملی دارد اتفاق شیعه ۱۲ امامیست که دسترسی دارد چه کند آ چه کند آیا راهی جز اونکه خود فردی یا گروهی را به رهبری انتخاب کند راهی جز این وجود داره اصلاً که می‌پرسید چرا من در اینجا تفاوت باز میان شیعه و سنیست در سپاس و خصوصیات انتخاب شونده است. این اختلاف بین شیعه و سنی هم در سپاس و خصوصیات انتخاب تنها در یک مسئله بیشتر نیست و الا در مسائل دیگر با هم اتفاق نظر دارن. هم سنی می‌گوید امام مسلمین باید باشد عدالتی فوق العاده هم شیعه میگه حالا اگر بر سرزمین اسلام و امت اسلامی در طول ادوار تاریخ همیشه خلفا و امام داران غیرعادل حکومت کرده‌اند همون طور که شیعه بر اون‌ها انتقاد می‌کنه می‌بینید علمای اهل سنتم اکثرشون اونایی که اهل تقوا بودن تسلیم زمام‌داران وقتشون نبودن همون وقتم یک عده عالم سنی داشتیم حاشیه‌ نشین گراندار وقت یک عده عالم سنی داشتیم متنفر و بیزار ازمادار وقت چون او رو عادل نمی‌دونیم این تاریخ خب حالا سؤال می‌کنیم مگر از وقتی که مگر از وقتی که شیعه دارای یک جمعیت به هم پیوسته و حکومت ه به اصطلاح شیعی شده بر شیعه حکام عادل حکومت کردن که ما میریم سراغ اون طرف مطلب این طرفم اینطوره همانطور که بر برادران اهل سنت و بر جامعه اسلامی در موقعی که با یکمداری واحد و متمرکز سنی اداره میشد حکومت عادلی حکومت نمی‌کرد در شی همینطور و الا در ا بار اصل عدالت شیعه و سنی هر دو متفق هستن دوستان بسیار در این آی عرضه سیاست و اداره امت باشد هم شیعه معتقده هم سنی منتها متأسفانه در این شرط دوم شیعه به دلیل خامی و کودکی و ورزیده نبودنش خیلی مسئله رو ساده وهمیت طلب می‌کنه. کدام رهبر و زمامی از نظر سیاقت و اداره امور امت لیاقت و کفایت دارد؟ اینو خیلی عادی و پیشاف تلقی کرد. در حالی که خیلی مسئله مهمه مسئله مدیریت. لذا می‌بینید ما نه تنها در زمینه دین مسئله مدیریت رو ناچیز گرفتیم در زمینه دنیامونم مسئله مدیریت ناچیز گرفتیم ما در شرکت‌های تجاری هم که می‌خوایم تشکیل بدیم میگیم مدیر انتخاب کنیم یه آقاییست که خیلی مقدس حالا در اون کرون مقدس رو میگن یه آقایی خیلی مقدس معاب درست باشه میگیم چون درسته و مقدسه پس این مدیر باشه ر حالی که درستی و تقد مدیر شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. لذا می‌بینیم که آقای درست مقدس متدین آمد مدیر یک شرکت شد ولی به دلیل اینکه کارایی و کاردانی ندارد شرکت را به سمت ورشکست میده. چند ساعت این شرکتو ما داریم تو جامعهمون الیلا ماشاالله کارخانه همینطور کارخانه تشکیل میشه اداره کارخانه آگاهی‌های خاص و کاردانی‌ها و کارایی‌ها می‌خواست. ما در انتخاب رئیس کارخانه اگر صرفاً به متدین بودن، با تقوا بودن و درست بودن اکفا کنیم حالا دست بالا و مهندس بودن آقا هم مهندسه هم متدینه هم درسته هم باز تقواست به به قربونش برم مدیر کارخانه خوبیه همین‌طوره ه در کارخانه برداد رفته داریم در اثر سوء مدیریت این نوع مدیر همونطور که یک مدیر کاردان نادرست کارخانه را به سمت لرشکست می‌کشانه همین طورم یک مدیر مهندس درست اما کارمد و ناکارآی ممکنه کارم بدون اما عرضه نداشته باشه هم عرده اونم کارم کر امتم همین. بنابراین مسئله کاردانی و کارآیی در اون قله عالی زمام داری و رهبری جناعت و امت از شرایط اساسی این رهبریست. این رو هم شیعه باید قائل باشه هم سنی. همین‌طورم هست. هم شیعه قائله هم سنی. ولی در مقام عمل متأسفانه ما در این درس خیلی سلنگاز ن تربینو می‌کنه. بسیار خب یک شرط اضافی هم شیعه داره عنایت اون شرط اضافیش می‌گوید زمامدار ما باید جامعه را در مسیر اسلامی که از دیدگاه اسلامشناسی شیعه و تشک شناسی اداره کنن. فقه فقه یعنی اسلام‌شناسی. فقه اینمدار ومامداری باید چه فقهی باشه؟ فقه جعفر بن محمد صادق سلام الله علیه. فقه جعفری چون شیعه اسلام اصیل را از یشه تشیع می‌شناد. شیشه‌های دیگر را کدر می‌یابد برای شناخت چهره‌های چهره اصیل اسلام. بنابراین میگه حکومت باید از رشد شیشه تشیع به مسائل بنگرد از نظر شناخت اسلام. این یه دونه شرط ا و الا در سایر شرائط نمی‌تونه بین شیعه و سنی در این مسئله فرق بکنه. همچنان که عملاً عملاً مسلمانان غیرشگی هم شرط زمامدار را این می‌دونستن که یک مسلمان سنی باشه و از پشت شیشه تسنن به اسلام نگاه بکنه. عملاً عملاً هرگز حاضر نبودن که یک مسلمان شیعی بشه زمامدار امت اسلام. ولی ولی به هر حال فرد یا گروهی که دارای این شرایط باشند چگونه سر کار میان راهی جزاب نیست اگر راهی جزاب هست برای اینکه نشون بدهیم برای اینکه نشون بدهیم راهی جزاب نیست ر تمام طول تاریخ تشیع بعد از عصر غیبت سقرا همیشه شیعه راه انت ورفته هرچند به روی بزرگواری خودش نیاده و شاید هنوزم نمیاره و الانم اگر در محضر یک عالمی که ناآنا باشه با این مسائل اسم انتخاب و انتخابات روبری رو در هم می‌کشه و چهره در هم می‌کشه و رو ترش می‌کنه برای اینکه این مسئله روشن بشه سؤال می‌کنم از شما و از هر فرد دیگری که به این سؤال حاضر باشه جواب بدید. از این مجلس گرفته تا اعماق حوزه‌های علمی و تا اعماق روساه‌های کویر سؤال مسئله زمامداری حکومت فعلاً کنار خیلی خب چون ما حالا در این زمینه کاری انجام نداده همین مرجع تقلیدی که شیعه داشته حالا مرجع تقلید ده شه یک منطقه یا عالم تشیع چگونه سر کار مایت بفرمایید چگونه سر کار خدا نص کرده مثلاً هر مرجع تقلید آمده با یک فرمان الهی پیغمبر اون رو نصب کرد گفتهین آقا مرجع تقلید نه اون یکی آقا با فرمان پیغمبر اومده امام زمان الله علیه به او فرمان شخصی داده اگه امام زمان به او فرمان شخص شد نایب خاص در حالی که ما میگیم دوران نیابت خواسته از سال ۳۲۹ هجری به این طرف منقضی شد پس چه سر کار اومد فرمان خدا که میگید ندار فرمان پیغمبر میگید نداره از جانب امام زمانم که میگید اطلاق شخصی نداره دست چه آقا مرکز با انتخاب مگر جزاب اصلاً بوده آقا هر فردی مرکز خودش را انتخاب می‌کرده منتهاش انتخابات فردی بوده من برای خودم انتخاب می‌کردم آقا برای خودتون این خانم برای خودش یا عملاً چی بوده که یک آقایی مرجع می‌شده یه عده‌ای او را به این سمت قبول می‌کردن. کلمه انتخاب نمی‌کنم. انتخاب کلمه نجسیه. خیلی یه عده این آقا را به عنوان مرضی قبول می‌کردن. خب اگه دشمنی با کلمه انتخاب آقا ما کلمه انتخابو اصلاً حذف می‌کنیم از آموز بحثمون. قبول کردن بر اساس اون که خودم فکر می‌کنم. خب انتخاب نه. غذا هر کس منفد عملاً می‌بیند و می‌داند که شیعه در همین مرجع تقلیدش که چیزیست نیمبند نه رهبر و زمامدار و امام امت هست و دارای شرایط اون و نه مرز تأثیر و اثرگذاریش می‌رسد به مرز رهبر و امام برای اینکه اگه این آغاز بشه رهبر و امام امت باید بلا فقیه بودن و عادل بودن خیلی شرایط بشه د آدم تشکیلاتی تشکیلات ده باشه سازمانده باشید آشنا به زیر بن زندگی اجتماعی کم وم نهضت‌ها باشه و دنبال مردم که هیچی جلوی مردم امامه جلوی مردم بره و دیگران دنبال او تو راه برن و شما می‌دونید که مراجع ما هیچ‌کدوم تمام این شرایط را در حد نصاب براشون قائل نبودیم. اگرم کسی داشت این شرایط رو داشت مردم برای اون شرایط قائل نبود. پس مرجع ما با رعایت تمام شرایط رهبری تخاب نمیشد ولی بالاخره انتخاب میشد و نه مرجع ما میدان اثر و عملش را در دائره محققی که برای شناخت به او مراجعه می‌کنیم یعنی مرحله اول محدود می‌کرد معمولاً الاه بر او به مقداری به بخشی از کارهای اجرایی هم کار داد و کار داره اینه که مرجعیت ما یه چیز نیم‌بنده نه اونه و نه اینه در عین حال دوست دارم این ساخت رو که میگم در ذهن همتون خوب بمونه در عین حال که مرجع ما انتخاب مرجعیت در میان ما نه کاملاً در چارچوب مرحله اول بود و نه کاملاً در چار وی مرحله دوم یه چیز نیم‌بندی بود. اینم دلایل اجتماعی داره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *