صداقت در زمامداری

این قطعه صوتی به بررسی سیر تحول و تفسیر مفهوم دیالکتیک از هگل تا مارکس می‌پردازد. گوینده با نقد رویکرد ایدآلیستی هگل که عمدتاً بر مفاهیم ذهنی تمرکز دارد، به ضرورت گذار به دیالکتیک رئالیستی یا واقع‌گرا اشاره می‌کند که مارکس و پیروانش آن را مطرح کردند. در این دیدگاه، واقعیت عینی به واقعیت مادی، محسوس و متغیر محدود می‌شود و ماتریالیسم دیالکتیک به عنوان رویکردی که حرکت، تحول و تضاد را در جهان مادی تبیین می‌کند، معرفی می‌گردد. گوینده با زیر سوال بردن انحصار واقعیت به بعد مادی، بر وجود واقعیت‌های غیرمتغیر و قوانین حاکم بر طبیعت تأکید می‌کند که حتی ماتریالیست‌های برجسته نیز به آن اذعان داشته‌اند.

سخنرانی شهید بهشتی

خلاصه سخنرانی

این قطعه صوتی به بررسی سیر تحول و تفسیر مفهوم دیالکتیک از هگل تا مارکس می‌پردازد. گوینده با نقد رویکرد ایدآلیستی هگل که عمدتاً بر مفاهیم ذهنی تمرکز دارد، به ضرورت گذار به دیالکتیک رئالیستی یا واقع‌گرا اشاره می‌کند که مارکس و پیروانش آن را مطرح کردند. در این دیدگاه، واقعیت عینی به واقعیت مادی، محسوس و متغیر محدود می‌شود و ماتریالیسم دیالکتیک به عنوان رویکردی که حرکت، تحول و تضاد را در جهان مادی تبیین می‌کند، معرفی می‌گردد. گوینده با زیر سوال بردن انحصار واقعیت به بعد مادی، بر وجود واقعیت‌های غیرمتغیر و قوانین حاکم بر طبیعت تأکید می‌کند که حتی ماتریالیست‌های برجسته نیز به آن اذعان داشته‌اند.

متن پیاده شده

در این مطالعه ملاحظه خواهیم کرد که البته توی نوشته‌هایی که در این زمینه درآمده شاید نوشته من مطلب فرد این باشه که آخرین مطاعب دورانی از یک از یک فردیست که یعنی مؤلف فردیست که نسخانه رفته کنار هم هست و ثابت تقریباً تقریباً جامع نوشته بود ولی به زبان‌های دیگر به زبان خارجی که به فارسی در نیومده باشه که مصلتر و جامع‌تری در تاریخ و حتی در تاریخی شدن بعدم اونا رو به عنوان باز شد البته اینایی که منهم بیشترش از معلق‌های آی جوانه و اخرا انگلیسی در این شما می‌دونید که خود دیالستی چند انواع داره ما نمی‌تونیم از یک نوع دیالتی سخن بگیم باید انسان دیالکتیکی فکر کنه گفته چرا دیالکتیک شما خودتون می‌دونید که ما خودش هیروژی می‌دونه و هگل رو که استاد استاد باان یکیشن بزرگ مردو ازش احتیاط می‌کنه یعنی پس مظیالتیک هگل مقابل ما نیست پس مرضی دیالکسی انواع داره ه ه مختصری توضیح بدم با یا کسی که هسه که ه میاد توی مقالات بحث می‌کنه مثلاً از مفا می‌کنه دیگه مفهوم هستی می‌خوایم مفهوم هستی را تحلیل کنیم تا بیم مفهوم هستی رو تحلیل می‌کنید و با این تحلیل جلو میره جلو میره جلو میره نداره به نی و در این جلو رفتم مفهوم اصلی رو تحلیل می‌کنه اونوقت میگه ما وقتی مفهوم اصلی رو خوب تحلیل می‌کنیم میریم جلو می‌بینیم امکان نیسته زشت خودشون فقط وقتی هستی رو دنبال می‌کنیم می‌رسیم به مفهوم سومی که ببینیم انگار اون مفهومی که فهومیست که باید بیشتر بهش بپردازیم به جای هستی و نیستی مفهوم شدنه که شدن هم توش هستی هست هم توش نیستی هست چون شدن یعنی که یعنی از این درآمدن به او از اون درآمدن به این بنابراین شدن هم بودن است و هم نبود بیشتر روی مفاهیم دیالتیکش کار می‌کنه روی امور ذهنی البته بهتون بگم نه امور ذهنی من از من اگر سؤال کنید می‌گویم هگ روی مفاهیم ذهنی در رابطه با مقابل و مطابق عینیش کار می‌کنه ولی چون فهم فهمش فهم حق بسیار دشوارن و کسانی که با فلسفه وجودی شنایی عمیق نداشته باشه از بعد حرفای رو تحت تلقی می‌کنن این است که یک فوپنهاور که تقریباً معاصر هجره معاصر کمی متأخره میگه ه دیوانهست حرفایی داره این آسم دیوانهست حرفای قربه قربه زده اینج کار سلام علیکم بدون حرکتش فرای دیالستیک رئالیستی یعنیتیک واقع دررا یعنی سیالیستی که بیاد روی واقعیت از واقعیتی واقعیت دیگر را استن کند روی ما که شاگرد هگله و استاد مار و یک مفسر آلمانی او آمد که این افس باید دیالستی رئالیستی باشه در این شرایطی از سیالیستیک ایدالیستی و ذهنی به سیالیستیک رئالیستی و و یک م مسئله پیش آمد یک مطلب پیش اومد و اون مطلب چی بود اون مطلب این بود که و همال او گفتن واقعیت عمومی همون واقعیت ماسی یعنی جز اون که ما ملموس می‌بینیم دیگر واقعیت علمی به وجود ندارد یا عینی همان ما واقعیت ماسی غیر از واقعیت ماسی دیگر واقعیتی وجود ندارد مانیسم تئوری بائگرایی رالیسم یعنی باط جراحی بنابراین اگر بخواید شما دیالتیک رئالیستی را معادل فارسی مطلق بذارید لازم میشید دیالستیک واقع دیالستیک واقع تبدیل شد به چی به سیالستیک مادیگرا تو واقعیت مساوی دانسته که ساسی تا م لذا دیالستیک رالیستیم شد به دیالستیکالیستیالیک نیستی شناختاریالیستیک مایالیستی و این که می‌بینید از زمان مارس به این طرف مخصوصاً اصلاً دیالکسی تنها گفته نمیشه گفته میشه ماتریالیسم دیالکسی یعنی اعتقاد به حسانت ماس دیالکسی که مخصف اون میشهماس یاماس میشه دیالکسی ماتریالیسم هست آلمانیه دیالکت ماتریالیسم به صورت سم میشه یعنی ماتریالیسم دیالتیکی اینه که رو از دیالستیشه گرفتن ماسک رو از ماتریالیسم گرفتن یا ماسک به این ترسب گرفته شده چون صفت در آلمان یاز میشه که گفت بیا ما مخف دیالستر مالیسم و الان میگه دنیای قیامته چون فهمید ما نظریه ایدآالیستی رو مطرح کرده بحث کرده گفتیم او هگل رو متهم می‌کنه البته اون اخار اول متهم می‌کنه رو به دیالستیک دیالستیک ایدآلیستیه و میگه باید رئالیستی داشته باشیم یعنی رئالیسم داشته باشیم و میگه چون واقعیت غیر از مایزی این جالب میشه مایالیست اینجا یکیشگی سپاه که من یاد ‌کنن این شگر رو باید دنبال در کارها و هرگز به آسانی عبور ند اینه اولاً آمدید حالا گفتید که ههم این‌ها اینا ایدار کردن و صرفاً در امور ذهنی فکر کردن اگر این مطلب درست میشه حالا این سر این مطلب درسته یا نه این مطلب درسته درست در بحث شما همچین راحت آمدید مردم دنیا رو به قبولید که اینا اینا همچین با قرائت می‌گویند که بخشی از مطالب ه رو آقای ما نفهمیده با قراحت که نمی‌تونه بش اصلاً در حقی نبوده که ب برای اینکه با همی منطقه صلاً آسانی علشم روشنه ما درسته گرفته فلسفه ولی در خیلی نوجوان که میره به سمت مسائل اجتماعی خوب کاری هم کرده که رفته سراغ مسائل اجتماعی نمیگیم خب کار نکرده کار خوبی کرده ولی این کار خوب یه شرط داره شرطش اینست که بگه من دیگه نیستم و در مسائل اجتماعی و اقتصادی و انقلابی کار می‌کنم اما همچنان دایره فیلکوفی داشتن و فلسفه برگذاشتن این کار خوب نکنه می‌کنه دنده نکنه می‌کنه خودش یک میدان گسترده‌ایست مطالعات وسی می‌خواد مطالعات دقیق می‌خواد می‌خواد تناقض می‌خواد هرچی که آدم نفهمید اگه ما قرار بگذاریم که هرچی رو که نمی‌خوایم بگیم باطله کار خوبیه کار خوبیه نیست اما جم کار خوب حالا این حدش من دادم من نمی‌خوام قبول کنه من خواستم پرداز خودمو بم علی فرض کنین که آقا اصلاً این ضربه کانت و این‌ها به جا اینا ایداریت میشه و گفتیم آ باید دیالکتیک رئالیستی داشته شعار جالبیه شعار شعار خیلی جالبه باید دیالکتیک رئالیستی داشت یعنیتیک واقع‌گرا بسیار حرفیه آدم تو پورستان برداره درست نیست بش اما شما آخه میون دعوا نرخ معین کردی گفتی و واقعیت منحصر است به واقعیت متصل و متفر و مادی یعنی شما همراه با این شعار خوب آمدید یک مسئله‌ای را مطرح کردید که این مسئله از اول تاریخ اندیشه بشری تا اینجا مورد بحث و بررسی بوده که آیا واقعیت عمومی منحصر به واقعیت ماسیست یا نه منحصر به واقعیت متغذره یا نه واقعیت ماضی رم معنای عزیز گفتی واقعیت که بشه باث بشناسید باث بشناسید و تحر داشته باشید یا گفتی در مقام و زمان قرار بگیرم گفتی واقعیت ماسی اقعیتیست که دارای بعد مکان باشه و بعد زمانی بعد زمانی یعنی بعد تصبع چون زمان گفته از کی می‌دونیم ما از حرکت و از تصبع گفتیم واقعیت مادی واقعیتیست که حرکت داشته باشیم و لذا مایالیستالیک شد مادیگری تفری و تحولری چرا برای اینکه یاستیکی برسی از تحضر و تکسر و حرکت گرفتید. اینکه بعضی از آقایان هم آمدن وایلی رو مقابلش گذاشتن یعنی مادیگری تحوری البته این معنی کلمه نیست اما لازمه معنی کلمه در اختلاح جدید هست. معنی کلمه همون میشه ماسی دیالستیتیک ماسی که در اون ماستیگری کا علمی میشه از چیزی چیز دیگر استنتاج میشه ولی به هر حال اینکه آمدن مقابلشو گشتن ما دیگری تحولیست بر اساس نتیجه این طرف معادله ضیام که می‌دونید اسم مارسیگری جدلی یا مارسی‌گری جدلی بر اساس اینکه جدال و جدل رو منتقل کردن به چی؟ به خود عالم مافیا اینو البته باید جداگانه توضیح بکنیم دور نیست کلمات نونید شما اینجا آمدید گفتید واقعیت منحصر است به واقعیت ماسی و واقعیت ماسی آقا واقع ماسی چیه؟ مرضی ارتباط ماسی مشخصات و ویژگی‌های واقعیت ماسی رو بیان کنید گفتید واقعیتیست که در معرضگونی باشد غیرثابت باشد تحول داشته باشد یعنی در زمان قرار می‌گیرد و یا گفتید و در مکان قرار گرفته ولی این اول مطلبه شماره ثبات نکردید شما اینو قبول کردید بدون اینکه اینو اثبات کنید بدون اینکه این مسئله رو اثبات کنید به عنوان یه مطلب روشن قبول کردید ماده واقعیت هستیم درسته در مقابل کسانی که معاصر واقعیت نمی‌دانست این درسته این درسته ماسر واقعیت اما واقعیت منحصر مارسه است این چطورست هر گردویی آقا گردو گرد است این درسته اما حقت گردوئه کمبم گردوئه کره زمینمزوئه قوله مدایهم جادوئه قریب حرام کردن نیست واقعی ماده و امور مادی واقعیت علمی هستن این قبول بریم سراغ تحلیل ما اینم قبول تا اینجا قبول تا اینجا بحثی نیست واقعیت این عالم طبیعت واقعیت متهول و متبر است اینم قبول صحبت اما به این دیگر واقعیتی که ما سراغش بریم نیست نه خدا اث نداده اثبات نشده این نه تنها اثبات نشده نه تنها اثبات نشده بلکه معروف‌ترین چهره‌های ماتریالیست معروف‌ترین چهره‌های سیاست ناخودآگاه اعتراف کرده‌اند و گفته‌اند و پذیرفته‌اند و قبول کرده‌اند که ما واقعیت غیر متطر داریم. معروف‌ترین چهره‌های قیامت در نوشته‌ها و گفته‌ها و اصلاً اساس فکرشون امر و واقعیت ی غیر متحضر را قبول کردن قوان طوری اینکه در همین کتاب‌های شناخت ببینید چون کتابهای شناختی که بر اساس جیاز نوشته همینوهای فارسی کوچیکی هم که منتشر می‌کنم می‌بینید میگه یکی از قیامت چند تا مقدمه داره یک جهان دارای واقعیت عینی این مقاصمه اول مبانی شناختش این که جهان واقعیت عینی دارد یک امر ذهنی نیست و لذا ما رئالیستیم ایدآلیسم یعنی سون را دارای واقعیت عینی می‌دونیم که این مفه اول ملا دوم چیه و این واقعیت عینی برای ما قابل شناخت است اینم مبنای دوم یعنی ما می‌تونیم بر این واقعیت عینی آگاه بشیم و سه چی س اینکه این واقعیت‌های عینی دارای نظام هستن نمیگن دارای دم چیه؟ یعنی قلمرو قوانین مردمی هست که قاسم بر این تصوره تکبر و تحول و دگرزونی این جهان بی‌نظم نیست بی‌حساب نیست بی‌کتاب نیست بی‌قانون نیست قانون دارد این روند دارد و اگر لکه روند نوداشته باشه نگاه نداشته برا ما قاب شناسایی علمی هست دیگه چیز غیرمظم قابل شناسایی علمیه تو همه قبول داریم که چیز غیرمظم قابل شناسایی علمی نیست بنابراین مسئله اینکه در همین جهان طبیعت ماسته واقعیت عینی داریم که او دیگه متغر نیست و اون قانون حاکم است نظام قانونی طبیعی حاکم در طبیعت

خلاصه سخنرانی

این گفتار به بررسی ماهیت قانون و ارتباط آن با واقعیت عینی می‌پردازد. سخنران این سؤال اساسی را مطرح می‌کند که آیا قانون صرفاً یک مفهوم ذهنی انتزاعی است یا دارای مصداق عینی مستقل از ذهن می‌باشد. او با نقد دیدگاهی که واقعیت عینی را تنها محدود به ابعاد مکانی و زمانی و پدیده‌های محسوس می‌داند، تأکید می‌کند که قوانین علمی، حتی اگر خودشان بعد مکانی یا زمانی نداشته باشند، حقایق ثابت و پایدار در جهان هستند که بر روابط متغیر ماده حاکم‌اند. این بحث در نهایت به تبیین این نکته می‌رسد که واقعیت عینی صرفاً به جنبه‌های متحول و مادی محدود نمی‌شود، بلکه جنبه‌های ثابت و غیرمکانی-زمانی را نیز دربر می‌گیرد که قوانین از آن سرچشمه می‌گیرند.

متن پیاده شده

این حرفی که این آقا می‌زنه و میگه من رئالیستم اما میگم قانون یک امر چیه؟ انتضاعیه و با رئالیست بودن منم نداره آقا قانون امر انتضاعیه یا عینی قانون به ذهن من به اصطلاح انتظار می‌کنه از نابیت می‌دونم ب قانون می‌دونم یعنی قانون در خارج منهای ذهن من یعنی اگر اینجاها یعنی اگر اصلاً در دنیا ذهنی وجود نداشت آیا این قانون وجود دار ا نه آقا پس مستقل از ذهنه هر چیزی که همین طور که شما میاد میگید تقدم ماس بر ذهن حالا می‌رسیم به اصول مایالیسم با دیامات زیامات میگه یکی از اصول من تقدم ما یعنی که یعنی اگر ذهنی هم در دنیا وجود نداشت ما وجود داشت مگه نمیگه اینا خب سات به قانون همین من میگم میگم آیا اگر ذهنی وجود ند آین قانون وجود داره یا نداره قانون خودش اجازه متحسن باشه قانون متحصله قانونی که از حقت خی حرکت ثابت نیست حرکت متحوله قانون متول که میگم من سؤال می‌کنم میگم قانون حرکتها من نمیگم خود حرکت من میگم قانون حرکت من میگم قانون اینکه اکسیژن و هیدروژن ترکیب میشه آ به وجود میگیم قانون میگیم این قانون ثابت یا متغییره متغیره هیدروژن و اکسیژن متغیره گاهی با هم ترکیب میشه گاهی تجزیه میشه گاهی مایعه گاهی بخاره گاهی یخه جامده اینا درسته اینا متغیره خود قانونی که می‌تونم واقعیت خارجی اینا که خارج نمیشه همین خود قانون هست اجازه بدین یک واقعیت خارجی اجازه بدید شما به اشتباهتون حل شد که میگید فقط اون چیز که نشون میشه واقعیت عینی داره اگه میگید حرفی من ندارم پس اگر به من از شما سؤال کار می‌کرد آقا واقعیت عینی رو برا من تعریف کنید شما تعریف کنید نامی صحبت نامردی آب آسین این د تا مفهوم عی د تا علمی خب قانونی که آب وجود میاد اینم در اعتراض موضوع عینی هم خورد ارتباط باخ خودتون عینیه یا نه واقعاً عینیو برا من تعریف کنی نمیون واقعیتی واقعیت مستقل از اون مهم از موارد خودش یعنی خودش مستقل لازم نیست در ارتبا اینه هیدروژنم مستقله از کران در دنیا وجود نداره با کرن در عالم خارج مرتبط اسم که بگیم ذهنها اسم انت کرده از اون انت کرده خیلی خب از انتضا معنا چی می‌خوام انتضا معنا کنید انت معناش اینه یعنی این قانون منهای ذهن من عمل نمی‌کرد دیگه این قانون واقعیت خارجی من الان با خارجی نیستم دیگه پس قانون اس من که بحث لحی ندارم اسمش قانون نباشه پس قانون خودش یک واقعیت عینی داره یا نداره این آقا واقعیت این رو معنا کنید میگید واقعیت عینی اونیست که مستقل در ذهن حقیقت داره واقعیت داره میشه معنات این یعنی اگرم ذهنی نبود او سر جستی حدیث غیرتی داریم وای اگه دارید بفرمایید اگر واقعیت علمی عبارت است از اینکه چیزیست که اگر اصلاً ذهنی در دنیا نبود و صاحب ذهنی هم نبود حتی قبل از انسان آقا قبل از انسان قبل از حیوان قبل از حیوانات هم قبل از اینکه اصلاً و ذهنی به وجود بیاد و ره از ترتیب وجد آب اینا یا نمیامد پس معلوم میشه که این اصالت داره بدون ذهن منتها یک واقعیت عینیست که نه به شکل میاد نه بعد داره بعد مکانی داره نه بعد زمانی داره نه تحول داره حالا این آقا چون یک شعری رو اون اول گفته تو خافیهشیر می‌کنه بی‌خودی بحث می‌کنه و بعدم میگه او ایدالیست خب ایدالیسته چرا برای اینکه این با این حرف چیکار کرده یکی از معانی ایجادیش اینه یکی از معانی اداریش کسیست که امور عینی را ذهنی تلف کن مگر این نیست این آقا راجع به قرآن همین کار کرده با حرف خودش این آقای قیاما با حرف خودش ایداری شده یعنی قانون را که مطابق تعریف خودش واقعیت عینیست یعنی مستقل بر ذهنه میگه واقعیست چون اگر گفت واقعیت عینی منحصر است به داخلی که دارای بعد مکانی و بعد زمانی باشد و دارای تصور باشد قانون نه بعد مکانی داره و نه خودش تصور داره چون فرض این قانون ثابته بفرمایید در مورد جواب سال داره شما هست ایشه آقایی که تحت زمان و مکان و اینها زمان ر قانون ادراک نیست که در خارجی عین خارجی موضوع نداره قانون عرق عرقه بله یه عارضه هست که برای زبان هنر نوع عربی نیست کی نداره زیاد به صورت با هم بحث می‌کنه حیبی نداره ببینید ذات یعنی که ذاتو معنا کنید ذات همون چیزای خیلی خارگی هم زمان متم نداره اگر اگر شما ذات را اینطور تعریف کردید خوب دقت بفرمایید اگر شما ذات را اینطور تعریف کردید گفتید چیزی که علیت خارجی داره و در بعد مکان و زمان قرار می‌گیره و ذات چیه نده ب قانون اسمیست اما مقلی نیست ببینید آقا قانون واقعیت عینیست جسمیست خب چون حرف نداره پس او که میگن وجود نداره در مورد همین یعنی دعوا دارن د اما ذات نه این کلمه ذات غلطان اندازه ببین چیه چون ذات که ما میگیم الان ما میگیم ذات باری تعالی ذات روح بنابراین کلمه ذات در اصطلاح ما یه معنی وسیع‌تری داره درسته در اصطلاح ما دیگه ما پس کلمه ذاتو برداریم ما بذار کلمه بگه آقا این آقایون می‌گویند جسم عبارت است از موجودی که دارای بعد زمانی بعد مکانیست و چون تصبعم دارای بعد زمانی اون حرف همه زدن غیر از گفته‌ها ار میگه مگه عرفتو از این میگه ار می‌گوید اجسام طبیعی اقسام محصوص ما موضوعاتی هستند دارای بعد مخانی و دارای قب یعنی من در تصور هست پسده شما چرا واقعیت من دلیل کردید کلمه ذات هم گفتم چون غلط اندازه بذارید کنار بیدتون می کلمه مبهمه رو بذاریم کنار یا معنی باید بکنید اگر میگید ذات عبارت است از چیزی که منهای ی ذات در مقابل چی گفته میشه در مقابل ایده ببینید آقا ذات گاهی در مقابل چی گفته میشه ایده گاهی در مقابل عرب جوه رو دیدم هر کدوم یه معنی پیدا می‌کنه در مقابل پدیده که اختراع کانت اینه ذات نومند در مقابل سه نومند درسته کدومت که میگیم آخه این که من معتقدم کلمه‌ای که ادم ایجاد می‌کنه این رشها چی هست کی آیون تعیید می‌کنه کلمه‌ای که ابهام ایجاد می‌کنه بذار بست میشه کنار کلمه رو حالا میگیم آقا چی می‌فرمایید؟ ما میگیم شما بفرمایید که واقعیت عینی منحصر در جسم نیست و در صفات جسمم نیست. شما قانون که صفت جسمیست ب قانون صفت جسمه قانون شما میگید حاکم بر جسمه صفت که حاکم باشه که شما میگید این جهان اسام قلمرود حکومت قوانین طبیعته او حاکم بر اینه به درگزونی‌های این محکوم اونو بگی بنابراین یه واقعیتیست از خودش گردن کلفته منتها چون ما عادت عزیز گردن کلفتی به چی بدونیم به این توپی به این مستر کنی مشرک کنید عرض کی گفته قانون مشرک کنه و چی گفت خدا مشور کنه اما شما احدی رو که خدا مشور کنه بلاکمه مسئله ماله که هر وقته قانون نردا قت داشته می‌دونم ولی کی در کی اثر می‌کنه بنده قاسم اینه یعنی قانون در این اثر می‌کنه یا این در قانون اثر می‌کنه از این
من چرا گفتم یعنی بالاخره فرما اون تصویر قانونی وجود نداره چه نکنید قانون یه چیز مستقی برا خودش معرفه با اینه
قانون وجود داره
نه دیس لازم نیست واجه ولی پس قانونم وجود داره ببین ما گفتیم دیگه مگه ما گفتیم خدا بیوی وجود داره دیروبا مطرحیم مگه ما گفتیم روح بیست ما میگیم آقا بحث ما سربا خی نیست بحث ما سر اینه که آیا واقعیت منحصر است به اون چیزی که در بعد زمان و مکان قرار می‌گیره یا واقعیت حتی از دید قیاما طرفدارما پیرو زیاماست منکر بر این نیست من عرض کنم که قانون چیزی که ت وجود این داشت مسئله نیست اینجا سرما یه ما بحث یه چیزهایی هستن که به ذاکر وجود دارن خب یه چیزایی هستن که به غیرا وجود داره خب قانون یک چیزی نیست که به ذاکر وجود داره جسمم به ظا وجود نداره در حقیق این بحث هست این می‌دونم میگم که جسمم پس بهانه چون جسمم با قانون شد آخه اگه قرار شد که این چطور ما این چه اصل می چه فرد معیار اینکه شما یکی از این‌ها رو اصل می‌کنید دیگری رو فرض بفرمایید چیه اصل فرق این نیست این که به هر حال و عرض قانون عرب نیست قانونیتی که
نیست قانونیت قانون یه چیزی که مخصوصی از کیفیت و کمیت از یک ماش به اصطلاح جواز توضیح بدید چطور قرانی که نرسید یک مستک اگر بلات یعنی مشرک وجود نمی جسم نستن وجود داشته باشه برا جسم خب بام همین جسم ممکنه بتونه قانون وجود نخیر ممکن نیست نه در خارج الان وجود نداره جسم ممکنه وجود داشته باشه ی قانون برای تاریخ قانونم ممکنه شدی یعنی ممکنه قانون در قانونی چی
نه قانون یه قلمرو می‌خواد ممکنه قلمرو جسم نباشه اگه امکان می‌فرماد ممکنه قانونی باشه که قلمروش جسم نباشه سلام
اگر ما قانونو مجموعه عوابط خیده‌ها ببینیم جلسه پتیشون به اصطلاح قبیله‌های چیستن به رابطه که ما پی یعنی اصطلاح قانون میشه ذاتی قبیله‌ها ذاتی محاس ذاتی هم این خوده پس ماده این مجموعه رای رابط راضی قوانین پس رابطه نمیشه که مستق معل راضی ما یعنی خود ماستر خود ما یا با ما خود ما پس وقت قلمرو این قانون چیه اگه قانون ریا شما میگی یک قانون یعنی یک یعنی یک امر دائمی یک امر دائمی این است که حالا لااقل و دائمی در این محدوده ما میگ یک امر دائمی در این محدوده ما این است که هر وقت در این شرایط ما مقداری اکسجن و هیدروژن با فشار متان باج گرمای فلان با هم رسیدن تی میشن آب به وجود میاد درسته منم یک رابطه به من میگم یک رابطه این رابطه خود مادهست یا میدون عمل داره یک مجموعه روابط آقا من این یه دونه دارم میگم حالا من میگم خود این یه دونه بنده میگم این یه دونه رو حالا حساب کنید تا بگیره میگم این یه دونه این یه دونه خود مادهست یا این یک دونه عبارت است از همان قانون ثابت روابط ماده کدوم یکی همون که روابط
و این رابطه ثابته رابطه ثابته خیلی خب پس کلمه قرآن میگیم در میان در عالم ماده روابط ثابت داریم متحرم روابط روابط ثابت داریم که اگر بخوایم مقدار باشیم اومدیم روابط خارج
بسیار خب پس رابطه ثابت داریما این رابطه ثابت واقعیت است یا موهومه واقعیت من نه از
واقعاً مستقل از اونیم پس چرا گفتم با همدی با هم با این چی م واقعیت
چی از مرای در قا با هم شما یه خورده آزاد خب کی با هم ب کی آ چطور بالاخره فرمودید که این قانون رابطه ما کلمه قانونم داریم ین رابطه ماده و این رابطه می‌فرماید ثابته و این رابطه تا یک واقعیته و این خود مادهست یا رابطه مادهست؟
رابطه مادهست با ماده اما خود ماده نیست در این یکی از روابط
نه نه همون یک مجموعه من همین یکیشو میگم تا بعد مجموعهستش میگه مجموعه اینم مثل همینه دیگه اگر ما آب داشته باشیم باید رابطه بکنیم ب یعنی چه رابطه باید قرار کنیم اینم نه جان این رابطه رابطهش مستقل به صحبت می‌کنم علماً نمی‌دونم ببینید آقا یک چیز بیگوایه این در حقیقت معناش اینه‌ها خوب دقت کنید این معناش اینه که اکسیژن و هیدروژن در عین حال تو معنی ثابتن قانون اینه که اکسیژن و هیدروژن در عین حالی که تغذیق می‌کنند دائماً اما در عین حال یک پیوند ثابت میان این‌ها وجود داره بگید یک امر ذاتی ثابت یعنی اکسیژن و هیدروژن اون‌ها رو دائماً متغیر در تمام جنات خیال می‌کردید در تمام جنات تغییر نمی‌کنم در فری جهاز تغییر می‌کسیژن نیتروژن همواره با او هست این معنا چیه بنده سؤال به همین می‌خوام برسم بخوام بگم پس ماده رو که تعریض می‌کنید چیزیست که حتماً بعد تقریب داره بعد ثابتم داره منتهاش اینو با همون بیان خود دنبال کردیم. ما می‌خوایم بگیم در عالم واقعیت عینی گفتیم واقعیت عینی صرفاً عبارت است از واقعیتی که در بعد مکان یا در بعد زمان قرار بگیره. این ویژگی این خاصیت ماده یک واقعیت است و نه در بعد زمان است و نه در بعد مکان است. شما آقا می‌تونید این خاصیت ماده رو متراج کنید باثر اندازه بگیرید؟ مکانی می‌کنه خاصیت کم با اندازه می‌گیره. میگم خاصیتشو میگم با نصف اندازه می‌گیره یعنی خاصیتش قابل متراد بعد مکانی نیست و خاصیتشم قلم رو به زمان نیست چون خاصیت ثابته این که ثابت قلم رو زمان دیگه نیست اگر این یک مولکول آب و یک مولکول اکسیژن و یک مولکول هیدروژن یا یک اتم اکسیژن و یک اتم هیدروژن اگر این‌ها با هم ترکیب می‌شوند اگر این‌ها بعد مکانی دارند اگه اگر این‌ها خودشون تغییر می‌کنن حالا آب میشن سر از هم جدا میشن چه چه اما خاصیت خود رو همواره با خودم راه دارم یعنی در ذات این‌ها در همون درون این‌ها یک امر ثابتی وجود دارد بنابراین این اساس این جهانبینی که عرصاً بر پایه تحول و تفور و منحصر کردن واقعیت در اون جنبه متحولب و یا جنبه‌ای که دارای مکان باشه این متسلزل شد یه نمونه خواستیم ما نخواستیم بریم سراغ همه ما می‌خوایم بگیم بنابراین اون من که بگم قانون خود قامت نمی‌خوام بگم دیگه اون چیزی که شما قانون از اون می‌گیرید دقت می‌کنید اون چیزی که قانون ثابت رو ازش می‌گیرید از ماده متحول نمی‌تونید قانون ثابت بگیرید از اون جنبه ثابت ماده می‌تونید قانون ثابت بگیرید نه جنبه متحولش پس واقعیت عینی منحصر به واقعیتی که مشک پرکن باشه یعنی ضد مکانی داشته باشه یا حتماً مشور تفور باشه نیست آمیخته بگید آقا همین واقعیت غیری ما آمیخته است جنبه‌های جنبه‌هایی دارد بخش‌هایی دارد ملموف پرکن دارای بعد مکانیست متحول واقع در بعد زمانیست و جنبه‌های همین واقعیت رد که نه مش پر کند نه در زبان قرار دارد تحول پیدا می‌کند و نه میشه چی حالا شما این خاصیت این خاصیت عرض می‌شود که اکسیژن و هیدروژن رو اتم ویدیروژن را این خاصیت رو می‌بینید یا استنتاج می‌تونید کدوم یکی این خاصیته بگم این خاصیت ثابت رو استنتاج استنتاج پس می‌بینید شما اتفاقاً برخورد کردید خودتون خودتون در قلمرو کار خودتون کار با قلمرو اون چیزی که دیگه ما نداریم ما همین تو همون فیزیک خودمون داریم میگیم میگیم طول همین فیزیک برخورد کردید به واقعیت عینی که هیچ که از این صفاتش گفتید نداره نه به حس میاد نه در بعد زمان خودش قرار می‌گیره چون این خودش باید در بعد زمان نباشه و باید خودشار پیدا کنه با بعد زمانه غیر از در بعد زمانه اینا با هم فرق داره و نه بعد مکانی داره یعنی با بعد مکانه نه در بعد مکانه اینا با هم فرن رو باید دقیق بشیم ما می‌خواست چی دقت باشی گفتی یعنی استنتاج نکن خب برمی‌گردی داد انتهایی هستن کاریه تمام علومان می‌دونید چرا که فقط دقت داشته باشیم آقا خود استاذ رافاهم نیست
نه در با این همین عرض کردم که گفتن اینا بیخ حت و کانت و دیگران را ایدآلیسم می‌نامند از این نظر گفتم که اونا مفاهیم را در رابطه با عین مورد بررسی قرار دادن همینطور مستقلمن بلهان به اصطلاحی در واقع منتظر از
بله از خود چون واقعاً ضریبه واقعاً نباید این محصول دست بال عموم بیفته چیزی نیست نمی‌خوام گرفت بمخوام بگم گفتم یک نوع آشفتگی در گل هست یعنی تعبیرات فلاسفه وجودی اسلامی از تعبیرات فلسفه وجودی خیلی منظم‌تره لذا ت به او راحت نداره. بنا نمی‌خوام بارم. آشفتگی هست تو تعبیرات تعقیب هست. پیدا گاهی یک مسئله برای خودشم درست روکند نبوده اما دیگه از ذهنش میره رو کاغذ و لذا ازش نقل می‌کنن که گفته که حق خدا بعد از بار دوم نمی‌فهمیدم برا اینکه اونی که تو ذهنش بوده کامل روشن نبوده رو کاغذ آورده تو مسئله نتونست ذهنشون رو بگیره اینا رفت اما این غیر از ایننا کلش چیه با قطعنه چرا اینطوریسته حالا نمی‌خوام وارد این بحث بشم اگر بخواید باید یه کلاس مخصوص من کلاسم فعلاً کلاس اگر این مقدمه دارم بیان می‌کنم در رابطه با قرآن به خاطر اینکه بید آخه ما چی میگیم و الا کلاس فلسطنه باشه تا بقا هم مدارسو طی کرده باشن که برزن به هیقت اونجا ببینیم که آقا دیگه عکسش چیه عرض شود به حضورتون که بنابراین ملاحظه می‌کنید ما راه هیچی کان هستیم ما مار
در رابطه با این در رابطه با این مفهوم در با این خیلی در رابطه با اینه کس کننده از چه رابطه‌ای اجازه بدید اینو جواب بدید نه اجازه بدید اینو جواب بدید پس اگر اینطور شد را استنتاج رابطه بین مفاهیم است در رابطه با این پس این رابطه‌ها نمایشگر چه رابطه‌ای هستن عینی پس اگر ما رسیدیم به یک رابطه ثابت به چی رسیدیم به رابطه ذهنی ثابت یا عینی ثابت اگر رو مفهوم خود مفهوم رو نمی ذهنی
ثابت بگ بگید حرف میخواد بگی بگی ثاب میگی صادقها برقرار می که نداره پس یعنی تمام قوانین که ما استاسی واقعیت خارجیست می‌دونما جلو من اینو که من اینو گفتم ازش عبور کردم می‌خواد بگیم سابق متغیر حالا به این سؤال لطفت جواب بدید سؤال من اینه که بالاخره این رابطه‌ای که به عنوان قانون علمی ی این رابطه موهوم ذهنیست یا نه این رابطه یک برابر عینی دارد
می‌دونم برابر عینی داره یا نداره خب این برابر عینیشم ثابته یا قانون ثابت است تو ذهن من و در خارج ثابت نیست زمان از ثابته هم زمانی پس یعنی قانون تغییر می‌کنه این تعرف نمیشه قانون که نمی‌کنه در خارج
مصداق پیدا مصاب خارجی میکن این معناش اینه که قانون همین جاست دیگه همین جاست که ظرافت مسئلهست ظرافت مسئله آقا همین جاست که شما از ثبات و ثابت بودن قانون خیلی راحت می‌خواید عبور کنید تا مبنا را که تصور کامل و تحول کامل بود حفظ کنید در حالی که نمی‌تونید واقعاً یعنی اشتباه دارید می‌کنید حالا سقتو بیشتر بکنید ببینید اشتباه هست یا نه شما اصلاً کارتون پیشرفت کارتون شخص‌هاتون تتون در گرو بودن و پایدار بودن این رابطه‌هاست.
من حذف می‌کنم یعنی در واقعاً پایدار نیستم
متوجه می‌دونم آقا بفرمایید زمان و مکانو حذف می‌کنم قبول کردم از آقا میگم من اشتباه این خطا رو ذهن من می‌کنه یا این عادتو داره ولی بالاخره به سؤال من جواب بدید حالا می‌فرمایید بالاخره این ثبات قانون کار ذهنه خانم خانم اینجا خانم خودش نیست جز به اصطلاح اون چی نیست جز مصبان خارجی اون خب مصداق قانون خوب مصداقش ب مصداقش ثابته یا عض میشه از نظر قانون بودن از نظر قانون بودن بکنیم زمان وانه نداره
تیبه نداره اتصال اتصا زمان وکان نداره قانون یا داره
قانون نداره
نداره خب خلاصی قانون واقعیتیست و زمان و مکان نداردون واقعیت نیست
نیست موهومه
قارون موهومه آقا ذهنی که موم نیست مفهوم نیست مفهوم نیست خیر یعنی مصداق عینی داره یا نداره قانون
مصداق عینی داره مصداق عینی داره مصداق عینی قانونو میگما میگم مصداق عینی قانون ثابت است که یا متحضر مصداق عینی که ما نمی‌دونم چه به اینجا پیدا شما قضاوت ساور می‌کنید یا قضاوت آقای من میگم ما من میگم این ج اگه ما ب ما چی میگه آ اینا گفتن اینا تمام کلماتیست که متأسفانه ابهام‌هایی که تو تعریف اینا هستین روی مطالب و بعدم به راحتی از کنارش عبور میشه آقا خب این عیبه این واقعاً عیبه این همونیست که من میگم عیبه ما نباید دچار این عیب باشیم ما شما ببین یا وارد تحلیل میشید آخر بیاید یا وارد تحلیل نمیشید می‌خواید همچین تو جمع مطلبو قبول کنید یعنی مطلبو رسیدهی کنیم خب رسیده می‌کنیم اگه تو جمع رسیدگی می‌کنیم نمی‌خوایم دیگه همچین ضرافه بریم جلو این است که ما معتقده یعنی آقایون سیاست طرفداران معتقده به ماسه متحول و قوانین ثابت هستن اگر فقط همین می‌خواد جلو ب و این قوانین رو هم ذهن ‌دونم چی می‌دونم پس حالا اجمالاً یعنی بدون این که توی ظریفکاریات وارد بشیم اجمالاً به واقعیت عینی ثابت معتقد شدن ببینید ببینم حواس مادست حرف نیست معناش اینه که ماده متغیر خاصیت تابع بگید منی رو ندارم بگید با مادهست یعنی ما ماده ماده متحذر یه رفیق و همراه همسفر ثابت داره هرچی می‌خواست بگی چون اگه می‌خواید توسش وارد نشید اگرم توش وارد میشید دیگه نگید نمی‌تونم چطوری همون ما تقسی اونجا که می‌رفتین لطفاً یه پارت روشن بدید خب پس اجازه بدید یکی آرام میرین جلو و به اینکه دیگه نمی‌دونم همون مات نفر سؤال من این آقا قانون می‌فرمایید یک امر ذهنی یا عینی قانون مفهوم یه مفهوم و این مفهوم و امر ذهنی ثابت ودش
خودش ثابته و این امر ذهنی مطابق عینی داره مصداق عینی داره یا نداره و مصداق عینی ثابته یا متغیره من چرا تحلیلش خوب بود بظا
نه من میگم تحلیل بشه خودتون به این سؤال من بالاخره می‌تونید یه کار بدید که بگید مصداق عینی این قانون بدید یا بید ثابت من عرضی این همون مادهست افراد اینا رو تح کنید بعد شما اومدید برای این توی بازی مادی مرحله ببینیم ما حاضر هستش بفرم توضیح اگر مختصر موضوع انواع وجود نمیخوام بم طرف حل میشه
نه حل نمیشه یعنی وجود از اون طرف فلسفه وجودی نه نه نه نه نه نه من اصلاً پرصیه نمی‌کنم این آ اصلاً توصیه نمیکنم سر همینه که قانون رو ما با اون اص جوهر جوهر خودش بدخرت ماست ما الان یک آقایون یه واژده‌هایی رو از حالا روشن تلقی می‌کنیم در حالی که کمی داریم جلو چی میشه بعدش ببینید که حتی جوهر اگر افار مراجعه بکنن آقای می‌بینید در بحث جوهر که جوهر در تعریف اون تو افکار گیر میشه بالاخره چی باید تعریف کرد جوهر محتوا اندیشه هست اینه که من شما ما رو تو محتوا ببرید اگه اینجا اگه فکر می‌کنید دیگه باسم همون جا بدید تکرار نکنم اگر نه فکر می‌کنید پلیس جمع و جور کنید اندیشهتونو من خود تکرار کنم خب چی آی نکته فرماد این یه تلی ربما اینه از محکم یعنی مطلب روشن شروع کنیم به سوی مطلب روشن با روشنایی جلو بریم هر جا که بود ایست و بعد از ما را امور کمپرو متشابه یعنی کم پ متشابهات یعنی کمیا و کمیوها نبری که اونجا بازی هدایت نیست اونجا وادی زمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *