شاخصه های مسئولان نظام اسلامی

خلاصه سخنرانی

این متن به بررسی عمیق فرایند ادراک و روش‌های کسب معرفت می‌پردازد. ابتدا، توضیح می‌دهد که ادراک حسی شامل یک عمل فیزیکی اولیه (مانند ثبت تصویر در چشم) و سپس یک عمل فراتر از فیزیک یعنی تفسیر و فهم آن اثر حسی است. نویسنده تأکید می‌کند که ظرفیت ذهن برای درک عظمت‌هایی فراتر از توانایی اندام‌های حسی فیزیکی، نشان‌دهنده ابعاد غیرمادی ادراک است. سپس، به اهمیت اندیشه و استنتاج در تولید دانش جدید از طریق ترکیب اطلاعات پیشین اشاره کرده و دو نوع ادراک را معرفی می‌کند: ادراکات بدیهی که نیاز به تحلیل کمتری دارند و ادراکات نظری که حاصل تأمل و تجزیه و تحلیل عمیق هستند. در ادامه، تفاوت میان علم حضوری (آگاهی مستقیم و بدون واسطه از چیزی، مانند آگاهی از ذهن خود) و علم حصولی (آگاهی با واسطه تصویر ذهنی) را شرح می‌دهد. در پایان، متن به صحت و خطای ادراک اشاره کرده و روش دیالکتیک یا مباحثه را به عنوان ابزاری برای کاهش خطاها و رسیدن به فهم عمیق‌تر و کامل‌تر معرفی می‌کند و آن را از مجادله صرف متمایز می‌سازد، که هدفش نه کشف حقیقت، بلکه اثبات خود است.

متن پیاده شده

ذهن خودش را هم می‌شناسد. د فهمیدیم که بخشی از این رابطه از طریق و مجرای برقرار می‌شود. حواس ظاهری و اندام‌هایی که در این رابطه کمک می‌کنند. چشم، گوش، بینی، دهان و پوست بدن لام و فهمیدیم که در این رابطه حسی در رابطه‌ای که از طریق حس برقرار میشه دو نوع کار صورت می‌گیره الف یک کار فیزیکی یعنی تصویر یا اثری که از عین روی اعصاب و انجام میاد و از مجرای سلسله و شبکه اعصاب از مراکز حسی عبور می‌کنه تا می‌رفته به مراکز اصلی در مغز مرکز دیدن مرکز بینایی مرکز شنوایی این یک عمل فیزیکیست به کاری فوق این کار فیزیکی و اون ادراک این تصویر و اثر حسی و تفسیر آن اونچه امروز به عنوان تکمیل و یادآوری در این خلاصه‌گیری می‌گویم این است که این ادراک این تفسیر این دریافت تصویر و اثر حسی کاریست واقعیتی ورای این رابطه‌های فیزیک ما می‌شناسیم. چرا؟ برای اینکه از این طریق انسان چیزهایی رو درک و می‌یابه که نمی‌تونه از این مجاری فیزیکی به دست بیاد. چطور شما الان اینجا نکستین با چشمتون که هم به اندازه ۵، ۶ سانتی‌متر مربع یا ۱۰ سانتی‌متر مبهره این سالن به این بزرگی را ادراک می‌کنید. خب این روشنه که تصویر فیزیکی که از این سالن در چشم شما میفته خیلی ریزه اون تصویر خیلی ریز و کوچکه پس شما این سالن را که خیلی بزرگتر از خودتونه چرا بزرگتر از چشمتون چرا بزرگتر از اون تصویری که ازش در چشم به وجود میاد و از اونجا منتقل میشه به مغز از مغزتونم بزرگتره از کل شبکه ونم بزرگتره. شما این بزرگی این سالن را، سالن به این بزرگی را چگونه می‌فهمید و می‌یاید؟ این جهان را، این آسمان و زمین را که میلیون‌ها برابر بزرگ‌تر از هیکل شماست، کل هیکل شماست که رسه به چشمتون و مغزتون. اینو چگونه درک می‌کنید؟ درک کردن این حجم بزرگ بزرگتر از خود آدم این دیگه نمی‌تونه مربوط باشه به اون تصویر چه تصویری که در چشمه چه تصویری که در فضاه بعد تصویری که در چشمه بعد اونی که رو سلسله اعصاب میاد میره مرکز بینایی در مغز هر جای دیگه هم می‌خواد بره ما اگر از نظر ماسی و فیزیکی تمام مسیر این تصویر را هم دنبال بکنیم و برسیم به اون آخرین جا تمام مسیر رو با جزئیات کنیم. به هر حال می‌دونیم هیچ جاش از نظر حجم به اندازه سالن و جهان و کره زمین نیست. اینو می‌دونید؟ پس اونجایی که انسان این حجم بزرگ را می‌یابد و می‌شناسد و می‌فهمد ورای این‌هاست. اینو می‌دونیم که ورایست. بنابراین به ادراک حسی یعنی سحر اون تصویر حتی ت تصویر اون تصویر یا اثر حسی که می‌دونیم ورای این کار فیزیکیست که روی اندام‌های حسی صورت می‌گیرد. ۴ و فهمیدیم که ما از راه و تحلیل و ترکیب و جمع‌بندی این آگاهی‌های به دست آمده از راه حفظ و آگاهی‌های مشابه دیگر می‌توانیم آگاهی‌های جدیدی به دست آوریم. استنتاج کنید و اون چیزی که در این استنتاج به کار می‌افتد اندیشه ماست. نقش اندیشه در ادراک و در برقرار کردن رابطه‌های ادراکی و شناختی میان ذهن و علم. این رو همید و به این ترتیب باز این خلاصه کردن استفاده می‌کنم. شما را آشنا می‌کنم با دو اصطلاحی که باهاش آشنا هم بودید. ادراکات بدیهی به اتراکات نظری. بدیهی یعنی اون اولیه که انسان برای به دست آوردنش خیلی دیگه نباید تجزیه و تحلیل و ترکیب و این حرفا بکنه. فکرشو به کار می‌اندازه. به دست میاد و این جوونیان نظریست. یعنی اینایی که با نظر و دقت و تأمل و تجزیه و تحلیل و ترکیب و جمع‌بندی و استنتج شده بدی نداریم. ۵ و فهمیدیم که در این رابطه‌ای که از طریق ادراکات اینجا عذر می‌خوام من یک مسئله دیگه رو بگم قبل از اینکه این بخشو که شروع کردم بگم تحت عنوان ۵ چیز دیگه‌ای میگم اونو ۶ قرار میدم پ۵ و فهمیدیم که در این ادراک و در این شناخت و در این آگاهی گاهی این تصویرها تصویرهای ذهنی واسطه و وسیله و طریق گاه شدن بر عین هستند و گاهی ما آگاهی‌هایی داریم از چیزی که در کسب اون آگاهی این واسطه در میان نیست. واسطه‌ای در میان نیست. یعنی تصویر یک تصویر ذهنیست واسطه کسب اون آگاهی نیست. مثل آگاهی که از ذهن خودمون داریم. ببینید شما الان که دقت بکنید می‌دونید مشغول اندیشیدنیست این رو دیگه بدون واسطه بدون اینکه یه تصویر ذهنی بیاد واسطه بشه میان شما و او خودش رو درک می‌کنید اونجایی که ذهن می‌تواند چیزی را بدون وسا یک تصویر ذهنی بشناسد و درج کند میگیم علم حضوری علم حضوری و اونجایی که با واسطه وساطت یک تصویر ذهنی چیزی رو ترک می‌کنه میگیم علم حصولی نی علمی که از طریق حاصل شدن یک تصویر در ذهن به دست می‌آید. علمی که از طریق حصول یک تصویر در به دست می‌آید یا علمی که حاصل پادر میانی یک تصویر یک تصویر ذهنی هر دو تعبیر اشکالی ۶ و فهمیدیم و فهمیدیم که ذهن ما در این رابطه شناختی که برقرار می‌کن درست میره و درست عمل می‌کنه و واقعیت را درست درک می‌کنه و گاهی اشتباه می‌کنه، خطا می‌کنه، می‌لفظه. ما در هر دوش تردید نداریم هم درستی و صحت قسمتی از ادراکاتمون و هم در نادرستی و خطای قسمتی از ادراکات حق و مهم این است که بدانید چجور عمل بکنیم که جلوی این خطاها گرفته بشه و برای اینکه بتونیم جلوی این خطاها را بگیریم. کوشش کردیم اول بفهمیم خطا در کجاست. اون لغزشگاه خودمونو بشناسیم. این کارایی بود که تا حالا انجام دادیم. حالا اونچه ما از اول تا حالا عمل کردیم یک دیالکتیک بود. یعنی در این جلساتی که خدمت شما بودیم و داشتیم درباره شناخت بحث کردیم مشغول دیالکستیک کردن بودیم. ما در این چند هفته چیکار کردیم؟ چند هفته چند جلسه دیالکتیک کردیم. دیالکتیک دیالکتیک از نظر اصل کلمه یعنی گفت گفتگوی جیالتیک یعنی گفتوگوی متقابل کاوشگرانه روشنگ وارور اینم ا بفرمایید ما در این چند وقتی که جیالکتیک معناش اینه ما در این چند هفته واقعاً جیالتیک می‌کردیم یا نمی‌کردیم؟ جیولتیک ما در زبان فارسیمون یه اصطلاح داریم درست منتلفیاتی این اصطلاح ریشه‌ش عربیه اما انقدر در فارسی اومده که برای ما دیگه فارسی شده با اون کلمه مباحثه همون طور که می‌دونید مباحثه از ریشه بحث پس و بحث یعنی کاوش البته ما الان میگیم بحث و گفتوگو ولی بحث ریشه اصلیش معنی اصلیش کایدنه ف بعث الله غراباث فی الارض در داستان هایل وابوید داوند یک کلاغو فرستاد که او با پنجه پاش یا با نوکش زمین رو می‌کابید برای اینکه چیزهایی را که پنهان است کشف کنه، آشکار کنه. بحث یعنی کاوش کردن برای آشکار کردن چیزهای نهانی، چیزهای شده این معنی مباحثهست، معنی بحثه مباحثه یعنی دو نفر به کمک یکدیگر به بحث و کاوش بپردازن چندو کا مشترک کند کاف به کمک یکدیگر کاوش به کمک یکدیگر این میشه مباحثه دیالکتیک میشه مباحثه البته می‌دونید مباحثه باید واقعاً با روحیه کاوشگرانه باشه اون چیزی که الان در میان ماها خیلی معموله بیشتر چیه؟ بیشتر پرخاشگرانه و ترس خود را به کرسی نشوندنه. این اصطلاح عربیش مجادله است. مجادله یعنی به بحث بحث و سیز دیگه بحث غلبه به ستیج با یکدیگر پرداختن جدل کردن یعنی ستی و مجادله یعنی با یکیگر به سیز برخواستند. قالب بحث‌های خیلی از مردم مجادله است. این یه مطلبی رو قبول داره اونم این مطلبی رو قبول داره. با هم بشن حرف می‌زنن. نه این گوش می‌کنه او چی میگه نه اون گوش می‌کنه این چی میگه. منتظر آخرین حرف از دهن او دربیاد از شروع کنه. و خب وقتی هم که داره او حرف می‌زنه این داره حرفای خودشو مرتب می‌کنه که آ تموم شد چی بگم این که شروع می‌کنه اونوقت ذهن او مشغول میشه ذهنش مشغول چیه فهمیدن حرفای این نه ذهنش مشغول اینه که آ حرفای این تموم بشه من چی بگم مافش کنم
حالا اونو بحث می‌کنیم با جداگانه ترسم توی اون وقت بیفتیم به هر حال ین چیزی که الان هست این مجادله بعدیه یعنی اصلاً طرفین واقعاً در سدد کاوش از حق و حقیقت نیستن و این امید اون را دارد که از حرف‌های طرف مقابل حقی براش روشن بشه نه او امید دارد و به این دیدم می‌ینگرد است که هر پاین حق بلکه هر کدام فکر بکنن حق همونیست که فهمیدن فقط با هم دارن کشتی می‌گیرن ببینن کدوم همدیگه رو می‌ذارن زمین این میشه مجادله ولی مباحثه اینطور نیست مباحثه معناش اینست که من فکر می‌کنم یه چیزایی رو فهمیدم برا شما میگم کنم که شما هم یه چیزایی رو فهمید. به حرف شما با دقت گوش می‌کنم. به جون امید که از جمع‌بندی گفته‌های خودم و گفته‌های شما چی به دست بیاد؟ از جمع‌بندی گفته‌های من و گفته‌های شما مطلب کامل‌تری و جامع‌تری به دست بیاد. ببینید درست در مباحثه غیر مباحثه عبارت است از یک اثبات یعنی من یه حرفی دارم حرفم رو ثابت و درست می‌دونم مطلبم رو برا شما میگم به صورت یک اثبات شما حرفانو قبول دارید که میگید بله خوب هسته هیچ مواجه‌ای نیست دیگه اما اگه شما شروع کردید به حرف زدن معناش اینه که یا همه حرف من رو یا یک گوشش رو قبول ندارید بنابراین شما چیکار می‌کنید؟ نقیلی کنید حرف من را حالا یا به صورت کامل نقل می‌کنید یا به صورت ناقص یعنی یا بخشی از رو نقل می‌کنید پس کار شما چیه؟ نص ی حرف من اما اگه مباحثه باشه و نه مجادله اثبات من و نفی شما باید به یک نتیجه سومی برسد که اون سومی کمالات حرف من رو داره کمالات حرف شما رم داره نسبت به هر دو کامل‌تر و جامع‌تر است یا حتی تعبیر تر اینه. تعبیر دقیق‌تر اینه. یه حرفی من می‌زنم. لازم نیست شما از منو نصب بکنید. شما مقابل حرف من یه حرف دیگه دارید. یه حرف من می‌زنم. شما در برابر حرف من یه مطلب دیگه دارید. بنابراین یه حرف دیگری در برابر حرف من شما می‌زنید. و ما می‌خوایم با این گفتن من و گفتن شما به یک نتیجه‌گیری برسیم که اون نتیجه‌گیری علقاعده باید کامل‌تر از حرف من و کامل‌تر از حرف شما باشه و باید عصاره و شیره دو حرف را به صورت کامل‌تر در داشته باشه اینجوراست ولاً مبا دیگه دو نفر که با هم مباحسه می‌کنن آقای الف و آقای ب با یکدیگر مباحسه می‌کنن. رویه معمولی اینه آقای الف مطلبی را شروع می‌کنه به گفتن آقای ب خوب گوش می‌کنه اگه حرف تازه‌ای نداشته باشه که هیچی بله حرف خوبیه اگر حرف تازه‌ای داشته باشه در برابر حرف من یه حرف ی هم او می‌زنه. خب آخر کار چی میشه؟ معمولاً این ترش آخر کار من و او هر دو به یک جمع‌بندی می‌رسیم که اون جمع‌بندی فشرده و عصاره کامل‌تر حرف من است. حرف آقای الف و حرف آقای ب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *