در زرادخانه یک اندیشمند سیاسی، سلاحی برندهتر از «بازتعریف» یک وظیفه مقدس وجود ندارد. او با ارائه یک تفسیر درخشان و به ظاهر اصیل از یک مفهوم دینی، میتواند تمام معادلات قدرت را بر هم زده و مشروعیت حاکمان را به چالش بکشد. سخنرانی استاد محمد سروش محلاتی با عنوان «بزرگترین منکر» (لینک) (متن پیاده شده این سخنرانی در ادامه همین مطلب ارائه شده)، که در شب عاشورای سال ۱۴۰۲ ایراد شده، یک نمونه کلاسیک از همین «جنگ مفهومی» است.
این سخنرانی، در نگاه اول، یک موعظه تاریخی-اخلاقی قدرتمند درباره روح واقعی امر به معروف و نهی از منکر است. اما در لایههای زیرین آن، یک کیفرخواست تمامعیار و یک عملیات روانی هوشمندانه علیه ساختارهای قدرت در جهان اسلام امروز نهفته است.
بخش اول: سنگر حقیقت؛ حرف حقی که نمیتوان انکار کرد
بیایید کاملاً منصف باشیم. تحلیل استاد سروش محلاتی از تاریخچه امر به معروف و نهی از منکر، در بخش بزرگی از آن، کاملاً صحیح، مستند و درخشان است:
-
بزرگترین منکر، فساد قدرت است: استدلال محوری او که «بزرگترین منکر»، یک «سلطان جائر» (حاکم ستمگر) است، کاملاً منطبق بر سیره امام حسین (ع) و امیرالمؤمنین (ع) است. فساد در رأس هرم قدرت، ریشه تمام منکرات دیگر در جامعه است.
-
تاریخ تحریف: روایت او از چگونگی مصادره این مفهوم توسط خلفای جور (از امویان تا عباسیان) بسیار دقیق است. آنها «امر به معروف» را از سلاحی در دست مردم برای نظارت بر حاکمیت، به ابزاری در دست حکومت برای کنترل مردم تبدیل کردند.
-
میراث امام خمینی (ره): استناد او به نقد تند امام خمینی (ره) بر کسانی که به منکرات کوچک فردی چسبیده و منکرات بزرگ سیستمی را نادیده میگیرند، کاملاً درست و بهجاست.
این مقدمات، یک «سنگر حقیقت» محکم و غیرقابل نفوذ میسازند. هیچ انسان منصفی نمیتواند با این تحلیل تاریخی مخالفت کند. اما این سنگر، قرار است به پایگاهی برای یک حمله بسیار بزرگتر تبدیل شود.
بخش دوم: آینه در برابر امروز؛ چه کسی وارث خلفای جور است؟
حمله اصلی از جایی آغاز میشود که استاد سروش محلاتی این آینه تاریخ را در برابر امروز قرار میدهد. او هرگز به صراحت نمیگوید، اما با توصیف دقیق ویژگیهای آن «نهی از منکر تحریفشده»، مخاطب را به یک نتیجهگیری ناگفته اما کاملاً واضح هدایت میکند:
-
آیا امروز، تمرکز اصلی نهی از منکر بر «سلطان جائر» و فساد قدرت است، یا بر کنترل رفتار فردی شهروندان؟
-
آیا امروز، نهادهایی که وظیفه امر به معروف را بر عهده دارند، بیشتر شبیه به «ابوذر» هستند که در برابر کاخ معاویه فریاد میزد، یا شبیه به سازمان «حِسبه» خلفای عباسی که مردم را تفتیش و تعزیر میکرد؟
-
آیا امروز، منتقدان حاکمیت به عنوان «آمران به معروف» تشویق میشوند، یا با برچسب «فتنهگر» (همان برچسبی که به ابوذر زدند) ساکت میشوند؟
او با این روش، به جای آنکه خود اتهام بزند، کاری میکند که مخاطب، خود به مقام دادستان برسد و حکم را صادر کند. او به صورت تلویحی، ساختارهای نظارتی امروز را وارث خلفای جور معرفی میکند، و منتقدان را وارثان حقیقی امام حسین (ع) و ابوذر.
بخش سوم: مصادره امام خمینی (ره)؛ سلاحی علیه وارثان
هوشمندانهترین بخش این عملیات فکری، مصادره شخصیت امام خمینی (ره) است. او با استناد به سخنان امام در نقد «نهی از منکر فردینگر»، خود را در جایگاه یک پیرو واقعی خط امام قرار میدهد. این یک حرکت پیشدستانه است تا از خود در برابر اتهام «ضدیت با انقلاب» محافظت کند.
او با این کار، این پیام خطرناک را القا میکند: «این من هستم که راه واقعی امام را ادامه میدهم، نه سیستمی که امروز با نام او حکومت میکند و به جای مبارزه با فساد بزرگ، به مسائل کوچک پرداخته است.»
سخن آخر: فراتر از یک درس تاریخ
استاد محمد سروش محلاتی در این سخنرانی، یک درس تاریخ ارائه نمیدهد؛ او یک «ابزار تشخیص» و یک «مانیفست برای کنشگری انتقادی» میسازد. او با استفاده از حقیقت مسلم تاریخی، به صورت غیرمستقیم، مشروعیت رویکرد حاکمیت در مقوله امر به معروف و نهی از منکر را زیر سوال میبرد.
وظیفه ما در «تنویر»، نه انکار آن حقایق تاریخی، که افشای این «استفاده ابزاری از تاریخ» است. ما باید بیاموزیم که چگونه پشت یک تحلیل درخشان تاریخی، یک کیفرخواست سیاسی هوشمندانه را تشخیص دهیم و بپرسیم: این شمشیر برنده تاریخ، امروز قرار است گردن چه کسی را بزند؟
خلاصه مفصل منبع “بزرگترین منکر“
این منبع، سخنرانی است که در شب عاشورای حسینی سال ۱۴۰۲، درباره موضوع امر به معروف و نهی از منکر و ارتباط آن با حرکت امام حسین (ع) ایراد شده است. سخنران تاکید میکند که هیچکس نمیتواند ارتباط حرکت امام حسین (ع) با امر به معروف و نهی از منکر را انکار کند، چرا که خود امام حسین (ع) فرمودند: “اُریدُ أن آمرَ بالمعروفِ و انهی عن المنکر”.
سخنرانی دو حوزه بحث در مورد امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکند:
- چیستی حکم: اینکه آیا عقلی است یا شرعی، واجب عینی است یا کفایی، مطلق است یا مشروط.
- شناخت موضوع (معروف و منکر): اینکه معروف و منکر چه هستند و مهمترین منکر کدام است. سخنران بیان میکند که تمرکز بحث بر حوزه دوم، به ویژه منکرشناسی و بزرگترین منکر خواهد بود.
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در قرآن: سخنران به سرعت آیاتی از قرآن را مرور میکند تا اهمیت این فریضه را نشان دهد. این آیات نشان میدهند که امر به معروف و نهی از منکر موجب رستگاری و فلاح امت است، نشانه بهترین امت بودن است، پس از ایمان به خدا و قیامت مطرح میشود، پایه و اساس ولایت مؤمنین است و حتی بر نماز و زکات مقدم میشود [۲، ۳]. همچنین، در آیات مربوط به رسیدن به قدرت، برنامه پیامبر اکرم (ص) و سفارشات حضرت لقمان (ع) به فرزندش نیز امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است.
تقسیمبندی منکر و تشخیص “منکر بزرگتر”: سخنران انواع تقسیمبندی برای منکرات را مطرح میکند: حوزههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی؛ جنبههای فردی و عمومی؛ حقالناس و حقالله. اما مهمترین تقسیمبندی، وقوع منکر در امور مربوط به شهروندان یا در امور مربوط به فرمانروایان و حکمرانان است.
برای تشخیص اهمیت منکر، دو معیار معرفی میشود:
- معیار کمی: منکر را از نظر ظاهری بزرگ، وسیع و گسترده میکند. شیوع آن را در جامعه بیشتر میکند.
- معیار کیفی: از نظر شیوع ممکن است زیاد نباشد، اما از نظر تأثیر مؤثرتر و از نظر فساد عمیقتر است.
سخنران تاکید میکند که آنچه در حوزه قدرت و حکومت اتفاق میافتد، هم به لحاظ معیار کمی و هم به لحاظ معیار کیفی از اهمیت بیشتری برخوردار است. زیرا قدرت، موجب توسعه منکر میشود و فساد را گسترش میدهد (معیار کمی). همچنین، وقتی فساد در حکومت به وجود میآید، بلافاصله در لایههای مختلف جامعه عمق پیدا میکند (معیار کیفی).
معنای “ظاهر و باطن گناه” در قرآن و ارتباط با حکومت فاسد: سخنران از آیه ۱۲۰ سوره انعام (“ذَروا ظاهرَ الاثمِ و باطِنَه” – گناه آشکار و پنهان را رها کنید) استفاده میکند. امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمودند: تمام فساد و گناهی که در جامعه دیده میشود، “ظاهرالاسم” است، اما ریشهای که موجب ظهور این فساد میشود، “باطن” آن است. امام (ع) فرمودند که این ریشه، حاکم فاسد و حکومت فاسد است. هر اتفاق ناگواری مانند فقر، فحشا و بیعدالتی، ریشه در فساد حکومت دارد. نتیجهگیری سخنران: با هر دو معیار کمی و کیفی، منکری که پشتوانه قدرت دارد و ریشه سایر منکرات را تشکیل میدهد، بزرگترین منکر است.
تمرکز امام حسین (ع) بر بزرگترین منکر: امام حسین (ع) در بیانات خود (خطبهها، نامهها، اقدامات) هیچیک از منکرات فردی رایج (مانند نماز نخواندن، روزهخواری، خیانت در امانت، دروغ، غیبت، شرب خمر) را به صراحت ذکر نکردند، با وجود اینکه هدفشان نهی از منکر بود. ایشان منکر بزرگ را بر اساس فرمایش پیامبر اکرم (ص) مشخص کردند: “من رأی سلطاناً جائراً” (هر کس حاکم ستمگری را ببیند). این نشان میدهد که حرکت امام (ع) مستقیماً علیه سلطان جائر (حاکم ستمگر) بود.
تحولات تاریخی امر به معروف و نهی از منکر: سخنران تاریخ اسلام را به دو مقطع اصلی تقسیم میکند:
- مقطع اول (از زمان پیامبر (ص) تا دوران ابتدایی خلفا):
- امر به معروف و نهی از منکر، سلاحی در اختیار مردم بود، به خصوص نسبت به حاکمان.
- خطبه خلیفه دوم (عمر بن خطاب): او در اولین خطبه خود بیان کرد که در برابر ظالم سختگیر است، اما مردم حق دارند او را امر به معروف و نهی از منکر کنند و کمک مردم به او، همین امر به معروف و نهی از منکر است [۸، ۹].
- امیرالمؤمنین علی (ع): نهجالبلاغه آموزش حقوق مردم و تکالیف حکومت است. امام علی (ع) در وصیت خود به امام حسن و امام حسین (ع) فرمودند: “مبادا امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید، وگرنه بدترین افراد بر شما مسلط خواهند شد.” این امر به معروف و نهی از منکر، همان امر به معروف و نهی از منکر نسبت به حاکمان است.
- امیرالمؤمنین (ع) همچنین فرمودند که تمام کارهای خیر و حتی جهاد، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، مانند قطرهای آب دهان در برابر دریای عمیق است. و افضلترین مراتب امر به معروف و نهی از منکر، “کلمه عدل عند امام جائر” (یک کلمه حق و عدالت در برابر پیشوای ستمگر) است. این نشان میدهد که در این مقطع، اوج امر به معروف و نهی از منکر، مقابله با ستم حکومت بوده است.
- در این دوره، حرکتهایی مانند شورش مردم مصر علیه عثمان، به دلیل فساد در قدرت، مورد تأیید امام علی (ع) قرار گرفت و حضرت آنها را ستودند که برای خدا خشمگین شدند و جلوی ظلم را گرفتند.
- مقطع دوم (پس از مقطع اول و تصرف قدرت توسط حاکمان جور):
- حاکمان، بزرگترین مانع خود را امر به معروف و نهی از منکر مردمی دانستند و به تدریج آن را مصادره کردند.
- برخورد با ابوذر غفاری: وقتی ابوذر نسبت به فساد عثمان اعتراض کرد، او را متهم به “فتنه” کردند و گفتند که اهل نصیحت و خیرخواهی نیست و حق دخالت در کار حاکم را ندارد [۱۱، ۱۲]. ابوذر در پاسخ تاکید کرد که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر بر عهده اوست و نمیتواند از آن صرف نظر کند. این نشان میدهد که امر به معروف و نهی از منکر (به خصوص در برابر حاکمان) از “حق” به “جرم” تبدیل شد و به جای “امر به معروف”، برچسب “فتنه” زدند.
- معاویه و حجر بن عدی: امام حسین (ع) در نامهای به معاویه، او را قاتل حجر بن عدی و یارانش معرفی میکند که به دلیل “امر به معروف و نهی از منکر” توسط معاویه به شهادت رسیدند. این نشان از تداوم جریان امر به معروف علیه حکومتها بود.
- اعلام رسمی منع امر به معروف: عبدالملک مروان اولین کسی بود که رسماً بخشنامه صادر کرد که هر کس او را نهی از منکر کند، گردنش را خواهد زد.
- سازماندهی دولتی امر به معروف (حِسبه): در دوران خلفای عباسی، شیوه تغییر کرد و آنها به جای مقابله کامل، امر به معروف و نهی از منکر را دولتی و سازماندهیشده کردند و نهادی به نام “حِسبه” تشکیل دادند [۱۴، ۱۵].
- این نهاد، دولتی و تکطرفه بود.
- مأموران دولتی (حَسَبه) وظیفه تفحص از وضع مردم را داشتند.
- حق “تعزیر” (مجازات بدون حکم قضایی) داشتند، که سخنران این امر را در تضاد با مبانی فقه شیعه میداند.
- سخنران سازمان “حِسبه” را با “گشت ارشاد” در ادبیات امروز مقایسه میکند، که به دنبال یافتن منکرات مردم هستند و آنها را مجازات میکنند، در حالی که این رویکرد (تفحص و تعزیر توسط مأمور انتظامی) در سنت پیامبر (ص) و امام علی (ع) وجود نداشته است.
- ابوذر، با درک شیطنت این جریان، هر روز جلوی کاخ معاویه میرفت و فریاد میزد: “خدایا لعنت کن کسی را که خودش اهل منکر است و دیگران را نهی از منکر میکند! خدایا لعنت کن کسانی را که خودشان اهل معروف نیستند و دیگران را امر به معروف میکنند!” [۱۴، ۱۵]. این نشاندهنده نفاق حاکمان و ژست دینداری آنها بود.
اتفاق ناگوار در حوزه شیعه و نقد امام خمینی (ره): سخنران به دو اتفاق ناگوار اشاره میکند:
- مصادره امر به معروف و نهی از منکر توسط دستگاه خلافت و تبدیل آن به ابزاری برای کنترل مردم، در حالی که راه نظارت مردم بر حاکمان مسدود شد.
- متاسفانه، تفکری در حوزه شیعه پدید آمد که نباید با اصحاب قدرت درگیر شد، چرا که خطرناک است [۱۶، ۱۷]. این تفکر منجر به نقل روایاتی شد (یا تقیه یا جعلی) که امر به معروف و نهی از منکر را فقط برای مؤمن خطاکار یا جاهل میدانست، اما برای “صاحب صوت او سیف” (صاحب قدرت و سلاح) جایز نمیدانست. سخنران این روایات را با منطق اسلام و فرمایش امیرالمؤمنین (ع) که افضل جهاد را “کلمه عدل نزد امام جائر” میدانست، در تضاد میداند.
نقد امام خمینی (ره) بر انحراف در فهم نهی از منکر: سخنران به دروس امام خمینی (ره) در نجف در سال ۱۳۴۸ شمسی (۱۹۶۹ میلادی) اشاره میکند که ایشان بر لزوم ایستادگی در برابر حکومت جور تأکید کردند [۱۷، ۱۸]. امام خمینی (ره) انحراف در فهم نهی از منکر را نقد کردهاند، که چگونه متدینین حساسیت خود را بر منکرات کوچک و فردی (مانند پخش موسیقی در اتوبوس یا روزهخواری در ملاء عام) متمرکز کرده بودند، در حالی که منکرات بزرگتر (فساد حکومتی، پایمال شدن حقوق ضعفا، از بین رفتن حیثیت اسلام) نادیده گرفته میشدند. امام فرمودند که امر به معروف و نهی از منکر “مخالفت با ظالم” و “رد مظالم” است. ایشان تاکید کردند که اگر همه مردم حرف بزنند و اعتراض کنند، ظالمان عقبنشینی میکنند و جولان نمیدهند.
جمعبندی: نتیجهگیری سخنران این است که حرکت امام حسین (ع) در واقع نهی از منکر از بزرگترین منکر، یعنی فساد قدرت و حاکم ستمگر، بود [۳، ۵، ۷]. اما در طول تاریخ، این مفهوم عظیم تحریف شد و به یک حوزه محدود و فردی تقلیل یافت، در حالی که فساد سیستماتیک و حکومتی، که ریشه بسیاری از مشکلات جامعه است، از دایره اهتمام خارج شد.
متن پیاده شده کامل منبع “بزرگترین منکر.mp3“
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد
صلی الله علیه و آله و سلم و لعنت الله علی اعدائهم من الان ال قیام یومدین قال الحسین بن علیهم السلام ارید انمر بالمعروف و انها عن المنکر شب عاشورای حسینی شب شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحاب و انش میباشد. تقدیم به پیشگاه مقدس اون حضرت صلوات بلندی عنایت بفرمایید. اللهم صل علی محمد و محمد
درباره حرکت امام حسین مباحث فراوان مطرح بوده و مطرح هست. ولی هیچکس نمیتواند انکار کند. که این حرکت ارتباطی با موضوع امر به معروف و نهی از منکر دارد. هم به صراحت حضرت فرمودند ارید انمر بالمعروف و انها عن المنکر و هم در مقاطع مختلف تعبیرات دیگری را به کار بردهاند. ه روح آن همان امر به معروف و نهی از منکر است اینکه در برابر سلطان جائر نباید سکوت کرد بلکه باید اعتراض نمود درباره امر به معروف در دو حوزه میتوان بحث کرد حوزه اول درباره چیستی حکم امر به معروفست از قبیل اینکه آیا امر به معروف یک تکلیف عقلیست یا یک تکلیف شرعیست و این مسئله از عصر شیخ طوسی تا کنون محل بحث و گفتوگو بوده است. ت که مبنای این تکلیف عقلیست و عقل ضرورت آن را درک میکند یا نه؟ درباره حکم امر به معروف این مسئله هم مطرح است که آیا امر به معروف یک واجب عینیست یا یک واجب کفاییست و همینطور امر به معروف یک واجب مطلق است یا یک واجب مشروط این یک حوزه از مباحث حوزه دوم حوزه شناخت موضوع یعنی شناخت معروف و شناخت منکر است. نظور از اون معروفی که باید بدان امر کرد و مقصود از منکری که باید از آن نهی نمود چیست؟ موضوعشناسی معروف و منکر اونچه را که امشب در این جلسه در خدمت شما ارائه میکنم مربوط به حوزه دوم است و بهخصوص در زمینه منکرشناسی که منکر چیست و بزرگترین منکر کدام است؟ نمیخواهم درباره مفهوم منکر صحبت کنم. میخواهم درباره مصادیق منکر صحبت کنم. ینکه منکر شامل چه اموری میشود و چه قلمرب گستردهای دارد و در میان همه منکرها منکر مهمتر که بیشتر باید به آن اهتمام داشت کدام است؟ اما قبل از ورود به بحث به عنوان مقدمه یک مرور بر آیات شریف قرآن داریم تا اهمیت مسئله روشنتر شود. موضوع موضوعیست که مکرراً خداوند در قرآن آن رو مطرح کرده و از تعبیرات قرآن استفاده میشود که این مسئله در درجه ول اهمیت هم قرار دارد. آیات رو سریع مرور میکنیم. یک آیه این تعبیر وتکن منکم امه یدعونخیر ویریون بالمعروف وینهون عن المنکر وئک هم المفلحون فلاح و رستگاری برای امتیست که اهل امر به معروف و نهی از منکر است. یک آیه دیگر کنتم خیر امت اخرجت لناس تأمرون بالمعروف و تنهاون عن المنکر شما بهترین امت بودید یا بهترین امت هستید چون اهل امر به معروف و نهی از منکرید یک آیه پس از ایمان به خدا و قیامت امر به معروف و نهی از منکر یؤمنون بالله ویوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر یک آیه پایه و اساس ولایت در جامعه اسلامی بین مؤمنین را امر به معروف حتی امر به معروف از نماز و زکات هم مقدم میشود.
المؤمنون ومؤمنات بعضهم اولیا و بعض یعمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاه ویتون الزکات. یک آیه پس از رسیدن به قدرت امر به معروف را مطرح میکنه الذین مکناهم فارض اقام الصلاه وتزکات و امرو بالمعروف یک آیه برنامه پیغمبر اکرم را تحت امر به معروف و نهی از منکر قرار میدهد الذین یتبعون الرسول نبی یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر ک آیه در سفارشات حضرت لقمان به فرزندش ذکر میکند یا بنی اقم الصلاه ومر بالمعروف ونه عن المنکر یک آیه در سیر تکامل و رشد انسانبون العابدون الحامدون الصائحون راکعون الساجدون العامرون بالمعروف وناهون عن المنکر ببینید در قرآن کریم از جهات مختلف اهتمام نسبت به این موضوع دیده میشود تردیدی در این مسئله نیست اما اونچه که در اینجا ما باید صحبت بکنیم اینه در میان همه معروفها و منکرها کدام یک اهمیت بیشتر داره سرمایهگذاری بیشتر باید برای آن داشت تأثیرش در اصلاح جامعه بیشتر است. بحث معروف را کنار میگذاریم و فعلاً تمرکز بر مسئله منکر بهخصوص داریم. تقسیمهایی برای معروف و منکر میتوان داشت که با توجه به این تقسیمها اونوقت میشه منکر مهمتر را تشخیص داد. مثلاً معروف در حوزههای فرهنگی، اجتماعی اقتصادی سیاسی هر کدام از اینها معروف منکرهایی میتونه باشه و میشه تقسیم کرد از این جهت. از جهت دیگر میتوان گفت که برخی از منکرها جنبه فردی داره و برخی جنبه عمومی و اجتماعی داره. از جهت دیگر میشه گفت برخی از منکرها در قلمرو حقالناس و برخی از منکرها در قلمرو حقاللهه و بالاخره یکی از این تقسیمها قلمرو وقوع منکر در امور مربوط به شهروندان و یا در امور مربوط به فرمانروایان و حکمرانان گاهی شهروند مرتکب ر میشود. گاهی حاکم جامعه مرتکب منکری میشود. تقسیم میشه کرد در این مسائل. بر اساس این تقسیمها میشه تشخیص داد که اگر ما بخواهیم یک جدولی از منکرات تنظیم کنیم و این جدول را بر اساس اهمیت مترتب کنیم و ترتیب دهیم. از کجا آغاز میشود؟ اونی که در درجه اول قرار میگیرد چیست؟ این محل صحبت ما با توجه به تناسب این جلسه که امشب شب عاشورای حسینیست در واقع بحث اون منکری که امام حسین علیه السلام به او توجه داره و برای مقابله با اون منکر حرکت میکند و سرمایهگذاری میکنه، این کدام منکر هستش؟ توی همه این حوزهها میتونست منکرهایی باشه. دو دروغ یه منکره شرب خمر یه منکر هستش بیانصافی در معامله هم یک منکر هستش روزخواری هم یک منکر هستش حوزه بسیار وسیعی منکرات میتوانند داشته باشن اما اون منکر منکر مهمتر چیست؟ دو معیار ی تشخیص اهمیت منکر وجود داره. یک معیار معیار کمیست و یک معیار معیار کیفیست.
معیار کمی منکر را از نظر ظاهر بزرگ میکنه، وسیع میکنه. قلمرو او را گستردهتر و گسترده تر میکنه. شیوع آن را در جامعه بیشتر میکنه. معیار کیفی نه از نظر شیوع میزان شیوع زیاد نیست اما از نظر تأثیر مؤثرتره. از نظر فساد عمیقتر هست. ولو در ظاهر کمتر به چشم. یاد در میان همه این منکرهایی که اجمالاً اونها رو فهرست کردیم و تقسیم کردیم اونچه را که در حوزه قدرت و حکومت اتفاق میافته از اهمیت بیشتری برخورداره هم به لحاظ معیار کمی هم به لحاظ معیار کیفی به لحاظ معیار کمی چون منکر وقتی اضافه بشه به قدرت قدرت موجب توسعه منکر میشود و منکر را وسیعتر و گستردهتر و پراکندگی فساد را بیشتر میکنه. فرق منهای قدرت که جنبه شخصی پیدا میکنه با منکر به علاوه قدرت همین جهت هستش که در واقع منکر به یک توان میرسه و افزایش فوقالعاده پیدا میکنه. این معیار کمی و اما علاوه بر این معیار کیفی هم وجود داره. کدام منکر امین دقیقتر هست. توی معیار کمی ما سطح منکر رو میخواستیم بررسی بکنیم. در معیار کیفی عمق منکر رو میخوایم بررسی بکنیم. کدام منکر عمیقتر هست. قهراً اینجا هم اونجایی که منکر مربوط به قدرت و صاحبان حکومت باشه ه لحاظ کیفی عمیقتر هستش. چرا؟ چون وقتی که در حکومت منکر و فساد به وجود میاد بلافاصله این فساد در بخشهای مختلف لایههای مختلفی رو تشکیل میده. عمق پیدا میکنه در جامعه. حالا من استفاده میکنم از یک تعبیری که در قرآن کریم هست و اون اینه که خداوند در قرآن میفرماید در سوره انعام و زرو ظاهرثم و باطنه آیه ۱۲۰ سوره انعام ظاهر اسم را و باطن اسم را رها کنیم اهر اسم و گناه و منکر چیه و باطنش چیه؟ مگه اسم و گناه و معصیت و منکر ظاهر و باطن داره؟ مگر دو جور گناه داریم؟ معنای این آیه شریفه در قرآن کریم چیه؟ بیانات ائمه علیهم السلام در فتح اینگونه از مسائل قرآنی باز کردن و روشن کردنش بسیار مؤثر و عمیقه. امام صادق علیه السلام فرمودند تمام آنچه که از فساد و گناه در جامعه دیده شود ظهور و بروز پیدا بکنه همه ظاهرلاسمه.
همه و همه هرچه را که شما بتوانید ببینید و ببینید و ببینید بشمارید همه اینا میشه ظاهر پس دیگه جایی برا باطن باقی نمیمونه امام علیه السلام فرمودن اون ریشه که موجب ظهور و بروز این فساد و منکر در جامعه میشه اون ریشه باطنه اونی که ما اسمشو میذاریم علت اون سبب زرو باطن ظاهرسم و باطنه مواظب باشید نه آلوده شوید به ظاهر این گناهان و نه به اون گناهی که عمیقه و باطنه اون لایههای پنهان که این آثار رو در جامعه به وجود میاره خب چیه اون امام علیهسلام فرمودن حاکم فاسد ومت فاسد که هر اتفاق ناگواری در جامعه میافتد فقر است، فحشا است، بیعدالتی هستش، هرچی بیان امام صادق علیه السلام اینه که یه ریشهای و یه ارتباطی با اونجا پیدا میکنه. اگه گفته میشه منکر بزرگ یا بزرگترین منکر کدام منکره؟ با معیار کمی منکری که پشتوانه قدرت داره که به توان میرسه و گستردگیش بیشتر میشه با معیار کیفی منکری که به پا پشتوانه قدرت ریشه منکرات دیگر ا تشکیل میده علته تغذیه میکنه همه منکرات دیگر را زرو ظاهرالس و باطناً هم ظاهر و هم باطن خب تا اینجا یه مقدماتی بود که ما سریع هم عبور کردیم تا به این نقط نقطه برسیم که ما رو وارد میکنه به مسئله امام حسین و اون اینه که امام حسین در بین همه منکرها متوجه یک منکر بزرگ شده یا بزرگترین منکر شما در این حرکتیه که حضرت داره در مراحل مختلفش مرحله اول از مدینه تا ا مکه سپس از مکه به طرف کوفه و سپس در خود کربلا امام حسین بارها صحبت کرده خطبه خوانده نامه نوشته جدگیریهای حضرت در میان بیانات خود حضرت هست و این بهترین مدرک برای ماست حضرت متوجه کدام منکره قهراً افرادی تو این جامعه بودند که این افراد مقید به موازین دینی نبودند. عادتاً میشه تشخیص داد و حدس زد کسی باشه که اهل نماز نیست. کسی باشه که روزهخواری میکنه. کسی باشه که وظیفه حجش رو انجام نمیده. کسی باشه که در امانت نسبت به دیگران خیانت میکنه. کسی باشه که روغ گفتنه. کسی باشه که اهل غیبت کردن هستش کسی باشه که شرب خمر میکنه عادتاً اینا هست. ولی شما تو بیانات امام حسین هیچ یک از این منکرات رو ذکری ازش نمیبینی. با اینکه حضرت میفرماید من میخوام نهی از منکرم بکنم. منکر بزرگ رو حضرت مشخص میکنه و مستند می کنه به فرمایش وجود مقدس خاتم انبیا محمد مصطفی
صلی الله علیه و آله و سلم
که از جدم رسول خدا شنیدم که حضرت فرمود من ر سلطانً جائرا هدفگیری و نشانهگیری به طرف سلطان جائره معرفی کردن طان جائر اولاً و سپس وظیفه در برابر سلطان جائر چیست؟ اینو در اون خطبه حضرت ایراد فرمودن و بیان فرمودن جهتگیری نسبت به منکر وجود داره و مشخصاً اینکه بزرگترین منکر چیست؟ ولی ما در تاریخ اسلام ۲ مرحله داریم و من بحث اصلی خودم بعد از این مقدمات اینجاست. مرحله اول و مقطع اول این هست که امر به معروف و نهی از منکر در سطح تودههای مردم که متوجه اصحاب قدرت بشه و مردم بتون نه از منکر از حاکمان بکنن. وی مقطع اول تاریخ اسلام وجود داره. شایعم هستش رسمیتم داره مردم بتونن حرف بزنن منکری رو دیدن ولو از اصحاب قدرت بتونن مطرح بکنن و امر به معروف دیگه اختصاص نداره که حاکمان نسبت به مردم فقط دستور بدن. مردمم میتونن حرف بزنن و جلوی خطاها رو بگیرن. این ما مرحله اوله یه مرحله دوم داریم که در این مقطع دوم تاریخی که زمان طولانیای هم از اون مرحله اول نگذشته جریان به عکس میشه و امر به معروف و نهی از منکر هم هست هم نیست هم هست هم نیست یعنی اگه مردم بخوان امر معروف نسبت به هم بکنن مشکل ت حکومتم نسبت به مردم بخواد امر به معروف بکنه مشکلی نیست اما مردم حق نهی از منکر از حاکمان رو ندارن و به نحوی نهی از منکر توسط فرمانروایان و اصحاب قدرت مصادره میشود و به مردم اینطور فهمانده میشود که امر به معروف و نهی از منکر حقیست که حکومت داره نسبت به مردم باید مردمو اصلاح کنه اما مردم نه چنین حقی دارند و نه چنین وظیفهای دارند و این رابطه دو طرفه تبدیل به یک رابطه یکطرفه میشود و در همین مقطع هست ه سازمانی برای نهی از منکر توسط حکومت تأسیس میشود تا مردم را بپاید به نام سازمان حسبه در حالی که چنین امکانی برای مردم که بتوانند حاکمان خود رو بپایند وجود نداره و این سازمان یک طرفهست و در اختیار اصحاب قدرته این اتفاق افتاد کجا این اتفاق افتاد در همون دولتهای اسلامی که به عنوان خلافت اسلامی بودش کی اتفاق افتاد در قرن اول نه در قرن دهم نه در قرن پانزدهم در همون قرن اول اون مقطع اول که امر به معروف حقی برای مردم هم هست نسبت به حاکمان خودشان توی اون مقطع اول خب زمان پیغمبر اکرم که فضا باز بود حتی پس از وفات رسول اکرم هم بر اساس اون پایه و اساسی که پیغمبر برای جامعه اسلامی ایجاد بود بازم دستگاه خلافت تمکین میکرد در برابر امر معروف و نهی از منکر مردم که اینا بیان حرف بزنن. ببینید من خطبهای از خلیفه دوم براتون میخونم. حالا بعد امیرالمؤمنین رو جداگانه عرض میکنم. خب دوران خلیفه اول که دوران کوتاهی بودش. نوبت به خلیفه دوم رسید.
خطبه اول که در تاریخ ذکر شده و من از تاریخ دمشق میخوانم سوابق خودش رو خلیفه با پیغمبر اکرم و همراهیهای خودش رو بیان کرد. همراهی خودش رو با خلیفه اول هم بیان کرد بعد اشاره کرد همانطور که میدانید من آدم سختگیری هستم. سابقه زندگیم سختی و تندی بوده و از این پس سختی و تندی در برابر ظالم و متعدی افزایش پیدا خواهد کرد وعلم ان شدتی التتی کنتم ترونها اون شدتی که در من دیدهاید و میبینید ازدادت از آفن یه افزایش پیدا میکنه من از امروز تندتر از گذشته خواهم بود اذا کان امر الیظالم وتعدی این قدرت رو من به کار میگیرم این خشم رو اما در برابر ظالم و متعدی خب و ان بین سخنرانی و خطبه البته مفصله من قسمتیش رو که مربوط به بحثه میخونم ان بینی و بین نفر من شی فی احکامشی معه الی من احب ظیما بینی و بینه اگر کسی با من مسئلهای و مشکلی پیدا کرد من آماده هستم مانند یه فرد عادی در کنار کسی که شاکی از من است در برابر یک فردی که مورد توافق و تسالم باشه و شما قبول داشته باشید من حاضر بشم پس جایی برای نگرانی از جنبه اینکه شکایتی از من داشته باشید وجود نداره من تسلیم کی حاکم باشه نه اون کسی که من میگم الی من احب منکم یه مرجع داوری که شما صلاحیت او رو پذیرفته باشید من تن میدم اینا حالا خطبه و سخنرانی اوله فتقل وینونی نفسی تقوا داشته باشید و بیایید مرا در این مسئولیت کمک کنید. خب این اعینونی به چیه؟ قاعدتاً باید میشه که بیایید اطاعت کنید، فرمانبرداری کنید، عصای دست من باشید. ولی خلیفه اینجوری نگفت.
گفت اعینونی انفس علی نفسی المر بالمعروف ونهی عن المنکر کمک من به اینه که امر به معروف کنید مرا اشتباه کردم متذکر این کمک و احضاری نصیحه فیما ولای الله من امر خیرخواهانه با من مواجه بشید و اونچه را که خیر میدانید بگید نزل از منبر فرود آمد پس اول در اون مقطع آغازین امر به معروف و نهی از منکر سلاحی در اختیار مردم بود نمیخوام بگم مردم نسبت به یکدیگر نه میخوام بگم که روشنترین مصداقی که ب رای امر به معروف و نهی از منکر بود و حالا خلیفه داره اینجا مطرح میکنه چیه؟ مردم شما حق دارید اگر خطایی دیدید امر معروف و نهی از منکر کنید و حمایت شما همین است کمک شما همینه خب این حالا تازه مربوط به خلیفه دوم اما امیرالمؤمنین علی علیه السلام که او دیگه جایگاه دیگری داره و نهجالبلاغه او در یک کلمه آموزش حقوقیست که بر عهده مردم هست و تکالیفی که حکومت داره و مردم رو آشنا میکنه که خیلی زیاده از جمله بیانات رالمؤمنین علی علیهسلام که در نهجالبلاغه هست و میتونه این موضوع را نشان بده اون وصیتیست که حضرت به امام حسن و امام حسین کردن و این مربوط به روزهای آخر عمر حضرته و در نهجالبلاغه هست اوسیکما به تقوال از اینجا شروع میشه و بعد حضرت این سفارش رو توسعه دادند که اختصاص به امام حسن و امام حسین نداره و اونجا فرمودن لا تترکو الامر بالمعروف و نهی عن المنکر مبادا امر به معروف و نهی از منکر را ترک بکنید خب این چی میشه وقتی ترک بشه مگه چه اتفاقی میفته امر معروف و نهی از منکر رو ترک نکنید حضرت اضافه کردن فیولی علیکم شرار اگه ترک کنید بدترین افراد بر شما مسلط خواهند شد سؤال این امر به معروفی که امیرالمؤمنین فرمودن ترک نکنید و الا شرار شما بر شما مسلط خواهند شد این کدوم امر معروفه این همون امر معروف و نهی از سبت به حکامه. اگه بیتفاوت شدید، اگه اجازه دادید که فرمانروایان شما هر غلطی که میخوان بکنن بکنن آرام آرام پستترین افراد قدرت را به دست خواهند گرفت. حساس باشید قبل از اینکه کار به اونجا برسه مواظب باشید. نهی از منکر کنید تا شرار شما بر شما مسلط نشوند. بحث بحث قدرته و بحث بر اینه که امر به معروف و نهی از منکر چگونه جلوی فساد قدرت را و چگونه جلوی به قدرت رسیدن فاسدان رو میگیره. لا تترکو فیولی علیکم شرارکم. امر معروف نهی از منکر.
رالمؤمنین فرمودن این بود تعلیل کرد حضرت یا امر معروف میکنید یا انسانهای فاسد و شرور بر شما مسلط خواهند شد انتخاب با شما یه جمله دیگه باز حضرت داره که البته در نهجالبلاغه پر این مسئله اما اینکه کلمه امر معروف رو بهخصوص در این اینجا هست این حکمت ۳۷۵ه و ما اعمال البرجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف ونهی عن المنکر الا ک نفس فی بحر لجی حضرت فرمودن تمام کارهای خیر همه که در ضمن این مجموعه این بسته حتی جها دم باشه همه رو یکجا در نظر بگیرید مقایسه کنید با امر معروف و نهی از منکر امیرالمؤمنین فرمودن اون بسته کلی تمام خیر که حتی جهاد رو هم داره اون به مسابه یک آب دهان رطوبت از آب دهان در مقایسه با یک دریای عمیق هر کسی دیگهای بخواد اینجوری مثال بزنه بنده طلبه جنابعالی متدین و متشرع مچشو میگیری که آقا چهجور آخه شما داری مثال میزنی این چه مقایسهایه این رطوبت به اندازه آب دهان او به اندازه دریای امین خب حالا این یه مرحله رو گذشتیم من مرحله دوم رو حضرت فرمودن توی خود این امر معروف و نهی از منکرها مراتب بزرگی و زیادی وجود داره توی اونا چی؟ خود امر معروف مصادیق زیادی داره در بین امر معروف و نهی از منکر اونی که مهمتره و بالاتر و بالاتر و بالاتره اون چیه؟ یعنی افضل مراتب امر معروف و نهی از منکر اونجا رت فرمودن و افضل و افضل ذالک کلمه عدل عند امام جائع اوج امر به معروف و نهی از منکر چیه؟ حالا تو بعضی از نسخهها و افضل من ذالک که این من درست نیست توی نسخههای اصلی و مصححه من نداره حالا اینکه باشه یا نباشه چقدر من معنا فرق میکنه اون نمیگنجه در اینجا الان طرحش مناسب نیست اما این که من نباشه اینطور میشه و افضل و افضل ذالک یعنی در امر به معروف و نهی از منکر با همه قلمراه وسیعی که داره افضلش کدومه؟ امیرالمؤمنین فرمودن یک کلمه عدل و حق پیشگاه امام و پیشوای جائی گفته بشه ه نتیجه این د تا مقایسه چی میشه؟ امر به معروف تفوق داره نسبت به همه در امر به معروف باز کلمتو عدل عند امام جائر افضل که این میشه افضل از کل دین در برنامهها و دستورات عملی اعمال این آموزشیست که در اون مقطع اول پیشوایان دادن به مسلمونا و عرض کردم این اختصاص به امیرالمؤمنینم نداشت البته امیرالمؤمنین خیلی در سطح بالاتری در بیانات خودشون در این دوره ۵ ساله نزدیک به ۵ سال ارائه کردن لذا وقتی که حرکت علیه خلیفه سوم آغاز میشه عثمان و به قلاب و شورش میانجامه.
عدهای از کسانی که در این حرکت سحیم بودن و فعال بودن اینها مردم مصر بودن که از مصر حرکت کردن و آمدن و امیرالمؤمنین نامه ۳۸ نهجالبلاغه رو که به مردم مصر نوشتن از اونها تعریف کردن و تعریف حضرت این بود القوم الذین قذب رسول الله نامه به کسانی که برای خدا خشمگین شدن خشم به چی به کدام گناه گناه و معصیت که زیاد تو جامعه میتونه اتفاق بیفته اون خشمی که فضربجور سرادقهبرفاجر نه هر خشمی هر گناهی م کردن بر اون گناهی که سایهاشعه رو گرفته بود هم نیکان هم بدان اینجوری نبود که این ظلم اختصاص به خوبا داشته باشه همه افراد در این آتش میسوختند فلا معروف یستراه ولا منکرناه امیرالمؤمنین مدال افتخار به اینا میده شماها اومدید یه امر مربوطو جانانه کردی و جلوی ظلمو گرفتی بحث سر چیه؟ بحث در این است که مصداقیابی بشه منکر در اون مصداقیابی که امیرالمؤمنین داره همه فلشها رو میزنه به کجا؟ میزنه به اون فسادی که در قدرت وجود داره. بله خیلیا بودن ای دیگه رو میدیدن و اعتنایی نمیکردن یا اگه اعتنا میکردن فساد را اگه در بین مردم بود اونوقت میرفتن گریبان طرفو میگرفتن که تو اینجوری هستی تو روز خود اما بالاترین ظلمها که در قدرت اتفاق میافتاد سکوت میکردن خب امیرالمؤمنین فرمود نباید اینجوری باشه اینکه نهی از منکر نشد که آخه نهی از منکر نشد. این مال اون مقطع اول و اما وقتی که حاکمان جور قدرت را به دست گرفتن بزرگترین مانع را برای خودشون اینی از منکر مردمی میدونستن. موی دماغ بود که هر کسی از هر جایی برخیزد به یفه اعتراض کند و او را استیضاح بخواد بکنه باید جلوی این وضع را گرفت و گرفتن و این مقطع دوم اتفاق افتاد و حالا من یه نمونهای رو برای شما عرض کنم که اولاً چه کردن و ثانیاً به چه بهانهای این کار رو انجام دادن آخه همینجوری که نمیشه بیای اعلام کنی آقا نهی از منکر مردم نسبت به حاکمان نباید داشته باشن گ نمیشه اینجوری ابلاغ کرد برای چی آخه این یه پیوستی باید داشته باشه و اون پیوست رو پیدا کردن و ضمیمه کردن و حالا در این متنی که خدمت شما میخوانم که ابن ابالحدید از واقدی قل کرده این مسئله هست ریت اباذر یوم دخل به عثمان ابوذر رو یه روز آوردن پیش عثمان فقال انت الذی فعلت و فعلت و فعلت خلیفه بهش گفت تویی که این کارو کردی اون کارو کردی خلاصه یه ادنا ادعانامهای علیه او صادر کرده شد اتهاماتی رو متوجه او کرد ف قال ابوذر نسحتک و غششتنی اونچه را که من گفتهام خیرخواهانه برای اصلاح بوده تو هستی که اینها رو حمله بر اقرازی کردهای عثمان کذبت ولاکنک تریدفتنه گفت ابوذر تو دروغ میگی لاً اهل نصیحت و خیرخواهی نیستی. انتقادم نمیکنی امر معروفم نمیکنی.
تریدفتنه تو اهل فتنهای. پس اینا یه کلمهای رو پیدا کردن یه واژهای را پیدا کردن که با این واژه جلوی دهان ابوذر و امثال ابوذر را بگیرن و خ کنند تو اهل فتنهای قد انقلقت شام علینا شام رو بر علیه ما شوراندهای خب خود اون خلیفه که احضار کرده بود که در مدینه بود ولی ابوذر خب رفته بود در منطقه شاماد جا حرف میزد و گفت شوروندی داریم مردمو علیه ما ابوذر گفتش سنت صاحب لایکون احد علیک کلام جناب خلیفه تو همون روشه اون دو خلیفه قبلی را ادامه بده هیچکس هیچ حرفی نداره سیره و روش خلیفه اول و خلیفه دوم ما انتظاری بیش از این از تو نداریم ما ممنونتم هستیم یشتر از این چیزی نمی عثمان گفتش مالک و ذالکلا املک بیمادر این حرفا به تو ربطی نداره که ما چه روشی داشته باشیم دخالتی در این معقولات نکن من هستم و اونچه را که خودم صلاح میدونم مالک فضولی به تو نیومده خلیفهم اختیار دارم انجام بدهم ابوذر چی گفت اینجا در این گفتگوها حالا در این دیالوگی که تاریخ ثبت کرده ابوذر حرفش این بود که تو میگی به من ربطی نداره ربط داره چرا چون وظیفه امر معروف و نهی از منکر برا من هستش ما وجدت عذرا الار بالمعروف ونهی عن المنکر من تکلیف ن امر معروف و نهی از منکر تو قبول نداری من نمیتونم از این وظیفم صرف نظر کنم خوب دقت کنید امر به معروف و نهی از منکری که در جامعه اسلامی ورود پیدا کرد افراد را به حرکت درآورده در کدام صحنه است کجا زبانها رو باز میکنه کجا دستها رو باز میکنه. کجا جرأت و جسارت به انسانهای بایمان میده؟ میره در برابر معاویه که در شام استاندار خلیفهست میایسته. میگه امر مرو و نهی از منکر من کردم. احضارش میکنن در مدینه. خلیفه میگه من غیر از امر معروف و نهی از منکر که کاری نمیکنم. ب عثمان دیگه حرفی نداشت عثمان در برابر امر معروف عصبانی شد گفتش که من با این آدم کذاب چه کنم نظر بدید زندانش بیاندازم تبعیدش کنم به قتلش برسونم و جلسه ادامه پیدا میکنه و اتفاقاً امیرالمؤمنین هم یا بوده یا بعد ورود پیدا میکنه و دفاع میکنه از جناب ابوذر چی میخوام عرض کنم؟ میخوام بگم که یه زمانی که این امر معروف جرأت به مردم میداد یه مقطع دوم حالا به دلیل اینکه حکومت نمیتواند این آزادی را برای امر معروف امر معروف مردم تحمل بکنه خودش میشه جرم.
اما ما تو پرونده جناب ابوذر که نمیتونن بنویسن که جرم چیه اتهام امر معروف و نهی از منکر اینو نمیشه نوشت درست نوش داشتن چی گذاشتن به جاش گفتن تو فتنه کردی او این فتنه هم که یه کلمه خیلی کشار و توعم با ابهام و اجمال و چیزیست که تعریف ف فقهی و حقوقی نداره درسته و خیلی راحت میشه با یه همچین تعبیرات مبهمی با افراد برخورد کردش توی این مقطع دوم اینا آمدن و جلوی امر به معروف و نهی از منکر را به این وسیله مسدود کردند. شما نگاه کنید بعد از ماجرا و خب معاویه خودش به قدرت رسید بعد از شهادت امیرالمؤمنین قدرت رو به دست گرفت اون نامهای رو که امام حسین به معاویه نوشته و حالا من دارم میخوام بگم چهجوری این تغییر و استحاله در موضوع امر معروف و نهی از منکر اتفاق افتاد اون امر معروفی که امیرالمؤمنین داشت با این امر به معروف چه فرقی میکنه اونجا خب نامهای که امام حسین به معاویه نوشت این بود الست قاتل حجر و اصحابه معاویه تو قاتل حجر بن عدی و یاران او نیستی العابدین المجتهدین الذین کانوستفزعون البدع ویرون بالمعروف وینهون عن المنکر فقتلتهم ظلما و عدماناً حجر بن عدی و یاران او رو به شهادت رسوندی به قتل رساندی آخه جرم اینا چی بود ا که اهل عبادت بودن اینا آدمای خداشناسی بودن ها اینا امر معروف و نهی از منکر کردن و این دو مسیر رو حالا شما ببینید یه جریانی که از این معارف استفاده کرده و امر معروفو میفهمه که چیه حجر بن علی و اصحابش تا شهادت در برابر معاویت بن ابیسفیان و یه جریانی که میخواد امر به معروف و نهی از منکر را قلع و غم کنه و از بین ببره که کسی در برابر حکومت و بعد حالا یه مقداری که بگذره دیگه یه خوردهای مسئله رسمیتر میشه. قبلاً به عنوان فتنه و یه همچین تعبیراتی جلوی مسئله رو میگرفتن. اما بعد کار به اینجا رسید.
کان عبدالملک عبدالملک مروان اول من نها الامر بالمعروف دیگه بعداً بخشنامه رسمی صادر شد امر معروف و نهی از منکر قدقنه کدوم امر معروف منظور همون امر معروف نسبت به حکومت بودش فقال یعنی عبدالملک مروان گفت بعد قتل ابن زبیر وقتی عبدالله بن زبیر به قتل رسید بعدش گفت اینطور گفت عبدالملک مروان ولا یمر ولا یمرنی احد به تقو الله بعد مقامی هاذا الا ضربت عنقه از امروز هر کس مرا نه از منکر کند گردن او را خواهم زد دیگه رسماً به میدان آمدن شفاف اگر کسی مرا نه از منکر کنه از امروز دیگه من گردن او را خواهم زد این ال اون جلادهایی بود که خیلی رک و سریع حرف میزدن ولی بعداً که دستگاه خلافت عباسی پوست را و ظاهر را عوض کرد شیوه کار تغییر پیدا کرد چه کردن گفتن نه نمیشه به طور کلی ما با امر معروف و نهی از منکر مقا مبارزه کنیم ما خودمون میاییم امر معروف و نهی از منکر رو سازماندهی میکنیم. خودمون مدیریت میکنیم که هم امر معروف باشه و هم چاقو دسته خودش رو نبره. نه اینکه امر معروف نباشه. چهجوری مدیریت میکنیم؟ گفتن ما یه سازمانی در حکومت درست میکنیم سازمان امر معروف و نهی از کرد. تحت نظر خود دستگاه حکومت هستش. دیریت میکنیم. هر کجا رو که خواستیم سر کسی را زیر آب کنیم تحت عنوان امر معروف و نهی از منکر باهاش برخورد میکنیم. هر کجا را هم که نخواستیم اجازه نمیدیم. در عین حال حکومت حکومت اسلامیست و حکومت اسلامی که نمیتونه نسبت به امر معروف و نه از منکر بیتفاوت باشه. نه ما نمیتونیم بیتفاوت باشیم. شروع کردن در واقع ژست گرفتن برای نهی از منکر که ما خودمون اهل نهی از منکریم. اصلاً این وصلهها به ما نمیچسبه که شما اهل فساد هستید. ما اهل مبارزه با فسادیم اصلاً ما فاسد باشیم چه کردن؟ شروع شد این جریان آرام آرام تا بعد برسیم به اینکه اون نهاد درست بشه نهاد حسبه درست بشه آرام آرام از زمان معاویه شروع کردن ابوذر که خب دست اینها رو خوب میخوند و شیطنتهایی اینها رو خوب تشخیص میداد میرفت و یه جملهای رو میگفت و جالبه این جاهز یک کتابی داره به نام سفیانیه اونجا ازش نقل کردهاند کان ابوذر یتی کل یوم باب دار معاویه و یصرخ در شام ابوذر اونجا هر روز میرفت در مقابل کاخ معاویه با میستاد و بلند یه جملهای رو داد میزد و اون جمله که ابوذر اونجا داد میزد این بود اللهنمرین بالمعروف التارکین له الله ملعنین المنکر المرتکبین له خدایا لعنت کن کسی را که خودش اهل منکره و دیگرانو نهی از منکر میکنه خدایا لعنت کنسانی که خودشون اهل معروف نیستن دیگران رو امر به معروف میکنن.
پس معلومه که این یه پوستهای اینجا درست شده و یه افرادی ژست نهی از منکری به خود گرفتهاند که بگن ما متدینیم. ما اجازه وقوع منکر در حکومت اسلامی خودمون نمیدیم. اللهمین بالمعروف التارکین له اللهم ین المنکر المرتکبین له لعنت خدا بر آدمای دویی که خودشون اهل منکرن پشت صحنه و در جلوی مردم میان نهی از منکرم میکنن اینو هر روز عرض کنم که جیره معاویه بود که ابوذر برای او قرار داده بودش حالا شما ببینید که اگر در معاویه ابوذر رو تبعید بکنه و از اینور و به اونور بفرسته و امثال اینها حق داشته یا نه؟ یه همچین آدمی رو اونجوری جدال میکنه با شخص اول اینجوری جدال میکنه با معاویه که نور چشم اون آب بوده ولی به هر حال امر معروف بودشو معنای امر معروفم معلوم بود که چیه دقت میکنید معناش معلوم بوده ا بعد از اینکه این کار دیگه به نتیجه نمیرسه و دیگه شفافتر میشه این درگیریها و اون پرده نفاق هم کمکم کنار میره اینا آمدند و دیگه اون تشکیلات رو درست کردن کدام تشکیلات حالا یه تشکیلاتی درست کردن که خودشون بتوانند نهی از منکر را مدیریت کنن و اسمش رو گذاشتن حسبه. عزیزان من در کتب اهل سنت به تبعیت از اون مدلی که در حکومت خلفای بنیعباس بود. یه بحثی هست تحت عنوان حسبه. یه سازمانیست یه تشکیلاتیست در اختیار حکومته برای امر معروف و نهی از منکر و ما در فقه خودمون یه همچین چیزی را نداریم و نداشتیم نداریم الانم نداریم فرق این حسبه با امر معروف و نهی از منکر چیه اولاً این یه امر معروف و نهی از منکر دولتیست ۲ کار در اینجا توسط ورانی انجام میگیرد که مأموران دولتی هستند و وظیفه اینها تفحسه از وضع مردمه. ه این کسانی که از وضع مردم تفحص میکنن اگه به منکری رسیدن حق دارن مردم رو تعذیر کنن و اینا همش با مبانی فقهی ما در تضاده اما اون تفحص ما حق تفحص در مورد منکرات رو نداریم حسوه رو اینا معنا کردن ابن خلدون در مقدمه خودش که بحثی در مورد حسبه داره میگه الحسبه وظیفه دینیه من باب الامر بالمعروف ونهی عن المنکر و هو فرض عل القائم به امور المسلمین تکلیفیست برای کم دقت کنید حالا امر به معروفی که تا اون روز بنا بود بر عهده مردم هم در برابر حکومتها باشه حالا برعکس شده در اختیار حکومت و حکومت مصادره کرده فرض علی القیام به امور المسلمین و او تعیین میکنه کسانی که سال شایستن و ثرت بحث بحث لغتی یعنی چی؟ یعنی جستجو. اینا باید برن جستجو کنن منکنان ویعذب و اینا حق تعذیر دارن و نه اون بحث از نظر فقه ما جایزه و نه اون تعذیر جایزه. تعذیر فقط در محکمه و نیازمند به حکم قضاییه. مأمور انتظامی حق تعذیر نداره. ین باب رو باز کردن و هیچوقتهای ما تسلیم نشدن.
هیچوقت فرصت نیست و الا من جملات مختلفی را در این زمینه که اینا در واقع دولت بنیعباس که این کار رو شروع کرد و نهی از منکر را مصادره کرد یه عده فقیه رو آوردن و برای اینها تئوریسازی کردن. تئوریسازی کردن. و اگه شما بخواهید ترجمه کنید این دایره حسبه رو که جستجو میکند یک برخورد فیزیکی میکند و مجازات میکنه د ترجمهش با ادبیات امروز میشه چی؟ میشه گشت ارشاد چون اون یبحثو مسئولیت چیه؟ میگردن برای اینکه پیدا کنن ه خبر هستش؟ آیا زمان امیرالمؤمنین این بحث و فحص بود یا نبود؟ بله بود. ولی امیرالمؤمنین رفت تو بازار کوفه بررسی میکرد که وضع کسب و کار چگونه است و مبادا به مردم اجهاف صورت بگیره و کالای تقلبی بدن. این بحث اون موقع این بود جستجو بود خود حضرتم میرفت اقدام میکرد. حالا حوزه مسئله اصلاً کاملاً تغییر پیدا کرده و اینا اختیار دادن برای اینکه مردم رو زیر نظر بگیرن و بعد مجازات هم بکنن و برخورد بکنن. اصلاً اینا رو ما نداشتیم. نه در سنت امیرالمؤمنین بود نه در سیره پیغمبر اکرم بود. نه ما ین چیزهایی رو نداشتیم. اینجا ۲ تا اتفاق ناگوار افتاد. من وقتم گذشته متوجه نبودم چون باز یک ساعت صحبت کنم و عذرخواهی میکنم. الان عرایضم رو بله الان عرایضم رو تمام میکنن. ۲ تا اتفاق افتاد. یک اتفاق این بود که آمدن این امر معروف و نهی از منکر رو دستگاه خلافت مصادره کرد که خودش سالم باشه کسی از نهی از منکر علیه خودش استفاده نکنه سازمان تشکیلات درست کردن برا کنترل مردم مردم آیا میتونن یه نهاد مردمی داشته باشن حاکمان رو بپان که اونجا چه خبره این راهها رو مسدود کردن اون راه رو باز کردن ت نهی از منکر رو هم داشتن که ما داریم نهی از منکر میکنیم. این یه کار که این در حوزه خلافت انجام گرفت. یک کار دیگهای هم متأسفانه در حوزه ما اتفاق افتاد. یعنی در حوزه شیعه و اون اینکه یه تفکری پیدا شد آرام آرام که اصحاب قدرت رو نباید سر به سرشون گذاشت. خطرناکه خطرناکه.
اونوقت روایت نقل شد و این روایت رو در کتابهای ما هست متأسفانه انما یمر بالمعروف وینه عن المنکر مؤمن فیتعذ او جاهل فیتعلم گفتن که امر معروف و نهی از منکر یا نسبت به یه آدم مؤمنه خطایی کرده موعزهش کنید یا جاهله آگاهش کنید و اما صاحبوت او سی لا اما صاحبوتن او سیف فلا به کسی که اسلحه دستشه شلاق دستشه قدرت داره به او کاری نداشته باشه همسو با همون جریان رسمی خلافت که اگه این روایت صادر شده باشه معلومه تقیه هستش دقت میفرمایید معلومه که تقیهست یا اصلاً صادر نشده و جعله ولی اینکه با منطق اسلام سازگار نیست پس چی شد اون دستوری که امیرالمؤمنین فرمودن که افضلجهاد یا افضل امر به معروف و نهی از منکر کلمه عدن عند امام جائع ما به هم زدیم همه چیز رو به هم زدیم عزیزان من سال ۵۸ بود این جمله آخر سال ۵۸ بود امام وان الله تعالی علیه در نجف درس میگفتن و به ولایت فقیه رسیدن و از این بحث استفاده کردن که ما باید در مقابل حکومت جور بایستیم.
سال ۴۸ اشتباه گفتم سال ۴۸ این بحث رو امام مطرح کردن و استفاده کردن مقابل حکومت جور با حدیث و باید نهی از منکر کنیم و امام اونجا فرمودن این مطلبو و آدرسش رو الان میخونم براتون اون موقع هستن کسانی الان تو این جلسه ما که سن و سالی دارن یادشونه نهی از منکری که متدینا میکردن چی بود؟ حساسیت بالا که برای خود منم این مسئله پیش آمده بود این بود که توی اتوبوس اگه راننده اتوبوس یه نوار موسیقی گذاشته بود برن و بهش بگن که آقا روشن خاموش کن و گاهی درگیرم میشدن گاهی هم پیاده میشدن این اوج حساسیت نهی از منکری بود دیگه ا اینکه یه کسی روزهای بخوره. امام در اون کتاب ولایت فقیهشون که چاپ شده حرفشون اینه که آقا این چطور نهی از منکریه؟ شما اون منکرهای بزرگو ول کردید به اینا چسبید؟ چون روایت داره امر معروف دعا الاسلام مع رد المظالم و مخالفت الظالم امر معروف نهی از منکر مخالفت با ظالمه امر معروف برای این امور است امر معروف و نهی از منکر را در دایره کوچکی قرار داده. اینا جملات امامه. در دایره کوچکی قرار داده به مواردی که ضررش برای خود افرادیست که مرتکب میشوند. محصور کرده این. خب این حالا شربه خم کرده درست ضررش به کی متوجه میشه؟ متوجه خودش میشه. موسیقی گوش میکنه اگه این موسیقی خلافم باشه ضررش به خودش. چرا شما محصور کردید؟ در اذهان ما فرو رفته است. ان ما فرو رفته است که منکرات فقط همینهایی هستن که هر روز میبینیم یا میشنویم. مثلاً اگر در اتوبوس نشستهایم موسیقی گرفتن یا فلان قهوهخانه کار خلافی مرتکب شدن یا وسط بازار کسی روزه خورد منکرات میباشد و باید آن را نهی کرد و به آن منکرات بزرگ توجه نداریم. این کوچیک و بزرگی که امشب ما صحبت کردیم از همین منطق مام استفاده کرد. که شما چرا سراغ منکرات بزرگ نمیرید؟ آن مردمی را که دارند حیثیت اسلام را از بین میبرن حقوق ضعف را پایمال میکنن باید نهی از منکر کرد و بعد امام میفرمایند که همه مردم اگه حرف بزنن کسی جرأت نمیکنه کاری بکنه اگر از سراسر کشور از تمام قرا و قصبات از آنان استنکار شود زود عقبنشینی میکنن قتی که دیدند ما از آنها بیعرضهتریم جولان میدهند. ما چون میبینن که بیعرزهایم و صدایی از کسی بلند نمیشه ایشون فرمودن که اونها هم احساس قدرت میکنن. این تقسیم. خب من باید عذرخواهی کنم از همه عزیزان که وقتتون رو زیاد گرفتم مخصوصاً این برادر عزیز ذاکر اهل بیت که حالا با صدای خوب خودشون همه ما رو به فیض میرسانن دیگه نتیجهگیری هم با خود شما فرصت و مجال برای اینکه در جمعبندی بکنم مجدداً که این نهی از منکر چی بود و چی شد السلام علیک یا ابا عبدالله و الارواحتی حلت به فنائک السلام علیکم و رحمت