سروش محلاتی- دین معاویه

دام معاویه: چگونه سروش محلاتی با آینه تاریخ، امروز را محاکمه می‌کند؟

یکی از قدرتمندترین روش‌های نقد، حمله مستقیم نیست؛ بلکه ساختن یک «آینه» است. یک اندیشمند ماهر، به جای آنکه مستقیماً از شما انتقاد کند، آینه‌ای از تاریخ را در برابرتان قرار می‌دهد و ویژگی‌های یک شخصیت منفور و منحرف را با چنان دقتی توصیف می‌کند که شما ناخواسته، بازتاب امروز خود را در آن چهره دیروز می‌بینید.

سخنرانی استاد محمد سروش محلاتی با عنوان «دین معاویه» (لینک) (متن این سخنرانی در ادامه همین مطلب ارائه شده)، یک نمونه بی‌نقص از همین استراتژی «محاکمه با آینه تاریخ» است. در نگاه اول، این یک سخنرانی تاریخی ارزشمند درباره انحرافات فکری و عملی معاویه است. اما با کمی دقت، متوجه می‌شویم که این یک کیفرخواست تمام‌عیار علیه ساختارهای قدرت در جهان اسلام امروز است.

بخش اول: پرتره یک هیولا؛ حرف حقی که نمی‌توان انکار کرد

بیایید منصف باشیم. استاد سروش محلاتی در این سخنرانی، با استنادات تاریخی دقیق، هشت ویژگی ویرانگر را به عنوان پایه‌های «دین معاویه» معرفی می‌کند که هر انسان آزاده‌ای از آن بیزار است:

  1. جبرگرایی: توجیه ظلم و بی‌کفایتی با این بهانه که «همه چیز کار خداست».

  2. ارجاء: ترویج تفکر خطرناک «ایمان منهای عمل»؛ یعنی فساد و جنایت حاکمان به ایمانشان ضرر نمی‌زند.

  3. ایجاد فاصله با مردم: تأسیس گارد حفاظت شخصی و ساختن جایگاه‌های ویژه (مقصوره) در مساجد.

  4. اشرافی‌گری: نشستن بر تخت و ایجاد فاصله طبقاتی میان حاکم و مردم.

  5. دستکاری در احکام: تغییر قوانین الهی برای منافع طبقه حاکم (مانند طبقاتی کردن مکه).

  6. مهندسی افکار عمومی: ترویج «قصه‌گویان» درباری برای جعل روایت و کنترل ذهن مردم.

  7. نمادسازی خشونت: معرفی اسلام به عنوان «دین شمشیر» با ضرب سکه‌هایی با نماد شمشیر.

تا اینجای کار، این یک تحلیل تاریخی درخشان و یک «حرف حق» است. هیچ‌کس نمی‌تواند این انحرافات را انکار کند. این، همان سنگر محکمی است که استاد سروش محلاتی در پشت آن پناه می‌گیرد تا حمله اصلی خود را آغاز کند.

بخش دوم: آینه در برابر امروز؛ چه کسی معاویه زمانه است؟

هدف واقعی این سخنرانی، یک درس تاریخِ صرف نیست. هدف، پاسخ به این سوال است که ایشان در ابتدای بحث مطرح کرد: «آیا معاویه، امروز در زندگی دینی ما حضور دارد؟»

استاد سروش محلاتی هرگز به این سوال پاسخ مستقیم نمی‌دهد. او نیازی به این کار ندارد. او با توصیف دقیق این هشت ویژگی، مخاطب را به یک نتیجه‌گیری ناگفته اما کاملاً واضح هدایت می‌کند. مخاطب با شنیدن این موارد، ناخودآگاه از خود می‌پرسد:

  • آیا امروز مسئولانی را نمی‌بینیم که بی‌کفایتی خود را به «تقدیر» و «دشمن» نسبت می‌دهند؟ (جبرگرایی)

  • آیا امروز افرادی را نمی‌بینیم که فساد نزدیکانشان را با برچسب «خودی» و «انقلابی» نادیده می‌گیرند؟ (ارجاء)

  • آیا امروز فاصله میان برخی مسئولان و مردم، دیوارهای بلند حفاظت و جایگاه‌های ویژه، یادآور همان «حرس» و «مقصوره» نیست؟

  • آیا امروز رسانه‌هایی را نمی‌بینیم که به جای حقیقت، «قصه‌های» رسمی را برای توجیه عملکردها ترویج می‌کنند؟

این قدرت واقعی این سخنرانی است. او به جای آنکه خود اتهام بزند، کاری می‌کند که مخاطب، خود به مقام دادستان برسد و حکم را صادر کند.

بخش سوم: فراتر از یک نقد؛ یک استراتژی هوشمندانه

این «روش آینه‌ای»، یک استراتژی بسیار هوشمندانه است زیرا:

  1. غیرقابل انکار است: او به حقایق مسلم تاریخی استناد می‌کند که کمتر کسی می‌تواند آن‌ها را رد کند.

  2. امنیت حقوقی دارد: او مستقیماً به کسی اتهام نمی‌زند و هرگونه برداشتی را به ذهن مخاطب واگذار می‌کند.

  3. تأثیرگذاری عمیق‌تری دارد: زیرا مخاطب احساس می‌کند که خود به این نتایج رسیده و این یک کشف شخصی است، نه یک شعار تحمیلی.

سخن آخر: مراقب آینه‌های تاریخ باشیم

استاد محمد سروش محلاتی در سخنرانی “دین معاویه”، یک تحلیل تاریخی ارائه نمی‌دهد؛ او یک «ابزار تشخیص» می‌سازد. ابزاری که به مخاطبش می‌دهد تا با آن، «معاویه‌های زمانه» خود را شناسایی کند.

وظیفه ما در «تنویر»، نه انکار حقایق تاریخی که او بیان می‌کند، که افشای این «استفاده ابزاری از تاریخ» است. ما باید بیاموزیم که چگونه پشت یک درس تاریخ جذاب، یک کیفرخواست سیاسی هوشمندانه را تشخیص دهیم و بپرسیم: این آینه، قرار است بازتاب چه کسی باشد و به چه هدفی؟

 

 


 

 

خلاصه مفصل از منبع “دین معاویه

این سخنرانی با محوریت مفهوم “دین معاویه” (آیین، اندیشه و رفتار معاویه) به بررسی ریشه‌های انحرافات فکری و عملی در جامعه اسلامی می‌پردازد و تاکید می‌کند که اعلام “برائت” از معاویه به معنای برائت از شخصیت و عملکردهای اوست، نه صرفاً شخصیتی که قرن‌ها پیش مرده است [۱]. هدف این بحث شناساندن ویژگی‌های “دین معاویه” است تا بتوان انحرافات امروزی را که ریشه در آن تفکرات دارد، شناخت [۱].

سخنران بحث خود را با دو مقدمه آغاز می‌کند:

  1. سه قطب در واقعه عاشورا: این سه قطب (مدینه به عنوان مبدأ حرکت امام حسین، کوفه به عنوان مقصد در نظر گرفته شده، و شام به عنوان مرکز فرماندهی تقابل با امام و محلی که کاروان اسرا به آنجا رفت) نشان‌دهنده جریان‌های فکری و سیاسی متفاوتی هستند [۱]. تأمل در ماهیت “قطب سوم” (شام و تفکر معاویه) به‌ویژه در ایام اربعین، اهمیت دارد [۱].
  2. مفهوم برائت: این مفهوم در ادبیات دینی، به‌ویژه در فرهنگ شیعه و زیارت‌هایی مانند زیارت عاشورا، بسیار برجسته است [۱]. برائت شامل یک رابطه ایجابی با امام حسین (ع) و یک رابطه سلبی با دشمنان اوست [۱]. سوال این است که برائت از اشخاصی که قرن‌ها پیش مرتکب جنایت شده‌اند، به چه معناست؟ پاسخ این است که برائت، نفرت از شخص به خاطر عملکردها، اوصاف و رفتارهای اوست، نه ذات شخص [۱]. بنابراین، برائت از معاویه یعنی برائت از رفتارها و افکاری که حتی امروز نیز می‌توانند ادامه یابند [۱].

سخنران هشت مورد از ویژگی‌ها و پایه‌گذاری‌های معاویه را که برای اولین بار در جامعه اسلامی توسط او ایجاد شده و انحرافات فکری و عملی را پایه‌ریزی کرده است، مطرح می‌کند:

  • ۱. ترویج جبر و تقدیرگرایی برای تبرئه جنایات [۱]:
    • معاویه ترویج می‌کرد که همه حوادث و رفتارهای انسان‌ها، از جمله ظلم و تعدی، مقدرات الهی هستند و هیچ انسانی در هیچ رفتاری مقصر و قابل ملامت نیست [۱].
    • هدف او از این نظریه، تبرئه خود از جنایاتش بود تا بگوید این اعمال ربطی به او ندارد و کار خداست [۱، ۲].
    • او حتی قرآن را (آیه “و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم” – حجر، ۲۱) به گونه‌ای تفسیر می‌کرد که هر اتفاقی از جمله گرانی، قحطی، فقر و ثروت، خواست خداست و مردم نباید او را سرزنش کنند [۲].
    • احنف بن قیس در پاسخ به او گفت: “ما تو را برای آنچه در خزاین الهی است ملامت نمی‌کنیم، بلکه تو را برای آنچه از خزاین الهی برای ما فرستاده شده و تو آن را در گنجینه خود حبس کرده‌ای، ملامت می‌کنیم” [۴].
    • ابوالعلاء عسکری و قاضی عبدالجبار تصریح می‌کنند که معاویه اولین کسی بود که نظریه جبر را در بین مردم مطرح کرد تا برای جنایات خود بهانه و عذری داشته باشد [۴]. این نظریه صرفاً کلامی نبود، بلکه یک فریب سیاسی برای سوءاستفاده از دین و ظلم بر مردم بود [۴].
  • ۲. پایه‌گذاری تفکر ارجاء (ایمان منهای عمل) [۴]:
    • معاویه اولین کسی بود که مفهوم ارجاء را مطرح کرد؛ یعنی اعتقاد به اینکه ایمان یک امر قلبی است و عمل هیچ تأثیری در ایمان و سعادت انسان ندارد [۴، ۵].
    • این تفکر در تضاد با آیات قرآن است که ایمان و عمل صالح را با هم پیوند می‌دهد [۵].
    • هدف واقعی این نظریه، باز گذاشتن دست حاکمان برای انجام هرگونه فساد و جنایت بود، چرا که معتقد بودند هیچ گناهی به ایمان آنها آسیب نمی‌رساند [۵].
    • ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از شیخ خود ابوعبدالله نقل می‌کند که معاویه اولین کسی بود که گفت: “هیچ گناهی با وجود ایمان ضرر نمی‌زند” [۵]. او حتی جنایات خود (مانند جنگ با امام علی و خونریزی حجر بن عدی) را با این استدلال توجیه می‌کرد که “خدا همه گناهان را می‌آمرزد” [۵].
    • این تفکر باعث جذب افراد نالایق و فاسد به دستگاه حکومت می‌شود، به شرط آنکه وابسته به حزب و باند حاکم باشند [۵].
  • ۳. تأسیس سازمان حراست و محافظان (حرس و شرطه) [۶]:
    • معاویه اولین کسی بود که پس از ۳۰ سال از وفات پیامبر، برای خود محافظ (حرس) و شرطه (پلیس) قرار داد [۶، ۷].
    • خلفای پیش از او (ابوبکر، عمر، عثمان و حتی امام علی) با وجود ترور و تهدیدات، هیچ محافظی نداشتند، زیرا تعلیم اسلامی بر عدم فاصله بین زمامدار و مردم و دسترسی آزاد به حاکم تاکید داشت [۶، ۷].
    • این اقدام پس از ترور ناموفق معاویه (در همان شبی که امام علی به شهادت رسید) صورت گرفت [۷].
    • یعقوبی در تاریخ خود می‌گوید: “معاویه اول من اقام الحرس” (معاویه اولین کسی بود که محافظان را برقرار کرد) [۷].
  • ۴. ساختن مقصوره در مسجد [۷]:
    • معاویه اولین کسی بود که در مسجد، مکانی مخصوص و حفاظت شده (مقصوره) برای نماز خواندن و خطبه گفتن حاکم ساخت [۷].
    • ابن خلدون در مقدمه خود این موضوع را به معاویه نسبت می‌دهد [۷].
    • این عمل منجر به فاصله گرفتن امام مسلمین از جامعه و دشواری دسترسی مردم به او شد، که پیامدهای منفی مانند کاهش اطلاعات حاکم از وقایع روزمره و دردهای مردم را در پی داشت [۷، ۹].
    • شهید بهشتی در سخنرانی خود در سال ۱۳۴۹، این نوع “حجاب” (مانع بین حاکم و مردم) را از نظر فقه اسلامی حرام مطلق می‌دانست و تاکید می‌کرد که ارتباط مستقیم زمامدار با مردم یک “دگم” (اصل غیرقابل تغییر) است [۸، ۹]. او می‌گفت که اگر حاکم از جان خود می‌ترسد، نباید زمامدار شود و اگر جامعه‌ای برای بقا به یک شخص وابسته است، مرگ بر آن جامعه باد [۸].
  • ۵. تغییر تشریفات مجالس حکومتی [۹]:
    • معاویه اولین کسی بود که در مجالس حکومتی برای خود تخت (سریر، ارائک) قرار داد و خود بر تخت می‌نشست در حالی که مردم بر زمین می‌نشستند، بدین ترتیب فاصله طبقاتی و نشانه‌ای از تفاوت “جنس” حاکم با مردم ایجاد شد [۹، ۱۰].
    • پیش از او کسی چنین کاری نکرده بود، زیرا مردم وضع پیغمبر و روابط ساده او را به یاد داشتند [۹]. اما معاویه در شام، جایی که مردم پیامبر را ندیده بودند و اسلام را از او می‌شناختند، توانست این تغییر را اعمال کند [۹].
    • ابن خلدون نیز تایید می‌کند که معاویه اولین کسی بود که این کار را کرد و سایر حکام اسلامی نیز از او تبعیت کردند [۱۰]. این امر مردم را برای پذیرش استبداد و دیکتاتوری آماده کرد [۱۰].
  • ۶. دستکاری در احکام اسلامی و ایجاد طبقاتی‌گری [۱۰]:
    • معاویه احکام اسلامی را که بر تساوی و برابری و لغو امتیازات تأکید داشت، دستکاری کرد [۱۰].
    • نمونه بارز آن، تغییر قانون اسکان در مکه است. قرآن کریم فرموده است: “سواء العاکف فیه والباد” (حج، ۲۵) که اشاره به برابری ساکنان مکه و غریبه‌ها دارد [۱۰].
    • امام علی (ع) در بخشنامه‌ای به حاکم مکه دستور داده بود که اهالی مکه از زائران کرایه نگیرند [۱۰].
    • اما معاویه اولین کسی بود که دستور داد برای خانه‌ها در مکه درهای دولنگه درست کنند و از ورود مهمانان به صورت رایگان جلوگیری کرد و کرایه گرفتن را آغاز کرد [۱۰، ۱۱].
    • امام صادق (ع) در کافی نقل می‌کند که معاویه اولین کسی بود که به خانه‌های مکه در زد [۱۱]. سخنران این عمل را نمادی از طبقاتی کردن جامعه می‌داند و آن را فرعونیت معاویه در امت اسلامی می‌خواند [۱۱]. او حتی به این نکته اشاره می‌کند که فاصله طبقاتی در شهر مذهبی مشهد امروز نیز بیش از سایر شهرهای ایران است و ریشه آن را در همان الگوی معاویه می‌بیند [۱۱].
  • ۷. ترویج فرهنگ قصه‌گویی و جعل روایات [۱۱]:
    • معاویه فرهنگ قصه‌خوانان را ترویج کرد که منظور داستان‌پردازی و جعل در مسائل دینی بود [۱۱].
    • او افرادی مانند کعب‌الاحبار را به شام آورد و به آنها تریبون داد تا پس از نماز صبح و عصر برای مردم قصه بگویند [۱۲].
    • این قاص‌ها (قصه‌گویان) چیزهای بی‌اساس را جعل می‌کردند و این بزرگ‌ترین خیانت به فرهنگ مردم بود [۱۲].
    • معاویه حتی بر قصه‌گویی نظارت داشت و به کسی اجازه نمی‌داد بدون مجوز او قصه بگوید [۱۲]. امام علی (ع) در زمان خود با این افراد مبارزه می‌کرد [۱۲].
    • سخنران اشاره می‌کند که این فرهنگ قصه‌پردازی و جعل، تا دهه‌های اخیر نیز ادامه یافته و حجم کتب حاوی قصه‌های بی‌اساس (مثلاً درباره عاشورا) بسیار بیشتر از قبل شده است [۱۲، ۱۳].
  • ۸. ضرب سکه با نماد شمشیر [۱۳]:
    • معاویه در زمان حکومت خود، دینارها و درهم‌هایی را ضرب کرد که تصویر یک اعرابی شمشیر به دست بر روی آن‌ها حک شده بود [۱۳].
    • این عمل نماد حکومت اسلامی او شد و اسلام را به عنوان “دین شمشیر” معرفی کرد [۱۳].
    • سخنران این اقدام را پایه‌گذاری این ایده می‌داند که اسلام با شمشیر معرفی می‌شود، و این مسئله را بسیار مهم تلقی می‌کند [۱۳].

در پایان، سخنران تاکید می‌کند که تمام مسلمانان نیاز ضروری دارند تا “دین معاویه” را بشناسند و از آن برائت جویند، زیرا بسیاری از مفاسد فکری و رفتاری در طول تاریخ اسلام، ریشه در این انحرافات پایه‌ریزی شده توسط معاویه دارد [۱۰، ۱۳]. او همچنین بیان می‌کند که تاکید ائمه (ع) بر برائت از بنی‌امیه و به خصوص معاویه، بسیار حکیمانه بوده است، هرچند که متاسفانه آن‌گونه که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است [۱۳].


متن پیاده شده منبع “دین معاویه (۱).mp3

[۱] بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم حسب الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعمسی ثم الصلاه وسلام علی سید نا و نبینا ابیقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج

صلی الله علیه و آله و سلم قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و اذا قیل لهم لا تف دو فارض قالو انما نحن مصلحون انهم هم المفسدون ولاکن لا یشکرون تقدیم به پیشگاه مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام صلواتی عنایت بفرمایید

اللهم صل علی محمد و آل محمد حمد و عجل ب

در ماجرای شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام سه قطب وجود داره که هرچند این سه قطب جنبه جغرافیایی و منطقه‌ای داره ولی هر یک از این سه کانونی برای یک جریان فکری و سیاسیست. قطب اول مدینه است. مبدا حرکت اباعبدالله. قطب دوم کوفه است که مقصد در نظر گرفته شد و قطب سوم شام است. که در حقیقت فرماندهی این تقابل با حضرت از اونجا نشد و حرکت کاروان امام حسین از روز عاشورا به بعد تحت تأثیر این قطب سوم قرار دارد. وضع این سه قطب کاملاً با یکدیگر متفاوت هست. در ایام اربعین بهخصوص تأمل کردن درباره ماهیت این قطب سوم ضرورت بیشتری پیدا می‌کند. این مقدمه اول و مقدمه دوم اینکه در ادبیات دینی ما موضوعی به عنوان برائت و وجود دارد. البته در قرآن کریم به صراحت موضوع برائت مطرح شده و حتی از زبان انبیای گذشته هم خداوند نقل می‌کند. ولی این بحث برائت در فرهنگ خاص شیعه ظهور و بروز بیشتری یدا کرده. شما در همین زیارت‌هایی که برای اباعبدالله الحسین علیه السلام هست مثل زیارت عاشورا تأکید بر موضوع برائت خیلی برجسته است. یعنی یک رابطه ایجابی با امام حسین و یک رابطه سلبی با دشمنان حضرت و اعلام اینکه من ابرک من از این‌ها برائت می‌شیم. اینجا یک سوالی مطرح میشه و اون سؤال این هست که برائت از اشخاصی که قرن‌ها پیش جنایتی مرتکب شده‌اند و بعد به هلاکت رسیده‌اند. و امروز حضوری در برابر ما ندارند. برائت از این افراد به چه معناست؟ اعلام بیزاری و برائت از دودمان بنی امیه به صورت عام و از اشخاصی مانند معاویه به صورت خاص. مسئله این هست برائت را برائت از اشخاص می‌دانید یا برائت از افعال می‌دانید. وقتی اعلام برائت میشه نفرت از یک شخص است یا نفرت از شخص به خاطر یک عملکرد است. به خاطر یک اوصاف است. هست به خاطر یک رفتار هستش و الا اشخاص که ذاتاً با یکدیگر تفاوتی ندارند. اینجا ما به یه موضوعی می‌رسیم با این دو مقدمه و اون این هست اگر بنات برائت از بنی‌امیه و اگر برائت از معاویه و امثال معاویه یعنی برائت از ه رفتاری یعنی برائت از چه افکاری که این افکار و این رفتار می‌تواند در طول تاریخ استمرار پیدا کند هرچند اون اشخاص امروز نباشند موضوع صحبت امشب من با توجه به این مقدمه عنوانش اینه برائت از دین معاویه برائعت از معاویه یعنی برائت از دین معاویه آیین معاویه اندیشه معاویه رفتار معاویه سعی می‌کنم در این جلسه این موضوع رو که موضوع گسترده‌ایست که مگر معا رای چه خصلت‌هاییست که باید از او برائت جست و او بهخصوص با این خصلت‌ها و رفتارها چه تأثیری در دین ما و در اعتقادات ما به وجود آورد مبادا ما امروز به کسی ل لعن می‌کنیم که این لعن به خود ما برمی‌گردد. چون اون رفتارها در بین ما هم وجود داره. خدا رحمت کنه. استاد بزرگوار مرحوم شهید مطهری می‌فرمودند گاهی افرادی فراوان لعن به معاویه و بنی‌امیه می‌کنند. در حالی که دقیقاً تار و شخصیتشون مطابق با همان بنی‌میه است و مطابق با همان معاویه هستش. یعنی خودشونو در واقع دارن لحن و نفرین می‌کنن. میشه شناخت. اگر ما این رو بشناسیم که این دین معاویه چیه خب علاوه بر اینکه پاسخی به سؤال دین دیروز داده‌ایم که معاویه که بود. پاسخی به سؤال امروز هم می‌دهیم که آیا معاویه امروز در زندگی دینی ما حضور دارد یا حضور ندارد؟ و اگر حضور دارد این حضور در کجاست و علائم این حضور را چگونه می‌توان شناسایی کرد؟ اول برگردیم برای بررسی موضوع که معاویه چگونه فکر می‌کرد، چه دینی داشت و چگونه رفتار می‌کرد و قهراً دیگه نیاز به بخش دوم نخواهد بود که معاویه امروز کجا زندگی می‌کنه، مرده است یا زنده است. اگر زنده است در کجا زنده است؟ من ۸ مورد رو در نظر گرفتم ولی الزامی برای اینکه این هشت مورد رو کامل عرض بکنم نیست. به مقداری که فرصت مجلس ازا اجازه دهد و به مقداری که صبر و حوصله حزار گرامی به من اجازه بده این ست رو عرض می‌کنم. این فهرست از عقاید و افکار معاویه آغاز میشه و تا رفتارهای او ادامه پیدا می‌کنه. البته می‌دانیم که در تاریخ اسلام معاویه آغاز کننده انحراف نیست. پیش از او هم انحرافاتی بعد از وفات رسول اکرم پیش آمده بود. ولی نقش معاویه نقش تأسیس یک جریان فکریست. هیچ‌کدام از آن خلفای قبلی چنین نقشی در تأسیس یک جریان فکری نداشتند. او س هستش و میشه گفت یک مکتبی را به وجود آورد و این هشت موردی رو که بنده عرض می‌کنم مواردیست که برای اولین بار معاویه در جامعه اسلامی پایه‌گذاری کرده است و قبل از آن سابقه‌ای در این موضوعات وجود نداشته. این نقش تأسیس نکته اول معاویه ترویج می‌کرد همه حوادثی که اتفاق میفته حتی رفتارهایی که انسان‌ها دارند ظلم و تعدی هرچه می‌شود همه مقدرات الهیست و هیچ انسانی در هیچ رفتاری مقصر نیست و قابل ملامت و مؤاخذه یست. خب حالا چرا چه سودی داشت برای معاویه اثبات اینکه انسان مجبور است یا مختار است غذا و قدر حتمی الهیست بدون اختیار انسان یا با اختیار انسان تفاوت در این بود که با نسبت دادن رفتار انسان‌ها به خدا در سدد این بود که جنایات خود را تبرعه کنه و بگه ربطی به من نداره. همین معاویه که شما می‌شناسی که جرسومه فساد و جنایت بود بیشترین کلمه‌ای که به زبان می‌آورد خدا بود. فکر نکنید او از خدا دم نمی‌زد. اقاً می‌گفتش همه این‌ها کار خداست. یه مقداری دوستان تشریف بیارن جلو یه صلواتی عنایت بفرمایین صل علی محمد و آل محمد عجل

[۲] سیوطی درالمنصور خودش این روایت رو نقل می‌کنند یعنی اهل سنت نقل کرده‌اند که معاویه گفتستم تعلمون ان کتاب الله حق شما مسلمونا قبول ندارید که کتاب خدا حق است سخن خدا راسته قالو بلا گفتن قطعاً همین طوره کتاب خدا حقه گفت پس این آیه رو بخونید فقرایه و ان من شی زنه وز معلوم خدا در قرآن فرموده در سوره حجر خزائن همه اشیا در اختیار ماست و ما به اندازه مقدر و معلوم هر چیزی را نازل می‌کنیم. قرآنو که میگید حق خدا هم که در قرآن فرموده همه چیز دست منه و هرچه که در اختیار هر کس قرار می‌گیره اندازهش رو من مشخص می‌کنم. بعد سؤال کردم تؤمنون بهاذا قبول دارید آیه رو یا نه؟ قالو بلا گفتن همین هرچه خدا گفته درسته بعد نتیجه مهم این نتیجه هست ف کیف تلومونی بعد هاذا پس چرا به من اعتراض می‌کنی؟ را اشکال رو متوجه من می‌کنیم؟ گرانی خدا خواسته، قهطی خدا خواسته، هرچی هست یکی کم داره، یکی زیاد داره، یکی در افلاس و بدبختی و بیچارگیست میگید معاویه معاویه معاویه فف تلومونی بعد هاذا چرا منو ملامت می‌کنه؟ هر کی هرچی داره هر وضعی هستش همینو خدا خواسته دیگه همینه نقش خودش رو به صفر می‌رسانه نقش خدا رو به صد می‌رسانه تا هر عیب و ایراد و اشکالی در کار هست بگه به من ربطی

[۳] نداره دیگه خداست خداست و خداست خب از پای منبر احنف برخواست

[۴] گفت یا معاویه والله مالومک علی ما فی خزائن الله اهنف در اعتراض و در جواب به معاویه گفت ما تو رو ملامت نمی‌کنیم به خاطر آنچه که در خزائن الهیست تو را ملامت می‌کنیم برای آنچه از خزائن الهی خدا برای ما فرستاده و تو گرفته‌ای و در گنجینه خودت حبس کردی. خداوند برای همه انسان‌ها رزق و روزی مقدر کرده. اونچه که بر قلم تقدیر الهی قرار گرفته سعادت و خوشبختی همه انسان‌هاست. تو مصادره کردی. تو جنایت کردی این آغاز مسئله است پناه بردن به جبر و از اونجا شروع شد شما ملاحظه کنید که ابولال عسگری در کتاب خودش میگه ان معاویه اول من زعم ان الله یریدفعالباده لها اول کسی که به دهان مردم انداخت که تمام آنچه را که ما انجام بدیم کار خداست. اول کسی که این حرف را به زبان جاری کرد او معاویه بودش و حالا مواردی که من در اینجا نوشتم زیاده ولی متکلمان که بحث قضا و قدر رو در کلام مطرح می‌کنن و اینکه در تاریخ این از کجا پیدا شد است کی گفت این حرفا رو اونجا مثلاً قاضی عبدالجبار در اون موسوعه کلامی مفصل خودش به نام المغنی اینطور میگه میگه ان اول من قال بالجبر و ازهرهو معاویه و انه قال مایتیه به قضا الله و من خلقه هرچه که اتفاق میافتد از غذای الهیست چرا این نظریه یه نظریه صرفاً فلسفی و کلامی بود؟ نه ظاهرش بحث کلامیه واقعش یه بحث سیاسیه و حقیقتش اینه که یک فریبه ریبی برای سوءستفاده کردن از دین برای ظلم و جنایت و سواری بر مردم این سخنیست مالی ۱۲۰۰ سال قبل که قاضی عبدالجبار از استاد خودش ابوعلی نقل می‌کنه میگه اولین بار معاویه اینو قرار مطرح کرد عذرا فی مایتعتی تا هر جنایتی انجام می‌دهد عذر و بهانه‌ای داشته باشه. بگی این مال من نیست. خدا خواست. بعد این مطلب را ادامه می‌دهد که خداوند به او قدرت داده و بعد همین طور. و پایان مطلب این هستش که این مسئله در ملوک بنی‌امیه ادامه پیدا کرد. سواستفاده‌ای از دین برای توجیه اینگونه جنایات برای اینکه بتوانیم بیشتر و کامل‌تر این فهرست رو ارائه بکنیم از این مورد اول به سرعت عبور می‌کنیم. میریم مورد دوم که این مورد دوم هم اعتقادی سیاسیه و اون یک مسئله‌ایست در کلام به نام ارجاع و یک گروهی هستند و گروهی بوده‌اند که این‌ها مرجعه نامیده می‌شدند و مرجع کسانی بودند که اعتقادشون بر این بود که اساس ایمان یک امر قلبی و اعتقادیست و عمل تأثیری در ایمان نداره.

[۵] اگر کسی بدون عمل الح هست اما قلبش پاکه و اعتقاداتش درسته این مؤمن کامله عمل در سعادت انسان نقشی و تأثیری نداره این گروه مرجعه بودن حالا اینکه قرآن کریم دائماً پیوسته تکرار می‌کند آمنو و عمل الصالحات که بین ایمان و عمل صالح تفکیک نباید به وجود بیاد که انسان در خسران و زیان هست مگر کسی که ایمان و عمل صالح داشته باشه همه این‌ها عوض شد و رابطه ایمان و عمل قطع شد چرا ظاهرش یک مسئله کلامی در تفسیر ایمانه ولی حقیقتش اینه یه افرادی حکومت رو به دست گرفتن قدرت رو به دست گرفتن و می‌خوان در دستشون باز باشه هر غلطی می‌خوان انجام بدن و وقتی بهشون گفته میشه که آقا شما چرا مقید نیستید به عمل دینتون کجا رفت ایمانتون کجا رفت میگن ایمان که تو قلبمونهست اون آسیبی ندیده با هیچ جنایتی ایمان انسان از بین نمی‌رود و آسیب نمی‌بینه این شما فکر نکنید که معاویه همونی هستش که در صفین وقتی احساس کرد سپاه شام شکست می‌خوره حداکثر حیله و فریب این بود که قرآن رو روی سر گرفت. خیلی خیلی مسئله عمیق‌تر و جدی‌تر هستش. افکار و آرایی رو این‌ها پایه‌گذاری کردند با تهدید روی کلمه پا گذاری ابن ابالحدید در شرح نهجالبلاغه میگه قال شیخنا ابوعبدالله اول من قال بالارجاعهض معاویه اول کسی که مسئله ارجاع را مطرح کرد یعنی ایمان منهای عمل موجب سعادت انسانه عمل بود نبودم نبود مهم نیست اول کسی که این ئله رو مطرح کرد معاویهش و او گفتش که انه لا یزر معیمان معصیت هیچ معصیتی ضرر به ایمان آدم نمی‌زنه خیالتون راحت باشه خیالتون راحت خب چرا و لذالک قال معاویه لمن قال له حاربت من تعلم یه کسانی اعتراض می‌کردن به معاویه معاویه جنگیدی با علی بن ابیطالب معاویه خون حجر بن یدی علی‌ها را ریختی معاویه فلان فساد فلان فساد فلان فساد وارتکبت ما تعلم کدام جنایت است که تو انجام ندادی در برابر چی می‌گفت فقال وثقت به قوله تعالی ان الله یغفرنوب جمیعا خدا فرموده من همه گناهانو میآموردم زن ما به گفته خدا ایمان داریم معاخذه نباید صورت بگیره روی عمل چون عمل هر معصیتی هر مقدار که سنگین باشه مشمول آمرزش الهی هستش برای تبرعه خودشون حالا شما اینا رو باید ردیابی کنید این عقاید این افکار که منشأش همون دین معاویه و دین شام و ببینید در دنیای اسلام و مذاهب مختلف چگونه سریان و جریان پیدا کرده و افراد در واقع همون تفکر ارجاع معاویه رو دارن. عمل مهم نیست. کثیف‌ترین افراد رو جذب می‌کنن. نالایق‌ترین افراد رو به کار می‌گیرن ولی اعتقادشون اینه که این آدم درستی آدم درستی یعنی چی؟ یعنی تو حزب و باند ما هستش و از هر رفتاری و از هر فسادی میشه چشم‌پوشی کرد.

[۶] خب این منطق منطقی بود که معاویه و ابن ابالحدید داره از استادش نقل می‌کنه اول کسی که پایه و اساس این فکر غلط رو گذاشت معاویه است. اصلاً شما نمی‌تونین مقایسه بکنید جریان و یه رو با این ویژگی‌ها با اون انحرافاتی که قبل اتفاق افتاده اونا پایه‌گذار چنین جریان فکری و مؤسس نیستند از مسائل اعتقادی بیاییم پایین‌تر شیوه‌ها و روش‌هایی که از نظر سیاسی وجود داره و این‌ها منشأ فساد در طول تاریخ شده فساد عملی فساد سیاسی فساد امنیتی از کجا شروع شد خلیفه اول از دنیا رفت دوران خلافتشم دوران کوتاهی بود درست یه ۲ سالی حکومت کرد خلیفه دوم نه به مرگ طبیعی از دنیا نرفت و ترور شد ه قتل رسید ولی با اینکه خلیفه بود و قدرت داشت و مخصوصاً خلیفه دوم که به خشونت معروف بود اما در عین حال خلیفه جرأت نمی‌کرد محافظی برای خودش انتخاب کنه پاسبانی داشته باشه حفاظتی هیچی لذا وقتی تصمیم به قتل و ترور او گرفتن انجام دادن. این خلیفه دوم. خلیفه سوم هم بعد از حدود ۱۳ سال او هم به قتل رسید. اما باز از حادثه پیش آمده برای خلیفه دوم عبرت نگرفتن بنشینن بگن آقا ممکنه افرادی قصد جان خلیفه رو بکنن. یه محافظ ی باید وجود داشته باشه یه نگهبانی باید وجود داشته باشه در جلوی منزل خلیفه کسی اونجا حفاظت بکنه توی مسجد جای دیگه هیچ خبری از این حرفا نبودش امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم که قدرت رو به دست گرفت که به حسب ظاهر ردیف چهارم قرار گرفت با اینکه خب معلوم بود دشمن جدی حضرت داشت کسانی مانند خوارج که ریختن خون علی بن ابیطالب را مباه می‌دانستند و احساس خطر میشد با توجه به روحیاتی که خوارش داشتن امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم هیچ‌گونه حفاظت و حراستی نداشت لذا اون ملعون ازل و ابد در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان به مسجد آمد و قصد جان علی بن ابیطالب رو کرد ابن ملجم و حضرت را به شهادت رساند هیچکسی نگفته که این خلیفه مسلمین جانشین پیغمبر در اون شرایط کاملاً حساس امنیت اگه معاویه می‌خواست کسی رو بفرسته می‌توانست تروریستی بفرسته. اگه خوارج می‌خواستن کاری بکنن می‌تونست. اگه افراد دیگه‌ای ناراحت تو جامعه بودن نه کسی نگفته امیرالمؤمنین محافظی داشت. ولی همین اقدام که در شب نوزدهم برای امیرالمؤمنین اتفاق افتاد یه هماهنگی شده بود دیگه.

[۷] که ابن ملجم در کوفه و یکی از همراهان او در شام و در دمشق همین طرح را برای قتل معاویه داشته باشه اتفاقاً او هم رفت اقدام کرد ولی تروری که او انجام داد ناموفق بود یعنی معاویه مجروح و مصدوم شد پاش ضربت خورد شمشیر خورد ولی به قتل نرسید بعدم معاویه معالجه کرد و مدافع کرد و تمام شد اونجا بود که معاویه برای اولین بار بعد از ۳۰ سال که از تأسیس حکومت بعد از پیغمبر گذشته بود گفت باید حفاظتی برای خودمون درست کنیم اینجوری نمیشه و این تعبیر در منابع فراوان تاریخی آمده یکی و د تا و سه تا نیست بسیار فراوان هستش تعبیری که هست این هست در تاریخ یعقوبی هست و کان معاویه اول من اقام الحرس اول کسی که برای خودش محافظ قرار داد معاویه بود و شرک شرطه قرار داده بعد همین مسئله پیوسته تشکیلات حفاظت توسعه پیدا می‌کرد. اول فرد بود و افراد بودن یعنی یه تیمی بودن. بعد گفتن که این کافی نیست. بالاخره خلیفه میره در مسجد جامعه دمشق اونجا خطبه می‌خوانه. ممکنه همون جا قصد جان او رو بکنن تیری به طرف او پرتاب بکنن پس باید بیاییم ما یک مکان مخصوصی برای او قرار بدیم که در هنگامی که خطبه می‌خوانه بره توی اون مقصوره که حفاظت شده باشه عبارت ابن خلدون در کتاب مقدمه خودش که کتاب محرو ییست اینه البیت المقصوره من المسجد لصلا یه جای مخصوص حفاظت شده‌ای رو در مسجد درست کردن چه برا نماز خواندن چه برا سخنرانی کردن ف اول من اتخذها معاویه بن ابیسفیان این تشکیلات گسترده پایه‌گذارش ابن خلدون میگه معاویت بن ابیسفیانه نه اینکه قبل از این احساس خطری نباشه عرض کردم چند تا خلیفه قبلی ترور شده بودن کشته شده بودن ولی تعلیم اسلام در جامعه اسلامی این بود که فاصله بین زماندار مسلمین با مسلمون‌ها نباید وجود داشته باشه دسترسی به مام مسلمین برای عموم مردم باید امکان‌پذیر باشه و یک بابی وجود داشت به عنوان بابالحجاب و اینکه حجاب ممنوعه و حرامه دسترسی به خلیفه باید آزاد باشه مسئله صرفاً این نیستش که تأمین امنیت خلیفه بشه مسئله این بود که پیامدها و عوارض این تشکیلاتی که درست می‌کردن که نتیجه‌ش این میشه امام مسلمین از جامعه اسلامی فاصله می‌گیره دسترسی به او مشکل میشه اطلاعات او از وقایع روزمره کم میشه درد مردم کمتر به او منتقل میشه مشکل اینا بود نه تأمین امنیت تأمین امنیت که اشکالی نداره که برای همه خوبه برای امام مسلمینم اینجا باید یه هزینه‌ای داد یعنی کسی که در معرض امامت و رهبری جامعه قرار می‌گیره در معرض خطرم هستش چه باید کرد جوابش اینه که امیرالمؤمنین چیکار کرد بله امیرالمؤمنین چیکار کرد سال ۱۳۴۹ بود شهید بزرگوار آیتالله بهشتی در هامبورگ بودند. سال پنجم حضور ایشان بود.

[۸] اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا را ایشان تأسیس کرده بود. این اتحادیه هر چندگاه یک بار جلساتی داشت و مجمع اون اتحادیه تشکیل یشد و یک روز در سال ۴۹ در یک مجمع ایشان سخنرانی می‌کرد و موضوع صحبتش این بود که برخی از اصول در اسلام انعطاف پذیر است شرایطی پیش میاد به اقتضای این شرایط به تعبیر علما فقها عناوین ثانویه میان یه حکمی ممکنه تعطیل بشه میشه ولی برخی از اصول هم هست که این‌ها تعطیل ناپذیر است. یعنی عناوین ثانویه نمی‌تونه بیاد اینا رو کنترل کنه یعنی این احکام همیشه و همه جا هست و باید جاری بشه و ایشون تعبیر می‌کردن به این‌ها به این اصول و به این احکام دکمه اینا دکمه اینا رو نمیشه تغییر داد ایشان ۳ تا مسئله اونجا به عنوان مثال در سال ۴۹ به عنوان دگ مطرح کردن. عبارت ایشونو می‌خونم. این کتاب خوشبختانه چاپ شده از آثار شهید بهشتیست. اسمشم همین هست. اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا. صحبت‌های ایشون در مربوط به این جریان هست. علیه السلام جملات شهید بهشتیه. علیه السلام در حال جنگ با معاویه بود. برای خودش هرس و پاسبان نگذاشته بود. آزاد در میان مردم می‌آمد و سریحاً می‌گفت آن روزی فساد در جامعه رخنه می‌کند و زمانداران به صورت بت می‌آیند که رابطه مستقیم میان مردم و زمانداران به کلی بریده شود. از نظر فقه اسلامی حجاب حرام مطلق است. یه حجاب واجب داریم و یه حجاب حرام داریم. اون حجابی که فاصله و مانع ایجاد می‌کنه بین حاکم این حجاب از نظر فقه اسلامی حجاب حجاب حرام مطلق است. حجاب یعنی چه؟ یعنی اینکه زمانداری طوری زندگی می‌کند که هر کس بخواهد پیش او برود باید از دربانی یا مأمور تشریفاتی یا رئیس دفتری اجازه بگیرد. باید حداقل هفته‌ای یک بار، روزی یک بار، مقداری که برای شرایط ن و مکان کافی باشد در اختیار عموم باشد. نمیگیم در اتاق همیشه به روی همه بازش که به کاری نمی‌رسه نه تنظیم بکنه. بعد ایشان یک سؤالی رو جواب میدن که شاید به ذهن شما هم رسید. آقا ترورش می‌کنند. یعنی ایشون داره اعتراض به خودشون می‌کنه که اگر اینجوری باشه ه آقا کررش می‌کنند. دیده بودید ایشون چه‌جوری با جرأت و جسارت با تنین خاصی حرف می‌زد؟ آقا ترورش می‌کنن بکنند. چه کسی از علیه السلام ارزنده‌تر که ترور شد؟ خب ترورش کنند. جامعه‌ای که بخواهد روی کاکل روی ل ذریع یک آقا پایش بند باشد اصلاً مرگ بر این جامعه خوب ترورش کنن چه می‌شود یکی دیگر سر جای او می‌آید اگر جامعه جامعه است یکی دیگر سر جای او می‌آید اگر بنده از جان خودم می‌ترسم اصلاً نباید زمامدار شوم کسی که از جان خودش می‌ترسد نه نباید زماندار شود. این‌ها در اسلام دگم است.

[۹] من می‌گویم دگم دگ دگم برای اینکه بدانید این‌ها هیچ قابل انعطاف نیست. یعنی اون مفای که هست. خب یه شرایطی پیش میاد یه ضرورت‌هایی وجود داره یه حداقل‌هایی باید تأمین لاحظه می‌کنه که به اقتضاع شرایط و ضرورت‌ها این کار داره صورت می‌گیره یا چنان توسعه پیدا می‌کنه و توسعه پیدا می‌کنه و توسعه پیدا می‌کنه کسی که اصلاً در معرض خطر هم نیست دسترسی به او امکان‌پذیر نیست هیچم کاری بهش نداره اصلاً نمی‌شناسدش شما برای چی اگرم لازمه در چه حدی لازمه به چه مقداری لازمه توسعه پیدا می‌کنه این تجربه‌ایست که بنی‌امیه شروع کردن و پایه‌گذاری کردن و نتیجه‌ش این شد که دستگاه حکومت از عموم مردم جدا شد اونجا امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه به مالک فرمودن مالک ارتباط مستقیم با مردم داشته باش چون اگر ارتباط مستقیم نداشته شی برای تو چیزای کوچک را اون افراد خاص که با تو ارتباط دارن بزرگ درست جل میدن چیزهای بزرگ و مهم را به تو میگن چیزی نیست آقا مهم نیست اتفاقی نیفتاده به خاطر اون محدودیت‌هاییست که در کانال‌های ارتباطیست که مدیریت میشه که اینو نباید گفت اینو نباید رسوند حالا مواردی که در این زمینه هست موارد فراوانه که من در اینجا ثبت کرده‌ام و باز فرصت برای اینکه همش رو بخوانم نیست ۴ ۵ وضع مجالس از نظر تشریفات مجالس حکومتی تغییر پیدا کرد شنیدید پیغمبر یه مجلسی داشت که اگر کسی وارد میشد حضرت رو نمی‌شناخت بایست بپرسه چون مجلس بالا و پایین نداشت دوار بود قیافه‌ها یکسان لباس‌ها یکسان کسی بالا نبود که به تشخیص بدن پیغم و همین طور و همین طور و همینطور و حالا در تاریخ ثبت شده که اول کسی که وقتی به قدرت رسید برا خودش تخت درست کرد و ج روس بر تخت داشت و مردم روی زمین می‌نشستن و فاصله ایجاد شد. این غلط‌ها رو پیش از معاویه کسی نمی‌تونست بکنه. نکرده بود. چرا؟ چون این مردم این مسلمونا وضع پیغمبر و روابط پیغمبر رو دیده بودن و به ذهنشون بود. اما معاویه توانست این کار رو بکنه. چرا؟ چون در شام بود چون مردم شام پیغمبر رو ندیده بودند و اسلام را از زبان معاویه می‌خواستن بشناسن اینا چیزی نمی‌فهمیدن او بهشون می‌گفت اسلام همینه دیگه اسلام همینه و بعد اینجا باز مثلاً در مقدمه ابن خلدون هست که از سریر و منبر و تخت و کرسی مواد منسوبه او ارائک منفذه ل جلوس السلطان علیها مرتفعه عن اهل مجلسه انیساوی فید شأنش دیگه نبود که بیاد مثل مردم روی زمین بنشینه با کنار اون‌ها باشه بعد ابن خلدون میگه و اول من تخذه فسلام معاویا فرهنگ اجتماعی و سیاسی رو عوض کرد مردم را برای پذیرش استبداد و دیکتاتوری آماده کرد برای اینکه نشون بده که جنس اون کسی که روی تخت نشسته با جنس شما مردم فرق می‌کنه.

[۱۰] اون باید اونجا باشه. اصلاً جاش اونجاست. اول من اتخذه فسلام معاویه و تبعه الملوک الاسلامیون فیه بقیه حکام اسلامی هم مسلمون‌ها هم پشت سر او حرکت کردند و همین روش شروع حالا اگر خواستی از این پس لعن کنی معاویه رو لعن با معرفت که چه بلایی بر سر جامعه اسلامی آورد شه همه آنچه را که از مفاسد در طول تاریخ بوده چه از نظر فکری چه از نظر رفتاری که وضع جامعه اسلامی را تیره و تاریک کرده اگر ما اینا رو بررسی کنیم و ریشه‌یابی بکنیم سرنخش به معاویت بن ابیسفیان می‌رسه و اما مورد دیگر مسئله دیگر اینه که دستکاری در احکام احکام اسلامی را هر کجا که بر مبنای تساوی و برابری و لغو امتیازات بود دستکاری کرد دستکاری کرد خب شما بسیاری از عزیزان مشرف شدید مکه مستقر شدید در خانه‌ها اونجا در هتل‌ها بعضی‌ها ساختمان‌های لوکس بالا بعضی‌ها بدون اینکه جایی داشته باشن و در نهایت فقر و بیچارگی و هر کسی که پول بیشتر داشته باشه امکانات بهترن مگر خداوند در قرآن کریم نفرموده بود سواء العاکفیه کسی که در مکه مقیم است با کسی که غریبه است و از بیرون میاد همه با هم مسابست خب چی مسابین یعنی چی؟ یعنی اینکه هر کسی که در مکه است در خانهش رو باز می‌کنه و از غریبه‌ها در موسم پذیرایی می‌کنه. مجانی یه بخشنامه‌ای امیرالمؤمنین داره در نهج‌البلاغه به حاکم و فرمان ای مکه در زمان خلافت خود حضرت اما بعد فقمناس الحج و مر اهل مکه تخذ من ساکن اجرا دستورالعمل امیرالمؤمنینه به مردم مکه دستور می‌دهی کسانی که ساکن هستن که اگر کسی بر شما وارد شد حق گرفتن کرایه و اجرت ندارید چرا الله سبحانه یقول سواءکفیه همه با هم برابرن کی این وضعو به هم زد که تا امروز هم به هم خورده و بخش مهمی از هزینه حج هزینه اسکانه و یه جامعه کاملاً طبقاتی یه جامعه ملاً طبقاتی کی اینو به هم زد؟ اول کسی که دستور داد که برای خانه‌ها دو لنگه درست کنند و جلوی ورود مهمان‌ها را در مکه گرفت. معاویت بن ابیسفیان است. لعنتالله علیه. اینجا روایات خیلی زیاده.

[۱۱] مثلاً در کافی امام امام صادق نقل میکنه ان معاویه اول من باب مصرا به مکه ف من حاج بیت الله ما قال الله عز وجل و کان الناس اذا قدمو مکه نزلبادیظر تا قبل از حاکمیت معاویه اینجور بود هرچی وارد میشد مسافر بود می‌رفت مهمان خود اهالی مکه می‌شد حتی ی حجه اعمال حج رو انجام میداد و برمی‌گشت و کان معاویه صاحبی قال الله تعالی اون سلسله‌ای که خدا در قرآن فرموده زرعها سبون فسبکو در جهنم می‌ندازن معاویه است چون این پایه و اساس این کار رو معاویه قرار داد و کان معاویه فرعون الامه فرعون امت اسلامی معاویه هستش هر کجا که خداوند آمده امتیازاتو لغو بکنه اینا تا تونستن تشریفات درست کردن و موند و موند ۱۰۰ سال ۱۵۰۰ سال تا کی مراجعه کردم به کتاب جواهر مرحوم صاحب جواهر ۷ تا روایت در این زمینه نقل کرده که پای اساس حجم این‌جوری نبوده و اونوقت خب این خیلی جا ادامه پیدا کرده خیلی توسعه پیدا کرده لذا شما امروز در همین شهر مقدس اگر بخواهی بری نگاه کنی آثار این تشریفات رو و این زندگی طبقاتی رو همین جا یه شهر مذهبیو می‌بینید و من دو سه سال قبل یه تحقیقی کردم در مورد وضعیت جامعه طبقاتی و فاصله بین فقیر و غنی و دهک‌های پایین و دهک‌های بالا. مذهبی‌ترین شهر ما مشهد و فاصله طبقاتی در کل ایران در این شهر بیشتر از همه مذهبی هم هست چرا همچین اتفاقی افتاده از کجا اومده زندگی علی بن ابیطالب همچین الگویی رو به ما الهام میده همچین چیزی رو ما از علی اقتباس کردیم یا از معاویه گرفتیم تو زندگی علی بن ابیطالب یه همچین خبرایی نیستش میشه کسی شیعه باشه تأثی به امیرالمؤمنین بکنه توی محوته حرم یعنی بعد از اینکه شما در گیت بازرسی بازرسی شدی وارد شدی توی خود محوته حرم هتل پنج ستاره ساخته شده تضاعات هتل پن ستاره دقت می‌فرمایین برای کسانی که می‌تونن اونجا برن می‌تونن اینجا اومد این هتل کجاست؟ همون جایی هستش که یه کسی مثل آیتالله میلانی رضوان الله تعالی علیه وقتی می‌خواستن توسعه بدن عرم رو سند خانهش رو فرستاد کجاست؟ همون خانه فقیر و محرومی که در این طرح توسعه پیدا کرد کجاست؟ همون جایی که تجارت‌خانه و محل کسب دیگران بوده و امروز چیه؟ امروز اختصاص پیدا می‌کنه به یه گروه خاص. این مسئله گروه خاصو اینا درست کردن در اسلام و الا اونچه که در تاریخ اسلام وجود داره و در مذهب ما هست که چنین مسائلی نیست. نزدیک به یک ساعت شد. عرضم رو در ۵ دقیقه می‌کنم و بیشتر از این مزاحم و مصدع اوقات شما نشم. موارد خیلی زیاد هست. یکی از کارایی که معاویه کرد در تاریخ متأسفانه مان و مان و مان این فرهنگ قصه‌خوانایست. منظورم از قصه این قصه‌های متعارف امروزی نیست.

[۱۲] یعنی داستان‌پردازی کردن و ج فعل در مسائل دینی و اینم از کارهای معاویه هستش این یه آدمایی رو مثل کعبالاحبار آورد شام در شام به این‌ها تریبون داد وعده دو وعده یکی بعد از نماز صبح چون مردم شبا زود می‌خوابیدن صبحم بعد از نماز کاری نداشتن تو مسجد می‌شستن وعده اول کعباله در شام برای مردم قصه ت وعده دوم بعد از نماز عصر قبل از رسانه درست کرده بودن ولی رسانه رو دست آدم‌های و جعال داده بودن اینا کسانی بودن که نامشون قاص بود قصه می‌گفتند داستان و افسانه در مسائل مختلف دینی اگر در قرآن مثلاً چند آیه درباره اصحاب کعب هست. اون‌ها روزها و روزها مردم رو سردگرم می‌کردن با قصه‌پردازی در این زمینه‌ها. چیزهای بی‌اس رو جعل می‌کردن و این بزرگ‌ترین خیانت به فرهنگ این مردم بود و اینا از طریق این قصه‌ها فرهنگ را به دست می‌گرفتن. البته هر کسی هم حق نداشت قصه بگه ها. آدم ای خاصی فقط می‌توانستن قصه بگن در کتاب انصاف اشراف راوی میگه حججنا مع معاویه میگه ما یه سفر حج با معاویه بودیم فلما قدم مکه اخبرجل قاس یقصه علی اهل مکه اونجا گفتن که یکی از همین معرکه گیرا که برا مردم قصه میگه و اینا در مکه هستش و جمعیتی رو جمع کرده بود معاویه احضارش کردش و بعدش بهش گفتمرت بالقصص مجوز داری از کی اجازه گرفتی فقال فمک به غیر اذن تو بیخود کردی که بدون اجازه و مجوز برا مردم حرف می‌زنی هم اصلش رو درست کردن و هم بردنش تحت تشریفات خودش ما که مبادا یه کسی با مردم ارتباطی برقرار کنه و یه حرف ناجوری به مردم بزنه. دست اینا این بود. این کارو اینا کردن. امیرالمؤمنین علی علیه‌ السلام در عصر و زمان خودش یکی از مبارزاتی که داشت این بود که جلوی این افراد گرفته بشه. حالا مواردش خیلی زیاده. من هم برخی از این موارد رو اینجا ثبت کردم ولی فرصت نیستش. یعنی چی؟ قصه تحویل مردم دادن، داستان تحویل مردم دادن، خواب تحویل مردم دادن با چه اساسی؟ با چه اصولی؟ چقدر ما این فرهنگ را در دهه‌های اخیر فربه کردیم؟ ما پیش از انقلاب یه دو سه تا کتاب داشتیم که این کتاب‌ها متهم بودن که قصه‌پردازی مثلاً در زمینه عاشورا و کربلا کردن و مصیبت‌هاشون ر نیست. می‌گفتن مثلاً کتاب روضت‌الشهدا مرحوم آقای مطهری هم به اینا حمله می‌کردن که شما مصیبت‌های دروغ درست کردی یا از دیگران نقل کردی، تحریک کردی.

[۱۳] الان اون دو سه تا کتاب به نظر شما به چند تا کتاب رسیده؟ به چه حجمی رسیده اونا چند قرن محصولش چند تا کتاب ما چند دهه محصولی را که تولید کردیم در زمینه قضایای مختلف تاریخی و امام حسین و امثال این‌ها حجمی بیش از آنچه که در طول تاریخ قبلی‌ها جعل کرده بودن چیزایی که هیچ‌کس نشنیده خود شماها که سن سالی ازتون گذشته از شماها ما می‌شنویم که گاهی میرید توی مجلس میگید یه روضه جدیدی تا حالا نشنیده بودن چطور میشه یه کسی ۴۰ سال ۵۰ سال پای منبر بوده و رو یده دائماً ما در حال تولید هستیم رسانه در اختیار قرار میدیم همون جوری که عرض کردم رسانه براشون درست می‌کردن افراد خاص و و ضرب سکه یک کلمه از کوتاه این رو من عرض می‌کنم این در کتاب الاعلام من دیدم جای دیگه برخورد نکردم و ضربت فی ایامهی دنانیر در زمان معاویه دینارهایی رو زرد کردند از طلا و نقره درهم و دینار ضرد میشد بعد یه صورتی شکلی بر او هک میشد علیها صورت اعرابی متقلد سی اون صورتی رو که اک کرده بودن روی دینارهایی رو که معاویه زد خب این پول نماد یک فرهنگه شما الان در این اسکنازها می‌بینید در کشورهای مختلف یک آثاری که نماد یک تمدنی هست نشان میده که ما اینیم پیشینمون اینه معاویه چی انتخاب کرد یک اعرابی نه یک عرب یعنی عرب‌های بادیه نشین که شمشیری به دست داده این نماد حکومت اسلامی شد دقت می‌فرمایین به دنیا اسلام رو اینجوری معرفی کردن این چیز جدیدی نیست که حالا شما می‌بینید توی پول و اسکناس و نمادهای مختلفی که در برخی از این کشورهای عربی هستش شمشیر هستش و امثال اینا پایه‌گذار اینکه اسلام دین شمشیره با شمشیر معرفی میشه. اینا نوشتن اول کسی که این کار رو کرد معاویت بن ابیسفیان هستش. مسئله مسئله مهمیست. واقعاً ما نیاز داریم نه ما تمام مسلمون‌ها در دنیا نه امروز دیروز و فردا. همه ما نیاز ضروری داریم بدونیم که دین معاویه چیه و بفهمیم که باید از دین بر رائعت جز و باید کرد و واقعاً این زیارت‌هایی رو که ائمه علیهم السلام در اختیار ما قرار دادن و تأکید کردن به برائت از بنی‌امیه بهخصوص معاویه بسیار بسیار حکیمانه بوده هرچند متأسفانه آنگونه که شایسته است مورد توجه ما قرار نگرفت عرضم تمام پارسال در این مجلس یه قسمتی از دین معاویه رو عرض کردم که قاعدتاً به خاطر ندارید و امسال هم یه بخش دیگری از دین معاویه رو خدمت شما عرض کردم از

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *