هیچ نامی در فرهنگ شیعه، به اندازه «حسین بن علی (ع)» مقدس، شورانگیز و وحدتبخش نیست. امام حسین (ع) نه فقط یک امام، که یک مکتب، یک فرهنگ و معیار نهایی برای سنجش حق و باطل است. اما همین قداست، او را به یک ابزار قدرتمند برای کسانی تبدیل میکند که میخواهند با نام او، اهداف دیگری را دنبال کنند.
در یکی از حساسترین لحظات تاریخ معاصر، تنها چند روز پس از توقف جنگی که صدها ایرانی را به شهادت رساند، استاد محمد سروش محلاتی در شب تاسوعا، در یک منبر عمومی، سخنرانیای تحت عنوان «شیوه رهبری امام حسین (ع)» ایراد کردند (لینک) (متن پیاده شده این سخنرانی در ادامه همین مطلب ارائه شده). در نگاه اول، این یک تحلیل تاریخی زیبا و انسانی از سیره امام است. اما با کمی دقت، متوجه میشویم که این سخنرانی، یک عملیات روانی پیچیده و چندلایه برای خلع سلاح یک ملت در حال جنگ است.
بخش اول: پرتره یک امامِ لیبرال؛ تصویری زیبا اما ناقص
استاد سروش محلاتی در این سخنرانی، تصویری دلنشین و مدرن از امام حسین (ع) ارائه میدهد. او بر دو اصل کلیدی در رهبری امام تأکید میکند:
-
آگاهی (Awareness): امام حسین (ع) هرگز اطلاعات را از یارانش پنهان نکرد. حتی وقتی خبر شهادت مسلم و تغییر اوضاع کوفه رسید، فرمود: «در میان اصحاب من هیچ رازی نیست» و همه چیز را آشکارا بیان کرد.
-
آزادی (Freedom): امام پس از ارائه کامل اطلاعات، بارها و بارها، حتی در شب عاشورا، بیعت خود را از گردن یارانش برداشت و به آنها آزادی کامل داد تا میدان را ترک کنند. او فرمود: «هر کس دوست دارد برگردد، برگردد بدون هیچ گناهی.»
چه کسی میتواند با این تصویر زیبا از یک رهبر انسانی و آزاده مخالفت کند؟ هیچکس. اما مشکل، در خود تصویر نیست. مشکل در هدفی است که این تصویر برای آن ترسیم شده است.
بخش دوم: هدف پنهان؛ ساختن یک «ضدقهرمان» برای امروز
این تصویر زیبا، یک روی سکه است. روی دیگر سکه، «ضدقهرمان» داستان است که سروش محلاتی هوشمندانه آن را در مقابل امام حسین (ع) قرار میدهد. او به یک دیدگاه دیگر درباره امامت اشاره میکند که امامت را به پزشکی تشبیه میکند که برای نجات جان کودک، دارو را «به زور به حلقش میریزد».
ما از تحلیلهای قبلی میدانیم که این کنایه دقیقاً به کدام تفکر اشاره دارد: همان «قرائت انقلابی از امامت» که ایشان آن را به رهبری کنونی نظام نسبت میدهد.
بنابراین، پازل کامل میشود:
-
امام حسین (ع): نماد رهبری مبتنی بر آزادی، انتخاب و عدم اجبار.
-
رهبری کنونی (تلویحاً): نماد رهبری مبتنی بر زور، تحمیل و نادیده گرفتن خواست مردم.
این یک دوگانهسازی ویرانگر است که به مخاطب القا میکند: «رهبران شما، حسینی عمل نمیکنند!»
بخش سوم: اصل «بستر و زمان»؛ جایی که نقد به خیانت تبدیل میشود
و اما دردناکترین بخش ماجرا. بیایید این سخنرانی را در بستر واقعی آن تحلیل کنیم:
-
زمان: شب تاسوعا، تنها چند روز پس از یک جنگ تحمیلی.
-
مخاطب: ملتی داغدار و در حالت آمادهباش نظامی.
-
پیام اصلی سخنرانی: رهبر واقعی، به پیروانش اجازه میدهد که میدان جنگ را ترک کنند.
این پیام در چنین شرایطی به چه معناست؟ این یک پیام سیاسی کاملاً واضح است: «رهبران شما که شما را به مقاومت در برابر دشمن فرا میخوانند، برخلاف سیره امام حسین (ع) عمل میکنند، زیرا به شما اجازه “ترک میدان” را نمیدهند!»
و «ترک میدان» در زبان سیاسی امروز، اسم رمز چیست؟ اسم رمز «تسلیم»، «سازش» و «مذاکره» به هر قیمتی. سروش محلاتی در واقع به صورت تلویحی استدلال میکند که رهبری نظام، به جای مقاومت، باید این راه را انتخاب میکرد.
اینجاست که این استدلال، به یک مغالطه عمیق و یک بیصداقتی بزرگ تبدیل میشود. چرا؟
زیرا او عامدانه این حقیقت آشکار را نادیده میگیرد که ایران دقیقاً در مسیر صلح و بر سر میز مذاکره بود که مورد تهاجم قرار گرفت. بنابراین، گزینهی «صلح» و «ترک میدان» توسط ایران رد نشده بود؛ این دشمن بود که با حمله نظامی، این گزینه را از روی میز برداشت. این دیگر یک تحلیل نیست؛ این یک تحریف آگاهانه تاریخ برای مقصر جلوه دادن قربانی است.
بخش چهارم: افشای مغالطه اصلی؛ قیاس معالفارق و تبرئه متجاوز
چرا این استدلال زیبا، یک فریب خطرناک است؟ زیرا بر یک قیاس معالفارق و یک تحریف تاریخی بزرگ بنا شده است: مقایسه یاران امام حسین (ع) با شهروندان یک ملت درگیر در یک جنگ دفاعی.
-
واقعیت کربلا: یاران امام حسین (ع) یک گروه داوطلب در یک حرکت اعتراضی بودند. آنها حق انتخاب داشتند، زیرا امام به عنوان رهبر آن حرکت، این حق را به آنها میداد.
-
واقعیت امروز: اما شهروندان یک کشور که مورد تهاجم قرار گرفتهاند، «داوطلب» جنگ نیستند. جنگ بر آنها تحمیل شده است.
اینجاست که مغالطه عمیقتر میشود. استاد سروش محلاتی با تاکید بر «حق ترک میدان»، در واقع از «صلح و سازش» به عنوان یک گزینه مطلوب یاد میکند. اما او این سوال کلیدی را عامدانه بیپاسخ میگذارد: آیا دشمن اصلاً گزینهای به نام صلح روی میز باقی گذاشته بود؟
پاسخ، یک «نه» قاطع و تاریخی است. در لحظهای که این جنگ بر ایران تحمیل شد، کشور در میانه مذاکرات دیپلماتیک برای رسیدن به توافق بود. این دشمن بود که با حمله نظامی، میز مذاکره را واژگون کرد.
بنابراین، استاد سروش محلاتی با نادیده گرفتن این حقیقت آشکار و حذف کامل نقش «دشمن متجاوز» از تحلیل خود، نه تنها قربانی را به خاطر «مقاومت کردن» سرزنش میکند، بلکه ریاکارانه از او میخواهد به دنبال صلحی باشد که دشمن قبلاً آن را نابود کرده است.
سخن آخر: مراقب امام حسینهای تقلبی باشیم
استاد محمد سروش محلاتی در این سخنرانی، یک «امام حسین لیبرال» و ضدجنگ نمیسازد؛ او یک «امام حسین سازشکار» میسازد که قرار است الگویی برای تسلیم یک ملت باشد.
او این تصویر تحریفشده را به عنوان سلاحی به کار میبرد تا در حساسترین شرایط امنیتی، روحیه مقاومت ملتی را تضعیف کند که در عین مذاکره، به آن حمله شده است. این دیگر یک تحلیل علمی نیست. این یک عملیات روانی دقیق در لباس دین و تاریخ است. وظیفه ما در «تنویر»، شناختن این امام حسینهای تقلبی است که در بزنگاههای تاریخی، به جای ایستادن در کنار ملت، در کنار روایت دشمن میایستند.
گزارش مفصل از محتوای منبع:
سخنرانیای است که در شب تاسوعای حسینی برگزار شده و موضوع اصلی آن “شیوه رهبری اباعبدالله الحسین (علیهالسلام)” است.
سخنران (سروش محلاتی) ابتدا با سلام و تحیات آغاز میکند و به حاضران در جلسه و برگزارکنندگان آن (مجمع احیای فضیلت) تسلیت و قدردانی عرض مینماید. سپس به اهمیت موضوع شیوه رهبری در علوم اجتماعی امروز اشاره میکند و از فقدان ادبیات فارسی قوی در این زمینه پیش از انقلاب گلایه میکند، اگرچه به کتاب دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی در این حوزه اشاره دارد.
مقایسه شیوههای رهبری (بر اساس یادداشتهای شهید مطهری) سخنران سپس بحث خود را با اشاره به یادداشتهایی از استاد بزرگوار، شهید مطهری، آغاز میکند که رهبران را به دو شیوه اصلی متمایز میکند:
- شیوه رهبری مستبدانه، تحمیلی و فردی: در این شیوه، رهبر تمام دستورها را به پیروان خود دیکته میکند، مشورت نمیدهد و تشویق یا توبیخ پیروان در درجه اول منوط به داوری و احساس شخصی اوست.
- شیوه رهبری توأم با هماندیشی و همکاری: در این شیوه، رهبر راهحلهای لازم را از خلال پیشنهادهای پیروان خود کشف میکند. این رهبری مستلزم شخصیت دادن به پیروان و به حساب آوردن آنها و از بین بردن احساس حقارت در آنهاست.
سخنران توضیح میدهد که این دو سبک هم در رهبران دینی و هم غیردینی قابل دستهبندی است و سپس وارد بحث اصلی خود درباره شیوه رهبری امام حسین (علیهالسلام) میشود که متکی بر “نصوص” (قطعههای مختلف از منابع حدیث و تاریخ) است.
آغاز حرکت اجتماعی امام حسین (علیهالسلام) حرکت امام حسین (علیهالسلام) در ابتدا (از مدینه تا مکه) یک حرکت اجتماعی و عمومی نبود، بلکه تصمیمی فردی بود که خانواده حضرت نیز ایشان را همراهی کردند. اما وقتی حضرت در مکه توقف کرده و بهویژه در آستانه فصل حج با مسلمانان ارتباط برقرار کردند، شروع به آمادهسازی افراد برای همراهی نمودند. نقطه آغاز حرکت اجتماعی و بستر رهبری ایشان، از این مقطع و پس از آن، با مکاتبه مردم کوفه و فرستادن نماینده (مسلم بن عقیل) به کوفه شکل میگیرد.
اصول شیوه رهبری امام حسین (علیهالسلام):
اصل اول: حرکت بر اساس اعتماد و اتفاق نظر مردم
- هنگامی که نامههای دعوت از مردم کوفه به امام حسین (علیهالسلام) در مکه رسید (پس از خروج ایشان از مدینه به نشانه اعتراض به بیعت تحمیلی)، حضرت در برابر سه گزینه قرار گرفتند: پذیرش و حرکت، نادیده گرفتن، یا اقدام مشروط.
- حضرت پذیرش دعوت کوفیان را مشروط به همراهی و موافقت عموم مردم کوفه کردند، نه فقط تعداد معدودی از دعوتکنندگان. ایشان نامهای به مردم کوفه نوشتند و مسلم بن عقیل را به عنوان پسر عمو و فرد مورد اطمینان خود فرستادند تا او وضعیت کوفه را بررسی کرده و گزارش دهد.
- نکته کلیدی در نامه حضرت این بود که مسلم باید مشخص کند که “آیا اتفاق نظر بین شما برای این حرکت وجود دارد یا نه؟”. این اتفاق نظر هم شامل توده مردم و هم نخبگان و عقلای جامعه (فضل و حجا) میشد.
- سخنران تأکید میکند که منطق امام حسین (علیهالسلام) این نبود که “من تصمیم میگیرم چه مردم بخواهند و چه نخواهند” یا “ما میرویم و مردم را به زور راضی خواهیم کرد”. بلکه ابتدا باید آمادگی و اتفاق نظر از طرف خود مردم، یعنی عموم مردم و نخبگان، وجود داشته باشد. حرکت ایشان مبتنی بر اعتماد به مردم و جلوگیری از ایجاد افتراق و درگیری در میان آنها بود.
اصل دوم: آگاهسازی کامل و اعطای آزادی انتخاب مجدد به یاران
- پس از اینکه امام حسین (علیهالسلام) از مکه به سمت کوفه حرکت کردند و در بین راه خبر تغییر اوضاع کوفه و شهادت مسلم و هانی (از طریق دو نفر از بنیاسد که از کوفه میآمدند) به ایشان رسید.
- در منزلگاه ثعلبیه، این دو نفر نزد امام آمدند و پرسیدند که آیا خبر را آشکارا بگویند یا خصوصی. امام حسین (علیهالسلام) فرمودند: “ما دونها سر” (در میان اصحاب من هیچ رازی نیست).
- سخنران این جمله را بسیار مهم میداند، زیرا در آن زمان سپاه حضرت یکدست نبود و بسیاری با طمع پیروزی همراه شده بودند. امام نمیخواست اطلاعات و اخبار را از نیروهای خود مخفی کند یا آنها را ناآگاه نگه دارد.
- منطق امام حسین (علیهالسلام) این بود که “ما حمایت مردم را میخواهیم، اما حمایت کورکورانه را نمیخواهیم. حمایت مبتنی بر آگاهی”. مردم باید تشخیص دهند و سپس انتخاب کنند.
- پس از اطلاع از شهادت مسلم و هانی، امام حسین (علیهالسلام) اعلام کردند: “قد خذلنا شیعتنا فمن أحب الانصراف فلینصرف فی غیر حرج و لیس علیه ذمام” (شیعیان ما، ما را رها کردهاند. پس هر کس دوست دارد برگردد، برگردد بدون هیچ گناهی، و هیچ عهدی از من بر گردن او نیست).
- این اعلامیه به صورت مکتوب ابلاغ شد و نه فقط شفاهی. شیخ مفید در “ارشاد” نقل میکند که پس از این اعلام، بسیاری از کسانی که با تصور پیروزی و حکومت همراه شده بودند، پراکنده شدند و رفتند.
- امام حسین (علیهالسلام) نمیخواست مردم را به دردسر بیاندازد، بهویژه کسانی که آمادگی مبارزه نداشتند. شیوه رهبری ایشان نشان دادن “افق واقعی” بود، نه “افق جعلی”.
- مراحل رهبری در این اصل:
- آگاهی کامل در اختیار مردم قرار میداد.
- تصمیمگیری را به خود مردم واگذار میکرد.
- هیچ مانع و هزینهای برای کسانی که تصمیم به بازگشت داشتند، ایجاد نمیکرد (نه تهدید اخروی و نه شرم و رودربایستی).
سخنران در ادامه به این نکته اشاره میکند که مکتب امام حسین (علیهالسلام) یک “مکتب انسانیت” است و این اسناد و مدارک برای شیعه مایه افتخار است و میتواند به عنوان “الگوی جهانی” مطرح شود.
مقایسه با یک دیدگاه متقابل درباره امامت: سخنران به یک دیدگاه دیگر درباره “امامت” اشاره میکند (که شب قبل در جلسه کانون توحید شنیده است)، که امامت را به پزشک معالج تشبیه میکند؛ اگر کودکی از دستور پزشک سرپیچی کند، والدین او را به زور وادار به درمان میکنند، حتی اگر بترسد یا قش کند. این دیدگاه نتیجه میگیرد که “امامت این است” (امامت زور و جبر است). سخنران این دیدگاه را کاملاً متناقض با سیره امام حسین (علیهالسلام) میداند و میگوید: “ما امام و پیشوا و رهبری انقلابیتر از اباعبدالله الحسین نداریم… آن که اینجوریه که ما داریم میخوانیم تو تاریخه و ما چیزی غیر از این ندیدیم”.
تداوم اصول رهبری تا شب عاشورا: حتی در شب عاشورا، زمانی که شرایط به شدت سخت و حساس بود، امام حسین (علیهالسلام) اصول خود را تغییر نداد. در خطبه خود، ابتدا اصحاب را ستودند و فرمودند: “من بهتر از اصحاب و یاران خودم سراغ ندارم”. سپس با علم به اینکه فردا روز درگیری است، باز هم به آنها اجازه کامل برای ترک میدان را دادند: “جمیعاً فی حل لیس علیکم منی زمام” (همگی شما آزاد هستید و از جانب من هیچ عهدی بر گردن شما نیست). حضرت حتی چراغ خیمه را خاموش کردند تا کسی از روی شرم و حیا نماند و فرمودند: “برید دست زن و بچه منم بگیرید برید”. و یاران با آگاهی و آزادی کامل ماندند.
جمعبندی نهایی: سخنران در پایان، اصول رهبری امام حسین (علیهالسلام) را خلاصه میکند:
- هر اقدام حضرت متکی بر پشتیوانه مردمی بود.
- این پشتوانه مردمی بر دو عنصر آگاهی و آزادی استوار بود.
- حضرت مردم را با اطلاع کافی از وضع میدان و پیشبینی حوادث آینده در جریان قرار میداد تا خودشان برای آینده تصمیم بگیرند.
سخنران ابراز امیدواری میکند که مجالس امام حسین (علیهالسلام) روحیه اخلاص، ایثار و فداکاری را منتقل کند.
پیاده شده کامل متن از فایل “شیوه رهبری.mp3”:
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوت الا بالله العلی العظیم حسب الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر ثم الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد
صلی الله علیه و آله و سلم مولانا حسین بن علی علیه السلام لکم فیه اسوه شب تاسوعای حسینیست تقدیم به پیشگاه مقدس باعبدالله الحسین علیه السلام و علمدار کربلا ابوالفضل العباس علیهم السلام صلوات بلندی عنایت بفرمایید
اللهم صل علی محمد و آل محمد
تسلیت و تعزیت عرض میکنم خدمت حضار محترم آقایان و خانمهای گرامی که در شب نهم ماه محرم در این جلسهای که برای اون حضرت تشکیل شده است حضور یافتهاند و همچنین قدردانی میکنم از دوستان گرامی در این مجمع احیای فضیلت که صانه سالهای متمادیست که به این مناسبت این جلسه رو تشکیل میدهند و اسباب اون رو فراهم میکنند. خداوند از همه کسانی که در این کار مشارکت دارند و حضور دارند به احسن وجه قبول بفرماید. موضوع صحبت شیوه رهبری اباعبدالله الحسین علیه السلام است. امام حسین رهبری یک جریان رو و یک اقدام رو و یک حرکت رو بر عهده داشت. حرکتی که از مکه آغاز شد در روز عاشورا با شهادت حضرت و یاران حضرت به پایان رسید. گروهی بودن و جمعیتی بودن که حضرت را همراهی میکردند. با توجه به همین تصویر اولیه از اقدام حضرت و با توجه جه به نقش حضرت در میان این گروه و جمعیت که نقش رهبری بود قهراً این سؤال پیدا میشه که امام حسین در رهبری خود از چه شیوهای استفاده میکردند و بر این رهبری چه اصول و قواعدی حاکم بود؟ این مسئله مسئله مهمیست و مسئله آموزندهایست برای شناخت شیوه صحیح رهبری اون هم به استناد روش اباعبدالله الحسین علیه السلام قبل از اینکه من وارد این بحث بشم یادآور شوم که اصل موضوع شیوه رهبری از مسائلیست که امروزه در علوم مختلف اجتماعی مورد بحث است. در دانشگاهها مورد تحقیق قرار میگیرد که رهبری شکلهای مختلفی و انواع مختلفی داره. یک از این انواع خودش دارای سبکها و روشهای مختلفه. اینو در علوم اجتماعی بحث میکنن. بحث زندهای هم هست. ما قبل از انقلاب ادبیات فارسی قوی متأسفانه در این زمینه کمتر داشتیم. یه کتابی بود که پیش از انقلاب مورد توجه قرار میگرفت در مجامع مختلف در حوزه موضوع رهبری از دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی کتاب شایعی بود و اونجا خب بحث میشد از شیوه رهبری مراجعه کردم ببینم در دوره پیش از انقلاب صاحب نظاران ما در این زمینه چه بحثی رو ارائه کردن و چه سابقهای داره. دیدم در زمینه شیوه رهبری امام حسین که کمتر مطلبی میتوان پیدا کرد و این مسئله مورد توجه قرار نداشته ولی در یادداشتهایی که از استاد بزرگوار شهید مطهری هست یه بحثی درباره شیوه رهبری پیدا کردم که متناسب با بحث امشب ما هم هست. ایشان در این بحث رهبران رو با دو شیوه کدیگر متمایز میکنن. رهبرانی که رهبریشون بر اساس رهبری فردیست و در واقع شیوهایست که ما اون رو استبداد و دیکتاتوری میشناسیم و شیوهای که مبتنی بر مشارکت از همه مردم هست. حالا اجازه بدید من در این مقدمه این بحث ایشون رو در تفکیک دو شیوه و روش خدمت شما ارائه بکنم.
بعد بلافاصله میریم سراغ بحث از امام حسین و بحث امشب ما هم بیشتر متکی ب نصوص یعنی قطعههای مختلف از منابع حدیث و تاریخ برای استنباط این روش که مستند به این نصوص و اسناد هست. اما اون مطلبی رو که استاد بزرگوار مطرح فرمودهاند این هست شیوه رهبری ممکن است مستبدانه تحمیلی و ۱۰ فردی باشد و بعد اضافه میکنن که لازمه شیوه فردی در میان ما این هست که فرد یعنی رهبر تمام دستورها را به پیروان خود دیکته کند و به مشورت ت ندهد تشویق یا توبیخ و یا توبیخ اتفاقی پیروان در درجه اول منوت به داوری و احساس شخصی خود اوست به هر حال فهم او ملاکه درک او ملاکه احساس او ملاکه چه کسی را بالا ببره و چه کسی رو ین بیاره چه کسی رو تعریف کنه و چه کسی رو تقبیه بکنه این یه سبکه در برابرش یک رهبری توئم با هماندیشی و همکاری وجود داره که ایشان این نوع دوم رهبری را اینطور توضیح میدهد رهبر راه حلهای لازم را از خلال پیشنهادهایی که پیروان خود ارائه میکنند کشف میکند. علاوه بر این رهبری مستلزم شخصیت دادن به پیروان و به حساب آوردن آنهاست. احساس حقارت را از اونها زایل میکند و آنها را به همکاری یق مینماید. اینو من به عنوان نمونه عرض کردم برای اینکه این دو سبک و دو روش از گذشته مورد توجه بوده و ما میتوانیم تمام کسانی که نقشی در رهبری اجتماعی داشتهاند در قالب این دو دسته قرار بدیم. البته سبقها و روشهای دیگری هم به شکل متنوع درباره شیوه رهبری مطرح هست که اگر بخواهیم به اونها بپردازیم اونوقت از بحث اصلی خودمان که متناسب با این ایام محرم هست فاصله میگیریم و به مسئله اصلی نمیتوانیم بپردازیم. اینو فقط من به عنوان اشارهای عرض کردم که شیوهها مختلفه، روشها متنوع و گوناگونه و چه رهبران دینی و چه رهبران غیردینی در این قالبها قابل دستبندی هستند. اما نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام سؤال اینه امام حسین با توجه به جایگاه معنویی که در میان مسلمونها و شیعیان داره با توجه به اعتقادی که پیروان نسبت به حضرت دارند و شناختی که نسبت به حضرت دارند حضرت از چه شیوه و روشی برای رهبری خود استفاده کرد حالا میشه گفت میشه اینطور گفت که حرکت حضرت در مقطع اول یعنی از مدینه تا مکه یک حرکت اجتماعی و عمومی نیست. حضرت خودش تصمیم گرفته خانواده حضرت همراه حضرت آمدهاند. اما وقتی حضرت توقف کرد در مکه و ارتباط با برخی از مسلمونها پیدا کرد و بهخصوص در آستانه فصل حج قرار گرفت. چون امام حسین روز هشتم ماه از مکه بیرون آمد. یومتربیه هستش و این به معنای این هستش که مسلمونها مرحله اعمال حج رو ابتدائً انجام دادن و در یومتربیه اینا محرم میشن به طرف عرف.
یرن و حضرت در این بخش اول باسمونها مشارکت داشته و ارتباط با اجتماع مهم اسلامی اتفاق افتاده و در این مدت حضرت افرادی رو آماده کردن برای همراهی از اینجا ما نقطه آغاز و شروع هست خب بعد مسئله مکاتبه با مردم کوفه اتفاق میفته و اینکه حضرت نمایندهای رو به کوفه بفرستن این بستر رهبری از اینجا شکل میگیره غیر از اون رهبری کلی که امام حسین به عنوان امام شیعه داره که امامت حضرت از ۱۰ سال قبل شروع شده با شهادت حضرت امام مجتبی علیه السلام اوی دیگریست. ما بحثمون از این زمانیست که این حرکت اجتماعی داره شکل میگیره و تحقق پیدا میکنه و اونوقت ابتدا نطفههای این حرکت در مدینه هستش و ارتباطاتی که حضرت دارن بعد حضرت حرکت میکنن به طرف کوفه و حوادثی که اتفاق میفته که همه این حوادث نیازمند به تشخیص هست. نیازمند به تصمیمگیری هست، نیازمند به توجیه یاران هستش تا برسه به روز عاشورا و شهادت. اینو ما میخواهیم این بستر رو مورد مطالعه قرار بدیم که روش و شیوه حضرت چگونه بوده است. خب از کجا شروع کنیم؟ از اول ارتباطی که پیش آمد که مردم کوفه رای امام حسین نامه نوشتن و حضرت را دعوت به کوفه کردن و مضمون این نامهها این بود حال که معاویه از دنیا رفته فرصت مناسبیست و ما آمادگی داریم که قدرت سیاسی را به شما تحویل بدیم. خب معاویه بر اساس اینکه در شام طی ۴ سال فرمانروایی، سلطه عجیبی پیدا کرده بود. به این سهولت و راحتی قابل جابهجایی و قابل اسقاط نبود. حالا مردم کوفه احساس کرده بودن که میشه در آغاز این فرمانروایی فرزند او به راحتی در برابر او قیامی داشته باشن. این مهها آمد. امام حسین در مکه بودن و به عنوان اعتراض برای اینکه نپذیرند بیعت تحمیلی را از مدینه بیرون آمده بودند. نامهها در مکه به حضرت رسید. نکته اول در شیوه رهبری این است.
موضع حضرت در قبال این نامهها چیست؟ این نامهها را بپذیرد و حرکت کند. این نامهها را نادیده بگیرد و کنار بگذارد یا نسبت به این نامهها به صورت مشروط اقدام کند و ترتیب اثر دهد. و اگر احتمال سوم مطرح هست یعنی ترتیب اثر دادن به این دعوتها نحو مشروط اون شرط چیه؟ حضرت میفرماید من میام اما به یه شرطی به کدوم شرط که در واقع این شرط نقش اساسی و مهم در حرکت امام به طرف کوفه داره که اگر این شرط باشه حضرت به طرف کوفه میرود و اگر این شرط نباشد به طرف کوفه نمیرود. نمیگیم که حضرت سکوت میکنه در برابر یزید. نه او یه بحث دیگریست که حضرت چه تکلیفی احساس میکنه. اونی که اینجا مطرحه اینه که فعلاً حضرت میخواد بره به طرف کوفه. دعوتم از طرف کوفه هستش. حضرت پذیرفتن این دعوت رو مشروط کردن. مشروطه به چی؟ مشروط به اینکه آیا عموم مردم کوفه چنین دعوتی موافقت و همراهی دارن یا ندارن. کسانی که این دعوتها رو انجام میدهند این فراخوان رو برای حضرت قرار دادن اینا تعداد افراد معدودی هستن. عموم مردم چی میگن؟ تصمیمگیری در این زمین که میخواد یک حرکت سیاسی حادی اتفاق بیفته اول باید مشخص شه که مردم چنین آمادگی دارن یا آمادگی ندارن نامه حضرت رو من برای شما بخونم نامه بسیار نامه مهمیست طبری در تاریخ خودش نقل میکنه نامه حضرت رو که پاسخی به اون دعوتهای مردم کوفهست ه ضرت فرمودند من ابن عم خودم را یعنی مسلم بن عقیل را به طرف شما میفرستم تا او بررسی بکنه و من بر اساس بررسی او اقدام خواهم کرد.
بررسی در این موضوع آیا اتفاق نظر بین شما برای این حرکت وجود داره یا نه؟ اتفاق نظر نامه حضرت رو توجه کنین قد بعثم اخی و ابن عمی و سقتی من اهل بیتی تعبیر اولی که حضرت درباره مسلم به کار بردن اینه که مسلم برادر منه عنوان برادر دو او عموزاده من و کسی که مورد اطمینان از خانه ده من هستش او رو فرستادم و امرته به حالکم و امرکم و ریکم مسلم میاد در کوفه بررسی میکنه و برای من گزارش خواهد کرد که وضع شما در کوفه چگونه است؟ خب اونوقت حضرت بر اساس این گزارش اقدام میکنن ولی اقدام حضرت موقوف بر اینه که این گزارش یک نکته رو مشخص کند و اون این هست که مردم چقدر آمادگی دارن فان کتب انه قدم ملظل منکم مثل ما قدمت علی به رسل و قر فی کتب عقد علیکم جمله مهم در این نامه حضرت اینه اگر مسلم برای من بنویسد این نکته رو بنویسه بنویسد که قدجتمع وفلس من شما اتفاق نظر دارید یا نه قدم مکم وف والحجا هم توده مردم در این زمینه نظرشون مهم هست و هم علاوه بر توده مردم مهم است که نخبگان جامعه چی میگن زبفضل حجا به معنای عقل و خرد العقل والحجا یعنی آدمای عاقل و شاخص و نخبه جامعه اینا نظرشون چیه ا اتفاق نظری در این زمینه وجود داره اونطوری که شما برای من نامه نوشتید یا نه اگر اینطور بود اقدم علیکم شیوه اول اصل اول در رهبری اباعبدالله الحسین اینه حرکت به اتف به اعتماد مردم و به اتفاق مردم هر ر دو هر دو هم باید مردم باشن و به اونها اعتماد شود و هم باید اتفاق نظر در میان مردم باشه بنا نیست امام حسین بره یک افتراقی بین مردم به وجود بیاره بنا نیست حضرت بره به کوفه و اونجا در بین مردم شقاقی و درگیری اتفاق بیفته اگه بناست در برابر یزید اقدامی صورت بگیرد شرط اول حضور مردمه اونم حضور همه مردم هم توده مردم و هم نخبگان جامعه حرکت حرکت مبتنی بر اعتماد به مردمه اینکه من تصمیم میگیرم چه مردم خواهند و چخ نخواهند این منطق امام حسین نیست اینکه ما میرویم و مردم را یه جوری خواهیم برد و راضی خواهیم کرد این منطق امام حسین نیست اول باید آمادگی از طرف خود مردم باشه اونم نه یک آمادگی از نهای ۱۰ از مردم ۲۰ از مردم که بگیم اینا انقلابین و اینا آمادگی دارن بقیه هم هیچی این تعبیر حضرت تعبیر مهمیست که باید بنویسه بررسی کنه ثابت شود قد اجتمع رأی ملکم وفضل منکم افرادی که نخبگان جامعه هستن عقلای قوم هستن اینا آمادگی دارن بیان پای کار یا نه ه من یه ۱۰ از افراد رو پیدا میکنم اونا اعتقاد دارن بناست ما با همینا مشکلات رو حل کنیم این منطق نبود بیان حضرت این نیستش حرکت به اعتماد عموم مردم و با توجه و التفاط نسبت به نخبگان این اصل اولی که اینجا قابل توجه هست.
خب اتفاقاتی بعد افتاد در کوفه که امام حسین علیه السلام خبرهای اونها رو و گزارشات اونها رو درک کردن و حالا ما با توجه به اون اتفاقات به اصل دوم میرسیم. میدانید که عقیل در بررسیهای خودش برای حضرت گفت که اینجا مردم آ گی دارند و استقبال کردهان از من و واقعاً هم استقبال کرده بودن و درک مسلم این بود که زمینههای اجتماعی وجود داره. حالا چی شد که اوضاع کوفه برگشت؟ او یه موضوع دیگهایست. یعنی خود تغییر در مردم کوفه که زمینهها و علل و عواملی داره از بحث ما خارجه. به هر حال حضرت تصمیم گرفتن حرکت کنن به طرف کوفه از مدینه اباعبدالله الحسین هشتم ماه ذیحجه حرکت کردن خب تا روز عاشورا میشه چقدر میشه ۱ ماه و ۲ روز ببخشید یک ماه و بله یه ماه و ۲ روز دیگه هشتم تا دهم ماه بعد یک ماه و ۲ روز شد یعنی ۳۲ س۳ روز تقریباً حالا امام حسین حرکت کردن بین راه گذار ت رسید که وضع کوفه تغییر کرده. اینجا موضع مهم تصمیمگیری رهبریست. رهبری اینجا باید رهبری خودش رو نشان بده و مهمترین تصمیم همین تصمیمه. ادامه سفر یا برگشت. خب چطور امام تصمیم گرفت به اعتماد همون اصل اول ولی که اشاره کردم اصل دوم شکل میگیره و اون اصل دوم اینه آیا کسانی که همراه حضرت هستند چه مقدار در جریان این حوادث و وقایعی که در کوفه اتفاق افتاده قرار گرفتهاند؟ این سؤال برای چیه؟ این سؤال برای اینه که وقتی اینا آمدن در سپاه امام حسین همراهی امام حسین رو ثبتنام کردن اون زمانی بود که مسلم بن عقیل نوشته بود که شرایط کوفه مساعد است تو اون شرایط نوشته بودن اینا که همراه حضرت باشن الان شرایط به عکسه مسلمم به شهادت رسیده آیا میشه این افرادی که به امید موفقیت و پیروزی و با دیدن اون افق رکت کرده بودن این مردم را چشم بسته حرکت بدیم و اطلاعات و آگاهی کافی هم در اختیار اونها قرار ندیم و بگیم شما قبول کردید پذیرفتید همراه شدید بیعت با حسین بن علی کردید تمامه نه اول باید این افراد آگاهی پیدا کنند یک سپس باید آزادانه دوباره انتخاب کنن. یه انتخاب در مکه اتفاق افتاده بود با یک افق دید که وض خیلی خوبه. یک انتخاب دیگر باید صورت بگیره بین راه پس از اینکه امام حسین شرایط کوفه رو مجدداً به اطلاع مردم برسانه که دیگه خبری از اون شرایط و استقبال نیست. حالا انتخاب کنید. حالا دوباره بیعت اجازه بدید اینجا من برای شما یه متنی رو از مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه بخونم. ابتدای عرایضم هم ابتدای سخنرانی هم عرض کردم که بحث امشب ما مستند به این نصوسه. از حفظ نمیخوایم بگیم امام حسین چه شیوهای داشته و چه شیوهای نداشته.
ما میخوایم عرض کنیم که بر اساس این نصوص این مدارکی که در تاریخ هست روش حضرت چگونه بوده؟ لذا بیشتر این نصوص رو میخونیم و در میان علمای ما میدانید که شیخ مفید که بیش از ۱۰۰ سال از وفات او میگذرد یکی از دقیقترین فقیهان، عالمان، متکلمان و مورخان ما هستش و کتاب او در زمینه تاریخ امامت به نام الارشاد هنوز هم یکی از معتبرترین کتابهای تاریخ ائمهست. شیخ مفید در کتاب ارشاد ماجرا رو نقل کرده. میگه نفر بودن که اینا از علاقهمندان به امام حسین بودن. ر مکه بودن وقتی که حضرت از مکه حرکت کردن این دو نفر همراهی امام حسین رو نکردن ولی بعد از اینکه عمل حج را انجام دادن چون امام حسین که نرفتن برای عرفات هشتم آمدن بیرون اینا نهم میباست در عرفه باشن خب اعمال حج دو سه روز بعدش تمام میشه دیگه درست وقوفه این رو انجام میدن و اعمال حج رو انجام میدند و مل میشن از احرام بیرون میان این دو نفر با تأخیر به هر حال اعمال خودشونو انجام دادن و با تأخیر حرکت کردن و با عجله برای اینکه خودشون رو به امام حسین برسانن آمدند و آمدند و آمدن خب چون کاروان امام حسین یه کاروان پرجمعیتی بود و عمومی بود آرام حرکت میکرد اینها سر حرکت کردن و خودشون رو رساندن در این مسیر به اباعبدالله الحسین علیه السلام وقتی که نزدیک شدن دیدن از طرف مقابل یه نفر داره به طرف اونها میادش حالا نزدیک سپاه امام حسینم شدن یه نفر آمد میخواست به سپاه امام حسین ملحق بشه کاری داشت ولی نه اونجا هم نرفت نزدیک به اصحاب امام حسین هم نشد و برگشت. این دو نفر به همدیگه گفتن که ما بریم ببینیم این کیه از کجا اومده چه خبر داره که از طرف مقابل داره میاد رفتن او رو پیدا کردن و گفتن که من رجل تو کی هستی؟ قال اسدی گفت من اسدی هستم یعنی از قبیله بنی اسد اتفاقاً این دو نفر از قبیله بنیاسد بودن. به طرف کوفه میرفتن. گفتن عجب ما که خویش و قوم هستیم. بابای تو کیه؟ پدربزرگت کیه؟ شناسایی کردن این شخص رو و متوجه شدن که اینکه خیلی آدم خوب و معروفیست در کوفه و آدم قابل اطمینانی هست. علی ایالن ازش پرسیدن خب بعد از اینکه شناسایی کردن سؤال کردن کوفه چه خبر؟ گفت لم اخرج من الکوفه حتی قتل مسلم بن عقیل و هانیه بن عروه ورایهما یجران به ارجلهما ف السوق گفت من در کوفه بودم مسلم و هانی را به شهادت رساندن و من دیدم پاهای اونها را در بازار روی زمین میکشاندن این اولین خبریست که کوفه رسیده. خب رفتی با حسین بن علی ملاقات کردی؟ این خبر رو دادی؟ گفت نه. گفتن خب حالا ما خودمون مسئله رو منتقل میکنیم. اونجا بین راه بود. صبر کردن تا حضرت به منزل ثعلویه رسیدن. یعنی فردا.
اونجا یه منزلگاهی بود که مدتی توقف برای استراحت میکردن. این این دو نفر خدمت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسیدن. دقت کنید حالا اون جملهای که باز من به عنوان یک اصل در شیوه رهبری میخوام ازش استفاده کنم اینجاست. بعد از اینکه خدمت حضرت رسیدن سلام و احوال کردن گفتن ان عندنا خبرا ان شئت حدثناک بهی علانتاً و ان شئت سرا ما یه اخباری داریم همینور بگیم آشکار علنی افرادم هستن یا به صورت خصوصی خبرمون رو در اختیار شما قرار بدیم عاقلانه حرف زدن مسئله مسئله مهمی بود به صورت محرمانه خدمت شما عرض کنید ا نه همین جا فظری الینا و اصحابه قال ما دونها حضرت یه نگاهی به اصحاب خودشون کردن فرمودن ما چیز محرمانهای در میان اصحاب خودمون نداریم هرچی هست بگی حالا از نظر جریان عادی علم امام چگونه است نسبت به غیب و اینا رو کاری نداریم. از نظر جریان عادی یک خبر وحشتناک اینجا میخواد مطرح بشه و جا داره امام حسین بگن اول به من بگید بعد من ببینم چیه بعد ببینیم صلاح هست نیست سانسور بکنه حضرت کنترل بکنه شاید اصلاً نباید مردم خبردار بشن این حرفا نیست حرفا نیست حضرت ت فرمودن من سری در میان اصحاب خود ندارم. عجب یه سؤالی اینجا مطرح میشه. دقتی اینجا هست عنایت بفرمایین. یه موقع امام حسین شب عاشورا به اون اصحاب باقیانده که زبدهاند. حضرت فرماید من سری از اینها ندارم. اون معلوم فردا بناست همه شهید بشن حرفی نیست اما وقتی که امام حسین از مکه حرکت کرده و خیلی از افراد به طمع پیروزی آمدهاند و بعداًهم که این خبر رو میشنون خیلیاشان متفرق میشوند و رها میکنند و سپاه حضرت در اون زمان یک دست نبود چرا حضرت فرمودن که من دارن اونجا باید سر وجود داشته باشه نکتهش اینه این افرادی که آمدن همه رقم آدمم هستش با انگیزههای مختلفی آمدن اینها باید قدرت انتخاب و تصمیمگیری داشته باشند و بدانند که در چه مسیری قدم برمیدارند و با چشم باز انتخاب کنن. میخوام برگردم برگردن. بنا نیست ما اطلاعات و اخبار رو از نیروهای خودمون مخفی بداریم و اونها را جاهلانه و در یک محیط بیخبر نگه داریم تا یک مرتبه کار به جایی برسه که دیگه قدرت بازگشت هم نداشته باشم.
نه بگو آقا بگو سری وجود نداره اینجا یه مسئلهایست ه به عموم این اصحاب مرتبطه به سرنوشت اونها به زندگی اونا چرا باید مخفی بشه بذار تصمیم بگیرن خودشون تصمیم بگیرن یکی از مسائل مهم که در بحث شیوه رهبری مطرح هست و همین جا باید به استناد این نسل و نصوصی مانند اون مطرح بشه انحصار خبریست دقت میکنی رهبری در بحثی که ما داریم حالا شما بفرمایید امام حسین بالاتر که ما نداریم دیگه بحث در اون سطحه در شیوه رهبری امام حسین چقدر میتواند این اخبار رو پالایش بکنه سانسور بکنه حذف بکنه و بعد در اختیار مردم قرار بده سؤال اینه این اخباری که حذف میشه با زندگی مردم مرتبط هست یا نیست؟ در تصمیم مردم از حمایت یا عدم حمایت از ما دخالت دارد یا دخالت ندارد در نشان دادن لیاقت و توانایی ما نشان دادن و اثبات کردنش تأثیری داره یا نداره و بعداً در تی که مردم میکنن. منطق امام حسین اینه که ما حمایت مردم رو میخواهیم در مسیر این مبارزه. اما حمایت کورکورانه رو نمیخواهیم. حمایت مبتنی بر آگاهی تشخیص بدهند. پس از اینکه تشخیص دادن انتخاب بکنن. اما بدون ت تشخیص این جملهای هست. حضرت جمله مهمیست حضرت فرمودن که نه ما دونها سر سری در میان این اصحاب وجود نداره بعد از اینکه حضرت اجازه دادن که خبر رو علنی و آشکار بگید بعد فقلنا له گفتن ریتراکب الذی استقبلته گفتن اون کسی که دیروز آمد و شما هم از دور با او برخورد داشتید او برای ما خبری آورده و اون خبر این بود که مسلم و هانی را به شهادت رساندن و جنازههای اونها رو در کوفه روی زمین میکشاندند. فقال انا لله و انا الیه راجعون رحمتالله علیهما یرد ذالک مرارند حضرت کلمه استرجاع رو به زبان آوردند و طلب رحمت و مغفرت برای اصحاب برای اونها عرض کنم که کردن این دو نفر در ادامه عرض کردن یا ابن رسول الله وضع کوفه برگشته و ما تقاضامون اینه که شما هم مسیر رو عوض کنید و برگردید دیگه یار و یاوری در میان شما در میان کوفیان شما ن ارید ۲ تا مطلب اینجا اتفاق افتاد که جلوی تصمیم حضرت را برای بازگشت میگرفت. یه مسئله اینکه چند نفر از فرزندان مسلم بن عقیل در کاروان امام حسین بودن و عرض کردن یا اباعبدالله ما نمیتونیم از این مسئله خون پدرمان صرف نظر کنیم. ما تصمیم داریم بریم. این یک نکته دوم که مهمتر هست این هست که اصحاب حضرت اینطور گفتن. یاران حضرت عدهای اینطور گفتن عده قابل توجهی که وضع شما با مسلم بن عقیل فرق میکنه. مردم کوفه در دفاع از مسلم بن عقیل که نماینده شما بود مقاومت نکردند. اما این دلیل نمیشه که در حمایت از شما مقاومت نکنند.
شما فرزند یغمبری اینا از شما دعوت کردن جایگاه شما منزلت شما موقعیت شما کاملاً متفاوت هستش و اگه شما برگردید عذری در برابر اونها ندارید مسئله حساسیت پیدا کرد فقال انک والله ما انت مثل مسلم ابن عقیل و قدمتوفه اسرع الناس الیک عرض کردن اگر شما بیایید کوفه مردم حمایت خواهند کرد برنردید مسئله در واقع موکوله به نظر اصحاب شد و اینا گفتن ما آمادهایم بریم چون نه حرکت باید ادامه پیدا کنه در عین حال نکته دیگری که مربوط به شیوه رهبری حضرت هست ینه حضرت فرمودن ما میریم بر اساس اون دعوت بر اساس احتمالاتی که وجود داره که باز هم بشه شرایط کوفه رو ضبط کردش و وضع کوفه رو برگردان اما در جریان باشید وضع کوفه برگشته و هر کسی که میخواهد از ما جدا بشه جدا بشه آزادی اینکه شما بیعت کردید متعهد شدید اینا مانع نیست نیست من بیعت خودمو برداشتم و شما آزاد هستید باز بعد از نقش آگاهی در شیوه رهبری حضرت نوبت میرسد به نقش آزادی و این د تا با هم پیوند وثیقی دارن آگاهی و آزادی اینجا رو ملاحظه بفرمایید که باز کتابهای ما هست و حضرت این مرحله دوم رو نوشتن که حضرت به صورت مکتوب ابلاغ کردن یعنی سند بود دیگه به صورت شفاهی نبود و اون سند این هست و قد خزلنا شیعتنا خبر قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه به من رسیده است شیعیان ما را رها کردهاند فمن احب منصراف فینسر هر کس که میخواهد برگردد برگردد فی غیر حرج اصلاً در نگرانی نباشید فکر نکنید که مشکلی هستش فکر نکنید براتون سخته تو رودرواسی هم نباشید پس اون بیعتی که در آغاز حرکت کردیم چی لیس علیه زمام اون ذمهها و تعهدها را هم من غو کردن نه اخلاقاً نه شرعاً هیچگونه تعهدی اینجا وجود نداره و کاملاً آزادی عبارت شیخ مفید اینه فتفرق الناس عنه وخذ یمینا و شمالا حتی حتی بقی اصحابه الذ مندینه و نفر یسیر من علیه اکثر که کسانی که حرکت کرده بودن رفتن اکثریت رفتن چرا حضرت اینو فرمودن شیخ مفید دلیلش رو ذکر کرده میگه به خاطر اینکه در این مسیر افراد زیادی به سپاه حضرت ملحق شده بودندی بلد استقامت له طاعته طاعت اهلها تص مومی این افراد این بود که حضرت میرن یه شهری شرایط مهیا هستش استقبال میشه قدرته حکومته زندگی هستش همه چی مرتبه افراد زیادی با این تصور آمده بودن بعد شیخ مفید میگه فره امام حسین نمیخواست اینور مردم رو به دردسر بیاندازه اینا که آمادگی برا مبارزه نداشتن دقت کنید شیوه امام حسین در رهبری اینه افق رو نشان میده اما افق واقعی را نشان میده نه افق جعلی به مردم آدرس میده اما آدرس واقعی آدرس واقعی چیه آدرس واقعی این هست که شرایطی ما نسبت به ده تغییر پیدا کرده. اونچه را که قبلاً فکر میکردید اونجوری دیگه نیست.
تصمیم خودتونو بگیرید و تصمیم با شماست. اول آگاهی کامل در اختیار مردم قرار میده. سپس تصمیمگیری را به خود مردم واگذار میکنه و برای اینکه مردم تصمیم خودشان را بگیرند هیچ مانعی هم ایجاد نمیکنه و هیچ هزینهای هم روی دست مردم نمیگذاره که اگر کسی رفت چه میکنم و چه میکنم. در دنیا چه میکنم در آخرت چیکار میکنم؟ فردای قیامت جلوی جدم من جلوی شما را خواهم گرفت. جلوی مادرم جلوی شما رو میگیرم شکایت شما رو خواهم کرد. فرمود هر کسی میخواد بره من غیر حرج ولا زمام راحت راحت راحت راحت تا کی ما باید از امام حسین حرف بزنیم تا کی باید بیایم مقتل بخوانیم تا کی باید از امام حسین و بر مظلومیت حضرت ما اشک بریزیم کی مکتب امام حسین کی این مکتب که مکتب انسانیته اینا یه اسناد و مدارکیست که رای شیعه موجب افتخاره. ما میتوانیم در دنیا همه جا نشان بدیم. اون حسین بن علی که ما میشناسیم، اون حسین بن علی که ما خودمون رو فدایی حضرت میدانیم چنین حسین بن علیست. یه همچین شخصیتیست.
این افتخار داره در دنیا افتخار داره. همه جا به عنوان الگو میتونه مطرح باشه. به همه انسانها میشه مطرح کرد چه کسیست که در برابر پذیرفتن این الگو که اینو من مستنداتشو دارم میخونم هر کسی اگر مستنداتی جز این داره که بر خلاف این باشه نشان بده من اینجا میگم میپذیرم چه کسیست در قبال قبول این الگو مقاومت کنه یه انسان نه مسلمان شیعه بگه نه این روش غلط بوده این روش انسانی نیست مگه بالاتر از این میتونه وجود داشته باشه مگه زیباتر از این قابل تصویره مگه میشه پیدا کرد یک نمونهای بالاتر از این و بهتر از این جنگ در تاریخ زیاد اتفاق افتاده اما با چه شیوههایی با چه روشهایی چهجوری مردم را آ بردن چه اطلاعاتی غلط به ذهن اونها تزریق کردن چهجوری راهها را به روی اونها بستن که نه راهی برای جلو و نه راهی برای بازگشت وجود داشته باشه هیچ راهی وجود نداشت راه رو مسدود میکنن امام حسین راهها رو باز کرد و این یه مرحله هم نیست از اون زمانی که احساس خطر شد این مرحله آغاز خطر با رسیدن همین گزارشاتی از کوفه در مورد مسلم بود. از این مرحله آغاز و نخست امام حسین این روش را پیش گرفت و گرفت و گرفت تا کی؟ تا عاشورا تا عاشورا هرچه شرایط سختتر و سنگینتر میشد و امام حسین باید شرایط که سختتر میشه بر اصحاب خودش هم سختتر بگیره و آزادیها رو کمتر بکنه چون شرایط شرایط حساسه و محدودیت بیشتر اعمال بشه و حضرت باید به اونا بگن که بمونید وظیفه دارید تکلیف دارید کجا میخواید برید با شدت باید برخورد بکنید یست شب عاشورا نیستش من شب گذشته در جلسه کانون توحید خواندم یک متنی رو الان اون متن رو در از اون کتاب اینجا نیاوردهام بعضی از دوستان تشریف داشتن اون متن این بود درباره امامت تفسیری که برخی از بزرگان داشتن این بودش که وقتی که شخصی تخلف میکنه، سرپیچی میکنه از دستور رهبری مثل این میمونه که تخلف میکنه از دستور پزشک معالج. خب چه باید کرد؟ اول با او صحبت میکنن قبول کن، بپذیر این تزریق باید انجام بگیره این دارو رو باید بخوری حالا اگه قبول نکرد چی؟ اگه این بچه قبول نمیکنه زیر بار نمیره. میترسه میکنن؟ شروع میکنه به گریه کردن. پدر و مادر میتونن تسلیم بشن و معالجه کودک خودشونو رها بکنن؟ نه تسلیم نمیشن. دست و پای بچه رو میگیرن. تزریق رو اجباراً انجام میدن.
حتی اگر در این تزریق بچه ترس و وحشت پیدا کرد، قش کرد الان داره دست و پا میزنه الان دیگه خطر برای او وجود داره درسته میگن بچه رو ببر بیرون تو فضای باز یه بستنی براش بخر یه خورده حالشو بجوره دوباره چی مجدداً اون صحنه تکرار میشه و با زور و جبر اون کاری که باید انجام بدن انجام میدن اون بزرگوار اینا رو نوشته بعدم فرموده امامت این است امامت ن است. ای کاش توضیح میدادن این امامت این است از کجا دیگه ما امام پیشوا و رهبری انقلابیتر از اباعبدالله الحسینم داریم. اونی که درگیر شد حالا اون درگیری که برای امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امثال اونا اتفاق نیفتاد. اونی که برای امام حسین اتفاق افتاد اون امامی که در سدد درگیری بودش حرکت کردش اون که اینجوریه که ما داریم میخونیم تو تاریخه و ما چیزی غیر از این ندیدیم چیزی غیر از این ندیدیم فره یسیر معه الا وهم یعلمون علی ما یقدمون این کلام شیخ مفید است. حضرت نمیخواست مردم نسبت به اتفاقاتی که احیاناً در آینده میافتد ناآگاه باشند و مردم رو گوسفندوار وارد یک میدانی بکنن و بعد یه عده جنازهای تحویل اونها بدن. مردم بدونن بفهمن خواستن حضرت میمونه. نخواستن حضرت نمیمانه. و چقدر حضرت بر این عرض کنم که اصول و بر این شیوهها کاملاً اعتماد داره و مقید هست. لذا شما ملاحظه کنید شب عاشورا شب عاشورا خطبهای که اباعبدالله الحسین علیه السلام دارن اینه اللهم انی احمدک کرمتنا بالنبوه و علمتن القرآن و فهمتن فدین خدایا تو را سپاسگزاریم که ما از خاندان نبوت هستیم علم و دانش قرآن را به ما دادی فهم در دین به ما دادی اینا مربوط به شب عاشوراست تا به اینجا میرسه حضرت فرمودن اما بعد فیل اعلم اصحاب اوفا ولا خیرا من اصحابی من بهتر از اصحاب و یاران خودم سراغ ندارم. شما خیلی آدمای باوفا و باارزشی هستید. شما بهترین روزگارید. نه این زمان که همیشه فرمودن بهتر از شما من نمیشناسم. اما پس از اینکه حضرت تعریف کردن که شما بهترین هستید فرمودن که فردا روز درگیری هستش. من به شما اجازه میدم همتون برید. البه اینی که حضرت فرمودن شما بهترینید بعد از این نبود که اینها ماندند و اعلام وفاداری کردن بعد حضرت بفرماید شما بهترینیدین نه اول حضرت تعریف و تمجیدهای خودشونو کردن و بعد هم راه رو باز گذاشتن فرمودند و انیظن یومنا من هؤلاء هؤلا الاعدا بعداً به نظر میرسد که روز درگیری با دشمنان همان فرداوزه یعنی عاشوراست. این سیر به پایان میرسه و اتفاقی که باید بیفتد خواهد افتاد. خب حالا حضرت چی میخواد؟ راهش چیه؟ راهش اینه که حضرت یه خطبهای بخونه در ضرورت استقامت و مقاومت. بله.
فردا روز پایداری هست، فردا روز مقاومت هست مبادا امشب و فردا کسی از میان ما جدا بشه تکلیف الهی دارید وظیفه اخلاقی دارید و و باید حضرت اینا رو بفرمایند در شب عاشورا یا نباید بفرمایند فرمودن جمیعا فل لیس علیکمی منیمام تون آزادید. از ناحیه من هیچ ذبعای و هیچ عهدی وجود نداره. رودرواسی هم نداشته باشید. حالا اضافه هم کردن یه خوردهای تقریر که حتی حضرت چراغی هم که بود در خیمه اون رو هم خاموش کردن که شرم و حیایی هم وجود نداشته باشه. حضرت فرمودن برید دست زن و بچه منم بگیرید برید از برید. و ماندن. و ماندن این و چرا نام اون آ کنار نام اباعبدالله قرار گرفت که وقتی شما میگید السلام علی الحسین و علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین میگید و علی اصحاب الحسین اگه اون آگاهی و اون آزادی و اون تعهد و اون اختیار نبود اینا شایسته چنین اکرام و تجلیلی در تاریخ بودن ه ما اینجا بنشینیم بعد از ۱۲۰۰ سال بگیم یا لیتنا کناکم ففوز معکم فوزا عظیما ای کاش ما هم همراه شما بودیم کاش با شما بودیم اینا الگو بودن کم بودن اما انسانهای با ایمان بودن اگر این مجالس اباعبدالله الحسین علیه علیه السلام بتواند این روحیه اخلاص و ایثار و فداکاری را به ما منتقل بکنه خیلی ما استفاده خوب و بهره کافی بردیم و اگر نه این سرمایه عظیم را به سهولت و راحتی از دست دادهایم عرض خودم رو جمع بکنم امام حسین رهبری یک حرکت تماعی و سیاسی را داشت. امام حسین در این رهبری از چه اصولی و از چه شیوههایی استفاده میکرد؟ این اصول را من اشاره کردم. اول هر اقدام حضرت متکی بر یک پشتبانه مردمیست و این پشتوانه مردمی متکی بر دو عنصر. است. اول آگاهی و سپس آزادی. مردم رو در جریان قرار میداد تا مردم با اطلاع کافی از وضع میدان و حتی از پیشبینی حوادث آینده بتوانند تصمیم خود رو برای آینده بگیرند. انشاءالله خداوند به به همه ما تعصی به سیره اباعبدالله الحسین علیه السلام را و پیروی از اون حضرت را نصیب بفرماید. خب شب تاسوعا هست. من یک جمله هم به این مناسبت