سروش محلاتی

جنگ پهلوان‌پنبه‌ها: استراتژی سروش محلاتی در جعل اندیشه شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای برای یک نبرد دروغین

یکی از پیچیده‌ترین روش‌ها در جنگ نرم، حمله مستقیم نیست؛ بلکه خلق یک «جنگ داخلی» در تاریخ است. یک اندیشمند ماهر، دو قهرمان را که در واقع هم‌رزم بوده‌اند، به عنوان دو رقیب فکری معرفی می‌کند و با تحریف اندیشه هر دو، مخاطب را به این باور می‌رساند که امروز، ما شاهد پیروزی یک تفکر بر تفکر دیگر هستیم. سخنرانی استاد محمد سروش محلاتی با عنوان  «قرائت انقلابی از امامت»، (متن پیاده شده این سخنرانی در ادامه همین پست قرار دارد)، یک نمونه کلاسیک از همین استراتژی «خلق جنگ دروغین» است.

در مقاله قبلی، ما نشان دادیم که چگونه ایشان با ایجاد یک دوگانه میان شهید بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای، پیوند عمیق فکری این دو هم‌رزم را نادیده می‌گیرد. اما اکنون، با مراجعه مستقیم به آثار شهید بهشتی، می‌خواهیم یک لایه عمیق‌تر و خطرناک‌تر از این پروژه فکری را افشا کنیم: استاد سروش محلاتی برای ساختن این جنگ، ابتدا مجبور است یک «بهشتیِ جعلی» و تحریف‌شده خلق کند.

بخش اول: صحنه‌آرایی فریب؛ خلق یک «بهشتیِ محافظه‌کار»

استاد سروش محلاتی در سخنرانی خود، شهید بهشتی را نماینده قرائتی از امامت معرفی می‌کند که معتقد است ائمه اطهار (ع) به دلیل فراهم نبودن شرایط، «از قیام سیاسی به طور قاطع صرف نظر کردند» و رویکرد آن‌ها «محافظه‌کاری برای مکتب» بود. او با این کار، تصویری از یک بهشتیِ محتاط، منفعل و به دور از هرگونه روحیه قیام و مبارزه ترسیم می‌کند.

این تصویر، سنگ بنای استدلال اوست. او این «بهشتیِ صلح‌طلب» را در مقابل «قرائت انقلابی» آیت‌الله خامنه‌ای قرار می‌دهد که به دنبال قیام و به دست گرفتن قدرت، حتی با توسل به زور است. اما آیا این بهشتی، بهشتیِ واقعی است؟

بخش دوم: ورود قهرمان واقعی؛ بهشتیِ مبارز، نه محافظه‌کار

با مراجعه مستقیم به آثار آن شهید بزرگوار، متوجه می‌شویم که این «بهشتیِ محافظه‌کار»، یک ساخته ذهنی و یک تحریف کامل است. اندیشه واقعی شهید بهشتی، نه تنها انفعال را برنمی‌تابد، بلکه بر اصول زیر استوار است:

۱. تکلیف «مبارزه مستمر» در برابر ظلم:

برخلاف تصویر سروش محلاتی، شهید بهشتی بر «کنش‌گری مستمر، مسئولیت‌مدار و بی‌وقفه در راه حق و عدالت» (باید ها و نباید ها: ص۲۹) تأکید داشت. او هشدار می‌داد که حکمت و مصلحت «نباید به انفعال یا توقف مبارزه با ظلم و استبداد، حتی در شرایط سخت، بیانجامد.» (شناخت اسلام: ۲۵۳) در مکتب بهشتی، جهاد و مبارزه با طاغوت، نه یک گزینه، که یک «وظیفه اصولی و دائمی» (حزب جمهوری اسلامی: ص۱۳۹) و بخشی از حقیقت ایمان است.

۲.افشای قلب مغالطه؛ تحریف «قرائت انقلابی»

استاد سروش محلاتی برای تکمیل این جنگ دروغین، تصویری کاریکاتوری و تمامیت‌خواه از «قرائت انقلابی» ترسیم می‌کند که نوک پیکان آن، به وضوح اندیشه‌های آیت‌الله خامنه‌ای است. او با استناد به مثالی از کتاب «همرزمان حسین»، این قرائت را به این نتیجه می‌رساند که می‌توان حکومت را به مثابه یک «دارو»، «به زور به حلق مردم ریخت».

این یک اتهام بسیار سنگین است. اما آیا این تصویر، با اندیشه واقعی صاحب این قرائت همخوانی دارد؟ اینجاست که با مراجعه مستقیم به منابع، متوجه عمق تحریف و بی‌صداقتی علمی در استدلال سروش محلاتی می‌شویم.

آیت‌الله خامنه‌ای، به عنوان محور اصلی این «قرائت انقلابی»، دقیقاً در نقطه مقابل این تصویر کاریکاتوری قرار دارد. ایشان در یکی از صریح‌ترین بیانات خود (در جمع مردم کرمانشاه، ۲۷ مهر ۱۳۹۰) می‌فرمایند:

«نظام اسلامی اینجور نیست که با سرنیزه و با زورِ اسلحه بخواهد خود را بر مردم تحمیل کند؛ چنین چیزی اصلاً امکان ندارد… اگر یک نظامی یا یک حکومتی متکی به آراء مردم، به خواست مردم، به اراده‌ی مردم نباشد، اصلاً نظام اسلامی تحقق پیدا نمیکند.»

این بیانات، نه تنها مثال «داروی زوری» را به کلی از اعتبار ساقط می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که در «قرائت انقلابی» اصیل، «مقبولیت مردمی» نه یک امر تاکتیکی، که شرط تحقق نظام اسلامی است.

بنابراین، استاد سروش محلاتی با یک چینش گزینشی خطرناک، جمله‌ای را از بستر مبارزه با رژیم ستم‌شاهی در سال ۱۳۵۱ جدا کرده و آن را به عنوان «مانیفست حکومت‌داریِ» آن تفکر جا می‌زند، در حالی که عامدانه، اصول صریح و مکرر همان تفکر در باب «نقش بنیادین رأی مردم» را نادیده می‌گیرد. این دیگر یک نقد علمی نیست؛ این یک تحریف آگاهانه است.

سخن آخر: خطرناک‌تر از جعل تاریخ، جعل اندیشه است

اکنون پازل کامل می‌شود. استاد محمد سروش محلاتی برای ایجاد جنگ دروغین میان شهید بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای، مرتکب یک فریب دو مرحله‌ای می‌شود:

  1. جعل اندیشه شهید بهشتی: او ابتدا یک «بهشتیِ محافظه‌کار» و منفعل می‌سازد که با روحیه مبارزاتی آن شهید در تضاد کامل است.

  2. جعل اندیشه آیت الله خامنه‌ای: سپس، یک «قرائت انقلابی» تمامیت‌خواه و ضدمردمی خلق می‌کند که با اصول صریح ایشان در باب مردم‌سالاری دینی در تناقض آشکار است.

او با قرار دادن این دو «پهلوان‌پنبه جعلی» در برابر یکدیگر، یک جنگ دروغین را روایت می‌کند تا پیروزی دومی بر اولی را نتیجه بگیرد.

این دیگر یک نقد ساده نیست؛ این یک عملیات روانی پیچیده است که در آن، خطرناک‌ترین تحریف، نه در روایت تاریخ، که در بازسازی هویت فکری خود قهرمانان آن تاریخ رخ می‌دهد.

وظیفه ما در «تنویر»، نه فقط افشای دوگانه‌های دروغین، که حراست از میراث واقعی بزرگان انقلاب در برابر این‌گونه «جعل‌های اندیشه‌ای» است.

 

 


متن کامل سخنرانی سروش محلاتی با موضوع «قرائت انقلابی از امامت» که صوت آن در کانال تلگرامی ایشان منتشر شده:

**متن پیاده شده کامل منبع “قرائت انقلابی امامت.mp3”:**

بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و قوه الا بالله العلی العظیم حسب الله و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر ثم الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم المصطفی محمد

اللهم صل علی محمد و آل محمد

صلی الله علیه و آله و سلم قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و جعلناهم ائمه به امرنا تقدیم به پیشگاه مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام صلوات بلندی عنایت بفرمایید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

در حادثه عاشورا و واقعه کربلا یک درگیری تفاق افتاد که یک سوی این درگیری اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران حضرت هستند و سوی دیگر این درگیری سپاهیان شام و کوفه هستند که در واقع طرفداران یزید بن معاویه‌اند. این واقعه یک سؤال کلان کلامی و فقهی رو و همچنین تاریخی رو به وجود می‌آورد و اون سؤال کلان این است که **بین امامت و مبارزه سیاسی و انقلاب چه نسبتی وجود دارد** آیا یکی از شرایط لازم در امام اون هم با معنایی که در فرهنگ شیعی داره انقلابی بودن هست یا نه انقلابی بودن شرط رای امام بودن نیست. ما چه تفسیری از امامت بهخصوص با توجه به رویکرد مبارزاتی و انقلابی باید داشته باشیم. این موضوع رو در این جلسه من در خدمت شما مطرح می‌کنم. البته موضوع گسترده‌ایست ولی در عین حال گستردگی ما در این جلسه ناچار هستیم به صورت فشرده ارائه بکنیم ولی دو نکته رو در شیوه طرح این موضوع مدنظر دارم نکته اول این هست که بحث رو بر مبنای منابع موجود در میان اندیشمندان اسلامی مطرح می‌کنم و نکته دوم اینکه توجه کنیم که پاسخ ما به این سؤال که وظیفه و نقش امام در زمینه انقلاب چیست؟ هر پاسخی که در این زمینه داشته باشیم **در رویکرد سیاسی در جامعه ما و سیاست‌هایی که اعمال می‌شود مستقیماً مؤثر خواهد بود.** لذا این مسئله صرفاً یک مسئله کلامی یا صرفاً یک مسئله تاریخی نیست. مسئله‌ایست که سرنوشت جامعه ما رو حتی امروز دقیقاً مشخص می‌کنه. خب من برای اشاره به سابقه و پیشینه این مسئله یک نصی رو یک قطعه‌ای رو روایتی رو عرض می‌کنم و بعد وارد میشم. این موضوع که امام و انقلاب با هم نسبتی دارند زمانیست که از اواخر دوران امویان که انقلاب‌ها و شورش‌های مختلفی در جامعه اسلامی شروع شد که در نهایت به استقرار دولت بنی‌عباس انجامید از اون زمان به عنوان یک مسئله مطرح بود. آیا امام باقر علیه السلام وظیفه داشت در اون تحولات سنگینی که اتفاق می‌افتاد ورود پیدا کند یا نه امام صادق علیه السلام چه وظیفه‌ای داشت؟ یه گفت‌وگویی در همون زمان در میان شیعیان شکل گرفت. گفت‌وگوی ورود به عرصه براندازی حکومت و اینکه امام باید در این عرصه پیشگام باشد. خب ابتدا زید قیام کرد. زید بن علی بن الحسین. زید فرزند امام سجاد بود. قیام کرد. برخی حمایت‌ها هم امام صادق علیه السلام از او داشتن. ولی قیام او رو سرکوب کرد. ردن خیلی شدید که الان فرصت بازگو کردن آن نیست. به وضع رقت‌باری او رو به شهادت رساندن و یاران و دوستان او هیچ راهی برای اینکه پیکر او را، جسد او را حفظ کنن ندیدن جز اینکه نهر آبی رو جلوشون رو بگیرن. این نهررو حفر کردن جنازه رو زیر نهر قرار دادن که کسی نتواند دسترسی به جنازه این شهید پیدا بکنه و آب رو

در این نهر رها کردن ولی در عین حال جسد رو پیدا کردن بیرون آوردن به دار آویختن به صلیب کشیدن مدت‌ها ماندش الا ای حالین این حرکت تی بود که در میان شیعیان اتفاق می‌افتاد ولی به اون نتیجه‌ای که می‌بایست برسد نرسید. ولی این سؤال برای شیعه بود که به هر حال امام در اینجا چه نقشی باید ایفا کنه؟ باید بیاد بایسته تا شهادت یا نه؟ بعد از شهادت حضرت زید او یک پسری داره به نام یحیا یحیی قیام کرد. زید در منطقه کوفه، یحیی در منطقه خراسان آمد اینجا تجهیز کرد شیعیان رو و او هم به شهادت رسید. این صحیفه سجادیه که امروز در اختیار ما هست از این طریق از نظر روایت به ما رسیده. ی این فرزند و پدر از امام سجاد علیه السلام این ادعیه صحیفه سجادیه رو نقل کرده‌اند و یک مقدمه‌ای این صحیفه داره که من یه اشاره گذرایی می‌کنم به این مقدمه برای نشان دهند اینکه چه اختلافی از همان زمان در بین شیعه بیان وجود داشت. راوی این قصه و ماجرا در ابتدای کتاب صحیفه سجادیه که این ماجرا رو برای ما نقل می‌کند متک متوکل بن هارون هست. میگه یحیی بن زید به طرف خراسان حرکت کرد. من در بین راه دیدم و من از حج برمی‌گشتم. سؤال کرد که مدینه چه خبر؟ خانواده من چطور هستن؟ عموزاده‌های من چگونه‌اند؟ یعنی امام صادق و بقیه و من گفتم خانوادهت و این‌ها خوب هستن. حالا پدر که به شهادت رسیده بود و این هم فراری بود به طرف خراسان. خیلی سؤال می‌کرد از وضع امام صادق که ببینه امام صادق می‌خواد وارد شه در این جریان انقلاب و درگیری یا نه؟ به او گفتم که حضرت صادق از شهادت زید بسیار متأثر و ناراحت شده بود. پرسید که درباره من هم چیزی از امام صادق شنیده‌ای؟ اینا مقدمه صحیفه سجادیهست. عرض کردم که نه چیز مهمی نیست. ر کرد. من نمی‌خواستم اونچه را از امام صادق شنیده‌ام به او بگویم. ولی وقتی خیلی اصرار کرد به او گفتم که حضرت صادق فرمودن توو به شهادت می‌رسی و پیروز نخواهی شد. رنگ از صورتش پرید متأثر شد ولی به هر حال نخواست حقیقت رو بپذیره. جمله‌ای رو که گفت یحیی که میشه به نوه امام سجاد که اینا اون گرایش انقلابی در زیدیه مال این‌هاست که بعداً هم ادامه پیدا کرد. یحیی گفت **یا متوکل ان الله عز وجل ایدمر بنا و جعللم و سیف خداوند تأیید اسلام را بر عهده ما قرار داده و برای ما لم و شمشیر قرار داده.** ما رهبرانی هستیم که از یک سو قلم، دانش و علم در اختیار ماست و از سوی دیگر سلاح. ما شایسته رهبری هستیم. ف جمعنا و خص بنو امنا بالعلم وحده. ولی این عموزاده‌های ما که منظورش امام صادق علیه السلام هست اینا فقط سواد دارن دانش دارن اما اهل انقلاب نیستن لذا ما بر اون‌ها تقدم داریم بعد عرض کنم ک

ه این شخص میگه من به یحیی گفتم این متوکل که راویست میگه من به یحیی گفتم که درسته شما انقلابی هستید ولی مردم امام صادقو بیش از شما قبول دارن انی رایت الناس الی ابن عمک جعفر امیل منهم الیک و الی ابیک نه فقط تو بلکه پدرت زید هم با اون شخصیت و مقام مردم اعتنا چندانی بهش نداشتن و تمایل مردم یعنی شیعیان ه امام باقر و امام صادقه. چرا اینجوریه؟ شما که فداکارید. میگید هم علم داریم هم شمشیر. طرف مقابل رو هم میگید فقط علم داره و نه شمشیر. گرایش مردم چیه؟ یه جمله‌ای رو این یحیی گفت که جالبه. گفت **ان عمی محمد بن علی و ابنه جعفر. عمویم امام باقر و فرزند حضرت صادق دناس الحیات و نحن دعوناهم الموت** این دستگاه امامت امام باقر امام صادق اینا مردم را به زندگی دعوت می‌کنند که چگونه باید زیست و راه زندگی را برای مردم نشان میده. ما مردم را به مرگ فرا می‌خوانیم. عایید و در میدان خون بدید، جان بدید. مردم پیام حیات و زندگی را زودتر و راحت‌تر درک می‌کنند و می‌گیرند. ولی ما که دعوت به مرگ می‌کنیم، کمتر در میان مردم تأثیری می‌گذاره. این گفتوگو رو که خب در عصر امام صادق علیه السلام اتفاق افتاده نشون‌دهنده دو گرایش مختلف در مسئله امامته. اینو به عنوان سابقه البته این گونه از نصوص زیاد هست ولی اگر ما توقف در بحث تاریخی بکنیم به ادامه بحث و تکمیل بحث نمی‌توانیم برسیم. ولی این نشون میده که از اول اینکه در شخصیت امام انقلابی بودن چه تأثیری داره شرط هست شرط نیست این مورد توجه و گفتوگوی بین شیعیان و اختلاف نظر بوده این مقدمه کافیست اما نسبت به اصل موضوع **چهار احتمال اینجا مطرحه به صورت احتمال و فرضیه** من مطرح می‌کنم بعد در بین این ۴ار تا ببینیم کدامش رو میشه روش توقف کرد احتمال اول این هست که امام شخصیتیست که لازم است خروج به سیف داشته باشد. این یه احتمال احتمال دوم اینه که خروج به سیف لازم نیست اما امام باید در سدد انقلاب باشه به مقداری که زمینه هست و ائمه در سدد براندازی بودند. دوران بنی‌امیه چه در دوران بنی‌عباس. تک‌تک امام‌ها لازم نیست خروج به سیف داشته باشن اما در سدد انقلاب و ساقط کردن حاکمان جائر باید باشن. این احتمال دوم یه مقداری پایین‌تر. احتمال سوم اینه که نه انقلابی بودن هم درگیر شدن هم تلاش برای ساقط کردن نظام جائر هم لازم نیست. کافیست امام به مردم توضیح بده که این حاکمان جائر جائرند مشروعیت ندارن با اون‌ها همکاری نکنیم یه مبارزه منفی وارد این سیستم نشید تقویت این‌ها رو نکنید مراجعه به قضات این‌ها نداشته باشید استخدام در این نظام مبارزه منفی کافیه البته اگر شرایط امر به معروف در موارد جزئی هم وجود داشت امام این کار رو می‌کنه اما ائمه علی

هم السلام در شرایط خودشون نه برای همیشه ائمه در شرایط خودشون که زندگی می‌کردن امام باقر امام صادق حضرت موسی بن جعفر این‌ها شرایط رو برای براندازی مساعد نمی‌دیدن و دورشم نمی‌رفتن اما مبارزه منفی وجود داشت. این چند تا احتمال؟ ۳ تا. احتمال چهارم اینه که امامان و پیشوایان ما اصلاً کاری به دستگاه حکومت نداشتن و اهل مماشات بودن. این ۴ار تا احتمال در این چهار احتمال احتمال اول و احتمال چهارم ساقطه. اون احتمال اول که خروج به سیف شرط امامت است و هر امامی اگر خروج به سیف نداشته باشه امام نیست. این بر خلاف مبانی اعتقادی شیعه هست. زیدیه یه فرقه خاصی اینا معتقد هستن که امام باید خروج به سیف داشته باشه و اینا الان در یمن هم هستن قدرت دارن و کار می‌کنن ولی اونا ائمه ما رو قبول ندارن. و استدلالشونم همینه که امام باقر، امام صادق اینا خروج به سیف نداشتن پس امام نیستن اصلاً این احتمال اول محل بحث نیست و این احتمال چهارم هم که ائمه فقط اهل مماشات با حکومت آب بودند این هم بر خلاف نصوص قطعی شیعه هست و اینم طرفداری نداره می‌ذاریم کنار. چند تا باقی می‌مونه؟ دو احتمال. دو احتمال اینه. حالا دیگه ۴ار تا رو ما در نظر نمی‌گیریم ۲ تا در این دو احتمال احتمال اول اینه. ائمه مبارزه منفی می‌کردند. می‌گفتن که این‌ها قاصبند، اینا ظالم هستن. می‌گفتن با اینا همکاری نکنید. به اینا مراجعه ن نکنید. پست حکومتی از این‌ها قبول نکنید و در مواردی هم بیشتر از این بر حسب مورد عرض کنم که وارد می‌شدن طبق قاعده امر معروف اما در سدد براندازی نبودند چون شرایط اجازه نمی‌داد. این احتمال اول میشه حالا برای ما احتمال دوم اینکه نه ائمه علیهم السلام در سدد براندازی بودن و اسقاط حکومت این دو ما امشب به خواست خدا بعد از این مقدمه نسبتاً طولانی می‌خواهیم این د تا احتمال رو ارزیابی بکنیم اما نه صرفاً یک ارزیابی ذهنی و علمی یک ارزیابی مستند و منظور از مستند اینه نشان بدیم که در زمان خودمان چه کسی دیدگاه اول رو قائله؟ چه کسی دیدگاه دوم رو قائله؟ نتیجه دیدگاه اول چیه؟ نتیجه دیدگاه دوم چیه؟ خب برای انتخاب دو شخصیت رو من انتخاب کردم برای دیدگاه اول. البته این انتخابی که صورت گرفته و حالا عرض می‌کنم یعنی متونشون رو می‌خونیم اینا مربوط به سال‌های حدود مثلاً ۵۰ ۴۵ ۵۰ ۵۱ ۵۲ مال مباحث قبل از انقلابه ما الان کاری به بحث‌های بعدی و فضاهای بعدی نداریم و اما اون دیدگاه اول رو من براتون توضیح میدم بر اساس دیدگاه دو شخصیت که اون احتمال اول رو مطرح کرده‌اند شخصیت اول مرحوم استاد مطهری هست و شخصیت دوم شهید بهشتی هستش. ببینیم اینا تلقیشون از موضوع امامت چیست؟ اما از مرحوم آقای مطهری این کتاب کتاب

یست که در دسترس همست سیره ائمه اطهار خب ایشون یه نگاه اجتماعی داره خودشم ذاتاً در انقلاب حضور داشته تمایل به انقلاب هم داشته ولی با توجه به همون نگاه اجتماعی و سیاسی که داره که زندگی ائمه رو در این کتاب مورد بررسی و ارزیابی قرار داده ولی نگاهش در باب امامت همونیست که من به عنوان احتمال اول و نظر اول اینجا عرض کردم و بعضی از جملات ایشون رو هم می‌خونم خب این کتاب رو تهیه بکنید و بخوانید و جالبه در صفحه ۱۲۶ می‌فرماین که حالا از صفحه قبلش در جلسه پیش عرض کردم **یکی از ائمه ما که با مسئله خلافت و حکومت برخوردی داشته است امام صادق است به این معنا که در زمان ایشان یک وضعی پیش آمد که همه کسانی که داعیه حکومت و خلافت داشتند به جنب و جوش آمدند. چون داشت اون به هر حال سیستم قبلی که امویان بودن اون داشت منقرض میشد دیگه همه گروه‌ها فعال شده بودن همه کسانی که داعیه حکومت داشتن به جنب و جووش آمده بودن جز امام صادق علیه السلام که اساساً کنار کشید این نظر مرحوم آقای مطهریه که امام صادق توی اون فضای انقلاب‌ها کنار کشید.** صفحه بعد باز ادامه میدن این مطلب بسیار روشن است که امام صادق از نظر تصدی امر حکومت و خلافت خیلی حالت کناره‌گیری به خود گرفت و هیچ‌گونه اقدامی که نشانه‌ای از تمایل امام باشد به اینکه زعامت را در دست بگیرد وجود نداشت. ما الان نمی‌خوایم مستندات این مطلب رو بگیم چون بحث ما تاریخی نیست. حث ما تبیین دو تا گرایشه در تاریخه همینو بحث اما اینکه ایشون یعنی مرحوم آقای مطهری مستنداتش برای این تحلیل چیه؟ خب اینجا توضیح دادن که اون رو کسانی که مایل هستن خودشون بعد دوستان عزیز می‌توانند پیگیری بکنن. باز در صفحه ۱۳۴ از ملل و نحل شهرستان ی نقل می‌کنن که او درباره امام صادق گفت **ولا ناز فخلافت احدا امام صادق در مسئله خلافت با هیچکس به منازعه برنخواست** یعنی رها کرد این موضوع رو به طور کلی باز در صفحه ۱۴۱ جابهجای این کتاب این موضوع هست فرمودند امام صادق متعرض امر حکومت نشد ولی همه می‌دانن که امام صادق با خلفا کنار هم نمی‌آمد نوعی جنگ سرد در میان بود که من عرض کردم مبارزه منفی حمایتی هم وجود نداره اون‌ها رو تأیید هم نمی‌کنه قاصب هم می‌دونه اما درگیر اون‌ها نیست خب این نسبت به امام صادق پس امام صادق چه می‌کرد اینجا مرحوم آقای مطهری می‌فرماید که به جای درگیری در جبهه سیاسی امام صادق تشخیص داد که یک کار مهم‌تری باید انجام بده. چه کاری مهم‌تر؟ **عصر امام صادق عصر ظهور و بروز نهله‌های مختلف فکری در کلام، در تفسیر در علوم مختلف اسلامی بود که اصلاً در عصر امام حسن و امام حسین یچ یک از این مسائل مطرح نبود. هیچی ولی عصر امام صادق مطرح شده و امام ص**

**ادق به میدان آمد تا اسلام حقیقی رو در این تضارب آرا مطرح بکنه. اینجاست که ایشون مبارزه علمی امام صادق رو مطرح می‌کنه** به می‌فرمایند بحث ما این شد که امام صادق اگرچه زمینه برای زعامت فراهم نمی‌شد که اگر فراهم بود مسلم آن زمینه از همه زمینه‌ها بهتر بود ولی زمینه دیگری فراهم شد و حضرت از آن استفاده کرد و اون مسئله مسئله حرکت علمی در دنیای اسلام استفاده‌ای که امام صادق از این وضع خودش کرده است قابل توجه است. هست بعد ایشون این سؤال رو مطرح کردن جالبه این سؤال این مطلب لااقل به صورت یک مسئله مطرح است که **آیا برای امام صادق بهتر بود که این زمینه را از دست بدهد یعنی کار علمی و تبیین حقایق دین رو بهتر بود که این زمینه را از دست برود بدهد و برود بجنگد و در راه مبارزه بزرگ م کشته شود اینکه از این زمینه عالی استفاده کند. اسلام که تنها مبارزه با ظلم نیست. اسلام چیزهای دیگری هم دارد.** اگر ائمه حکومت و خلافت می‌خواستن مگر جز برای این می‌خواستن که اسلام را نشر دهند؟ چرا از این زمینه مساعد استفاده نکردن؟ یعنی اگر غیر از این بود این سؤال پیش می‌ومد. این اعتراض بود که چرا ائمه استفاده نکردن و خودشان را به کشتن دادند. این هم باز اینجا ایشان مطرح کردن. بعد می‌رسن به حضرت امام کاظم علیه السلام در بحث‌های بعدی و ایشون می‌فرمایند که با اینکه امام در سدد یعنی امام کاظم در مقام قیام نبود. کوچک‌ترین اقدامی نکرده بود برای آنکه انقلابی به پا کند. اما آن‌ها یعنی بنی‌عباس تشخیص دادن که این‌ها انقلاب معنوی و عقیدتی به پی به پا کرده‌اند. لذا وقتی که خواست امین رو برای ولیعه عهدی خودش قرار بده نگران بود که نفوذ معنوی امام جلوی این طرح رو خواهد گرفت. **ملاحظه می‌کنید که که تصریح می‌کنن ایشون که امام کاظم هم قدمی برای انقلاب برنداشت. ولی اگر به شهادت می‌رسه به خاطر این هست که نفوذ معنوی زیادی در جامعه داره** و حکومت نمی‌تونه این نفوذ رو و این مقام و اعتبار و عظمت رو در میان مردم ببینه. انقلاب معنوی و همینطور پیدا می‌کنه این بحثی که ایشون دارن و آخرش می‌فرمایند از اینجا شما بفهمید که نفوذ معنوی ائمه شیعه چقدر بوده. یه مثال‌هایی زدن که ائمه چقدر نفوذ داشتن که ما وقت نداریم بخونیم. آن‌ها نه شمشیر داشتن و نه تبلیغات ولی دل‌ها را داشتن و این عداوت دستگاه حکومت برای این بود که دل‌ها رو نداشت و می‌دید که ائمه ما دل‌ها رو داشتن. باز این بحث‌ها در این کتاب ادامه پیدا می‌کنه و ایشون می‌فرمایند که ائمه دو نکته داشتن که در میان مردم نفوذ فوق‌العاده داشتن. یکی خوف از خدا و خداباوری و دیگری همدردی و همدلی با ضعفاء و محرومین و بیچارگان. و این برای مردم مهم بود که اما

م این شخصیت می‌دیدن و رسیدگی به احوال ضعف و فقها برنامه اون‌ها بود. لذا با اون عبادت، با اون معنویت، با اون همراهی با زعفا نفوذ فوق‌العاده‌ای در جامعه پیدا می‌کردند. این مواردی بود از این کتاب که حالا افرادی علاقه داشته باشن می‌تونن این رویکرد رو در این کتاب ببینن. اون بحثهایی که آقای مطهری در دهه قبل از انقلاب داشتند. حالا برای تکمیل این موضوع من یک کتاب دوم هم اینجا آوردم و این کتاب دوم از آیت‌الله بهشتی هستش. این کتاب نامش تقیهست. یه قسمتی رو ایشون به قلم خودشون نوشتن. یه قسمتی هم بحث‌ها و سخنرانی‌های ایشان در این موضوع هست. ایشونم در این کتاب اصرار دارن که **ائمه ما علیهم السلام در سدد براندازی حکومت‌ها و به دست گرفتن حکومت نبودن چون شرایط آماده نبود** نه اینکه امام این رو حق خودش ندانه نه امام حق خودش می‌دانست ولی مثل امیرالمؤمنین علی علیه السلام که ۲۵ سال در خانه نشست اون شرایط آماده نبود حالا در این کتاب هم من یکی دو جمله با همون گرایشی که عرض کردم همراه با آقای مطهری‌ست. **ائمه شیعه صفحه ۶۳ این کتابه ائمه شیعه هیچگاه اوضاع و احوال و شرایط را برای برقراری آن نوع از حکومت الهی که باید امام معصوم در رأس آن قرار گیرد مساعد ندیدند.** برای هیچ یک از ائمه شرایطی مشابه شرایطی که برای علی علیه‌ السلام پیدا شد به وجود نیامد. تازه مگر علی علیه‌ السلام در آن شرایط توانست حکومت ی را برقرار کند. نه. موقعیت امامان دیگر شیعه در میان مسلمین بیش از موقعیت علیه نه موقعیت امامان شیعه در میان مسلمین بیش از موقعیت علی بود و یاران و طرفدارانی بهتر از میثم‌ها و مالکان داشتند و نه مخالفان آن روزها. آن‌ها به روی هم و با در نظر گرفتن اوضاع و احوال ضعیف‌تر از مخالفان علی بودند. **وقتی علی علیه السلام نتوانست آن حکومت الهی را که شایسته مقام عصمت است به پا دارد. امامان دیگر به طریق اولا نمی‌توانستند.** بعد اضافه می‌کنند ایشان در همین جا که **امامان شیعه بعد از قیام امام سوم از قیام سیاسی به طور قاطع صرف نظر کردن.** این کلمات رو به خاطر بسپرید تا بعد توی مقایسه روشن ه تفاوتیست **قیام سیاسی به طور قاطع صرف نظر کردن زیرا قیام سیاسی آن‌ها تنها یک هدف می‌توانست داشته باشد آن هم برقراری حکومت الهی امام معصوم بود و چنین قیامی برای آنها ممکن و نتیجه‌بخش نبود** در مواردی که شمشیرها برای حمایت از آن‌ها کشیده می‌شد یعنی انقلابیون میومدن نهضت‌هایی رو به پا می‌کردن آن‌ها به خوبی یعنی ائمه به خوبی می‌دانستند که کارگردان هدف‌های شخصی و اجتماعی و سیاسی دیگری دارن وگرنه مزاج جامعه برای برقراری حکومت قسط و عدل که امامان بدان مأمور بودن آماده نیست. لذا ایشان یه تعبیریو به کار می

**‌برند و توضیح میدن و اون این هست که ائمه ما اهل محافظه‌کاری بودن ولی توضیح کاری یعنی چی؟ می‌فرماین محافظه‌کاری دو جوره. یه محافظه‌کاری برای شخصه این مضمومه. یک محافظه‌کاری برای مکتبه.** امیرالمؤمنین علی علیه‌ السلام سکوت می‌کند در برابر انحراف خفت تا مکتب آسیبی نبینه. این مضموم نیست. این یه فداکاریه. گاه این ف کاری اهمیتش از آمدن در میدان و جنگیدن بیشتره چون او شأن اجتماعی برای انسان به وجود میاره ولی این چی این محافظه کاری زبان‌ها رو علیه انسان باز می‌کنه کما اینکه علیه امام مجتبی علیه السلام اعتراضها شروع شد ولی این محافظهکاری شخصی نبود که حضرت بترسه اینجا ایشان ادامه در صفحه ۷۵ مسئله رو مطرح می‌کنن. **امام سجاد علی بن الحسین در مسجد شام اعتراض کردن ولی بعدش ۳۵ سال امامت امام سجاد تحمل مصائبه. امام باقر نیز همین طور نه تنها امام باقر و پدران بزرگوارش بلکه امامان دیگر پس از امام باقر نیز ناچار بودند در جای خود محافظه‌کاری کنند.** اما محافظه‌کاری در راه دین و هدف نه در راه فرار از مرگ این زشته فرار از مرگ ولی همه این‌ها با اصول محافظه‌کاری و هدف منطبق بود ائمه هدا پس از امام باقر همه سنت محافظهکاری در راه هدف را مراعات می‌کردند بدون شک این نوع محافظهکاری خود مصداق مجاهد فی سبیل الله هست گاهی آنقدر مشکل و پررنج ررنج است که به مراتب از جانبازی توئمه با صراحت بیشتر است. یعنی دردی را که این شخص در این موقعیت باید داشته باشه و همین‌طور این بحث ادامه پیدا می‌کنه که شخصیت‌هایی بودن که حاضر بودن ائمه همه حیثیت خودشون رو در این جهاد و فداکاری بدن. ولو اینکه هیچ درگیری هم وجود نداره و در صفحه ۹۲ آخرین موردی که اینجا می‌خونم این هست که فرمودند که **بعد از امیرالمؤمنین برای حکومت ایده‌آل امام معصوم دیگر زمینه مساعدی وجود نداشت و موکول شد برای تا به اینجا می‌رسن این جمله ائمه شیعه معتقد بودن توجه بفرمایید. ائمه شیعه معتقد بودن که پس از حادثه کربلا دیگر دوره تلاش و کوشش برای برقراری حکومت معصوم سپری شده. یعنی امکان اینکه امام به قدرت برسه نیست.** یه احتمالی در زمان امام حسین بود از طرف دعوت مردم کوفه حضرت برن یه همچین اقدامی بعد از امام حسین ره تلاش و کوشش برای برقراری حکومت امام معصوم سپری شده بود آنها باید از هرگونه قیام سیاسی به طور قاطع صرف نظر کنند چون قیام سیاسی هدفش به دست گرفتن حکومت بود و چنین زمینه‌ای وجود نداشت. این چند مورد البته بحث‌های ایشون در این کتاب هم بحثهای بسیار زیربنایی و مهمی هست که سطر به سطرش نیازمند به توجه و دقت و تأمله. **خب این شد نگاه اول که امام در سدد قیام برای به دست گرفتن قدرت نیست. چون امام شرایط رو مهیا نمی‌بینه. یاور به اندازه کافی سراغ نداره.** این دیدگاه اول با این دو بزرگوار و اما دیدگاه دومی که در نقطه مقابل هست که ائمه اهل قیام بودن و اصلاً در سدد بودن حکومت رو بگیرن و تا اینجا هم گاهی پیش رفتن ولی یه حوادثی اتفاق افتاد و نشد و الا برنامه مبارزه به دست گرفتن حکومت بوده همون چوری که در اون دو دیدگاه اول در دیدگاه اول از نظر اون دو بزرگوار آیت‌الله و آیت‌الله بهشتی نفع میشد. **این دیدگاه رو من سابقه‌ای براش سراغ ندارم ولی پیش از انقلاب کسی که مطرح کرد و حالا من نمونه‌هاییش رو برای شما می‌خونم آیت‌الله خامنه‌ای هستن و یک طرح جدیدیست از موضوع امامند.** خب خوشبختانه آثار ایشون در این زمین به چاپ رسیده و خوشبختانه آثاری که در این باره به چاپ رسیده آثاری نیست که مراکز غیرمطمئن و غیرمتبر چاپ کرده باشن که غیرقابل استناد باشه آثاریست که تحت نظارت دقیق دفتر ایشان به چاپ رسیده خب چند تا کتاب اینجا هست که این‌ها رو افرادی که بخوان مطالعه کنن ه ببینن و بشناسن یه کتاب هست **همرزمان حسین اینکه همرزمان حسین هست توضیح دادن منظور اینه که امام باقر امام صادق امام دهم امام یازدهم همه این‌ها هم‌رزم امام حسینن** رزمیست و هیچ فرقی هم نمی‌کنه اسم کتاب اینجوره این کتاب حاصل ۱۰ تا سخنرانیست که ایشان در سال ۱۳ ۵۱ در هیئت انصارحسین تهران ایراد کردن. اون سخنرانی‌ها توسط دفتر خود ایشون و تشکیلات ایشان پیاده شده، تنظیم شده، تحقیق شده و از این جهت هستش که هم از نظر زمانی مربوط به قبل از انقلابه یعنی به همون موقعی که آقای بهشتی و آقای مطهری اون موضع رو داشتن و مطرح می‌کردن و این در دقیقاً برعکسه. سخنرانیست مربوط به حالا و شرایط فعلی هم نیست. لذا توجه داشته باشید به بعضی از مطالبی که در اینجا من خدمت شما می‌خوانم. مثلاً صفحه ۱۵ ۶۵ و ۱۶۶ در مورد عرض کنم که **امام باقر علیه السلام وقتی سخنرانی می‌کنند و اینجا هست اینطوری فرمودن به هشام یعنی هشام بن عبدالملک گزارش رسیده است که امام باقر مدعیست که هشام هشام بن عبدالملک بی‌خود در آن مسند نشسته است و من باید در آن مسند باشم و در سددم که او را از آن مسند پایین بکشم خودم بروم جایش و هشام می‌داند که این علاقه‌مندان این مرد که اسمش محمد بن علی الباقره است دارند برای محقق کردن این هدف تلاش می‌کنند.** یعنی بحث بحث ساقط کردن هشام بن عبدالملک هستش که امام در این سدد هستش اصحاب حضرتهم دارن یه همچین تلاشی می‌کرد می‌کنن و لذا بر اساس این گزارشات اشام بن عبدالملک با امام برخورد می‌کنه. امام باقر این جمله ایشانه. **امام باقر علیه السلام اگر از دستش برمی‌آمد هشام را می‌کشت. لذا هشام پیش‌دستی می‌کند می‌گوید من حالا امام با**

**قر را می‌کشم. امام باقر اگر از دستش برمی‌آمد هشام را به زندان می‌انداخت و نمی‌ذاشت در هوای آزاد تنفس کند.** نقطه مقابلش او هم همین عکس‌العمل رو یعنی در واقع اون داره دفاع می‌کنه از خودش. چون تلقیش این هستش که امام باقر می‌خواد منو ساقط بکنه پس من باید او رو ساقط کنم. او می‌خواد مرو بکشه پس من هم باید او رو به قتل برسانم. این یه کتابه که خب خواندنیست. حالا من یه جملاتی دیگه‌ای رو هم از این کتاب البته خدمت شما عرض خواهم کرد. یه کتاب دیگرم هست که باز این رو هم دفتر ایشون تهیه کردن اسمش هست **انسان ۲۵۰ ساله.** انسان ۲۵۰ ساله منظور اینه که شما ائمه رو متعدد و مختلف نبینید. از زمانی که پیغمبر اکرم از دنیا رفتن تا رحلت امام عسکری ۲۵ له فرض رو بر این بگذارید که یک امام یک پیشوا یک رهبر وجود داره و تمام این رفتارها و موضع‌گیری‌ها هم چیه؟ مال یک شخصه و هماهنگ هستش. این کتابم مجموعه‌ای از بحث‌های ایشون هست قبل از انقلاب بحث‌های مختلف و بعضی از موارد بعد از انقلاب هم ضمیمه شده. تاریخ زندگی همه ائمه اینجا تو این کتاب که کتاب مفصلیست حدود ۱۰۰ صفحه است این کتاب اینجا آمده اینجا مثلاً در مورد **امام صادق علیه السلام ایشان وقتی که می‌رسن بحثی که دارند اینه خوب دقت کنید وقتی امام باقر از دنیا می‌رود اوضاع و احوال به سود خاندان پیغمبر تغییر پیدا کرد نقشه این است در دو کلمه من نق شه امام باقر و امام صادق را افشا کنم. البته آن وقت جزو اسرار بود. یعنی نقشه امام باقر و امام صادق اون موقع جزو اسرار بود. ولی حالا ایشون افشا می‌کنن. افشا اینه. بعد از رحلت امام باقر نقشه امام صادق این بود که کارها را جمع وجور کند. یک قیام علنی به راه بیاندازد. حکومت بنی‌امیه را که هر روز یک دولتی عوض می می‌شد و دستگاه بنی‌امیه ضعیف بود واژگون کند. این نقشه امامه حالا و از خراسان و ری و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراکش و همه مناطق مسلمان‌نشین که همه در همه این مناطق شبکه حزبی امام صادق یعنی شیعه گسترده بود نیرو بیاید مدینه و امام لشکرکشی کند به شام ومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبر را به راه بیاندازد. این نقشه امام صادق بود.** دقت می‌کنید؟ نوع تفاوت و تحلیلی که در اینجا وجود داره کاملاً متفاوت هست. **امام صادق مظهر همان امید صادقیست که شیعه سال‌ها انتظار آن را کشیده است. همان قائمی که مجاهدات طولانی اسلاف خود را به ثمر خواهد رسانید و انقلاب شیعی را در سطح وسیع جهان اسلام برخواهد افروخت.** این به نظر ایشان همه زمینه‌هایی که برای چنین اقدامی می‌توانست وجود داشته باشه مهیا شده بودش. حالا یک سؤالی اینجا رح میشه که بد نیست ما این

سؤال رو هم یه تحملی داشته باشیم. من ۵۰ دقیقه صحبت کردم و سعی می‌کنم تا ۱۰ دقیقه دیگه صحبتم رو انشاءالله تمام بکنم و اون سؤال اینه که **این دیدگاه دوم چه مبانیهی داره؟ چه اصولی داره چه پشتوانه‌ای برای این دیدگاه وجود داره.** ببینید ایشون ابتدا این مبانی و پشتوانه‌ها رو توضیح دادن. از جمله این مبانی این هست که **همه انبیا آمدن برای قیام کردن و مبارزه سیاسی.** در ابتدای همین کتاب انسان ۲۵۰ ساله صفحه ۳۲ ۳۹ ابتدایش هست. پیامبران که آمدن مبارزه سیاسی می‌کردن. تمام انبیا مبارزه سیاسی کردن تمام انبیا مبارزه سیاسی کردن که در قرآن منعکس است. موسی با فرعون، ابراهیم با نمرود حتی گا جنگ مسلحانه داشتن این جنگ مسلحانه جنگ نظامی و جنگ سیاسی برای چیست؟ جز برای این است که می‌خواهد نظامی را براندازد رژیمی را از بین ببرد نظام جدید و سیستم جدیدی برای حکومت و برای زندگی مردم به وجود بیاورد پیغمبرها شأنشان این است این اصلاً تعریفی از نبوت انبیا آمده بودن برای اینکه اون رژیم‌ها رو ساقط بکنن و خودشون قدرت رو به دست بگیرن این از این مبانی دینشناسی که شروع میشه ف دین بعد یه مقداری که جلو میاد یه استدلال‌های دیگه‌ای هم هست. ایشون می‌فرمایند که مگه شما زیارت وارث مگر شما زیارت امین‌الله نمی‌خونید؟ چرا؟ مگر زیارت امین‌الله اختصاص به امیرالمؤمنین داره؟ نه برای همه ائمهست. خب شما وقتی امام رو زیارت می‌کنید مثلاً امام عسکری مثلاً امام رضا مثلاً موسی بن جعفر هر کی هر کدام از این‌ها **اش انک جاهدت حق جهاده شما دارید میگید که من شهادت می‌دهم بر اینکه تو حق جهاد رو ادا کردی پس معلومه همه این‌ها در حال مبارزه سیاسی بودن برای اینکه قدرت و حکومت رو به دست بگیره** اینم یه استدلال یه استدلال دیگه ما نسبت به امام صادق تعبیر قائم داریم و **قائم یعنی اون کسی که قیام می‌کنه برای به دست گرفتن حکومت** خب کجاست این تعبیر قائم روایتی رو که مورد استناد ایشان قرار گرفته این روایت رو من برای شما بخونم جابر بن یزید نقل می‌کنه که سئل ابوجعفر علیه السلام عن القائم بعده از امام باقر سؤال شد که پس از شما قائم کیست؟ خب بعد امام باقر علیه السلام فرمودن هاذا والله ولدی قائم آل بیت محمد اشاره کردن به امام صادق فرمودن فرزند من قائم آل محمده پس معلوم میشه مسئله مسئله قائم بودنه قائم یعنی چی قائم رو ایشون تفسیر می‌کنن که قائم به چه معنا هستش قائم یعنی همان چیزی که وعده داده بوده یعنی قیام‌کننده در روایات متعدد از ائمه مسلمین ائمه معصومین مژده آمدن قائم داده شده است و این قائمی که در روایات آمده منظور اینه یعنی یه کسی که میاد قیام می‌کنه پس امام با

قر فرمودن که فرزند امام صادق قیام می‌کنه اینا در حواشی این بحث هست و دیده شده ولی من اشاره بکنم دوستانی که خواستن اینا نکات ریزی هست که قائم در روایات ما یک مصداقش حضرت ولی عصره که قیام می‌کنه یممل الله بهی قصاً و عدلا اون یه مسئلهست و یه مطلب دیگر تعبیر کلی قائم برا همه ائمهست که ربطی به اون قیام سیاسی هم نداره روایات رو مرحوم کلینی در ر کافی آورده یه بابی قرار داده در جلد اول کافی اینه **باب ان الائمه کلهم قائمون به امرال تمام ائمه امر الهی و فرمان الهی رو بر پا می‌دارن همه قائم هستن بعد از امام صادق سؤال شد عن القائم حدیث دوم کافیست که قائم کیه فقال کلنا قائم امام صادق فرمودن همه ما قائم کلنا قائم به امر الله واحد بعد واحد حتی یجی صاحبیف اون کسی که شمشیر برمی‌داره و میاد قیام می‌کنه او در آینده خواهد آمد اما قائم چی همه ما قائمه کلنا قائم ک مه قائم نمیشه ازش یه همچین استفاده‌ای رو برداشتی رو به عنوان قیام سیاسی برای اینکه حکومتی ساقط میشه و من قدرت رو به دست خواهم گرفت یعنی معرف امام صادق برای این موضوع قرار بگیره اینا احتیاج داره به یه دقت‌هایی که در روایات هست و یه استناداتی که صورت گرفته اینا فراتر از وقت و حوصله این جلسهست ای کاش یه فضایی وجود داشت در یک فضای علمی و آکادمیک در دانشگاه‌ها در حوزه‌ها همین کتابا همین دیدگاه‌ها بحث میشد مبانی روشن میشد استدلال‌هاش مطرح میشد سابقه و پیشینه این‌ها مطرح بودش و ارزیابی صورت می‌گرفت ولی ما متأسفانه هنوز به اون مرحله از رشد و بلوغ علمی برخورداریم از یک فضای مناسب برای طرح این مسائل برخوردار نیستیم. منم اینجا حالا خیلی خیلی فشرده دارم این مسئله رو فقط می‌خوام مطرح بکنم ولی خب اینا یه آثاری داره. یه آثاری داره اگر ما تفسیر کردیم که اصلاً وظیفه امام قیامه وظیفه امام قیامه کسی هم که در مرتبه پایین‌تر قرار می‌گیره در عصر غیبت اونم وظیفهش چیه؟ اونم اینه که همه نقش امام رو در عصر غیبت ایفا بکنه وض عوض میشه خیلی آثار آثار قابل توجهی هستش حالا من به عنوان نمونه یکی از این اثرها رو مثلاً برای شما می‌خونم از همین کتاب همرزمان حسین که مربوط به سال ۵۱ هست و هیئت انصارحسین صفحه ۷۸ این کتاب رو شما ملاحظه کنید ببینید این دیدگاه اثرش چیه و لوازمش چیه یکی از آثاری که اینجا وجود داره اینه که **امام که وظیفه انقلابی بودن داره چه مردم بخواهند و چه مردم نخواهند باید تکلیفه** بخونم این کتاب رو این جمله رو یک وقت هست که بنده یک گلابی را خدمت شما تقدیم می‌کنم و می‌گویم آقا خواهش می‌کنم این را میل کنید شما هم تعارف می‌کنید که نه خیر میل ندارم خب اینجا بحث خواستن و نخواستنه میل داری میل نداری

دست خودته یک وقت هست که خدای نکرده مریضید و به شما می‌گویند دارو میل کنید. در اینجا معنی ندارد که شما بگویید نخیر میل ندارم دارو بخورم. حق نداری یه همچین حرفی بزنی. داروئه باید بخوری. در پاسخ شما می‌گویند بی‌خود میل ندارید. اول با زبان خوش بعد شما را می‌خوابانند. با زور دارو را در حلقتان می‌ریزند. یک حکومت سالم اون مثال بود حالا نتیجه یک حکومت سالم برای دورانی که نزدیک به آغاز انقلاب اسلامیست یک داروی ضروریست یک داروی لازم است **جامعه اسلامی حق ندارد بگوید من این دارو را نمی‌خواهم جامعه اسلامی نه یه فرد جامعه اسلامی حق ندارد بگوید من این دارو را نمی‌خواهم.** آن کسی هم که خازن این داروست یعنی دارو رو نگه می‌داره و دارو در آستین اوست **حق ندارد بگوید خیلی خوب حالا که دارو نمی‌خوای بنده هم قهر می‌کنم دندت نرم پس برو بمیر. نه این نیست مگه مسئله شخصی‌ست سعی می‌کند خودش را به آن حق برساند. سعی می‌کند دارو را به مر مریض بخوراند. مگر اینکه ببیند اگر چنانچه به این مریض خیلی فشار بیاورد، مریض اصلاً خواهد. بله در اینجا موقتاً دست نگه می‌دارد. اگه کار رسید به چی؟ به مرگ. اگه جامعه به یه همچین مرحله‌ای رسید برسیم تو حلقه دیگه می‌میره دست نگه می‌دارد تا این مریض از آن حال بدجونی از آن حال غریبالموتی از آن حال احتضار اینا تعبیرات ایشونه ها از آن حال احتضار بیرون بیاید وقتی که مریض از آن حال بیرون آمد و آماده شد که روی او فعالیتی انجام بگیرد و این دارو به او خورانده شود در ابتدا دارو را انه و زیرکانه به او می‌خورانند و اگر نشد به زور به حلقش می‌ریزن. امامت اینجوریست. امامت اینجوریست.** دقت می‌فرمایین؟ اینا مسائل کلان فکریه. اینا مسائل امروز و دیروز و وقایع و حوادثی که کی اتفاق افتاده و کی اتفاق افتاده و حالا باید چیکار بکنیمو که بعضی‌ها نگاهشون و تحلیلشون در قلمرو به مسائل سیاسی می‌گنجه. من با اون مخالف نیستم. هر کسی می‌تونه تحلیل خودش رو در حوادث و بقا سیاسی داشته باشه. بسیاری از افرادم بهتر از امثال بنده می‌فهمن. اما درک من اینه که وقتی ما این مجموعه رو می‌ذاریم کنار همدیگه، این آثار رو می‌گذاریم کنار همدیگه مطالعه می‌کنیم می‌بینیم اینا رو یک ریشه‌های یق فکری داره. دقت می‌کنین؟ این شانه‌زنی سیاسی نیست. این یه اعتقاده این اعتقاد در موقعی که مثلاً این کتاب مطرح شده سال ۵۱ بوده الان چند سال ازش گذشته؟ الان از اون زمان ۵ و۳ سال گذشته است استدلالی وجود داره استنباطی از آیات وجود داره از دین وجود داره از روش انبیا وجود داره از روش ائمه وجود داره او در صحنه عمل در زمان خودش نتایج خودش رو نشون میده اصلاً من نمی‌خوام بگم این حقه یا باطله نه م

ی‌خوام بگم که مسائل آنگونه که شما فکر می‌کنید اندیشانه و سطحی نیست. اینا یک ریشه‌های عمیق و جدی داره و این ریشه‌ها رو در بحث‌های علمی باید البته شناخت و مورد توجه قرار داد و من با این مقایسه خواستم این کتاب‌ها رو به شما معرفی کنم. اینا رو بخونید. در دسترسم هست. هیچ چیز ممنوعی هم نیست. کتاب‌های معتبریست در زمینه زندگی ائمه علیهم السلام **یه فکری یه فکری قبل از انقلاب در میان انقلابیون متولد شد. دقت می‌کنید؟ ولی وقتی متولد شد در کنارش نظریات رقیب هم مثل بهشتی و مطهری وجود داشت ولی رشد می‌کردن. بعدها این هم از بین رفت و این فکر به حاکمیت مطلق رسید. دقت می‌کنین؟ و آثارش رو هم در جامعه می‌بینیم.** شاخ و برگ داره. حرف در این زمینه زیاده. **تعویلاتی که وجود داره که بعضی از قسمت‌هاش خیلی شگفت‌آورم هست** دیگه وقت تمام شد. من نمی‌خوام عرض بکنم. مثلاً فرض بگیرید شخصی آمده خدمت امام که آقا من می‌خوام برم کوفه مثلاً امام صادق در مدینه هستن شما فرمایشی ندارید کاری چیزی پیغامی برا کسی حضرت فرمودن نه بعد میگه من از کوفه یه مقداری از مدینه یه مقداری فاصله گرفتم و رفتم یه مرتبه یه کسی اومد پیش من و یک بسته‌ای رو از طرف امام به من داد خب من بردم و بعد از امام علیه السلام سؤال کردم آقا چی بود ی بود؟ من که خدمت شما بودم. عرض کرده بودم اگر پیغامی کاری چیزی دارید کوفه حضرت فرمودن که این برخی از اجله هستند که تحت اختیار ما هستن و ما این رو مأمور گرفتیم این جن رو برای اینکه این مطلب رو به سرعت به تو برسانه. خب در همین کتاب همین کتاب ۲۵۰ سال اینجا وقتی ایشون این روایت رو نقل می‌کنه حالا کاری به درست و غلط و ضعیف بودنش و اینا نداریم. مثلاً اصل این مطلب رو اینجا ایشون میگه که **ببینید ائمه ارتباط با اجنه داشتن می‌دونید یعنی چی؟ یعنی ارتباط با چریک‌ها که مبارزات مخفی و زیرزمینی می‌کردن که کسی این‌ها رو نمی‌شناخت. نه اون جنی که شما میگی فکر می‌کنیدا نه اینام یه سری از همین انسان‌ها و آدما بودن ولی آدم‌هایی که در بین مردم ناشناخته بودن ببینید یه مرتبه جن حالا با اون اصالتی که در قرآن داره خدمت پیغمبر اومدن سؤال می‌کردن و جن و انس همیشه بدیل یکدیگر هستن من الجنت وناس جدای از همدیگه هستن همه این حرفا این جن میشه چی میشه نیروی مخفی مبارزاتی چریکی** اینجا مطالعه بفرمایید در همین کتاب رسماً صفحه ۷۶۴ و این مسئله بود قبل از انقلاب خیلی هم مسئله بود من نمی‌خوام اینجا دیگه این موضوع رو بیشتر باز بکنم که اصلاً **تعویلاتی که یه سری از گروه‌ها داشتن نسبت به مسائل اسلامی که قیامت یعنی همون انقلابی که اتفاق میفته جن یعنی چریک نمی‌دونم همه چی کلاً حرفای عجیب و غریب** این یه

نگاهی وجود داشته در این زمینه توجیهاتی تعویلاتی و آثاری و لوازمی و به نظر من می‌رسه که این موضوع شایسته هستش که روش فکر بشه یعنی به خصوص نسل جوان بشناسن یعنی برن مطالعه بکنن این آثار رو ببینن مقایسه بکنن تأمل بکنن و یه مقداری فراتر از اونچه که در صحنه سیاست اتفاق میفته موضوعات رو مورد تجزیه و تحلیل قرار بدن خب ۱۰ دقیقه‌ای که از شما کسب اجازه کرده بودم شد ۲۰ دقیقه ببخشید من شرمنده هستم از اینکه زیاد مساح اوقاتتون شدم ولی می‌دونید که به هر حال دیگه گاهی از اوقات با همه اختصاری که سعی میشه و در عین حال زمان می‌گذره و جای دیگه‌ای هم برای مطرح کردن بعضی از این مباحث نیست یه مقدارشم درد دل تلقی ه یه مقدارم گفتوگو تلقی میشه و از این جهت عذرخواهی می‌کنم من اگر فرصت بود دوست داشتم که ذکر مصیبت هم بکنم ولی چون وقت خیلی گذشته و خودم هم خیلی خسته شدم و یه مقدار هم در اینگونه صحبت‌ها به هر حال فشار روحی هم در طرح بعضی از مسائل وجود داره به هر حال عذرخواهی می‌کنم و برادر بسیار عزیزمون و گرامینمان مسئله مرسی خوانی رو و ذکر مصیبت رو به عهده

**گزارش مفصل از محتوای منبع “قرائت انقلابی امامت.mp3″ (سخنران: محمد سروش محلاتی):**

این سخنرانی به بررسی یک **سؤال کلان کلامی، فقهی و تاریخی** می‌پردازد: **”بین امامت و مبارزه سیاسی و انقلاب چه نسبتی وجود دارد؟”** سخنران (محمد سروش محلاتی) تأکید می‌کند که پاسخ به این سؤال، صرفاً یک بحث نظری نیست، بلکه **”در رویکرد سیاسی در جامعه ما و سیاست‌هایی که اعمال می‌شود مستقیماً مؤثر خواهد بود”** و **”سرنوشت جامعه ما را حتی امروز دقیقاً مشخص می‌کند”**.

**۱. پیشینه تاریخی بحث: قیام زید و یحیی و واکنش ائمه**
سخنران بحث را با اشاره به شکل‌گیری گفت‌وگو در میان شیعیان از اواخر دوران امویان آغاز می‌کند. پس از قیام زید بن علی بن الحسین (فرزند امام سجاد) در کوفه که سرکوب شد، یحیی بن زید (فرزند زید) در خراسان قیام کرد و به شهادت رسید.
* **گفت‌وگوی یحیی بن زید و متوکل بن هارون:** متوکل (راوی مقدمه صحیفه سجادیه) از یحیی پرسید که چرا مردم تمایل بیشتری به امام صادق و امام باقر (عمو و پدرش) دارند، در حالی که یحیی و پدرش اهل مبارزه و شمشیرند.
* **دیدگاه یحیی:** یحیی در پاسخ گفت که **”خداوند تأیید اسلام را بر عهده ما قرار داده و برای ما قلم و شمشیر قرار داده”**. او معتقد بود که آنها رهبرانی هستند که هم علم دارند و هم سلاح، در حالی که عموزاده‌هایشان (امام صادق و امام باقر) **”فقط سواد دارن دانش دارن اما اهل انقلاب نیستن لذا ما بر اون‌ها تقدم داریم”**.
* **پاسخ متوکل:** متوکل پاسخ داد که مردم بیشتر به امام صادق تمایل دارند.
* **تفسیر یحیی از دلیل این تمایل:** یحیی جمله‌ای جالب را بیان می‌کند: **”عمویم امام باقر و فرزند حضرت صادق دناس الحیات و نحن دعوناهم الموت”**. او معتقد بود که امام باقر و امام صادق مردم را به زندگی و چگونگی زیست دعوت می‌کنند، در حالی که آنها (زیدیه) مردم را به مرگ (شهادت در میدان مبارزه) فرا می‌خوانند، و مردم پیام حیات را راحت‌تر درک می‌کنند.
* سخنران تأکید می‌کند که این گفت‌وگو نشان‌دهنده **دو گرایش مختلف در مسئله امامت** از همان ابتدا بوده است.

**۲. چهار احتمال در نسبت امامت و انقلاب:**
سخنران سپس چهار احتمال یا فرضیه را در این زمینه مطرح می‌کند:
1. **امام باید خروج به سیف (قیام مسلحانه) داشته باشد.**
2. **خروج به سیف لازم نیست، اما امام باید در صدد انقلاب و براندازی حاکمان جائر باشد.**
3. **انقلابی بودن و تلاش برای ساقط کردن نظام جائر لازم نیست؛ بلکه امام باید مردم را از عدم مشروعیت حاکمان آگاه کند و به مبارزه منفی (عدم همکاری، عدم مراجعه به قضات و…) بپردازد.** ائمه (مانند امام باقر، امام صادق، امام موسی کاظم) شرایط را برای براندازی مناسب نمی‌دیدند، اما مبارزه منفی داشتند.
4. **امامان و پیشوایان اصلاً کاری به دستگاه حکومت نداشتند و اهل مماشات بودند.**

**۳. حذف دو احتمال و تمرکز بر دو دیدگاه اصلی:**
* سخنران **احتمال اول (خروج به سیف شرط امامت است)** را رد می‌کند، زیرا این دیدگاه مربوط به فرقه زیدیه است و بر خلاف مبانی شیعه که ائمه‌ای مانند امام باقر و صادق را (که خروج به سیف نداشتند) امام می‌داند.
* **احتمال چهارم (مماشات کامل با حکومت)** نیز رد می‌شود، زیرا بر خلاف نصوص قطعی شیعه است و طرفداری ندارد.
* بنابراین، دو احتمال باقی می‌ماند که سخنران قصد ارزیابی آنها را دارد:
* **دیدگاه اول (نزدیک به احتمال سوم):** ائمه مبارزه منفی می‌کردند و در صدد براندازی نبودند چون شرایط اجازه نمی‌داد.
* **دیدگاه دوم (نزدیک به احتمال دوم):** ائمه در صدد براندازی و اسقاط حکومت بودند.

**۴. ارزیابی دیدگاه اول: دیدگاه مرحوم شهید مطهری و شهید بهشتی (قبل از انقلاب)**
سخنران برای تبیین دیدگاه اول، آثار دو شخصیت برجسته **قبل از انقلاب (سال‌های ۱۳۴۵-۱۳۵۲)** را مورد بررسی قرار می‌دهد.

* **الف. استاد مرتضی مطهری (کتاب سیره ائمه اطهار):**
* **کناره‌گیری امام صادق از منازعات سیاسی:** مطهری معتقد است در زمان امام صادق (که حکومت اموی در حال انقراض بود و همه گروه‌ها فعال شده بودند)، ایشان **”اساساً کنار کشید”** و **”هیچ‌گونه اقدامی که نشانه‌ای از تمایل امام باشد به اینکه زعامت را در دست بگیرد وجود نداشت”**. مطهری از شهرستان سخنی نقل می‌کند که **”امام صادق در مسئله خلافت با هیچکس به منازعه برنخواست”**.
* **”جنگ سرد” و مبارزه منفی:** امام صادق با خلفا کنار نمی‌آمد و نوعی “جنگ سرد” یا **مبارزه منفی** در میان بود، یعنی آنها را قاصب می‌دانست اما درگیرشان نبود.
* **تمرکز بر مبارزه علمی:** مطهری استدلال می‌کند که امام صادق به جای درگیری سیاسی، **”تشخیص داد که یک کار مهم‌تری باید انجام بده”** و آن هم **”مبارزه علمی”** و **”تبیین اسلام حقیقی در تضارب آرا”** در عصر ظهور نهضت‌های فکری بود.
* **پرسش از اولویت:** مطهری این سوال را مطرح می‌کند که **”آیا برای امام صادق بهتر بود که این زمینه را از دست بدهد یعنی کار علمی و تبیین حقایق دین رو … و برود بجنگد و در راه مبارزه بزرگ م کشته شود اینکه از این زمینه عالی استفاده کند؟ اسلام که تنها مبارزه با ظلم نیست. اسلام چیزهای دیگری هم دارد”**.
* **انقلاب معنوی امام کاظم:** مطهری درباره امام کاظم نیز تصریح می‌کند که ایشان **”کوچک‌ترین اقدامی نکرده بود برای آنکه انقلابی به پا کند”** اما بنی‌عباس **”تشخیص دادن که این‌ها انقلاب معنوی و عقیدتی به پی به پا کرده‌اند”**. شهادت امام کاظم به دلیل نفوذ معنوی ایشان در جامعه بود، نه قیام سیاسی.
* **ریشه نفوذ ائمه:** مطهری دلیل نفوذ فوق‌العاده ائمه را **”خوف از خدا و خداباوری”** و **”همدردی و همدلی با ضعفا و محرومین”** می‌داند.

* **ب. شهید دکتر بهشتی (کتاب تقیه):**
* **عدم آمادگی شرایط برای حکومت الهی:** بهشتی نیز اصرار دارد که **”ائمه ما … در صدد براندازی حکومت‌ها و به دست گرفتن حکومت نبودن چون شرایط آماده نبود”**. ایشان معتقد است که **”ائمه شیعه هیچگاه اوضاع و احوال و شرایط را برای برقراری آن نوع از حکومت الهی که باید امام معصوم در رأس آن قرار گیرد مساعد ندیدند”**. حتی امیرالمؤمنین نیز با وجود شرایط مساعد نتوانست حکومت ایده‌آل را برقرار کند، پس دیگر ائمه به طریق اولی نمی‌توانستند.
* **صرف‌نظر قاطع از قیام سیاسی پس از کربلا:** بهشتی تصریح می‌کند که **”امامان شیعه بعد از قیام امام سوم از قیام سیاسی به طور قاطع صرف نظر کردن”**. دلیل آن هم این بود که هدف قیام سیاسی، به دست گرفتن حکومت بود و چنین قیامی **”ممکن و نتیجه‌بخش نبود”**.
* **”محافظه‌کاری برای مکتب”:** بهشتی مفهوم “محافظه‌کاری” ائمه را توضیح می‌دهد و آن را به دو نوع تقسیم می‌کند: “محافظه‌کاری برای شخص” (مذموم) و **”محافظه‌کاری برای مکتب”** (که یک فداکاری است). سکوت امیرالمؤمنین (ع) در برابر انحراف خلافت، از نوع محافظه‌کاری برای مکتب بود تا اسلام آسیبی نبیند.
* **تحمل مصائب و محافظه‌کاری ائمه متأخر:** ایشان بیان می‌کند که امام سجاد ۳۵ سال امامت را با تحمل مصائب گذراند و امام باقر و دیگر ائمه نیز ناچار به **”محافظه‌کاری در راه دین و هدف”** بودند، نه از ترس مرگ. این نوع محافظه‌کاری خود **”مصداق مجاهد فی سبیل الله”** است.
* **عدم امکان برقراری حکومت معصوم پس از کربلا:** بهشتی معتقد بود که **”پس از حادثه کربلا دیگر دوره تلاش و کوشش برای برقراری حکومت معصوم سپری شده”** و امکان به قدرت رسیدن امام نیست، لذا ائمه باید **”از هرگونه قیام سیاسی به طور قاطع صرف نظر کنند”**.
* **خلاصه دیدگاه اول:** امام در صدد قیام برای به دست گرفتن قدرت نیست، زیرا شرایط مهیا نیست و یاور کافی وجود ندارد.

**۵. ارزیابی دیدگاه دوم: دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای (قبل از انقلاب)**
سخنران اشاره می‌کند که دیدگاه دوم، که **”ائمه اهل قیام بودن و اصلاً در صدد بودن حکومت رو بگیرن”**، پیش از انقلاب توسط **آیت‌الله خامنه‌ای** مطرح شده و **”یک طرح جدیدیست از موضوع امامت”**. سخنران تأکید می‌کند که این آثار معتبر و تحت نظارت دفتر ایشان منتشر شده و مربوط به دوران قبل از انقلاب (همزمان با بحث‌های مطهری و بهشتی) است.

* **الف. کتاب “همرزمان حسین”:**
* **همه ائمه “هم‌رزم امام حسین” هستند:** این کتاب حاصل ۱۰ سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۱ است و دیدگاه اصلی آن این است که **”امام باقر، امام صادق، امام دهم، امام یازدهم همه این‌ها هم‌رزم امام حسینن”** و هیچ تفاوتی نمی‌کند.
* **امام باقر در صدد ساقط کردن هشام:** در این کتاب، درباره امام باقر (ع) نقل شده که ایشان **”مدعیست که هشام بن عبدالملک بی‌خود در آن مسند نشسته است و من باید در آن مسند باشم و در صدد هستم که او را از آن مسند پایین بکشم خودم بروم جایش”**. همچنین، آیت‌الله خامنه‌ای می‌فرمایند: **”امام باقر علیه السلام اگر از دستش برمی‌آمد هشام را می‌کشت… یا به زندان می‌انداخت و نمی‌ذاشت در هوای آزاد تنفس کند”**.

* **ب. کتاب “انسان ۲۵۰ ساله”:**
* **وحدت سیره ائمه:** این کتاب نیز مجموعه‌ای از بحث‌های ایشان است و ائمه را به عنوان **”یک امام، یک پیشوا، یک رهبر”** در طول ۲۵۰ سال می‌بیند که رفتارشان هماهنگ است.
* **نقشه پنهان امام صادق برای قیام و تصاحب حکومت:** در این کتاب آمده است که **”نقشه امام صادق این بود که کارها را جمع وجور کند. یک قیام علنی به راه بیاندازد. حکومت بنی‌امیه را… واژگون کند… و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبر را به راه بیاندازد”**.
* **امام صادق به عنوان “قائم”:** آیت‌الله خامنه‌ای، امام صادق را **”مظهر همان امید صادقیست… همان قائمی که مجاهدات طولانی اسلاف خود را به ثمر خواهد رسانید و انقلاب شیعی را در سطح وسیع جهان اسلام برخواهد افروخت”** می‌داند.

* **ج. مبانی و پشتوانه‌های دیدگاه دوم:**
* **نبوت و امامت یعنی مبارزه سیاسی برای کسب قدرت:** یکی از مبانی اصلی این دیدگاه این است که **”همه انبیا آمدن برای قیام کردن و مبارزه سیاسی”**. انبیا برای **”برانداختن رژیم‌ها”** و **”خودشان قدرت رو به دست بگیرن”** آمده بودند.
* **تفسیر جهاد در زیارات:** استدلال دیگر، این است که در زیاراتی مانند زیارت وارث و امین‌الله، ائمه با عبارت **”اشهد انک جاهدت حق جهاده”** توصیف می‌شوند، که به معنای **”مبارزه سیاسی برای به دست گرفتن قدرت و حکومت”** تفسیر می‌شود.
* **تفسیر “قائم” به معنای قیام‌کننده برای حکومت:** در این دیدگاه، **”قائم یعنی اون کسی که قیام می‌کنه برای به دست گرفتن حکومت”**. آیت‌الله خامنه‌ای با استناد به روایتی از امام باقر که امام صادق را “قائم آل محمد” معرفی می‌کند، این را به معنای قیام سیاسی ایشان برای حکومت می‌دانند.
* **نقد سخنران به این تفسیر از “قائم”:** سخنران در اینجا با این تفسیر مخالفت می‌کند و توضیح می‌دهد که “قائم” در روایات معنای کلی‌تری دارد (“کلنا قائم به امر الله واحد بعد واحد”) و منحصر به قیام سیاسی نیست. او ابراز تأسف می‌کند که چنین بحث‌های علمی و آکادمیکی در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها به‌درستی صورت نمی‌گیرد.

**۶. آثار و لوازم دیدگاه دوم (پیامدهای عملی):**
سخنران به سراغ **”آثار قابل توجه”** این دیدگاه در عمل می‌رود.

* **وظیفه انقلابی امام (یا نایب امام) مستقل از خواست مردم:** بر اساس این دیدگاه، **”امام که وظیفه انقلابی بودن داره چه مردم بخواهند و چه مردم نخواهند باید تکلیفش را انجام دهد”**.
* **مثال “دارو” و تحمیل به زور:** سخنران مثالی را از کتاب “همرزمان حسین” نقل می‌کند: یک “حکومت سالم” مانند **”یک داروی ضروریست یک داروی لازم است جامعه اسلامی حق ندارد بگوید من این دارو را نمی‌خواهم”**. **”آن کسی هم که خازن این داروست… حق ندارد بگوید خیلی خوب حالا که دارو نمی‌خوای… برو بمیر”**. بلکه **”سعی می‌کند دارو را به مر مریض بخوراند”**. و اگر مریض مقاومت کند: **”در ابتدا دارو را انه و زیرکانه به او می‌خورانند و اگر نشد به زور به حلقش می‌ریزن. امامت اینجوریست. امامت اینجوریست”**.
* سخنران تأکید می‌کند که این‌ها **”مسائل کلان فکریه”** و **”یک اعتقاد”** است که **”ریشه‌های عمیق و جدی داره”** و نتایج خود را در صحنه عمل نشان می‌دهد.

**۷. حاکمیت مطلق و تعویلات شگفت‌آور:**
* سخنران در پایان به یک نکته مهم اشاره می‌کند: **”یه فکری یه فکری قبل از انقلاب در میان انقلابیون متولد شد… ولی وقتی متولد شد در کنارش نظریات رقیب هم مثل بهشتی و مطهری وجود داشت ولی رشد می‌کردن. بعدها این هم از بین رفت و این فکر به حاکمیت مطلق رسید. دقت می‌کنین؟ و آثارش رو هم در جامعه می‌بینیم.”**.
* او به **”تعویلاتی (تفسیرهای نمادین و باطنی) که وجود داره که بعضی از قسمت‌هاش خیلی شگفت‌آورم هست”** اشاره می‌کند.
* **تفسیر “جن” به معنای “چریک‌ها”:** به عنوان مثال، در همان کتاب “انسان ۲۵۰ ساله”، روایتی نقل می‌شود که امام صادق (ع) برای رساندن پیغامی از “جن” استفاده می‌کند. آیت‌الله خامنه‌ای در تفسیر این روایت می‌گوید: **”ببینید ائمه ارتباط با اجنه داشتن می‌دونید یعنی چی؟ یعنی ارتباط با چریک‌ها که مبارزات مخفی و زیرزمینی می‌کردن که کسی این‌ها رو نمی‌شناخت. نه اون جنی که شما میگی فکر می‌کنیدا نه اینام یه سری از همین انسان‌ها و آدما بودن ولی آدم‌هایی که در بین مردم ناشناخته بودن”**.
* سخنران این نوع تعویلات را در بین برخی گروه‌ها قبل از انقلاب، مانند تفسیر “قیامت” به “انقلاب” و “جن” به “چریک”، **”حرفای عجیب و غریب”** می‌نامد و ابراز می‌کند که این نوع نگاه، توجیهات و آثاری داشته است.

**۸. نتیجه‌گیری و توصیه سخنران:**
سخنران تأکید می‌کند که این موضوع **”شایسته هستش که روش فکر بشه”** و به خصوص **”نسل جوان بشناسن یعنی برن مطالعه بکنن این آثار رو ببینن مقایسه بکنن تأمل بکنن و یه مقداری فراتر از اونچه که در صحنه سیاست اتفاق میفته موضوعات رو مورد تجزیه و تحلیل قرار بدن”**. او در پایان از طولانی شدن بحث عذرخواهی می‌کند.

1 thoughts on “جنگ پهلوان‌پنبه‌ها: استراتژی سروش محلاتی در جعل اندیشه شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای برای یک نبرد دروغین

  1. اشتراک ها: امام حسینِ لیبرال؟ چگونه سروش محلاتی در شب تاسوعا، با نام حسین (ع) به یک ملتِ در حال جنگ خنجر زد؟ - تنویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *