میراث یک میهن‌پرست: چرا اندیشه واقعی شهید بهشتی، مغالطه «ملی‌گرایی» سروش محلاتی را رسوا می‌کند؟

یک شعبده‌باز ماهر، بزرگترین ابزارش نه کلاه است و نه عصا؛ بزرگترین ابزارش «هدایت نگاه» شماست. او با یک دست، یک حرکت پر زرق و برق انجام می‌دهد تا نگاه شما را به آن سمت بدزدد، در حالی که با دست دیگر، در خفا، حقه اصلی را پیاده می‌کند.

استاد محمد سروش محلاتی در سخنرانی هوشمندانه خود درباره «ملی‌گرایی» (لینک)، دقیقاً از همین تکنیک استفاده می‌کند. او با ایجاد یک دوگانه دروغین، تلاش می‌کند «ریاکاری» نظام جمهوری اسلامی را اثبات کند. اما این تمام ماجرا نیست. خطرناک‌تر از خود این مغالطه، خیانت فکری او به میراث شهیدی است که همواره خود را پیرو او می‌داند: شهید آیت‌الله بهشتی.

بخش اول: صحنه‌آرایی فریب؛ دوگانه «مطهری» در برابر «مصباح»

استاد سروش محلاتی استدلال خود را به ظاهر ساده و منطقی می‌چیند:

  1. مشاهده: نظام به طور ناگهانی در حال ترویج سرودهای ملی‌گرایانه است.

  2. مبانی فکری: اما مبانی فکری حاکم بر نظام، اساساً «ضد ملی‌گرایی» است. او برای اثبات این ادعا، دو چهره را روبروی هم قرار می‌دهد: شهید مطهری به عنوان نماینده «اسلام ایران‌دوست» و آیت‌الله مصباح یزدی به عنوان نماینده تفکری که وطن‌دوستی را امری حیوانی و جاهلی می‌داند.

  3. نتیجه‌گیری: چون میان «عملکرد فعلی» نظام و «مبانی فکری» آن (که تلویحاً تفکر مصباحی است) تضاد وجود دارد، پس این چرخش، یک حرکت فرصت‌طلبانه و ریاکارانه است.

این یک صحنه‌آرایی بی‌نقص برای فریب مخاطب است. اما این صحنه، یک بازیگر کلیدی را عامدانه از قلم انداخته است: شهید بهشتی.

بخش دوم: ورود قهرمان واقعی؛ چگونه اندیشه بهشتی پازل را برهم می‌زند؟

چرا سروش محلاتی در این دوگانه‌سازی، نامی از شهید بهشتی نمی‌برد؟ زیرا اندیشه عمیق و پویای شهید بهشتی، نه تنها این دوگانه را فرو می‌ریزد، بلکه ریاکاری روش‌شناختی خودِ سروش محلاتی را افشا می‌کند. بیایید با مراجعه به آثار آن شهید بزرگوار، ببینیم چرا:

۱. فراتر از «غریزه حیوانی»؛ وطن‌دوستی به مثابه یک «ارزش ذاتی»:

تفکری که سروش محلاتی آن را به عنوان مبنای نظام معرفی می‌کند، وطن‌دوستی را یک «امر کوچک که در حیوانات هم دیده می‌شود» می‌خواند. اما شهید بهشتی، به عنوان یک فیلسوف اسلامی، معتقد به «حسن و قبح ذاتی» اعمال بود. از منظر ایشان، یک عمل به خودی خود خوب یا بد است. بنابراین، «دفاع از وطن» اگر در راستای ارزش‌های والایی چون عدالت، مبارزه با ظلم و حفظ کرامت انسانی باشد، دیگر یک غریزه حیوانی نیست؛ بلکه یک عمل اخلاقی متعالی و تجلی‌گاه «ایثار» و «فداکاری» است. (کتاب حزب جمهوری اسلامی: ص۳۴)

۲. فراتر از «شعار جاهلیت»؛ تمایز میان «ملی‌گراییِ بت» و «وطن‌دوستیِ موحدانه»:

شهید بهشتی، با «ناسیونالیسم مردود نفاق‌افکن» که هویت ملی را در برابر هویت دینی قرار می‌دهد، به شدت مخالف بود. اما این به معنای نفی مطلق هرگونه تعلق به وطن نبود. در مکتب بهشتی، عشق به وطن اگر به «بت» تبدیل نشود و در مسیر عشق به ارزش‌های متعالی (حق، عدالت، خدا) قرار گیرد، نه تنها مذموم نیست، بلکه می‌تواند خود بخشی از «سیر کمالی» انسان باشد. (کتاب حق و باطل از دیدگاه قرآن: ص۸۱)

۳. راه سوم گمشده؛ بهشتی و سیاست «نه شرقی، نه غربی»:

خطرناک‌ترین بخش مغالطه استاد سروش محلاتی، حذف عامدانه راه سوم است. شهید بهشتی خود نماینده یک تفکر قدرتمند بود که هم عمیقاً اسلامی بود و هم عمیقاً ملی. سیاست «نه شرقی، نه غربی» که ایشان از بنیان‌گذاران آن بود، چیزی جز تأکید بر استقلال و هویت ملی ایران در برابر سلطه قدرت‌های بیگانه نیست. او از ایران اسلامی به عنوان سرزمینی «افتخارآفرین» یاد می‌کرد. (کتاب حزب جمهوری اسلامی: ص۲۵۴) این نگاه، دقیقاً همان مبنای فکری عمیقی است که سروش محلاتی ادعا می‌کند وجود ندارد.

سخن آخر: خیانت به میراث یک میهن‌پرست

استاد محمد سروش محلاتی برای اثبات ریاکاری نظام، نه تنها دست به یک مغالطه (تعمیم جزء به کل) می‌زند، بلکه مرتکب یک خیانت فکری بزرگتر می‌شود: او اندیشه پویا، عمیق و ملیِ شهیدی را که همواره خود را پیرو او می‌داند، به کلی نادیده می‌گیرد.

او این کار را می‌کند زیرا اندیشه واقعی شهید بهشتی، تمام استدلال او را ویران می‌کند. اندیشه شهید بهشتی نشان می‌دهد که در قلب تفکر انقلابی، یک مبنای فکری بسیار قوی برای «وطن‌دوستی موحدانه» وجود داشته و دارد. بنابراین، رویکرد امروز نظام، نه لزوماً یک ریاکاری، که می‌تواند بازگشتی به همان ریشه‌های اصیل باشد.

اینجاست که می‌بینیم خطر یک متفکر، نه در حرف‌هایش، که در حرف‌هایی است که عامدانه نمی‌زند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *