دوسه نکته را در این مورد مطرح میکنم تا معلوم بشود که توقع ما از حوزه چیست:
مطلب اول این است که نظامی بر اساس اسلام تحقق پیدا کرده است و موفقیت و عدم موفقیت آن در دنیا و تاریخ، به حساب اسلام گذاشته خواهد شد؛ چه من و شما بخواهیم و چه نخواهیم. این نظام، بر محور تفکرات اسلامی بنا شده و بایستی برمحور مقررات و بینشهای اسلامی اداره بشود. این تفکرات و بینشها و مقررات، در کجا بایستی تحقیق و تنقیح بشود؟ [WU1] این استفهامها، در کجا باید پاسخ داده بشود؟ اگر حوزهی علمیهی قم که امروز در کشور ما و بلکه در عالم تشیع، مادر و محور حوزههای علمیه است و در درجهی بعد بقیهی حوزهها، تنقیح و تبیین مقررات و احکام و معارف اسلامی را – که نظام با آنها حرکت خواهد کرد – به عهده نگیرند، چه کسی باید به عهده بگیرد؟ حوزهها بایستی این مسؤولیت را احساس بکنند.
حوزه، تاکنون این مسؤولیت را به صورت مستقیم برعهده نگرفته است. من، این نکته را به صورت صریح عرض میکنم. غیرمستقیم به عهده گرفته است؛ ولی مستقیم نه. در حوزهها کسانی هستند که کار و تلاش میکنند و از لحاظ فکری، مشکلات و گرههای نظام را با مباحث خود باز میکنند. کسانی از حوزهها متخرج شدهاند و به سراسر کشور یا در داخل تشکیلات گوناگون نظام رفتهاند و کار میکنند؛ اما حوزه – به ماهی حوزه – هنوز تنظیم و تدوین مقررات اسلامی و نظام ارزشی اسلام و اخلاق عمومییی را که ما میخواهیم ملت داشته باشند و متکی به مدارک قطعی شرع باشد و دیگر جای بحث و لَیت و لعلّ ولِمَ و بِمَ نداشته باشد، متکفل نشده و الگوی زندگی اسلامی را ارایه نداده است. هی به ما میگویند: الگوی زندگی اسلامی را بدهید. چه کسی باید این کار را بکند؟ طبیعی است که حوزه باید در این جهت گام بردارد.
حوزههای علمیه – مخصوصاً حوزهی علمیهی قم – در تصویر مطلوب و ایدهآلی، یک کارگاه ایدئولوژی و مرکز ایدئولوگهاست. البته – همان طور که مطرح کردم – تاکنون حوزه این نقش را مستقیماً به عهده نگرفته است. اگر چه برکات نازل بر این کشور، از شخص شخیص امام بزرگوارمان – که ریشهی همه چیز و مایهی اصلی همهی این برکات بود – ناشی میشد و دیگران همه متخرجان حوزهاند؛ اما این غیرمستقیم است. حوزه باید مستقیماً در این مسایل دخالت کند.
بیانات مقام معظم رهبری با مجمع نمایندگان طلاب 1368/09/07